انقلاب ۵۷ بر بستر دوران طولانی تجربه دیکتاتوری در ایران پدیدآمده است؛
و به همین جهت بدون وجود نهادهای دمکراتیک و همچنین احزابی که نمایندگی سیاسی منافع طبقات و اقشار مختلف اجتماعی را به عهده گیرند،
ازیکسو و از سوی دیگر،با وجود خلأ سیاسی ناشی از شرایط فوق برمبنای ایدئولوژی مذهبی فرا طبقاتی شکل گرفت ؛
که اساسآ وجود آن نه متعلق به عصر سرمایه داری و بنیانهای طبقاتی و رو بناهای سیاسی و ایدئولوژیک متناسب با آن ؛
بلکه به دوران ما قبل سرمایه داری تعلق داشته است؛
که با یک کاسه نمودن طبقات مختلف ، مذهب را به مثابه رابطه انسان با ملکوت آسمان به زمین کشیدند تا بر مناسبات طبقاتی سر پوش گذارد،زیرا مذهب انسانها را فارغ از جایگاه طبقاتی خود فرا میخواند؛ و به این طریق با استفاده از ایدئولوژی مذهبی به عنوان ایدئولوژی سیاسی،
عموم طبقات را تحت پوشش خود قرار دادند و مفهوم ملت را در امت حل نمودند و برمبنای پوپولیسم مذهبی و فارغ از نقش طبقات در تحولات اجتماعی آنان را به خدمت قدرت حاکمه در آورند.
نه تنها پس ازانقلاب روند گسست ورهایی از آن توهمات انقلابی که برآمده ازاتحاد طبقات و اقشار مختلف در جریان سرنگونی نظام سیاسی پیشین بوده است ؛آغاز نگردید،
بلکه به جای آنکه صف بندی های طبقاتی را روشن ساخته و برمبنای فرآیند قانونمندآن حرکت کنند، با پرده پوشی خطوط سیاسی ،قدرت حاکمه را تصرف نمودند؛
و به جای حرکت بر روی منافع طبقاتی با تن پوش قرار دادن خرقه مذهبی ،از آن به عنوان وسیله ای برای مخدوش نمودن مرزهای طبقاتی استفاده کردند تا زمینه مشارکت توده وار را فراهم نمایند .
منافع عموم جامعه را در منافع خود ادغام نمودند و منافع خود را به مثابه منافع عموم جامعه اعلام داشتند .
و خود را نماینده سیاسی تمام طبقات تحت عنوان امت واحده معرفی کرده و شکل جدیدی از قدرت سیاسی
یعنی نظام پوپولیستی مذهبی را ایجاد کردند؛ که ریشه در خاک عقب ماندگی جامعه ایران داشته است.به نام انقلاب ،احزاب و نمایندگان سیاسی طبقات و اقشار مختلف را سرکوب کردند و سپس با مصادره آرمانها ،
اندیشه ها و شعارهای آنها و ارائه آن به صورت مبتذل و عوامانه ،
و با تعمیم و گسترش توهمات شکل گرفته در جریان انقلاب به عنوان یکی از ارکان قدرت سیاسی و با الغاء خیالی منافع طبقاتی و با شعارهای پوپولیستی توده ها را به خدمت خویش گرفتند وانقلاب سیاسی آزادی خواهانه و عدالت جویانه مردم را به شکل منحصرأ دینی در آوردند و مذهب را ابتدا به عنوان شکل سیاسی حکومت داری و در ادامه به محتوای آن تبدیل کردند؛
تا مطالبات مادی آنرا نادیده گرفته و جایگزین آن نمایند و از یک امر زمینی به امری آسمانی تبدیل کنند.
حکومتی که هم اکنون از آن به عنوان مردم سالاری دینی نام می برند ،در واقع حکومت مردم بر علیه مردم است، حکومتی است که از قوای قهریه مردم بر علیه یکدیگر استفاده میکند و مکانیسم های موجود در نظام های دمکراتیک را از محتوای آن خالی نموده و از شکل آن به سود خود بهره میجویند .
انتخابات وتظاهرات خیابانی دو رکن اصلی موجودیت آنها را تشکیل میدهد،
ابعاد تبلیغی استفاده از پدیده های فوق برای آنها بسیار بیشتر از ماهیت آن میباشد،
زیرا بخشهای وسیعی از امت در خارج از مرزها قرار دارند
، به همین جهت در شرایطی که به صورت گسترده در داخل کشور به سرکوب آزادیها میپردازند برای جهان خارج از مرزها فریبکارانه از دمکراسی و آزادی سخن میگویند در حالی که دولتی که ملت خود را سرکوب میکند هرگز قادر به رهایی ملتهای دیگر نیست .
