شیوع بیماری عالمگیر اخیر پرسش های عمیق و جدی فلسفی را به چالش و آزمون می کشد . این یک امتحان و سنجش عملی است ، آزمون ظرفیت و گنجایش نظام درمانی و بهداشتی و عزم و اراده ی سیاسی . آزمون طاقت و تحمل و تاب آوری و برای مومنین و باورمندان مذهبی ، آزمونی الهی . البته امتحانی دیگرگونه هم هست ، از جنس ایمان و باوری متفاوت ، یعنی بر اساس ایده هایی که انسان انتخاب و گزینش میکند تا به یاری و کمک آنها در برابر قضاوت ها و داوری های اخلاقی ناصواب در امان بماند و راهنمای فردی و رفتار و منش اجتماعی او باشد .

این مرض مسری همه را وا میدارد تا با پرسش های عمیق اصالت وجودی انسان مواجه و روبرو گردند ، سوالاتی ژرف که پیشتر به طرقی دیگر، فلاسفه ی سترگ به پاسخ آنها برآمده اند . پرسش و آزمون این است : حال انسان در این میانه و وضع موجود در کجای جهان نشسته و قرار دارد ؟

خیر و شر کدامند ؟ افراد از اجتماع چه توقع دارند و انتظار اجتماع از افراد چیست ؟ آیا دیگران می بایست خود را قربانی و جان فدای من کنند یا برعکس ؟ آیا مساله تنها بر سر وضع محدودیت ها و بگیر و ببندهای اقتصادی در مبارزه با این بیماری کشنده است ؟

برخی دولتمردان معتقدند نمی توان با قرنطینه و تعطیلی اقتصاد و کسب و کارها کشور را قربانی پیران و سالمندان کرد ، بلکه این آنهایند که می بایست آمادگی قربانی شدن و جان فدایی میهن را داشته باشند . هستند آنهایی هم که غافلانه و بی محابا ، بی پروا و بی توجه به دستورالعمل های بهداشتی و محدودیت های اجتماعی اند ، هر دو قماش آگاهانه یا ناخودآگاه به سنت اخلاقی متمایزی تعلق دارند و خود را در آن دسته بندی قرار میدهند .

چندین مکتب فلسفی در باب عدالت اجتماعی در جهان و عصر نوین ، امروز داعیه دارند و بالطبع نیز در این میان طیف طرفداران و جانبداران خود را می طلبند . این دست نحله های فکری الزاما در موازات خط کشی ها ، برچسب ها و دسته بندی های حزبی و سیاسی قرار نمی گیرند و اکثر افراد اجتماع هم همدل و متمایل به بیش از یکی از آنهایند . در اینجا نقشه ی راهنمای برخی از این نظام های فکری را پیش رویتان می آورم تا ببینید چگونه در زیرساخت مفاهیم خیر و شر با هم در تقابل و رقابت اند . هر کدام آنها به چالش و آزمون کشیده میشود ، همچنانکه خود شما ، حال بنگرید خود نیز به کدام جهت متمایلتر و همسوترید .

پیروان جان رالز (فیلسوف امریکایی اخلاق و سیاست در سنت لیبرال)

بسیاری از غربی ها بدون آن که خود بدانند ، ناخودآگاه پیروان جان رالزند . پنجاه سال پیش جان رالز ، فیلسوف دانش آموخته ی دانشگاه هاروارد سعی کرد این مساله را واکاوی کند که اگر انسان ها امکان این را داشتند که اجتماع خود را بسازند و شکل دهند تا با داشتن گزینه ی انتخابی ورای آنچه وی «پرده و حجاب غفلت» می نامد در زمره ی اغنیا ، فقرا یا طبقه ی متوسط قرار گیرند ، چگونه این کار را انجام می دادند . موضع و استنباط رالز این است که انسان ها در هراس از خطر فرو غلتیدن به پایین ترین طبقه یعنی فقرا ، طالب عدالت و برابری مطلق نخواهند بود ، اما لازم خواهند دانست که از تمهیدات نظام دولت رفاه حداقلی مدرن اطمینان حاصل کنند . حصول اطمینان از براورده شدن نیازهای اساسی و حوائج زندگی و امکان و فرصت ترقی بیشتر ، بنیان عدالت سیاسی و اجتماعی را شکل میدهد و انسان ها را قادر به اثبات اصالت وجود خود میکند .

