با توجه به آنکه در داخل کشور، خارج از رسانه های مورد تائیدحاکمیت ، که بازتاب منافع جناح بندی های مختلف حکومتی است،هیچگونه امکان اطلاع رسانی صحیح وجود ندارد؛ همچنین، به جهت سرکوب و کشتارهای گسترده حاکمیت ، هرگز یک ارتباط هژمونیک بین احزاب ، سازمانهای سیاسی و توده ها برقرار نشده است؛ به عبارت دیگر فقدان رهبر سیاسی، موجب شده است که توده های مخالف جهت شناخت حقایق اطراف خود به سمت رسانه های خارج از کشور روی آورند ؛ و ازآنجایی که در رسانه های فوق صدای آمریکا و بی بی سی هر یک به نوعی منعکس کننده طیف گسترده تری از عناصر تشکیل دهنده اپوزسیون بوده و از امکانات اطلاع رسانی وسیعتری برخوردارند؛ در شمار پر بیننده ترین رسانه های خارج کشور بوده وهریک از رسانه های فارسی زبان دیگر نیز به نوبه خود بخش هایی از جامعه ایرانی را متوجه خود نموده اند.بنابر این شناخت هویت اپوزسیون همواره به نوعی با این رسانه ها پیوند خورده است
به خصوص اگر در نظر آوریم که در داخل کشور اساسأ وجود اپوزسیون یعنی زندان و مرگ ، بنابر این هرگز در داخل کشور نمیتوان این ارتباط را که منعکس کننده افکار اپوزسیون در سطح وسیع باشد تصورنمود.
در کناراین حقایق در چند سال گذشته حقایق دیگری نیز وجودداشته است ، که تقریبأ با گسترش نفوذ رسانه های فوق، الخصوص بی بی سی و صدای آمریکا همزمان بوده است و آن نیز مهاجرت تعدادی از اصلاح طلبان حکومتی همچون پیاده نظام جمهوری اسلامی به خارج ازکشور بوده است؛ .
آنها که تا قبل از آن، صرفأ از طریق رسانه های حکومتی وبخصوص روزنامه ها و نشریات داخل کشور به تبلیغ مواضع اصلاح طلبانه خود در چارچوب وبرای حفظ نظام جمهوری اسلامی میپرداختند، از این پس به رسانه های خارج کشور نیزدست یافته و امکانات وسیعی را در تبلیغ افکار اصلاح طلبانه خود به دست آورده اند.
ظاهر قضیه این بود که آنان افرادی هستند که از فشارهای سرکوب گرانه حاکمیت به خارج کشور گریخته اند و با استفاده از امکانات رسانه های آزاد، مظالم ایجاد شده توسط حاکمیت را به باد انتقاد گرفته و محکوم میکنند ؛ اما درعمل مسئله این است، که آنها در اقدامات اصلاح طلبانه خود شکست خورده اند ، حقیقتی که در طول چهار سال گذشته هرگز آن رامورد پذیرش قرار نداده اند، زیراقبول آن، یعنی آنکه آنان موجودیت خود را به عنواناصلاح طلب از دست بدهند.
بنابر این آنها باید به چه چیزی تبدیل میشدند ؟ برانداز؟ فراموش نکنیم آنها اصلاح طلبان حکومتی هستند، یعنی خود بخشی از حاکمیت اند پس چگونه میتوان انتظار چنین دگرگونی ای را داشت و به ضد خود عمل کنند؟ در نتیجه ، برای حفظ موجودیت خود چه راهی انتخاب نمودند ؟ اول ریاکاری دوم مخدوش نمودن حقایق درمیان اپوزسیون و مردم . آنها ابتدا خود را به اپوزسیون نزدیک نمودند و سپس ضمن استفاده از اختلافات دیرینه بین آنها ، به شکافها دامن زده و سپس اپوزسیون را که تاکنون به مفهوم مجموعه نیروهایی که خواستار نابودی رژیم جمهوری اسلامی است ، تقلیل دادند به مفهوم منتقد ، و اصلاح طلب را نیز اپوزسیون نامیدند. و خود را در جای اپوزسیون نشاندند. و بارها از طریق بی بی سی از میر حسین موسوی و مهدی کروبی این جانیان دهه شصت، به عنوان رهبران مخالفین ایران نام برده اند، تا جایی که با توجه به سکوت اپوزسیون در مقابل وقایع فوق،اردشیر امیر ارجمند بی شرمانه در نامه به احمد شهید از موسوی به عنوان رهبر جنبش دمکراسی خواهی ایران نام میبرد. آری، آنان آمده اند تا هویت اپوزسیون را به نفع خود تصاحب نمایند و خود را جایگزین آن کنند.