نظام سیاسی برآمده از انقلاب در ابتدای امر از حمایت توده ای وسیعی برخوردار بود ؛
به همین جهت از فردای انقلاب پایه قدرت سیاسی خود را بر دو مبنا قرار داد،
اول استفاده از ایفاء نقش هدایت گر و رهبری کننده در رابطه با توده ها ،
دوم استفاده از قدرت قهریه و سرکوب آن بوده است .
مورد اول حاصل شرایط قبل و مورد دوم نتایج بعد از انقلاب میباشد ؛
و جمهوری اسلامی هر چه از قدرت سرکوب خود بیشتر استفاده کرد،
در واقع از توانایی های خود در هدایت توده ها هزینه نمود، تا جایی که امروز نقش غالب را در اعمال قدرت سیاسی قوای قهریه و سرکوب آن
ایفاء میکند و به اعتبار آن بر مسند قدرت سیاسی باقی مانده و این نشان از وضعیتی است که قدرت حاکمه مشروعیت خود را از دست داده و موجب فروپاشی درونی ونابودی انسجام آن گردیده است.
موقعیت فوق شرایطی را ایجاد نمود که تحریم انتخابات را در مقابل توده ها قرار داده ،
موقعیت عملی که به لحاظ سیاسی احزاب و گروه های مختلف از نخستین سالهای پس از انقلاب به جهت تنگناهای سیاسی و شرایط سرکوب ایجاد شده ، نها را در این وضعیت گذاشته بود؛
آ در نتیجه بین اولویت های سیاسی حزب و طبقه فاصله ایجاد گشته و زبان گفتمان سیاسی آنان متفاوت شده بود.
و امروز پس از گذشت چند دهه از انقلاب تحریم انتخابات را در مقابل جنبش توده ای و آنها را همسو با یکدیگر قرار داده است . شکل گیری تحریم انتخابات در سطح جامعه ناشی از رودررو قرار گرفتن مطالبات بی پاسخ جنبش توده ای در مقابل قوای قهریه حاکمیت در شرایط کنونی است، و نه صرفأ یک تاکتیک سیاسی از جانب نیروی پیشاهنگ و این امر ناشی از فرایند تاریخی رشد جنبش سیاسی توده ها می باشد
در انتخابات سال ۸۸ توده های معترض به دو صورت در انتخابات شرکت نمودند؛بخش گسترده آن به اصلاح طلبان رای دادند و بخشی دیگر که از اقشار تحتانی طبقه کارگر ،روستائیان و توده های زحمتکش تشکیل میشده است ؛ با فریب و تطمیع جناح محافظه کار ، به نفع آنها رای دادند.
بخش هایی از اقشار پائین دست زحمتکشان که با شک و تردید و بی اعتمادی به انجام اصلاحات از ناحیه کسانی که بنیان گذاران نظام سیاسی حاکم بودند ،مینگریستند و آنها را مسئول فلاکت و بدبختیهای خود میدانستند.
هنگامی که در جریان مناظرات تلویزیونی ،گذشته ،ثروت و موقعیت آنها به چالش کشیده شد و مورد افشاء گری قرار گرفت،این سخنان همچون بیان ناکامی ها ، دردها و آلام محرومترین اقشار جامعه بوده است،
بدون آنکه قادر به تشخیص فریب نهفته در این سخنان باشند که گذشته آنان گذشته نظام سیاسی حاکم ،و کسی که این سخنان را بر زبان جاری میسازد وارث آن میباشد و آنها اجزاء تفکیک ناپذیر پیکر نظام سیاسی حاکم میباشند؛ زیرا این سخنان از زبان شخصی گفته میشد که گذشته وی در نزد آنها نامعلوم بوده است؛ وباتوجه به عدم تلفیق آگاهی سیاسی ونارضایتی عمومی،
در این جدال بین گذشته و آینده نظام سیاسی، بخشی از توده های محروم با عدم اعتماد نسبت به آینده اصلاحاتی و خشم نسبت به گذشته رژیم به نفع جناح محافظه کار رای دادند
؛در حالی که پس از تقلب انتخاباتی و در جریان تظاهرات خیابانی همان کسانی که به جناح محافظه کار رای داده بودند یا خود در تظاهرات شرکت میکردند و یا با شرمندگی و هیجان اخبار مربوط به آن را در بین یکدیگر رد و بدل میکردند و تحت تأ ثیر رادیکالیسم آن قرار میگرفتند.