اثر سترگ رالز منتشره به سال ۱۹۷۱ میلادی به نام «نظریه ی عدالت» هم اکنون به عنوان شفاف و مبرهن ترین توجیه نامه ی اخلاقی و معنوی اقتصادهای التقاطی مرکز محور و چپ محور دوران مدرن تلقی میگردد . اما در اصل ، این نوع تفکر از منبعی عمیق تر ریشه و نشأت گرفته است . اگرچه رالز خود فردی مومن ، مذهبی و معتقد نبود ، اما فلسفه اش اساسا هم راستا با این اصل قانون طلایی منتج از فرامین پیامبران انجیلی و شخص عیسی مسیح است که هر چه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و هر چه برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز مپسند . حتی اخیرا برخی از رهبران مذهبی در مواجهه با دوراهی های تلخ و ناخوشایند ناشی از بحران کرونا ، همچنانکه رالز اگر در این بزنگاه قرار می گرفت ، ناخودآگاه به تاسی از او ، اولویت دادن به درمان آسیب پذیرترین ، ضعیف ترین ، شکننده ترین و وخیم احوال ترین مبتلایان را در تقابل و درمان این بیماری به عنوان ملاک و معیاری برای عملی اخلاقی ، اجتماعی و سیاسی برمی گزینند .

رهبران مذهبی بر این باورند ، درس هایی که بشر امروز از تجربیات این بیماری عالمگیر می آموزد ، تنها منحصر به تامین مایحتاج و نحوه ی جلوگیری از انتشار این مرض نمی گردد ، بلکه نحوه ی پوشش ، مراقبت و درمان آسیب پذیرترین طبقات اجتماع در برابر بحران اخیر را نیز در بر میگیرد . به باور قاطبه ی ایشان ، این دوران ، زمان مناسبی نیست که چشممان را بر سلامت و بهداشت فرد فرد اعضای اجتماع ببندیم .

حتی پاپ فرانسیس ، رهبر کاتولیک های جهان هم در حالیکه در میدان خالی از حضار پیتر مقدس موعظه میکرد ، همگان را به همدلی و همدردی با آسیب پذیر ترین اقشار اجتماع فراخواند . وی در نطقی کوتاه خاطرنشان کرد : «همگان به وضوح واقفیم که در یک قایق نشسته ایم ، همگی شکننده و درمانده و متلاطم ، اما محتاج و درخور توجه ، نیاز است همه با هم پارو زنیم و هر کدام دیگری را آرامش و تسلی بخشیم . »

شاید به دلیل تمایلات و گرایشات مذهبیشان ، نظریات رالزی ، منتخب ، راهنما و راه گشای دولتمردان جهان غرب در مقابله با شیوع این بلای عالم گیر بوده باشد . اغلب جوامع به خیزش و بسیج یکپارچه درآمده اند و دولت ها ، نیرو ، توان و قدرت مضاعفی در اعمال اجباری قرنطینه های تنگنا هراسانه به کار میبرند تا در شمارش معکوسی نفس گیر ، درد ، رنج ، آلام و میزان مرگ و میر آسیب پذیرترین اقشار اجتماع را به حداقل ممکن برسانند .

حتی آنان که مومن ، معتقد و مذهبی نیستند نیز اغلب گرایش بدان دارند تا منطق «پرده و حجاب غفلت» رالزی را پذیرا باشند . حتی شهروندانی که اصرار و ابرام دارند به حال خود رها گردند ، دولت ها حق آن را ندارند که ایشان را به حال خود رها سازند ، دولت ها موظفند در نهایت توانشان از همگان مراقبت و محافظت کنند ، علی الخصوص از آسیب پذیرترین اقشار اجتماع .