اما هدف انها از این اقدامات چه بوده است ؟ در انتخابات ۸۸ بسیاری از توده ها ی مخالف رای دهنده ، به جهت عدم اعتماد به عناصری همچون رفسنجانی، موسوی و کروبی به خاطر سابقه نفرت بار آنها و توهم به احمدی نژادکه اورا همچون بیان دردها و آلام خویش میپنداشتند، به وی رای دادندو به لحاظ ترکیب جمعیتی درشهرستانهای کوچک و از افراد پایین دست جامعه تشکیل میشدند که به لحاظ شعور سیاسی در سطح پائینی قرار داشتند . اما پس از آنکه مسئله انتخابات به موضوع جدال سیاسی در سطح جامعه تبدیل شد و سرکوب و کشتار حاکمیت، و فریاد آزادی خواهانه دیگرهموطنان خود را که در پشت موسوی سنگر گرفته بودند، مشاهده کردند همواره خود را به نوعی در وضعیت فوق مقصر میدانستند و برخی از آنها نیز به تظاهرات خیابانی ضد دیکتاتوری پیوستند.
پس از آنکه حاکمیت در پاسخ به اعتراضات خیابانی راه سرکوب را برگزید،عملأ پدید آورندگان جنبش های خیابانی سبز رنگ چارچوب های سیاسی حاکمیت را جهت تحقق خواسته های خویش ناکافی دانسته و ازجنبش اصلاحاتی گذار نمودند؛
اما هرگز ااصلاح طلبان حکومتی نمی خواستند آن را به عنوان یک باور عمومی بپذیرند، زیرا اساسأ پدیده اصلاح طلبی حکومتی، روی دیگر سکه اصول گرایی حکومتی میباشد، و به عنوان وسیله ای جهت بقاء و تداوم هر چه بیشتر نظام جمهوری اسلامی به آن نگریسته میشود ؛ و به هر قیمتی هرگز عبور از آن را نمی پذیرند.در واقع اصلاح طلبان حکومتی ضمن آنکه نقش تاریخی خود را ایفا نموده اند، اکنون میخواهند تاریخ را به نقش خود محدود کنند و به عنوان یک سد در مقابل رشد جنبش دمکراتیک توده ای عمل میکنند ؛ آنها چه در میان اپوزسیون، و چه در رابطه باجنبش سیاسی توده ای، همچون یک آفت عمل میکنند . اصلاح طلبان حکومتی به خوبی از این مسئله آگاه هستند که پایگاه اجتماعی خود را از دست داده اند، و در شرایطی که توده ها بر مبنای تحریم انتخابات جهت ایجاد صف مستقل خویش حرکت میکردند با توجه به ناتوانی و از هم گسیختگی اپوزسیون خارج از کشور که هر یک حول خواسته های فرقه گرایانه خود سرگرم میباشند و هنوز نتوانسته اند درک نمایند،چگونه به دور ازمنافع فرقه ای برمبنای یک خواست مشترک همچون سرنگونی نظام دیکتاتوری حاکم جبهه ای مشترک تشکیل دهنداصلاح طلبان از این وضعیت استفاده
نموده، و ازطریق رسانه های خارج ازکشور سعی کردند،اهمیت ونقش خود را درعرصه سیاسی جامعه ایران در صدر اخبار و بسیار پر رنگ نشان دهند، و کوچکترین خبر مربوط به موسوی و کروبی را با هیاهوی بسیاراعلام کنند و
