بررسی شکاف ها و تضادهای درون حاکمیت از منظر منافع رشد جنبش عمومی توده ای و ازاین نظر که ریشه ها و بازتاب آن
چگونه است و یا چگونه خواهد بود ، در درجه نخست اهمیت قرار دارد و گمانه زنی های ژورنالیستی که صرفآ یک نوع سرگرمی سیاسی واطلاع رسانی منفعلانه را به دنبال دارد ، هرگز پاسخگوی نیازهای فکری و آگاهی بخش منافع جنبش مبارزاتی توده ها نخواهد بود.
مطالبات به جا مانده از اهداف و امواج انقلاب ۵۷ که تا سا لها بعد توده ها را به امید دستیابی به آن به پای صندوقهای رای میکشاند بیان طلبکارانه حقانیت مورد درخواست توده ها بود، اما با گذشت زمان و عدم تحقق آن ، شرکت در انتخابات از جانب غا صبین انقلاب “تکلیف” بیمزد و مواجب و بدهکارانه آنان اعلام شد؛ در نتیجه به مرور با یأ س و سرخوردگی توده ها نوعی بی تفاوتی نسبت به شرکت در انتخابات ایجاد نمود و موجب کاهش روبه افزون شرکت کنندگان آن گردید ؛ تا زمانی که با اوج گیری مجدد آن در۲ ۲خرداد ۷۶ و شرکت گسترده مردم بر بستر مطالبات جدیدی که اینبار ریشه آن نه در توهمات و ناتوانی در درک شکست اهداف انقلاب، بلکه در اعتراض آگاهانه آنها نسبت به وضعیت موجود قرار داشته است؛ نتیجتأ در افکار عمومی انتظارات و حقانیتی را نسبت به آرای خود ایجاد نمود که هم اکنون نه تنها بی جواب مانده بلکه مورد تعرض نیز قرار گرفته است ؛ به همین جهت نوعی صف بندی اجتماعی و سیاسی را نه تنها در میان توده ها بلکه در میان حاکمان در مقابل مطالبات بی پاسخ ایجاد نموده است و پدیده اصلاح طلبی در حکومت و شکاف ناشی از آن محصول انتقال نارضایتی و اعتراض توده ها به داخل حکومت است در واقع بحران اجتماعی تبدیل به بحران سیاسی شده است.
در گذشته انتخابات و اصلاح طلبان به عنوان “کانون چالش ” سیاسی مفاهیمی هم وزن ، لازم و ملزوم و مشروط به یکدیگر بوده اند؛ به این معنا که هر کس به اصلاح طلبان به عنوان راهی برای خروج از بن بست سیاسی موجود فکر میکرد طبعا درانتخابات نیزشرکت میکرده است و هر کس برای خروج از بن بست سیاسی موجود در انتخابات شرکت میکرده به اصلاح طلبان رای میداده است. انتخابات ابزار دست یابی به قدرت ووسیله قدرت نمایی اصلاح طلبان بود؛ و هنگامی که محافظه کاران قدرت نهفته در انتخابات را نادیده گرفتند، توده ها قدرت نهفته در اتحاد خود را با ایفاء نقش خویش در صحنه تظاهرات خیابانی نشان دادند.
بنابراین در شرایط کنونی کانون چالش و آوردگاه اصلی نه در انتخابات و شرکت در آن بلکه خود انتخابات و تحریم آن است و حاکمیت که به خوبی واقعیت فوق را درک نموده است اکنون میخواهد، برعکس بحران اصلاح طلبی که نتیجه حرکت از پا ئین بوده است عمل کند. وبا حرکت از بالا واستفاده از تضادهای داخلی خود از کارکرد سیاسی تضادهای اجتماعی جلوگیری کند به این معنا که با دامن زدن به اختلافات جدید کانون چا لش را از خارج انتخابات که تحریم آن میباشد به داخل آن بکشانند تا بلکه بتوانند به این طریق توده ها را به صورت هر چه بیشتر به پای صندوق های رای بکشانند وبه این طریق فریبکارانه،نه تنها مردم ایران،بلکه جهانی را به ریشخند خود گیرند.