فایده گرایان

نحله های دیگر فلسفی خط مشی های بسیار متفاوت دیگری را در مواجهه با بحران هایی نظیر اپیدمی اخیر اتخاذ میکنند . تحت لوای اصول معتقدان به فلسفه ی اخلاق سودمندگرایی یا فایده گرایی ، ملهم از نظرات فیلسوف بریتانیایی قرن نوزدهمی ، جان استوارت میل ، حاکمان می بایست جهت تامین خیر ، فایده ، سودمندی و سعادت عموم هدایت گردند و همت بدین امر گمارند و می بایست هدف غایی خود را نیل به تامین و تضمین «حداکثر خیر برای اکثریت افراد اجتماع» قرار دهند .

در بریتانیای عصر ویکتوریا ، این اعتقادی تندروانه تلقی میگشت و نخستین فایده گرایان نیز خود مصلحان آزادی خواه و شورمندی بودند . اما محاسبات سودمندگرایانه احتمال نوینی را می گشاید ، که در موقعیت هایی نظیر شیوع یک بیماری همه گیر ، بعضی افراد هم ممکن است حتی منصفانه و عادلانه به منظور خیر اکثر و اکبر قربانی گردند . این استدلال بر این اصل استوار است که جهت خیر عموم و به منظور به حداقل رساندن وقفه در این روند و حداکثر فایدت و سودمندی ، این میزان تلفات ، مافات و زیان ها را نیز میبایست با دل و جان خریدار بود .

تفکر صریح الهجه و بی پرده ی فایده گرایی حتی هنوز هم در قرن بیست و یکم در باور عامه نمیگنجد و ورای هنجارهای اخلاقی است . هستند آن دست دولتمردانی که پشت درهای بسته در جلسات خصوصی دولت ها در پرده و خفا به کنایه و اشارت غیرمستقیم جهت حفظ اقتصاد ، توصیه به رهاسازی بیماری به منظور رسیدن به ایمنی گله ای اجتماع میکنند ، حتی اگر به تاوان و قیمت حذف اقشار آسیب پذیرتر نظیر زندانیان تمام گردد . خبرهای به بیرون درز کرده ی این محافل خصوصی موجی از واکنش ها را به دنبال داشت و غوغایی به پا کرد که فی الفور با تکذیب شتاب زده و ناشکیب این دست دولتمردان رو به رو شد . حتی ساختارشکن ترین این دست دولتمردان نیز از آنکه صریح و بی پرده در انظار عموم به ترویج و توصیه ی چنین راهکارهای ظالمانه و سودمندگرایانه ای بپردازند ابا دارند ، یا حتی جسارت آن را ندارند که منتسب به تجویز چنین شگردهای بی رحمانه و فایده گرایانه ای گردند .

لیبرترین ها ، همان اختیارگرایان یا معتقدین و باورمندان به آزادی فردی واراده ی شخصی

اختیارگرایان در تاریخ تفکر امریکایی جایگاه برجسته و ید طولایی دارند . خط فکری این نحله ی فکری به فیلسوفان عصر روشنگری و پدران بنیان گزار آن مکتب ، بالاخص جان لاک باز میگردد و تبلور و جلوه ی دوران نو و مدرن آن را میتوان در آراء و افکار آین رَند دنبال کرد که در مقالات و داستان هایش به طور کلی و اجمالی طرح گردیده اند . نزد آین رَند ، «بشر محق است که برای خود زندگی کند» و «خوشبختی و سعادت فردی بشر را دیگری یا دیگران نمیتوانند نسخه پیچ یا تجویز کنند.»