مرز بین نیروهای اپوزسیون و اصلاح طلبان حکومتی را مخدوش نموده وآن را به عنوان نظرات اپوزسیون به مردم اعلام میکنند؛ مردمی که درمخالفت با حاکمیت به سر میبرند به لحاظ شعور سیاسی یک دست نیستند و اقشاری که به لحاظ شعور سیاسی در سطح پائیینی قرار دارند، در هنگامی که از طریق رسانه های خارج کشور که به عنوان نماد نظرات اپوزسیون شادمانه از حضور افرادی همچون هاشمی رفسنجانی وخاتمی با عنوان “جنگ شیران” نام برده میشود، قدرت تشخیص مرز بین اپوزسیون واصلاح طلبان حکومتی را ندارند. در نتیجه برخی از همان کسانی که تحریم انتخابات رادر ذهن خود می پروراندند و از هاشمی رفسنجانی با نفرت یاد میکردند ؛ چون فکر میکننداپوزسیون چنین پیغامی را میدهد به تغییر موضع خود پرداختند در نتیجه اصلاح طلبان حکومتی به این طریق توانستند بخش هایی، از افرادی را که در انتخابات قبلی به احمدی نژاد رای داده بودند با اعلام کاندیداتوری رفسنجانی هرچند با کراهت به سمت خود جلب کنند.
در اینجا نخستین ضربه را به جنبش مستقل دمکراتیک توده ای که نخستین گام های آغازین آن درحال شکل گیری بود وارد نمودند؛ در این میان کسانی بودند که قبل از این سخن از تحریم به میان می آورندو به یکباره از حضور در انتخابات ؛ و رای به رفسنجانی سخن میگفتند تا در عین حال وجدان به درد آمده خود را که در انتخابات ۸۸ در رای به احمدی نژاد تبلور یافته بود آرام نمایند. بنابر این به یکباره در میان مردم نوعی فضای عدم اعتماد به یکدیگرایجاد شد؛ زیرا اپوزسیون دروغین با آگاهی دروغین بین توده ها شکاف ایجاد نموده بود در واقع رای به رفسنجانی نتیجه رشد نوعی عقلانیت اجتماعی و سیاسی نبود بلکه نتیجه سواستفاده از نام واعتباراپوزسیون، درجهت فریب توده هایی بود که به لحاظ فرهنگ سیاسی در سطح پائیینی قرار داشتند ، و همان چیزهایی را که شنیده بودند یازتاب میدادند.
زیرادر شرایط فریب،مخدوش شدن حقایق وازهم گسیختگی اپوزسیون،همانند هنگامی که فریادی را در جنگل میکشی پژواک آن را نیز ازجنگل خواهی شنید.
و این جو عدم اعتماد با وجود رد صلاحیت رفسنجانی دیگر بین مردم برنگشت و نوعی از هم گسیختگی در میان آنها ایجاد شد و دائمأ ضمن آنکه هریک خود را تحریم کننده می نامیدند نسبت به دیگران می گفتند که دروغ می گویند. پدیده ایکه حاکمیت نیز سعی میکرد به آن دامن بزند این وضعیت نتیجه فقدان رهبری سیاسی وغفلت و ناتوانی نیروهای اپوزسیون میباشد که هر یک مسائل را صرفأ از زاویه تنگمنافع فرقه ای خود
می نگرند و در مقابل سیر حوادث نیزدارای شناخت وثبات رای نمیباشند؛ و بسیاری به دنباله روان این جنبش فریب اجتماعی تبدیل شدند.واما ورود رفسنجانی در میان داوطلبین ریاست جمهوری برای ماندن نبود بلکه برای رفتن بود،تامشاعی را نیزبی سر وصدا با خود ببرد، وبه این طریق به ایفای نقش
دوگانه خود بپردازد؛
زیرا اولا رد صلاحیت رفسنجانی دلیلی یکسان بر رد صلاحیت مشاعی بود.دوما از طریق اپوزسیون دروغین به شکاف درمیان توده ها دامن میزند. درنتیجه اگررفسنجانی تائید صلاحیت میشد مشاعی نیز بایدتائید می شد دراین هنگام فضای انتخاباتی دو قطبی شده وبخشهای رادیکال وآگاه جامعه که منتظر این فرصت بودند، با استفا ده ازاین شرایط به ایفای نقش خویش می پرداختندو می توانستند بخش های دیگر جا معه را به دنبال خود به حرکت درآورند ودیگر ولی فقیه والیگاراشی قدرت سیاسی نمی توانستند سناریوی خود را بازی کنند..