وقتی احمدی نژاد با اشاره به ولی فقیه ساده لوحانه گفت، رابطه ما ” پدر و فرزندی ” است؛ در واقع حقیقتی در آن نهفته بود، که اختلافات درون خانوادگی است . گویا اواین امر را فراموش کرده بود، آن کسی را که زود باورانه به عنوان پدر ، که از نظر او گزافه ای بیش نبود معرفی میکند در واقع پدر خوانده اش میباشد؛ که بر رابطه آنها نه مسائلی انسانی و اخلاقی بلکه منافع مادی و سیاسی حاکم است . وتمامی آن رفتارها و روشهایی را که در گذشته یا مورد تشویق و یا با سکوت معنی دار خود مورد تائید قرارمی داد به یکباره به عنوان اموری غیر قابل تحمل معرفی گشته است؛ تا هر چه بیشتر اختلافات آشکار گردد. و او به خاطر می آورد که چگونه وقتی با دست بوسی پدر و فرزندی ناباورانه در راس قوه مجریه قرار گرفت ،نصیحتی را آویزه گوش خود قرارداد که درآن گفته شد، فرزندم ، ” همچون احمقها سخن بگو اما افکار بزرگ در سر داشته باش” چرا که این شکل سخن گفتن پوششی برای پنهان کردن آن افکار بزرگ خواهد بود. و سه رکن اصلی افکار یزرگ را برای وی برشمرد ا ول پیشبرد انرژی هسته ای دوم سرکوب آزادیهای سیاسی و اجتماعی و سوم حذف یارانه ها و اکنون که با حذف یارانه ها سومین رکن اصلی سیاست اعلام شده به اجرا در آمده است، در واقع نه تنها کارکردهای سیاسی آن به پایان رسیده است بلکه امروز نیروهایی مزاحم ، زیاده طلب و زیاده گو نیز هستند؛ و در عین حال به همین جا نیز خاتمه نمیابد ، چرا که آنان با بحران زنده اند،خود به بحران دامن میزنند تا بر فراز آن حیات سیاسی خود را تداوم بخشند و دخالت های گاه آشکار و پنهان ولی فقیه جهت سکان داری آن میباشد تا در تلاطم ناشی از بحران ، خود را از اثرات آن محفوظ دارند و از تمام ظرفیت های آن به نفع خود بهرده جویند به همین جهت میخواهند با دامن زدن به اختلافات در فصل انتخابات از بحران درون حکومت به عنوان وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر بحران اجتماعی استفاده کنند.درواقع جنبش اعتراضی توده ای پایه وزمینه مادی شکاف درقدرت سیاسی است.ا گرپدیده اصلاح طلبی با رشدخودبه انحراف درقدرت سیاسی انجامید دیگری با بیان انحراف آمیز خودازقدرت سیاسی میخواهد رشد جنبش تودای را منحرف کندوخود را برنتایج آن تحمیل کند.
؛وباانحراف افکارعمومی نقش سیاسی مرتجعانه خود راایفا نماید. آْنان میخواهند با “شمایل جدید” وبا تطمیع توده ها وبااستفاده از قدرت “فراموشی مردم”و “برای گرم کردن تنور انتخابات که نیازمند حضور یک رقیب ” میباشد استفاده کنند تا مردم را به پای صندوق های رای بکشانند . به همین جهت اصرار دارند تا” کانون چالش ” سیاسی و اجتماعی را به درون اصول گرایان بکشانند تا مردم در دفاع از یکی به دیگری رای دهند؛چراکه توده ی بی شکل رای دهنده بسیارمطلوبترازتوده ی متشکل تحریم کننده خواهد بود.
اصلاح طلبان حکومتی که هنوز در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری نه تنها نتوانسته اند به هیچ یک از خواسته های خود دست یابند، بلکه مورد گسترده ترین حملات از جانب جناح محافظه کار قرار گرفته اند، در شرایط کنونی دچار نوعی تشتت آراء، سردرگمی و ناتوانی در ارائه نوعی تاکتیک واحد در برخورد با انتخابات که نقطه عزیمت آنها در ارائه راهکار سیاسی بوده است با قدرت سرکوب محافظه کاران منکوب گشته اند .