مشهورترین جلوه ی تجربه ی اختیارگرایانه ، پاسخ تند و تیز و حاضر جوابانه ی رابرت نوزیک ، دیگر دانش آموخته ی مکتب هاروارد به جان رالز است . در نظر رابرت نوزیک ، اگر قرار و فرض بر این بود که افراد اجتماع در چشم انداز مبهم آرمانشهری بدون سازه ها و ساختارهای اجتماعی رهاشوند ، چگونه نظام سیاسی را میتوان برای آن اجتماع متصور بود و شهروندان مجبور بودند چه میزان از آزادی ها ی فردی و شخصی خود را فدا و قربانی کنند و به چه قیمتی تسلیم حاکمیت سازند ؟ ویلیام گُلدینگ ، داستان نویس مشهور به نوعی در اثر معروفش «سالار مگس ها» پاسخ این پرسش را داده است . جهت گریز و احتراز از سقوط به ورطه ی هبوط و انحطاطی نظیر آنچه بچه مدرسه ای های داستان ویلیام گُلدینگ دچارش شدند و مجبور بودند تاب بیاورند ، رابرت نوزیک در اثرش به نام «هرج و مرج ، حاکمیت و آرمانشهر» بر این باور است که شهروندان میبایست حکومتی بسیار محدود به حدود و صغور و کمینه گرا تشکیل دهند که صرفا خود را وقف دفاع و حفاظت از آزادی های شخصی و اختیار فردی تک تک افراد اجتماع نماید و بس و نه چیزی بیش و کم از آن .

پاسخ و واکنش جهان غرب در بحبوحه ی شیوع بیماری عالمگیر اخیر به طرز چشمگیر و محسوسی به طور مضاعف دامنه ی قدرت حاکمیت را در محدودسازی حقوق خصوصی و انفرادی اعضای اجتماع افزایش داده و کمتر مقاومت و جدلی هم در برابر آن صورت پذیرفته است و تا به امروز نیز خیل گسیل و انبوه فرمانبردار جمعیت نیز به همان محدودیت ها و بگیر و ببندهایی که رَند و نوزیک در استدلال جدلی خود ایشان را بدانها زنهار داده بودند تا مبادا هرگز بدانها رضایت دهند ، سر تسلیم و اطاعت فرود آورده اند .

در این موضوع میبایست درنگ و تامل کرد ، بر اساس اصول اعتقادی اختیارگرایان ، ایرادات و اشکالاتی بر اعمال قرنطینه در نقض حقوق حقه ی افراد اجتماع وجود دارد . منتقدین بر این باورند که عملکرد یک بام و دو هوای دولتمردان به اثبات رسانده که چنین تمهیدات سختگیرانه ی شدید و عنیفی ، غیر الزامی و غیر ضروریست . پیش از بروز شیوع ویروس کرونا نیز ، ایالات متحده ی امریکا از نتایج کنش گری نهضت مقاومت در برابر واکسیناسیون بر علیه ویروس سرخک هم رنج و محنت فراوان کشیده بود ، جنبشی اختیارگرایانه که ارجحیت مینهد بر حق والدینی که از واکسیناسیون فرزندانشان سر باز میزنند ، در برابر تلاش دولت در دفاع از حقوق دیگر والدینی که انتظار و توقعشان از دولت اینست که از اختلاط کودکان واکسینه شده شان با همسالان غیر واکسینه شده ممانعت به عمل آورد . هجوم برای خرید و انبار کالاها ، مایحتاج و اقلام و احتکار و انباشت تجهیزات و لوازم بهداشتی و پزشکی ، همه حکایت از آن دارد که بسیاری از این دست افراد ، آگاهانه یا ناخودآگاه پیروان راستین نظریه ی رَند و نوزیک در اولویت و ارجحیت دادن به منافع و مطامع شخصی و فردی خود هستند . نظرات و افکاری از این قماش ممکن است حتی در هفته ها و ماه های پیش روی قرنطینه ، نزد بسیاری جذاب در نظر آید و مقبول هم بیفتد .