از مدتی قبل، جوانان در محافل خصوصی خود ابراز میداشتند، وبا یکدیگر عهد میکردند که اگر فضای انتخاباتی ایجاد شود همگی در اعتراضات خیابانی برعلیه حاکمیت شرکت خواهند داشت به همین جهت اولین اقدام حاکمیت بستن پیش ازموقع دانشگاه ها و جلوگیری از هر گونه تبلیغات انتخاباتی در سطح شهرها بود، واصلاح طلبان حکومتی که با یک نقشه ازپیش تعیین شده وبه عنوان”اسرار نظام”اجماع خود بر سر روحانی را تا واپسین روزهای نزدیک به انتخابات عقب انداختند، به یکباره با یک خبر ساختگی و دروغین و با عکس هایی از قبل تدارک دیده شده که صرفأ میتوانست مربوط به یک تجمع انتخاباتی بسیار محدود باشد ، خبر دادند که با اعلام حمایت از سوی رفسنجانی و خاتمی و دیگر اصلاح طلبان حکومتی از روحانی ، شور انتخاباتی سراسرشهرها را فرا گرفته است در این هنگام دیگر فرصتی نبود تا مردم اطلاعات خود را بایکدیگر مبادله نمایند و آنان به نوعی ریاکارانه میخواستند به مردم بگویند در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفته اند ؛در حالی که بر خلاف گفته آنها که از شورانتخاباتی در روزهای پایانی قبل از ۲۴خرداد سخن گفته بودند ، اساسأ چنین شرایطی به هیچ وجه در سطح جامعه وجود نداشت ناامیدی و یاس و عدم اعتماد به یکدیگر و فضایی کاملأ امنیتی تا روز انتخابات بر جامعه حاکم شده بود.
و آنها به این وسیله میخواستند افکار جهانی و داخلی را فریب داده و هر چه بیشتر فضای عدم اعتماد را بر جامعه حاکم نموده و به هر یک از تحریم کنندگان بگویند که شما آخرین نفری هستید که روش تحریم را در پیش گرفته اید، تااراده آنها را درهم شکنند..
و اما روز انتخابات به راستی شاهد در هم شکستن و فرو ریختن اراده یک ملت بوده است .
جوانانی که با بیرون آمدن از حوزه های رای گیری با نگاهی شرم آ گین به اطراف خود از منطقه دور میشدند وانسانهایی که در شمار تحریم کنندگان بودند، ورود هر نفر را به حوزه رای گیری با بغضی در گلووآه وخشمی درسینه شاهدبودند . برخی از جوانانی که تا مدتی قبل از تحریم و شرکت در تظاهرات خیابانی سخن میگفتندهر یک به بهانه مشکلاتی که احتمالأ در آینده برای آنان به وجود خواهد آمد رای داده بودند .و تیر خلاص را هنگامی بر قلب توده ها شاهد بودیم که گفته شد رای دهندگان باید شماره ملی خود را اعلام دارند، و این یعنی تهدید به عدم پرداخت یارانه های نقدی ، و به راستی که بسیاری در این شرایط از هم گسیختگی ، خود را ضعیف تر ازآن میدیدند که چنین ریسکی کنند .مردم دوشقه شدند ، اراده آنان فرو پاشید و بغضی گلوی شهرهای ایران را می فشرد و آه وخشم ستمدیدگان بر فراز آن پرواز میکرد.