تاکنون اصلاح طلبان در مخالفت با وضعیت موجود دو طرز تفکررا بیان داشته اند یکی عدم شرکت در انتخابات که به صورت پراکنده گفته میشود و هنوز بیان واحد نیا فته است و دیگری شرکت مشروط در انتخابات که به صورت وسیعترو متمرکزتری بیان گشته است . در واقع عدم شرکت در انتخابات از جانب برخی از اصلاح طلبان به معنای انفعال در برخورد با وضعیت کنونی و کناره گیری سیاسی و نشان دهنده موضع گیری فردی در مقابل انتخابات میباشد؛ و نه ارائه نوعی راهکار سیاسی که در مفهوم تحریم انتخابات عقبه اجتماعی وسیاسی خود را فرامیخواند. عدم شرکت در انتخابات برای‌ آنها به مفهوم نوعی بی تفاوتی در مقابل وضعیت موجود و” بی تفاوتی حمایت ضمنی از قوی ازآنهائیکه حاکمند میباشد” در صورتی که تحریم انتخابات تظاهری از مبارزه سیاسی است.
وقتی سخن از شرکت مشروط در انتخابات به میان میآید، در ابتدای امرمشروط نمودن به معنای پذیرش ظرفیت حاکمیت در انجام شرایط و یا مطا لباتی است که تعیین میشود، و با عدم پذیرش توانایی فوق، تعیین شرط امری بی معنا میگردد. مشروط نمودن محصول شرایطی از توازن قوا میباشد که طرف مقابل در حالت تدافعی و در حال عقب نشینی میباشد. وقتی که حاکمیت مداومأ در حالت تعرضی نسبت به کوچکترین آزادیهای احتماعی و سیاسی مردم میباشد و حتی در چارچوب نظارت استصوابی نتایج آراء توده ها را نادیده میگیرد، چگونه میتوان انتظار داشت تا خارج از نظارت استصوابی تن به آراء توده ها دهد ؟
بنابر این شرکت مشروط در انتخابات در شرایط کنونی به معنای تیره و تار نمودن ” فضای عمومی سیاسی کشور ” و گمراه نمودن توده ها می باشد ؛ هنگامی که آنها حتی با تظاهرات میلیونی نتوانسته اند آراء خود را به حاکمیت تحمیل کنند و آنرا وادار به عقب نشینی نمایند چگونه میخواهند با یک خط و نشان سیاسی به آن دست یابند ؟ بی تردید محافظه کاران برای گرم کردن تنور انتخابات خواستار شرکت اصلاح طلبان میباشند، اما شرکت آنان در انتخابات تا آنجایی برای حاکمیت ارزش دارد که از آن به عنوان یک زائده سیاسی ناتوان وبی “هویت “که در کنترل آنها قرار داشته باشد استفاده کنند، آنان اصلاح طلبانی مثله شده میخواهند که خطوط قرمزحریصانه آنها را چارچوب فعالیت خود قرار دهند.
اصلاح طلبان حکومتی با مشروط نمودن شرکت در انتخابات در واقع زمینه سردرگمی جنبش توده ای را فراهم کرده و آن را تضعیف نموده تا در این شرایط محافظه کاران آن را شکست دهند ؛ این است آن نقش تاریخی که آنان با شروط خود در شرایط کنونی انجام میدهند.
موضع گیری سیاسی درمقابل انتخابات باید شفا ف وروشن باشد،واین امردرواقع به منزله در جازدن و یا گذار از وضعیت موجوداست. آنها برای رهایی خود از بن بست سیاسی میخواهند جنبش توده ای را به عقب بکشانند و نه اینکه راه را برای رشد آن هموار کنند تا زمینه رشد سیاسی آن از این مرحله به مرحله بالاتر فراهم شود
. امروز رشد مبارزه توده ای صرفأ بربستر و ضرورت تحریم انتخابات هموار میشود که متضمن رشد روشن و بی ابهام افکار توده ها خواهد بود. تاکتیکهای تعیین شده از جانب اصلاح طلبان حکومتی پائین تر از سطح مورد نیاز جنبش توده ای قرار دارد. زیرا آنان نماینده منافع مقطعی جنبش توده ای هستند و نه منافع جنبش به طور کلی ، به همین جهت با رشد جنبش توده ای و مطالبات آن نمی توانند پاسخگوی نیازهای آن باشند.