در عرصه ی سپهر عمومی در سرتاسر عالم ، اختیارگرایان در حال نزاع با حاکمیت ها هستند . رسانه های اجتماعی همه مملو از تصاویر گردهمایی ها ، اجتماعات ، دورهمی ها و خوشگذرانی های اعیانی و اشرافی دسته جمعی در مهمانی ها و غذاخوری ها ست ، از سر تفریح یا تفنن ، اهمال ، سهل انگاری و بی توجهی ، غفلت ، بیکاری و بی عاری جماعتی که غافل و فارغ از شرایط و وضعیت موجودند و توجیهشان هم آن است که «حال بر فرض مثال هم که مبتلا و ناقل بیماری هم گشتیم ، خوب حالا که چه ؟ نهایت و آخر خط آن است دیگر . »

اختیارگرایان تنها در جبهه ی دست راستی تقسیم بندی های جناحی و سیاسی قرار نمی گیرند ، برخی سازمان ها و بنیادهای مردم نهاد هم از پیروان راستین این مسلک اند ، برای نمونه در اوان همین بحران اخیر ، سازمان اتحاد مدنی اختیارگرایان امریکایی ، بیانیه ای در این ارتباط صادر کرد و در آن تصدیق و تایید کرد که می پذیرد در دورانی اینچنین که کشور در نبردی نفسگیر با بیماری مهلک و مزمنی از این دست قرار دارد ، موقتا آزادی های مدنی میتوانند راه را برای مبارزه و پیکار با آن باز کنند و سد و مانع نگردند ، اما تنها مشروط بر آنکه تمهیدات مد نظر دولت ها از طرقی توجیه پذیر از نقطه نظر علمی باشد و برای شاهد و مصداق هم اشاره به منع تردد و مسافرت و قرنطینه نموده و آنها را در این شرایط ، روش های معقول و توجیه پذیری از نگاه علمی برای حل و رفع این مساله ی بغرنج ندانستند .

هستند در این میان افرادی با سویه های اختیارگرایانه که آگاهانه و عامدانه یا ناخوداگاه و سهوا ، قوانین و مقررات حصر و محدودیت های اجباری و اعمال شده از سوی دولت ها را که به منظور جلوگیری و مقابله با شیوع بیشتر بیماری تعبیه و تمهید شده اند ، شکسته و زیر پا گذاشته و از سوی دولتمردان ، قانون گزاران و منتقدین به بی مبالاتی و بی تفاوتی ، بی احترامی به خود و دیگران ، خودویرانگری و دیگرآزاری ، نخوت ، غرور و تعصب و قانون گریزی متهم شده اند . در چنین شرایطی انتخاب ها و گزینه های شخصی این دست افراد قانون گریز از منظر اصول اخلاقی قانونمدار و پایبند به نظم اجتماعی ، مورد پرسش ، قضاوت و ارزیابی قرار می گیرد و آزادی های فردی افراد به اصطلاح متخلف از دید ایشان را به نوعی به مخاطره می افکند و بر ایشان برچسب متمرد میزند .

اجتماعیون یا معتقدین به اصول همزیستی اجتماعی با احترام به آزادی های فردی ، ولی در عین حال رجحان و تفوق جامعه

حال شیوه ی نگرش اجتماعیون به این پرسش بحث برانگیز فلسفی از منظری دیگر و بر اساس این مفهوم و دریافت که هر فرد ، هویت خود را از اجتماعی بزرگ تر کسب میکند ، استوار است . بر اساس منطق اجتماعیون ، حقوق فردی و شخصی افراد به حساب می آیند و لحاظ میگردند ، اما نه در حد و اندازه ی هنجارهای ارزشی و اخلاقی اجتماع . ریشه و خواستگاه تاریخی این مفاهیم به فلاسفه ی یونان باستان باز میگردد ، اما در عصر نو ، این طرز تلقی و تفکر فلسفی اساسا منتج از آراء و نظریات آمیتای اتزیونی ، جامعه شناس و مایکل سندل ، فیلسوف امریکایی است . اثر اصلی سندل با عنوان «لیبرالیسم و حدود و صغور عدالت» واکنش و پاسخ تند و تیز و حاضرجوابانه ی دیگری به آراء رالز است که در آنجا مخلص کلام و جدل اصلی این است که عدالت را نمیتوان در خلع و در پس پرده ی حجاب حائل غفلت ، جهالت و عدم آگاهی تعیین و تحدید کرد ، بلکه میبایست به دنبال ریشه ها و مبدا و منبع آن در درون اجتماع گشت . نظریه ی وی بر این بنیاد و مدار است که عدالت بر اساس خیر و مصلحت عموم ، یعنی خیر اکثر ، اکبر و اکمل و شرِ حداقل استوار میباشد .