رای از روی حماقت ،همچون آرایی که به احمدی نژاد از سوی بخشی از توده های مخالف داده شد یک چیز است ورای از روی فریب ، تحقیر و تهدید چیز دیگری است. و به راستی چگونه در آینده اصلاح طلبان حکومتی پاسخگوی آن خواهند بود؟
با توجه به مطا لب فوق، چنانکه ملاحظه می شود، فرمول ساده انتخاب بین بد وبدتر علت شرکت در انتخابات نبود ،بلکه معلول شرکت در آن، ازسوی ا قشار مختلف جامعه، هریک به شکلی بوده است.
تا اینجا چگونگی سیر حوادث را از منظر شرکت کنندگان درانتخابات توضیح دادیم، در این میان بسیارافراد دیگری در میان تحریم کنندگان بودند که در انتخابات ۸۸ به احمدی نژاد رای داده بودند و اینبار میگفتند که نمیخواهیم چوب حماقت خود را به صورتی دیگر بخوریم ودر انتخابات شرکت نکردند ودر میان آفرینندگان جنبش سبز نیز اقشاری بودند که به لحاظ فرهنگ سیاسی در سطح پائین قرار داشتند و باحضور رفسنجانی فریب اصلاح طلبان حکومتی را تحت عنوان اپوزسیون خورده بودند اما آنها نیز
بسیار اندک بودند. با این وجود شرکت کنندگان در انتخابات زیر پنجاه درصدبوده است وتکرار آمار. بیش از هفتاد درصدی دشمنان مردم از سوی اپوزسیون صرفا به معنای نادیده گرفتن حقوق انسانهای بسیاری است که تاپایان بدون توجه به ترفندهای گوناگون، به پای صندوقهای رای نرفتند.
نتایج به دست آمده از این انتخابات به اندازه خود انتخابات که در شرایط سرکوب وخفقان مطلق وبدون وجود هیچ یک از موازین وقواعد یک انتخابات آزاد از سوی حکومتی که چنان تقلب وسرکوبانتخاباتی گسترده ای را درسال ۸۸ در پرونده خود ثبت نموده است، محکوم میباشد.
در اینجا روی سخن با آن افرادی از اپوزسیون میباشد که همیشه بیش از آنکه به توده ها توجه کنند در حال تدارک و جمع آوری نیرو برای خود میباشندکه در فردای سرنگونی ، از غافله تصاحب کنندگان قدرت عقب نمانند، و به جای آنکه نگاهی به رفتار سیاسی خود بیاندازند و مردم را درک کنند . آنها را به باد انتقاد میگیرند.
و تا هنگامی که ابتدا با خود و سپس با مرم صادق نباشند هرگز نمی توانند نقش خود را به عنوان اپوزسیون ایفا کنند. و این امر میتواند خواسته و یا ناخواسته باشد.
در تمام آن ماههای پیش از انتخابات در هنگامی که آنها هر یک به نوعی به نقش خود در فردای سرنگونی می اندیشند و در حال نفی یکدیگر بودند، اصلاح طلبان حکومتی دست در دست ولی فقیه در حال تدارک یک توطئه سیاسی برای ملت ایران بودند تا مردم را به پای صندوقهای رای بکشانند، و از آن مهمتراز عوارض خطیر ایندوره درامان باشند. حتی با وجود فقدان رهبری سیاسی ، نیروهای اپوزسیون ، چنان که در انتخابات مجلس شاهد بودیم ، در یک وفاق همگانی ، که تدارکی گسترده را از ماههاپیش از انتخابات می طلبید، میتوانستند سیر حوادث را به گونه دیگری رقم بزنند ودرک روند آن نیزدچار پیچیدگی های امروز نبود.
هرگونه طفره رفتن از واقعیات فوق تنها به معنی عدم پذیرش نقاط ضعف اپوزسیون وتکرار دوباره وقایع پیش آمده به صورتی دیگر خواهد بود .به راستی ا گر آنان امروز نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند چگونه در فردای سرنگونی که از وجوددمکراسی در آن سخن میگویند میتوانند وجود یکدیگر را بپذیرند ؟ واگر باور داشته باشیم که حرف آخر را مردم میزنند دیگر دلیلی برای بسیاری از منازعات نخواهد بود وبه جای تکیه بر امتیازات افراد موجود دراپوزسیون، که نتایج فاجعه باری بدنبال خواهد داشت؛ اگر به مردم اعتماد کنید، آنان نیز به شما ایمان خواهند آورد.