در گذشته نقش اصلی را در رشد جنبش توده ای تظاهرات خیابانی ایفا مینمود، و با شکل گیری هر یک از آنها که با سرکوب حاکمیت روبرومی شد،آن چیزی که درواقع نابود میشد نه اراده توده ها برای انجام تظاهراتی دیگر ، بلکه تفکرات متوهمانه آنها در دستیابی به مطالبات اصلاحاتی در چارجوب نظام سیاسی موجود بوده است . هیچگاه در طول بیش از سی سال گذشته ،توده ها اینچنین سعی نکرده بودند تا با یک حرکت جمعی وصف آرایی سیاسی و اجتماعی به این وسعت مطالبات خود را به گوش ناشنوای حاکمیت دیکتاتور برسانند. و آنان براستی اثبات کردند نه تنها گوشی برای شنیدن مطالبات توده ها ندارند ، بلکه برای اراده و خواست آنها هیچ ارزشی قائل نیستند. بی شک در جریان تظاهرات خیابانی چیزی شکست خورد و آن نه اراده توده ها بلکه تفکراتی بود که با توهماتی زودباورانه ایمان داشتند در چارچوب نظام سیاسی موجود به مطالبات اصلاحاتی دست خواهند یافت . این چیزی است که آنها فاتحانه شکستش دادند. .
تظاهرات خیابانی با توجه به محتوا سیاسی جنبش دمکراتیک اصلاحاتی در آن مقطع نقش تاریخی خود را در گذار سیاسی و فکری توده ایفا نموده است و اکنون هرگاه سلسله تظاهرات دیگری شکل کیرد با محتوا سیاسی جدیدی انجام خواهد یافت .باتوجه به شرایط فوق هرگز در طول تاریخ پس از انقلاب همچون مقطع کنونی لزوم ایفای نقش تاریخی نیروی پیشاهنک و خلاء ناشی از عدم حضور آن احساس نگردیده است.
امروز با وجود آنکه ماه ها به انتخابات مجلس مانده است تمامی نیروهای حاکمیت از مدتها قبل با ترفندهای مختلف تلاش و همت خود را جهت تدارک زمینه های حضور مردم به پای صندوق های رای مصروف مینمایند. روزی نیست خبر یا مطلبی در این رابطه بیان نشود ،آنان در انتخابات ریاست جمهوری نشان دادند برای آراء توده ها هیچ ارزشی قائل نیستند ؛ پس چه چیزی آنان را این چنین به تلاش وادار نموده است ؟ زیرا انتخابات نقطه شروع و آغازگاه کوشش حاکمیت در شکست مردم بوده است، حال اگر آنها را در کف خیابانها نتوانستند شکست دهند با حضور در پای صندوق های رای نه تنها جسم آنها بلکه روح و فکرشان را نیز شکست دهند ، این آن رویایی است که از هم اکنون در سر میپرورانند.
امروز مسئله انتخابات نقش حیاتی را برای موجودیت حاکمیت و نقش کلیدی را برای نیروی پیشاهنگ ایفا میکند
به این معنا کلید حیات رژیم است . بنابر این به همان نسبت نیروهای پیشرووآزادیخواه باید با یک اتحاد همگانی از تمام وسایل رسانه ای و تکنولوژی موجود که جهان را تبدیل به یک دهکده کوچک کرده است استفاده نمایند تا توده ها را نسبت به آن حساس نمایند نقشه رژیم را روشن کنند صحنه های سرکوب و جنایت آن را در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری یادآوری نمایند تا از قدرت فراموشی مردم جلوگیری شود.ماهیت مرتجعانه جناح بندیها ی جدید حاکمیت افشاءگردد.
سیاست های رژیم در رابطه با یارانه های نقدی که چنان استخوانی در گلوی حاکمیت گیر کرده است، و نتایج ناشی از حذف آن قبل از همه واکنش اعتراضی توده های زحمتکش را به دنبال خواهد داشت که مورد سوء استفاده ابزاری از جانب رقبای انتخاباتی در جهت فریب توده ها قرار خواهد گرفت درهرمرحله ازحذ ف آن افشاءنمایند. سیاست های رژیم در تطمیع توده ها که به شکل های مختلف در آستانه انتخابات بروز میکند، آشکارسازند نسبت به هر خبر و یا اقدام رژیم در رابطه با انتخابات از خود حساسیت نشان دهند و آن را با وسایل مختلفی که به کمک تکنولوژی امروز وجود دارد به توده ها منتقل کنند.