اثراتی که ،هنگامی ،آن بخش از توده ها که با خوش خیالی نسبت به آینده با بخش دیگر آن که در بی اعتمادی نسبت به گذشته در رای گیری شرکت نمودند ، به یک درخواست و حرکت مشترک که در شرایط کنونی تحریم انتخابات را در مسیر گذار تحول سیاسی جامعه قرار داده است ،برسند ،تحول درونی خود را آشکار خواهد ساخت ؛
و نیازهای مبارزاتی از عنصر اصلاحاتی که آن را پشت سر گذاشته است به سمت تحولی انقلابی حرکت خواهد نمود و توده ها با رهایی از جناح های مختلف حاکمیت به سمت جنبش مستقل خود حرکت خواهند کرد.
مردم با تنوع فکری و ذهنیات کاملأ متفاوت و گاه متناقض به سر میبرند
و برای آنکه از آنها یک ترکیب و حرکت واحد ساخت در هر مرحله با توجه به سطح تکامل جنبش توده ای باید خواسته و منافع مشترک خود را باز شناسند.
و وظیفه نیروی پیشاهنگ این است که آگاهی سیاسی آن را فراهم کند و آنرابه عنوان یک هدف آگاهانه که توده ها در راه آن مبارزه میکنند مطرح نمایند؛ واز تحریم انتخابات نه تنها به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی درشرایط ستم سیاسی موجود بلکه یک ضرورت تاریخی دفاع نماید؛
که اثری ازنهادهای دمکراتیک وسیاسی مستقل دربسیج توده ها وجود ندارد.نمی توان به امید واهی شکل گیری آنها منتظر ماند و سپس برای دست یابی به اهداف سیاسی ویا مبارزاتی اقدام کرد؛که درشرایط دیکتاتوری وسرکوب موجود در ماهیت خود،
متناقض،وصرفا بیان آرزوهای کودکانه وبه تعویق انداختن مبارزات موجود و موکول نمودن آن به تصورات ذهنی میباشد.
دروضعیت کنونی همانندانتخابات سال۸۸ که اصلاح طلبان حکومتی توده ها رابرمبنای یک مطالبه مشترک همچون لزوم انجام اصلاحات بسیج نمودند؛
نیروی پیشاهنگ دراین مرحله برای دست یابی به مبارزه متشکل توده ها باید درخواست ومطالبه مشترک وهمگانی رابه عنوان یک نیازمبارزاتی بازشناسد وبرمبنای آن جهت بسیج توده ها تلاش نمایدودراین مرحله تحریم انتخابات رابه عنوان بسترو مطالبه مشترک از یک حرکت خودانگیخته ومنفردانه به یک حرکت آگاهانه،مبارزاتی،متشکل وپیش برنده تبدیل نماید؛ تاتوده هامراحل مختلف تکامل مبارزاتی راپشت سرگذارند.
دراین شرایط اصلاح طلبان حکومتی به جای تحریم انتخابات از عدم شرکت در انتخابات سخن میگویند که ناشی از طرز تفکر منفعلانه در برخورد با حقایق جنبش سیاسی توده ها میباشد و به جای آنکه به تحول و دگرگونی آن کمک کنند با شرایط کنونی آن انطباق می یابند؛
واین حاکی از طرز تفکری است که همواره سعی دارد نظام سیاسی موجود را چارچوب فعالیت خود قرار دهد.
عدم شرکت درانتخابات نشان ازنوعی تفکرخودانگیخته ، فردی و تحریم انتخابات بیانگر تفکرجمعی وفراخان عمومی نسبت به انتخابات است؛که حاکی ازبرخوردآگاهانه،مبارزاتی وسازمانیافته می باشد.
تحریم انتخابات در مسیر و شرط رشد جنبش توده ای و این امر به نوبه خود روشن کننده اهمیت مواضع روشن و بی ابهام در این رابطه میباشد.
با توجه به تبدیل بحران اجتماعی به بحران سیاسی و با بن بست اصلاح طلبی ،
جامعه در شرایط گذار به یک بحران انقلابی قرار گرفته است ؛
زیرا بحران انقلابی بر دو مبنای بحران قانونی و یا اصلاحاتی و بحران سیاسی خود را آشکار میسازد .
در نتیجه تحریم انتخابات به عنوان یک شیوه و یا شکلی از مبارزه در شرایط مختلف تاریخی از نظر محتوای سیاسی خود را متفاوت نشان میدهد و در شرایط کنونی نقش پیشاهنگ را در لزوم گذار از یک ضرورت تاریخی به یک واقعیت تاریخی روشن ساخته و همچنین ابزاری در جهت مقابله با قدرت سیاسی ، بیداری توده ها ، مبارزه و تشکل آنها میباشد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دمکراتیک ایران
کاوه
۱۳۹۰/۱۱/۱۰

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)