دو سال پیش سر ساختمان، کار برنامه‌ریزی نشده‌ای پیش آمد که مجبور شدم از دوتا از کارگران ساختمانی شرکت (به سوئدی نجاران ساختمانی می گویند) بخواهم سریع به فلان طبقه بیایند و کمک کنند،دیدم چهره‌شان کمی درهم رفت، اول گمان کردم لحن بدی بکار بردم ولی واقعا این‌طور نبود،در نظرم طبیعی بود که بعنوان مسئول این بخش پروژه اگر زنگ زدم اینها سریع حاضر شوند.

امروز صبح دوره آموزشی آن‌لاینی داشتیم،مربی دوره در بخشی از آموزش، به این نکته تاکید کرد که هر تکلیفی که به کارگران می‌دهید باید در جلسه‌ای مشترک -عموما صبح‌ها پیش از آغاز کار یا در انتهای وقت صبحانه و ناهار در میز غذاخوری یا اتاق دیگر،در شرایط آرام و برابر- به آنها اعلام کنید تا آنها فرصت پرسش و بحث با شما را داشته باشند،در سرپروژه و هنگامی که آنها در حال انجام کار دیگری هستند حتی المقدور وظیفه جدیدی محول نکنید چون ممکن است توهین آمیز به نظرشان برسد، چون در سرساختمان وقتی جسم و ذهن‌شان درگیر کاری ست در آن فرصت اندک نمی‌توانند به درستی به تکلیف جدید فکر کنند و از شما پرسش کنند،کارگران نمی خواهند و نباید مطیع بی چون و چرایی فرامین شما باشند.

در توضیح دلایل این‌ کار این نکته را ذکر کرد که:«اگر کارگران خودشان‌ و شما را که مسئول و ناظر آنها هستید،مطیع طرح و پلان از پیش تعیین شده با مشورت آنها ببینید، از فن و توانایی خود بیشتر در جهت ارتقا کار بهره می‌برند؛ و اگر به گونه ای رفتار کنید که آنها خود را مطیع فرمان شما ببیند، بخشی از توانایی خود در حل مشکلات بزرگ و کوچک را بکار نمی گیرند و شما را به عنوان مسئول به هر بهانه ای به چالش می‌کشند تا برای حل این‌مشکل فکر چاره باشید و چون شما به همه‌ی جزئیات کار اجرایی مثل آنها مسلط نیستید در ارائه راه حل به مشکل برمی‌خورید،و این حربه‌ای است که کارگران برای نشان دادن نارضایتی از رفتار شما بکار می برند که نشانه مدیریت ضعیف شماست».

این نکات را به تجربه می توان آموخت،ولی اینکه سیستمی به شکل نهادمند این نکات ریز را آموزش می‌دهد،و هوش‌یاری و حساسیت ایجاد می‌کند بسیار در افزایش بهره‌وری کار تاثیر دارد.

نهاد بازار چندان دموکراتیک نیست، رضایت و قرارداد دو طرفه در اکثر موارد شرط نهایی است،نهاد تولید اما باید به سمت ارزش ها و نرم‌های دموکراتیک پیش‌رود و ارزش‌ها انسانی‌تری در آن نهادینه شود چرا که انسان‌ها یک سوم از عمر روزانه خود را در آن صرف می کنند و متاثر از نظام ارزش‌گذاری آن هستند و اگر در نهاد تولید تن به اشکالی از سلطه و تبعیض و یا به عبارت دیگر تحقیر دهند، در نهاد‌های مدنی دیگر و در جامعه به طور کل، ممکن است این ضدارزش‌ها را ترویج و به شکل دیگر بازتولید کنند یا راحت تر به سلطه دولت و تبعیض جامعه تن دهند.

غول استبداد ریشه‌های بسیاری دارد که آگاهانه و ناآگاهانه خود ما بخشی از دستگاه بازتولید ضدارزش‌های آن و در نهایت بقا و تدوام آن هستیم.

اگر سندیکا یا نهاد‌های کارگری‌ای نباشند که در جامعه این حساسیت‌ها و هوش‌یاری ها را برانگیزند و نهاد تولید را دموکراتیک‌تر کنند،چرخش قدرتی که احزاب سیاسی به دنبال آن هستند چیزی جز بازتولید این چرخه معیوب نخواهد بود.

جامعه‌ای که در نهاد تولید تن به اشکال مختلف سلطه و تبعیض می‌دهد در نهاد سیاست نمی‌تواند چندان تحول پایداری در جهت استقرار ارزش‌های دموکراتیک حاصل کند،مبارزه برای جامعه دموکراتیک را باید در نهاد تولید جدی‌تر گرفت و بر نقش جنبش های کارگری تاکید بیشتری کرد.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)