حال سیر تحولات اجتماعی را از منظر منافع محافظه کاران حکومتی بررسی نمائیم .
آنها که در رویای دهه اول انقلاب به سر میبرند، می خواهنداز طریق استفاده وسیعتر از اصول دینی، جامعه را به گذشته برگردانند، درنتیجه سعی نمودند تمامی نهادهای جامعه مدنی را از بین برده و با اتکا به سرکوت، سیاستهای اتمی و امت اسلامی ، جامعه را بر مبنای اصول گرایی بازسازی کنند ؛ در حالی که مقاومت مردم و نهادهای جامعه مدنی باعث شد هر چه بیشتر جنبش توده ای به سوی رادیکالیسم حرکت نماید وهمچنین جامعه جهانی با ایستادگی در مقابل برنامه هسته ای حاکمیت ودفاع از حقوق بشر در ایران بسیاری از رفتارهای سرکوبگرانه آن را که در گذشته بدون هیچگونه اعتنایی به حقوق انسانی به سادگی انجام میگرفت به باد انتقاد گرفته و به مقابله با آن برخاست . در نتیجه حکومت که شاهد از بین رفتن تمام مشروعیت خود درنزد مردم ایران و جامعه جهانی بوده است، و این امر سبب شده بود که خود نیز به صورت هر چه گسترده تری یک پارچگی پیشین را از دست بدهند ؛ مسئله ای که در مناظرات به سادگی قابل مشاهده بود؛ در نتیجه ولی فقیه تصمیم گرفته است برخی ازاقداماتی را که درگذشته انجام داده است پایان بخشد ؛ زیرا درعین حال با وجوداخراج سرکوب ، زندان و بیرون راندن بسیاری از عناصر جامعه مدنی از کشور، بااین تصور که هم اکنون حاکمیت میتواند نهادهای مدنی را بر طبق منافع خود باز سازی کرده وتحت کنترل خود درآورده ومطیع خود گرداند وبه عنوان نهادهایی بی خطر مورد استفاده قرار دهد ؛ همانند اقدامی راکه در ابتدای انقلاب تحت عنوان انقلاب فرهنگی با دانشگاه ها کردند ، این بار در سطح کل جامعه انجام دادند . با این مقدمات وتصورات است که روحانی کلید به دست وارد شده واز احیای دوباره نهادهای جامعه مدنی سخن میگوید!؟ با توجه به مطالب فوق ، برخی از عقب نشینی ها وتغییرات تاکتیکی که درواقع تغییری در نوع نگاه به اصول گرایی حکومتی جهت خروج نظام جمهوری اسلامی از بن بست میباشد ؛ به این مفهوم نیست که ولی فقیه اصول اساسی خود را فراموش کرده است. واما اینکه نوع تغییر نگاه ولی فقیه به این اصول چقدر و چگونه انجام خواهد شد به سیر حوادث آینده بستگی دارد.
تغییر موضع ولی فقیه نسبت به نوع نگرش به اصول گرایی را در مجموع حملاتی که به شخص قالیباف همچون یک قربانی نقشه های ازقبل تهیه شده صورت گرفت ، میتوان مشاهده کرد ، که گویا از غافله عقب مانده بود وتغییرات پیش آمده در میان الیگاراشی قدرت سیاسی را ،همانند بسیاری از هم قطاران خود درک نمی کرد.
. درواقع ولی فقیه ازسعید جلیلی به عنوان یک مترسک برای ترساندن اپوزسیون ومردم استفاده کرد وتعداد آرای اعلام شده جهت وی یک دروغ مطلق بوده است تا نقشه خودرا چه در مقابل اپوزسیون وچه در مقابل برخی از عناصر تشکیل دهنده قدرت سیاسی همچون قالیباف که با وعده های بسیار روز انتخابات را انتظار میکشید پنهان دارند در این میان کاندیداهای دیگرنیزدرمعادلات فوق نقش انفعالی را بازی میکردند..
