یکسال از قیام ۹۸ گذشت. قیامی که یک هدف داشت و بس: پایان دادن به حیات هیولایی چهل ساله. قیام ۹۸ پیروز نشد به این معنا که به هدف بلافاصله اش – سرنگونی حکومت اسلامی – نرسید. اما شکست هم نخورد. نه تنها شکست نخورد بلکه بی تردید با قدرتی به مراتب سهمناکتر، با آمادگی به مراتب بیشتر و با عزمی به مراتب راسختر باز خواهدگشت. باز خواهد گشت تا کار ناتمام ۹۸ را به به پایان برساند.
اعترافات سران ایدئولوژیک- سیاسی و استراتژیستهای خود نظام اسلامی و هشدارهایشان در باره طوفانی بزرگتر روشنترین دلیل برای اثبات این ادعاها هستند. مهم نیست که خامنه ای آنهم پنج روز از ۲۴ آبان از سوراخش بیرون خزید و باد به غبغب انداخت که بعله در همه “عرصه های جنگ نظامی و سیاسی و امنیتی دشمن را عقب زدیم”، مهم این است که همین پنچ روز خزیدنش به سوراخی نامعلوم خود نشانه ای از بزرگی خطری بود که تا اطللاع ثانوی از آن قسر در رفته اند. مهم این است که بعد از این به اصطلاح “عقب زدنها” بود که سران و استراتژیستهای حکومت یکی پس از دیگری به همدیگر خطر شورش “گرسنگان” و “پابرهنگان” را یادآوری کردند و هشدار دادند که “ما همه در یک کشتی هستیم و باهم غرق خواهیم شد”. و دقیقا به خاطر کابوس قیامی توفنده تر است که در آستانه سالگرد قیام ۹۸ به همدیگرهشدار میدهند، تقصیر فقر و فلاکت و بی حقوقی را به گردن هم میاندازند، گروههای ضربت “محله محور” تشکیل میدهند، و در برنامه های صبحگاهی تلویزنی مانورهای نقاب پوشان سیاهپوش برای مقابله با دشمن راه میاندازند که مثلا مردم را بترسانند. همه اینها اقداماتی برای هراس افکنی توسط کسانی است که خود به هراس افتاده اند.
دلیل پایه ای تر بر این حقیقت که ۹۸ شکست نخورده است این است که شکست یک جنبش نیروهای دخیلش را نه فقط به خانه میفرستد بلکه کل معادله سیاسی، روانی و عاطفی جامعه ای بپاخاسته را – برای مدتی طولانی – تماما زیر رو رو میکند. شکست یک جنبش به یاس و ناامیدی و و انزوا و انفعال نیروهای فعالش منجر میشود و در کل جامعه همه چیز وارونه میشود: ترس به جای جسارت، یاس به جای امید، افسردگی به جای شادابی، ضعف به جای قدرت و بالاخره انفعال و تسلیم به جای فعالیت برای تغییر می نشیند. عزم مقابله با دشمن برای مدتی هم که شده پایان می یابد. ایران پسا ۹۸ نه تنها چنین نبوده و نیست بلکه تماما برعکس بوده و هست. اعتراضات کارگری گسترده تر شده اند، جنبش داخواهی وسیعتر شده است، جنبش علیه اعدام همچنان پیش میرود، اعتراض علیه حجاب اجباری هر رو نیروی بیشتری میگیرد و کلا مردم قصد ندارند ساکت بنشینند و تباهی بیشتر زندگیشان را نظاره کنند.
روند رادیکالتر شدن اعتراضات
از ۷۸ که جنبش توده ای برای سرنگونی آغاز شد تا ۸۸ ده سال طول کشید. اما از ۸۸ تا کنون، اعتصابات کارگری وسیعتر و تعرضی تر و رادیکالتر، فاصله زمانی میان اعتراضات مردم کوتاه تر، ابعاد جغرافیایی اعتراضات گسترده تر، نیروهای طبقاتی اعتراضات متفاوت تر، مضمون سیاسی اعتراضات عمیقتر و اهداف بلافاصله اش رادیکالتر شده است. آبان ۹۸ یک حلقه بسیار مهم این روند بود و شرایط بعد از ۹۸ هم نشان داد که این روند ادامه خواهد داشت.