نگذارند حاکمیت توده ها را تحت نفوذ و احاطه افکار خود قرار دهد و جهت گیری فکری و سیاسی آنها را تعیین نماید.آنچنان شرایطی را ایجاد کنند که برای یک بار هم شده با یک وفاق همگانی توده ها را از زیر تسلط افکار فریبکارانه حاکمیت خارج ساخته و طبقات و اقشار مختلف جامعه را حول تحریم انتخابات متشکل سازند؛ به طور هر روزه آنرا به شکل های مختلف تکرار کنند تا آنرا گفتمان روز توده ها نمایند. و به همان صورت که توده ها آگاهانه تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت کنند و اصلاح طلبان را در قدرت قرار دهند امروز تصمیم بگیرند آگاهانه در انتخابات شرکت نکنند و آنرا تحریم نمایند و در عین حال برمبنای یک بستر عینی نیروهای سیاسی را باز شناسند و براین مبنا متشکل شوند.
این یکی از نمودارهای عینی سازمان دهی ، آگاهی و تشکل توده ها است که نیروی پیشاهنگ را نزد آنها معرفی خواهد کرد و مهر و نشان خود را بر حوادث خواهند زد.
همان گونه که اصلاح طلبان با وعده اصلاحات موجب تشویق توده ها به شرکت در انتخابات شدند و ابتکار عمل را در حرکت عمومی توده ها به دست گرفتند . حال نیروی پیشاهنگ با روشن نمودن سیاست های فریب کارانه حاکمیت و با تحریم انتخابات ابتکار عمل را در بسیج توده ها به دست گیرد.
قدرت بسیج توده ای اصلاح طلبان ناشی از چه بوده است ؟ اولأ حضور اجتماعی و سیاسی آنها در سطح جامعه و توانایی دریا فت پیام آنها از جانب توده ها دومأ طرح سطحی از مطالبات سیاسی و اجتماعی که مورد درخواست توده ها و از جانب آنها قابل درک بوده است سومأ بیان سطحی از گفتمان سیاسی که با توجه به موقعیت آنها در حاکمیت دستیابی به آن در ظاهر امر از جانب توده ها هزینه سیاسی را به همراه نداشته است.
هرگاه در شرایط کنونی اصلاح طلبان تصمیم گیرند در انتخابات شرکت کنند هرگز از وزن و موقعیت سیاسی گذشته برخوردار نخواهند بود چرا که آن بسترهایی که حیات سیاسی خود را بر مبنای آن قرار داده بودند دیگر وجود ندارد و توده ها اکنون اعتماد و اعتبار گذشته را برای راهکار سیاسی اصلاح طلبانه آنها قائل نیستند. توده ها پس از انتخابات ریاست جمهوری در جریان تظاهرات خیابانی و با حضور متحدانه خود به مرحله ای از تشکل ، و سازمانیابی و آگاهی سیاسی حاصل از آن دست یافتند حال باید نیروی پیشاهنگ برای گسترش آن و ارتقاء مبارزه و گذار به مرحله ای بالاتر برمبنای لزوم تحریم انتخابات جهت گیری سیاسی آن را بیان نماید تا از دسیسه های حاکمیت در فریب افکار عمومی و تبدیل مردم به توده ی بیشکل رای دهنده جلوگیری شود. اگر در گذشته توده ها دلایلی برای شرکت در انتخابات داشته اند امروز دلایل بسیار بیشتری برای عدم شرکت در آن دارند و نقش نیروی پیشاهنگ در تمرکز ، انسجام، جهت گیری و آگاهی سیاسی نسبت به آنها ، که در واقع نوعی سازمان یابی را نیز به همراه دارد معنای خود را مییابد . تا در این استحاله و گذار جنبش توده ای از این مرحله به مرحله بالاتر نقش هدایت گر خود را در آن ایفا کنند و کمک نمایند تا این گذار سرعت یافته و انجام پذیرد.
به طورکلی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ توده ها نه تنها با آرای خود بلکه با حضور خود در تظاهرات خیابانی سعی نمودند قدرت خود را به اصلاح طلبان منتقل کنند تا از طریق آنها قدرت خود را به محافظه کاران تحمیل نموده و آنرا محدود نمایند اما محافظه کاران با تکیه بر قدرت سرکوب خود هیچ محدوده ای را از جانب آنها نپذیرفتند و کارزاری را اعلام نمود که راهکار یک انقلاب را می طلبد.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
برقرار باد جمهوری دمکراتیک ایران
کاوه ۰۴/۰۶/۱۳۹۰

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)