در گفتگو و مناظره ای با توماس فریدمن در جریده ی نیویورک تایمز ، سندل اذعان میدارد : «خیر عموم عبارت است از چگونگی زندگی و همزیستی تعاملانه ی ما با دیگران در اجتماع ، آرمان های اخلاقی که برایشان میجنگیم ، منفعت و زیانی که در آنها با هم سهیم و شریک هستیم ، ایثار و از خودگذشتگی که در حق یکدیگر میکنیم و درس و سیره ای که از زندگانی متعالی و مشی نیک الگوهای خیر در اجتماع میگیریم .»

شیوع بیماری مسری اخیر به همین اجتماع هجوم برده و بنیان های آن را مورد تهدید قرار داده و تدریجا دارد این جامعه را از همبستگی و اتحاد ، تهی و فقیر میسازد ، حال هنگامه و بزنگاه بروز و جلوه ی نظرگاه اجتماعیون است ، در اقصانقاط عالم ، مردم در هماهنگی با هم به کنار پنجره و ایوان منازل شان میروند و همصدا کادر خدوم بهداشت و درمان را تشویق ، تکریم و تمجید میکنند ، استعاراً اینها همه ، سنگ صخره های خارای بستر و بنیان جامعه ای متحد و همگراست . در برخی نقاط نیز خودِ کادر سختکوش و زحمتکش درمان با نمادهای ملی و آیینی به رقص و پایکوبی میپردازند تا این همگرایی ، اتحاد و همبستگی را جشن بگیرند و ارج نهند . در بسیاری از کشورهای پیشرفته هم که نظام های سیاسی امروزینی دارند و حاکمیتی از جنس دولت رفاه ، نزد عموم ، تجلیل و تکریم کادر از جان گذشته ی سلامت و درمان ، وظیفه و مسوولیتی ملی ، میهنی و اجتماعی قلمداد میگردد .
نقطه ی افتراق امریکا با دیگر کشورها در همین مساله ی حیاتی ست ، یعنی جایی که توسعه و پوشش خدمات رفاهی ، درمانی ، بهداشتی و سلامتی ، محل منازعات و بحث و جدل های بی پایان است . بحران مرض مسری و مزمن اخیر ، این دست مناظرات و جدلیات را ناگزیر به ذهن خطور میدهد و در این میانه ، استدلال اجتماعیون این است که علی القاعده هر نظام خدمات رسانی بهداشتی میبایست محدودیت ها و حوزه ی اختیارات صنف اطبا و پرستاران را مشخص ، اظطرار و ملزم به رعایت سازد .

اجتماعیون حتی در عمیق ترین لایه های تفکرات محافظه کارانه ی اجتماعی هم نفوذ و رسوخ پیدا کرده اند . آنگاه که جمهوری خواهان محافظه کار افراطی در بلندگوهای تبلیغاتی رسانه های دست راستی فریاد میزنند : «کشور نمیبایست خود را قربانی پیران و سالمندان کند» ، در واقع استدلال جدلی اجتماعیون را دارند ، نه فایده گرایان را .

در این اثنا ، هستند پیران و سالخوردگان امریکایی ، گلایه مند از آنکه چرا کسی هرگز از آنان نپرسیده آیا حاضرند خود را فدای بقای میهنی کنند که کل ملت بدان عشق میورزد و در عوض وطن و ملت را برای فرزندان و نوادگان خود به یادگار بر جای گذارند . نزد بسیاری از آنان اگر قیمت گزاف این معامله این باشد ، ایشان چونان کهنه سربازان جنگ ، پا در رکاب آماده اند و ابایی از ایثار و از خودگذشتگی در راه مام میهن ندارند .