آنها در نوعی برزخ تاریخی گرفتار آمده اند که بیش از آنکه بر توانایی های خود حساب کنند بر روی فریب مردم ، اپوزسیون و جامعه جهانی می اندیشند. آنها بازی با دو دست پوچ را آغاز نموده اند . امروز هم پدیده اصلاح طلبی حکومتی به شکست انجامیده و هم اصول گرایی مورد نظر ولی فقیه ناکارآمد از آب درآمده است.اگرحکومت در گذشته دچار بحران مشروعیت شده بود امروز دچار بحران هویت شده است .و اعتراضاتی که از میان محافظه کارانی همچون علی مطهری نماینده مجلس به گوش میرسیدصرفأ بازتاب چنین وضعیتی است.
در نتیجه برای آنکه به سادگی بر تضادهای داخلی خود فائق آیندو انتقال به این نگاه جدید به اصول گرایی از سوی توده ها و جامعه جهانی یک شکست برای آنها محسوب نشود بلکه انتخابی ازسوی مردم تلقی گردد اینبار به راستی هوشمندانه با اتکاء به اصلاح طلبان حکومتی وعناصرروباه صفتی همچون رفسنجانی ودرک نادرست اپوزسیون ازحقایق جامعه ایران ، این انتقال را در یک انتخابات بدلی متجلی نمودند تا جهان را در فریب خود شریک کنند و داغ تنهایی رابرپیشانی ملت ایران بکوبند. با این وجود انسانهای روشن بینی در میان اپوزسیون بودند که با پافشاری بر یگانه سیاست درست تحریم، نگذاشتند ، احساس غم وتنهایی غروب جمعه۲۴خرداد به یک وهم برای ملت ایران تبدیل شود ؛ به همین دلیل است که شخص ولی فقیه از اپوزسیون درخواست رای میکند و با عصبانیت با اشاره به آمریکا میگویدکه “به درک”که انتخابات ما را قبول ندارد
زیرا سیر حوادث به همت نیروهای ثابت قدم اپوزسیون وحمایت اکثریت جامعه جهانی از انتخابات آزاد ، آن گونه که آنها تدارک دیده بودند به پیش نرفت( در اینجا لازم به ذکر است، که طرح انتخابات آزاددر مقابل انتخابات نظام دیکتاتوری حاکم ، به هیچ وجه به معنای قابل امکان بودن آن در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی ویا درخواست ساده لوحا نه ای ازولی فقیه نمی باشد ؛بلکه صرفا به معنای به چالش کشیدن نظام سیاسی حاکم در مقابل توده ها وتبدیل آن از طریق رویدادهای موجود به موضوع نبرد آنها می باشد)
حال مسائل را از منظر وقایع پس از اعلام پیروزی روحانی بررسی نمائیم
اگر در انتخابات ۸۸حکومت بود که رای مردم را دزدید اینبار این مردم هستند که رنگ حکومت را دزدیده اند، یعنی در عین حال که مردم دستخوش مهندسی انتخابات از جانب تمامی جناح های حاکمیت قرار گرفتند ؛ رنگی را که حاکمیت جهت اعلام موفقیت خود برگزیده بود به عنوان وسیله ای جهت ابراز اعتراضات خیابانی اختصاص داده اند ؛ چه آنان که تحریم کرده اند و چه آنان که رای داده اند.
همچنین یکی از علل مهمی که در جریان جنبش سبز باعث شد ،اعتراضات خیابانی همه گیرنگردد این بود که بسیاری از مردم در ناباوری وشوک اثرسرکوبگرنه آرای خود به احمدی نژادباقی مانده بودند . اما در این دور از انتخابات، آنان همچون بخش هایی از مردمی که درشمال کشور و یا شهرک های اطراف تهران زندگی میکنند و اقشار فرودست جامعه به روحانی رای دادند ؛ بنابر این ، خود را در هر جنبش خیابانی سهیم میدانند ، در نتیجه زمینه گسترش جنبش دمکراتیک توده ای درسطح تمام کشور ایجاد شده است . امروز شرایط به گونه ای است که آرای اصلاحاتی در سال ۸۸ به تحریم تبدیل شده ومحتوای رادیکالیستی یافته است وآرای مربوط به محافظه کاران عنوان اصلاح طلبانه یافته است ؛ودر هر جنبش خیابانی محتوای رادیکالیستی ، عنوان اصلاح طلبانه راشکل خواهد بخشید .
