این سوال که آیا دخالت خارجی در یک کشور همواره موجب نابودی زیرساختهای آن و بروز بحرانهای غیرقابل مهار میشود البته پاسخ روشنی ندارد. نمونههای متعددی از دخالت موثر و مفید خارجی را میتوان نشان داد. نمونههای آلمان و ژاپن بعد از جنگ بینالملل دوم را میتوان مثال آورد، و حتی میتوان از نمونه اقلیم کردستان عراق شاهد آورد. همچنین نمیتوان مدعی شد که الزاما جنگهای داخلی جز نابودی ثمره دیگری نداشتهاند، جنگ داخلی امریکا نمونهای است که جامعه جدید این کشور از دل آن بیرون آمده است. منظور این است که تحولات سیاسی هر کشوری بر اساس منطق درونی آن رقم میخورد. ونزوئلا کشوری است که شاهد دخالت مستقیم نظامی امریکا نبود، و اکنون وضعیت مصیبتبار آن پیش چشمان ما قرار دارد. بهار عربی در سوریه با واکنش خشونتبار قصاب اسد خونین شد با این وجود شاهد دخالت نظامی مستقیم امریکا نبود. دخالت نظامی ایران و روسیه وضعیت را بیش از پیش بغرنج کرد و موجب یک فاجعه عظیم انسانی شد. منطق سیاسی تحولات در ایران عموما بر وجه تسلیم و مماشات بنا نهاده شده است. ایرانیان عموما متمایل به حفظ نظم موجوداند -شاید این روحیه ملتهای پرسابقه در تاریخ باشد که در حال گذران دوران پیری خود هستند- تسامح و مماشات با قدرتهای حاکم رنگ به رنگ در تاریخ ایران به رویه عمومی تبدیل شده است. در واقع طبیعت حکمرانی در ایران از زمان باستان مبتنی بر مشارکت سیاسی مردم نبوده است. از دیرباز تا دوران پهلوی اول غالبا هویتی به عنوان ملت وجود نداشته و هویت غالب رعیت بوده است. همچنین چیزی به عنوان استبداد سیاسی نیز نمیتوانسته وجود داشته باشد زیرا استبداد در برابر آزادی قرار میگیرد که به مثابه حق ذاتی ملت شناخته میشود و از آنجا که سرزمین ایران غالبا فاقد ملیت بوده، از آزادی به مثابه حق ذاتی یا طبیعی نیز برخوردار نبوده تا استبداد معنی داشته باشد. البته ظلم و ستم معنی داشته اما این مفاهیم تجاوز از حقی بوده که پروردگار تعیین کرده بود و نه تجاوز به حق ذاتی یا طبیعی ملت. با ظهور پهلوی اول این وضع دگرگون شد -ایدئولوژی مربوطه البته کمی پیش از جنبش مشروطه وارد ایران شده بود- و اکنون از هویتی به عنوان ملت صاحب حق ذاتی میشد سخن گفت. اما طبیعت قدرت سیاسی هنوز بر آمریت قرار داشت، طبیعتی که مشارکت سیاسی را به نفع برقراری یک نظم سیاسی و تامین معاش محدود مینمود. پدیده انقلاب اسلامی چیزی است که باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. اما وضعیتی که بعد از انقلاب ایجاد شده سه سناریو محتمل را پیش روی ما قرار میدهد: ۱- دخالت خارجی ۲- جنگ داخلی ۳- تغییر نظام سیاسی بر اساس منطق درونی تحول قدرت و نه خواست مردم.
از میان سه سناریوی فوق احتمال دخالت نظامی خارجی کمتر است اما بروز جنگ داخلی و همچنین تغییر نظام سیاسی به سمت سیستمی که در آن واحد دو سیستم سکولار و دینی را در خود یکپارچه کند- مانند آنچه در چین شاهد هستیم- دارای امکان وقوع بیشتری است. تغییر نظام سیاسی البته وابسته به منطق درونی خود قدرت خواهد بود و احتمالا تاثیر خواست یا اعتراضات مدنی روی آن چندان زیاد نخواهد بود. همچنین تغییر ساخت سیاسی احتمالا همراه خواهد بود با تحدید قدرت روحانیون، زیرا سپاه پاسداران اکنون هرچه بیشتر از شکل یک نهاد مذهبی مبتنی بر ایدئولوژی دینی خارج شده -ترور قاسم سلیمانی حذف آخرین حلقه این اتصال بود- و به شکل یک سازمان رسمی درآمده است – مانند آنچه در حزب کمونیست خلق چین شاهد هستیم- اما امکان بروز جنگ داخلی هم آنچنان که تصور میرود کم نیست. همانگونه که در بالا اشاره رفت، این سناریو الزاما نه خوب است و نه بد، بلکه نتایج آن تعیینکننده قضاوت افراد نسبت به آن خواهد بود. اما نیروهایی که ممکن است به نفع یک جنگ داخلی عمل کنند کدامند؟ ناامیدی از تغییر طبیعت رژیم سیاسی و عدم حرکت به سوی یک رژیم شبه-تکنوکرات محدود، تشدید شکافهای اقتصادی، سلب مشروعیت گسترده از قرائت دین رسمی و تغییر وضعیت کشورهای اطراف ایران به نفع یک نظام با ثبات سیاسی و توسعه اقتصادی آنها. این نظر روز به روز بین مردم تقویت میشود که حاکمان ایران در اساس تعلق خاطری به ایران و مردم آن ندارند. چنین باوری مشروعیت حکومت را از بنیاد با سوال مواجه میکند. با این وجود تا زمانی که باور عمومی بر این باشد این حاکمان بر اساس اعتقادات دینی خود رفتار میکنند، اعتقاداتی که ریشه در باورهای دینی مردم نیز دارد، این حاکمان قابل تحمل خواهند بود. در واقع اینجا مشروعیت آسمانی عهدهدار تامین مشروعیت زمینی خواهد بود. زمانی که مشروعیت دینی آنها نیز مورد تردید جدی قرار گیرد، این حاکمان صرفا به عنوان قومی مهاجم نگریسته خواهند شد که ممکن است وابستگانی درون طبقات مردم هم داشته باشند. چنین وضعیتی تماما به نفع بروز یک جنگ داخلی عمل خواهد کرد. طبیعت بسیج سیاسی در ایران، شورش ناگهانی است و این ریشه در همان عدم مشارکت سیاسی و شکلگیری نهادهای جامعه در برابر قدرت سیاسی دارد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.