در خلال این گلایه ، آنچه بارز و مشهود است ، حس و وظیفه ی میهن پرستانه ی سالخوردگان به منظور عدم تحمیل مشقت و سختی بر دوش کشور و نسل جوان و اجتناب از تخریب آتیه ی نوباوگان و آیندگان کشور است . این دست اصول اخلاقی اجتماعیون ، همیشه در امریکا طنین انداز بوده و معتقدین و متعهدین راسخ خود را دارد که نمونه های پر طمطراقش را امروزه در رسانه های اجتماعی به وفور می یابید ، برای مصداق ها و شواهد تاریخی هم رجعتی کنید به اثر گرانمایه ی مردم سالاری در امریکا ، به قلم شیوای الکسی دو توکویل .

پس از آنکه برای نخستین بار ویروس منحوس کرونا در شهر ووهان چین رویت شد ، چین گونه ای دیگر از تفکر اجتماعیون را جلوه و بروز داد . ساکنین شهر در جهت خیر عموم و مصلحت نظام حاکم که حزب کومونیست نماد و نشان آن است ، وادار به قرنطینه ی اجباری و خودخواسته گردیدند . تحت رهبری و حاکمیت فرزانه ی ژی ژین پینگ ، حزب معظم کومونیست ، اصول اخلاقی کنفسیوسی را دوباره از نو احیا و لازم الاجرا کرده است که تحت لوای آن ، اطاعت ، تبعیت و فرمانبرداری از سلسله مراتب قدرت و حاکمیت اقتدار گرا و تمامیت خواه ، اما در عین حال والا و متعالی ، عقلا و قانونا ، مشروع ، مقبول و توجیه پذیر است . اینگونه است که مفهوم وحدت و همبستگی اجتماعی همچنان در آن دیار مستحکم و استوار باقی مانده است و به نظر میرسد این نقش بارز و مبرهن اصول فلسفه ی اخلاق سختگیرانه و آهنین کنفسیوسی ست که مردمان نژاد زرد را در خاور دور در مواجهه با بحرانهایی از این دست سربلند بیرون آورده است .

اما در پایان به نظر میرسد ما همگی اغلب به نوعی رالزی هستیم و یا به عبارتی دیگر به اصول اخلاقی جان رالز گرایش داریم

امروزه در دنیای غرب رویکردی که نسبت به بحران اخیر اتخاذ شده ، رویکردی رالزی است . سیاستمداران بر این فرض ، بحران اخیر را مدیریت میکنند که وظیفه ی آنان است که همگان را در برابر خطر محافظت کنند ، همچنانکه از دیگران در قبال خود انتظار میرود . شهروندان هم از قانون طلایی آنچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و عکس آن نیز تبعیت میکنند و خود را ملزم میدانند به منظور محافظت و مصونیت خود و دیگران قرنطینه سازند . پس در مجموع به نظر میرسد همگی به نوعی رالزی شده ایم یا سبقه ی رالزی داریم .

اما تا چه هنگام همگان بدین سبک و سیاق خواهیم ماند ؟ پرسش اینجاست . دیگر نظریه های عدالت هم هنوز کشش و جذبه دارند و ممکن است تبعیت از قانون طلایی رالز به عنوان راه حل پایان بحران را به چالش بکشند . پیش بینی میشود قانون طلایی رالز در این چالش پیروز میدان باشد . دست بالای رویکرد رالزی در این میان تا حدی بدان خاطر است که علی رغم افول شدید مذهب در جهان غرب ، دین باوری همچنان این قانون طلایی را در لایه های درونی خودآگاه و ناخودآگاه ما تنیده است . حال ، همچنانکه وضعیت شیوع بیماری اخیر وخیم تر میگردد و ردپای زنجیره ی ابتلا حتی در حلقه های کوچک تر تجمع نیز مشاهده میشود ، اعتقاد و باور به عشق ورزی به همسایه و قانون طلایی هر آنچه برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و بالعکس ، نزد باورمندان محکم تر و توجیه پذیر مینماید .

پایان

 

نویسنده : جان آثرز ، ستون نویس بخش دیدگاه های مجله ی بلومبرگ

منبع : مجله ی بلومبرگ

۳۰ مارس ۲۰۲۰ میلادی

مترجم : ابراهیم آسترکی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)