امروز هر نوع شکست از جانب روحانی شکستی برای تمامیت جمهوری اسلامی از هردو جناح اصلاح طلب ومحافظه کار میباشد
. زیرا روحانی نماد همبستگی بین هر دو جناح حکومت است
بنا براین اپوزسیون باید مفهوم حقوق بشر وآزادی رانه آنگونه که اصلاح طلبان حکومتی برای خود ودر چارچوب نظام جمهوری اسلامی می پسندند ، بلکه در وسیعترین شکل آن مطرح نمایند . وعدم کارایی ساختار فاسد نظام جمهوری اسلامی رادر پوشش تمام جناح های آن به میان آورند.واز خود شجاعت نشان دهند وموسوی وکروبی راپایان یافته تلقی نمایند وبه جنبش اصلاحاتی سبز نیز همچون یک مرحله از مبا رزه توده ای نگریسته شود ونه شکل دائمی مبارزه وبه درستی نقاط ضعف وقوت آن را مطرح نمایندوشرایط گذار ازاین مرحله رادر نظر گیرند . ودر ضمن نگذارند حاکمان نقشه های جدیدخود رابرای شرکت در انتخابات مجلس آینده که از هم اکنون فریبکارانه در فکر آن هستند تدارک ببینند . وهرچه حاکمیت سعی میکندچه روابط میان خود و چه روابط اش را با مردم گل آلود کند اپوزسیون باید آن راشفاف کند واز طرح مسائل حاشیه ای که تنهاخواستی فریبکارانه از سوی حاکمیت است ؛ بپرهیزند . همچون پیش بینی های پیش ازانتخابات که فقط باعث بی اعتباری اپوزسیون میشود . آنها درآن شرایط تنها میباید بر موضع خود ازنگاه تحریم پافشاری میکردند . واساسا”از ورود به چنین حوزه ای پرهیز می کردند.
مردم رنگ حاکمیت رادزدیده اند ، و اپوزسیون باید جایگاه خود را درک نماید و مغزحاکمیت را نشانه گیرد ؛ و آنها را به صورت شفاف و روشن درمقابل پاسخ به تمامی پرسشهایی که در طول۳۵ سال گذشته از پاسخگویی به آن طفره رفته اند قرار دهند تا در پرتوگسترش مبارزات آزادی خواهانه توده ها که تنها راه دستیابی به دمکراسی وآزادی است ؛ زمینه بروزوظهور اپوزسیون داخل کشور فراهم گردد وهردو، چه اپوزسیون داخل وچه خارج به یک دیگرنیرو داده وچنان پیکر واحدی همانند قابله ای عمل کرده تا این درد زایمان جنبش سیاسی توده ای کوتاه شده وبه درستی انجام پذیرد . واما تا آن زمان با توجه به سرکوب اپوزسیون داخل کشور، این رسا لت تاریخی ، عمدتا بر دوش اپوزسیون خارج از کشوراست که ازامکانات رسانه های آزاد برخوردارند سنگینی میکند ؛ به همین جهت مسئولیتی مضاعف را بردوش دارند.
بی گمان نیروی پیشآهنگ ازجنبش سیاسی توده ها بسیار چیزهاخواهد آموخت، اما امروز مسئله اساسی تر عبارت از این خواهد بود که آنها چه چیز راو چگونه به توده ها خواهند آموخت.
کاوه
۱۳۹۲/۰۴/۰۸
اپوزسیون دروغین و انتخابات بدلی (کاوه) تیر۹۲
سه شنبه, 13ام آبان, 1399
منبع این مطلب فیس بوک kave sahand
نویسنده مطلب: کاوهمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.