برای بسیاری چون من همیشه این سوال در ذهن تداعی میشود که چرا کسانی که در رأس امور کشور قرار میگیریند چنین رفتارهائی دارند که لاجرم ، منجر به گریزان شدن مردم از آنان میشود؛ آیا اینان از عواقب رفتاری خود و تأثیر آن بر جامعه پیرامون خود آگاه نیستند؟ آیا سرنوشت دیگر حکام چون خود را ندیده‌اند؟ و صدها چرا و امّای دیگر .

ژوزف استالین ، دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود، که پس از مرگ لنین به قدرت رسید و این به قدرت رسیدن وی طبق مدارکی که بعد از مرگ استالین انتشار یافت علیرغم میل لنین بود .

اما صحنه پردازان و همراهان استالین چنین نشان دادند که این نظر شخص لنین بوده است.

استالین بعد از به قدرت رسیدن شروع به تصویه افراد مخالف خود کرد، بزرگترین مخالف وی “ترتسکی” همراه همیشگی لنین بود که به دست استالین ابتدا تبعید و سپس کشته شد .

یکی از جنبه‌های مهم قدرت گیری استالین شیوه‌ای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد می‌کرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف اتحادی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد . زیوونیف و کامنف سپس به بیوه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶» اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند

در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسی‌اش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب «اپوزیسیون راست» و متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید

این شرح بسیار مختصری بود از چگونگی به قدرت رسیدن استالین و ایجاد یک امپراطوری در لوای نام اتحاد سوسیالیستی شوروی بود که صد البته این مقوله بسیار گسترده است در این نوشتار مجال بحث بیش از این نیست .

حال اگر به قدرت رسیدن آقای خامنه‌ای را برسی کنیم و چگونگی این روند به بسیاری از تشابهات میرسیم .

قبل از مرگ آیتالله خمینی به عکس استالین ، بسیاری از موانع از سر راه آقای خامنه‌ای برداشته شده بود، در درگیریهای مسلحانه اول انقلاب و موج اعدام‌ها و ترورها ، بسیاری از افراد شاخص حذف شدند.

وفات و یا به روایتی ترور آیت الله طالقانی که حتی برای خود رهبر انقلاب هم بزرگترین آلترناتیو محسوب میشد، ترور مطهری ، مفتح ، رجائی و باهنر و به خصوص ترور آیت الله بهشتی، به نوعی تمام کسانی را که در آینده میتوانستند گزینه های رهبری جمهوری اسلامی باشند را از سر راه آقای خامنه‌ای برداشت و تنها آیتالله منتظری هنوز به عنوان جانشین رهبری در قید حیات بودند که آن هم با پیش آمدن کشتارهای تابستان شصت و هفت و اعتراض دامنه دار ایشان بزرگترین فرصت را برای حذف ایشان به وجود آورد و در یک اعتلاف کاملا مشخص بین آقای خامنه‌ای با هاشمی رفسنجانی و سید احمد خمینی از این فرصت باده آورده استفاده کامل شد .

پس از به قدرت رسیدن آقای خامنه‌ای و با برنامه ریزی کامل حذف‌ها شروع شد.

کنار گذاشتن میرحسین موسوی به عنئان شاخص ترین چهره اولین گام بو ، چه او در مدت نخست وزیری خود حداقل از منظر اداره کشور در بحران جنگ و درگیری‌های داخلی و موج گسترده تحریم‌ها ، قدرت مدیریتی خود را به اثبات رسانده بود.

پس از آن حذف کامل حلقه نزدیکان به آیت الله خمینی آغاز شد.

موسوی تبریزی ، موسوی خوئینی‌ها و آیت الله صانعی از جمله به نام ترین این افراد بودند و  کم کم افرادی که نه تنها کوچکترین سهمی در انقلاب نداشتند که بعضا در جریان فکری مقابل انقلاب بودند وارد عرصه قدرت شدند که از جمله مصباح یزدی از بنام ترین این افراد است و در حقیقت آقای خامنه‌ای با حذف بزرگان نظام و میدان دادن به افراد خرد و کوچک آینده خود را در تثبیت قدرت یکپارچه تضمین کرد.

تنها کافی است که در مطلب مختصر بالا در مورد چگونگی قدرت گیری استالین ، تنها چه نام را جا به جا کنیم .

مثلا به جای زیوونیف و کامنف ، رجائی و بهشتی را بگذاریم و به جای ترتسکی ، آیت الله منتظری  و اتحاد استالین و با بوخارین و رایکوف را به اتحاد خامنه‌ای با سید احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی تشبیه کنیم روی آوردن زیوونیف و کامنف به بیوه لنین و ایجاد اپوزیسیون را به روی آوردن طیف وسیعی از حذف شدگان جمهوری اسلامی به بیت آیت الله خمینی تشبیه کنیم، یعنی بیت ایشان و بازماندگانشان را به بیوه لنین تشبیه کنیم و حذف جناح راست در شوروی را به حذف جناح چپ در جمهوری اسلامی بسنجیم، میبینیم که تنها تغییر چند اسم و تاریخ میتواند شبیه سازی کاملی از روند تشکیل و تغییر قدرت در این دو کشور را به دست دهد هر چند چه از لحاظ فرهنگی و نوع و جنس مردم و نوع انقلاب در ظاهر هیچ شباهتی با هم ندارند و این گویای این است که رفتار دیکتاتورها و شاید شکل گیری شخصیت دیکتاتوری در یک فرد تا چه اندازه از یک روش و الگوی نسبتا مشخص پیروی میکند .

شاید مشابه تریت نکته انقلاب بشوئیکی و انقلاب اسلامی از این منظر دو قطعه عکس معروغ در تارخ معاصر جهان باشد یعنی عکس معروف سخنرانی لنین در میدان سرخ مسکو و عکس ورود ایت الله خمینی بر روی پله‌کان هواپیما و این واقعیت که چگونه تمامی افراد نزدیم به این دو نفر که در عکس حاضر بودند توسط رهبری بعدی حذف شدند به طوری که حتی دیگر تصویرشان هم دیگر در حاکمیت روز این دو کشور ممنوع شد.

هر چند اگر تمام انقلابهای جهان را بررسی کنیم کم بیش با چنین صحنه‌هائی مواجه خواهیم شد و این حقیقت که انقلابها منهای آوار و کشتار و قتل عام و ویرانی که به جای میگذارند ، بزرگترین ماترکشان دیکتاتورهای به جای مانده از خود است.

به قدرت رسیدن ناپلئون بناپارت پس از انقلاب فرانسه، مائو در چین، کاسترو در کوبا، استالین در شوروی و خاندان سلطنت موروثی کمونیستی!!! در کره شمالی و …..

این حقیقت را بر ما آشکار میکند که این دیکتاتورهای خرد و کلان ماحصل همان انقلابها است .

سید ضیا خلیلی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)