کوتاه شدن فاصله ها:
از آغاز جنبش سرنگونی در ۱۳۷۸ تا تظاهرات میلیونی ۸۸ ده سال بود. ۸ سال بعد قیام دیماه ۹۶ رخ داد. دو سال بعد قیام آبان ۹۸. این بار نه حتی یک سال بلکه درست دوماه بعد، در دی ماه همان سال حکومت اسلامی در هوا به یک قتل عام موشکی فجیع دست زد و مردم با یک اعتراض وسیع در زمین با شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” به سراغ حکومت رفتند.

گسترده شدن ابعاد جغرافیایی:
۷۸ جنبشی بود که اساسا در تهران متمرکز شد. ۸۸ نتوانست بسیار از تهران فراتر برود. ۹۶ اما برعکس بیشتر از تهران کل ایران را در بر گفت. ۹۸ نه تنها تقریبا کل ایران را در برگرفت بلکه به شهرستانها و خیابانها و میادین مرکزی هم محدود نشد. ۹۸ از همان اول کل رژیم را در تعداد بسیار گسترده ای از استانها و شهرها و بخشها و محلات و هزاران نقطه در کل ایران به مصاف کشید. ۹۸ تمرینی بود برای به هم آمیختن رودخانه های خشم و خروش مردم در اقصی نقاط ایران و تبدیل آن به سیلی خروشان که بتواند عمارت اسلامی را تماما و از بیخ و بن نابود کند.

نیروهای طبقاتی متفاوت تر و متنوعتر:
۷۸ صحنه اعتراض دانشجویی علیه رژیم شد که از دانشگاه فراتر رفت. ۸۸ تهران به صحنه رویارویی اقشار مختلف مردم مخصوصا زنان و جوانان طبقه متوسط با حکومت شد که با اعتراض به “رای من کو” شروع کردند و به “کل رژیم نشانه است” رسیدند.
۹۶ و ۹۸ اما با حضور گسترده اقشاری آغاز شد که مساله شان نه فقط آزادی سیاسی و خلاصی فرهنگی و آزادی بیان بلکه در کنار آنها و در عین حال رهایی از فقر بود. این دو قیام هم علیه فقر بود و در عین حال علیه استبداد و ارتجاع فرهنگی. قیامی بود علیه میلیاردهای حاکم و همه ارکان سیاسی و قضایی و مذهبی و امنیتی پاسدار این طبقه. قیامی بود علیه کلیت حکومت اسلامی.
یک دلیل مهم این گستره وسیعتر اهداف ۹۶ و ۹۸ به خاطر حضور فعال اقشار متعلق به طبقه کارگر بود که همه این محرومیتها را باهم در کنار محرومیت و فقر اقتصادی نمایندگی میکردند. زنان و مردان و جوانان کارگر را در کنار سرکوب سیاسی و فرهنگی، تبعیض جنسیتی و عقیدتی، سفره خالی و گرسنگی و خطر مرگ از گرسنگی هم تهدید میکند. اینها تبلور همه محرومیتها و همه تبعیضها و همه ستمها و همه جنایتهای طبقه حاکم یکجا هستند. چیزی ندارند از دست بدهند جز زنجیرهایشان. بی دلیل نیست که استراتژیستهای حکومت از نشان دادن این طبقه و این اقشار به همدیگر و به حکومتشان به عنوان خطری هراسناک خسته نمیشوند.

محتوای رادیکال و شکل تعرضی تر:
در ۸۸ “رای من کو” به شعار “موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است” تبدیل شد. ۹۶ همراه شعار “اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا” عملا با نشانه گرفتن عملی کل رژیم پایان یافت. ۹۸ فورا و بدون فوت وقت همه ارکان اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیک و امنیتی حکومت اسلامی را به مصاف کشید. بانکها به مثابه مراکز بالاکشیدن و انتقال ثروت جامعه به اقازاده ها، استانداریها و دفاتر امام جمعه ها و نمایندگان خامنه ای به مثابه جلوه های اصلی اسلام سیاسی در قدرت، مراکز سپاه و بسیج به مثابه ارگانهای سرکوب و امنیت حکومت و بالاخره نگین انگشتر خمینی و تمثال خامنه ای و روحانی به مثابه سردزدان حاکم و سمبلهای حکومت اسلامی به آتش کشیده شد. و بالاخره جنبشی که در خیابان با تانک و تیربار و هلیکوپتر سرکوب میشد نبردش را به محلات کشید که در آن از پشت جبهه بی انتهایی از خانواده های جان به لب رسیده را به همراه داشت.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)