برای درک ماهیت جناح بندی های حکومتی ، اثرورابطه آن با جنبش اجتماعی و سیاسی توده ای و نتایج حاصل از آن
در شرایط کنونی ، در درجه نخست باید چگونگی شکل گیری آن را درک نمود . پدیده ای که از ۲ خرداد ۷۶تا پیش از
انتخابات خرداد ۹۲به نوعی بازتاب سیاسی جنبش توده ای در درون و مقابل حاکمیت بوده است . در حالی که انتخاب
دولت احمدی نژاد و روحانی هر یک به نوعی بازتاب سیاسی رفتار حاکمیت در درون و مقابل جنبش توده ای می باشد.
بدون درک پدیده فوق هرگز نمیتوان شناخت روشنی از شرایط امروز ایران داشت ؛ و چه رفتارهای اجتماعی و سیاسی
مردم و چه حاکمیت را درک نمود . پدیده جدیدی که با شکل گیری ائتلاف بین اصلاح طلبان حکومتی با محافظه کاران
حاکم در جریان انتخابات خرداد ۹۲شکل گرفت و جناح بندی های گذشته را که ازشفافیت ومرزبندی های نسبتا”مشخص
برخوردار بود خارج نمود و در پرده ای از ابهامات، تحلیل های ساده لوحانه ،دروغ پردازیها و تفاسیر نادرست یاخیال
پردازی های ژورنالیستی فروبرده است؛ که همواره سعی داشته با تبلیغات خود نقش منفور دولت روحانی را در
رویدادهای سرکوبگرانه ، ضدحقوق بشری ، و آزادی خواهانه مردم ایران ، منطقه و جهان مخفی و پنهان نماید و با
لبخند وچهره پردازی های عوامانه و عبارات پردازی های میان تهی ظاهری مقبول از خود نشان دهد ، تا به جای پاسخ
گویی به مطالبات اجتماعی و سیاسی توده ها از اقدامات و جنبش توده ها به سود خود بهره جوید و آن را در مسیر بقاء
و موجودیت هر چه بیشتر حاکمیت قرار دهد.
با استفاده از این شرایط ، از یکسو اصلاح طلبان حکومتی میتوانستند پس از شکست جنبش اصلاحاتی سبز رنگ
ضرورت وجودی و موجودیت خود را حفظ نمایند و از سوی دیگر محافظه کاران نیزمی توانستند از موجودیت آنها به
سود خود بهره جویند ؛ حیات سیاسی یکی، بقاء دیگری و بقاء یکی حیات سیاسی دیگری را تضمین میکرد .
نتیجه تمامی تلاشهای فوق ، چنانکه در ۳۷سال گذشته شاهد بوده ایم ، هرکجا حاکمیت توانسته است با فریب مردم آنان
را به دنباله روان بی اراده خود تبدیل کند ویا آنان را به انفعال بکشاند؛ نه تنها به هیچ یک از مطالبات آنها پاسخ نداده
است، بلکه ازاین شرایط در جهت سرکوب هرچه بیشتر مطالبات اجتماعی و سیاسی توده ها استفاده کرده است؛ واین آن
حقیقتی است که با کتمان نقش دولت درآن، در دوسال نیم گذشته شاهد بوده ایم . دولت برآمده از انتخابات امنیتی
،فریبکارانه ومهندسی شده ۹۲دولتی بدلی وپنهانی بوده که با در پیش گرفتن دستگیریها، سرکوبها وقتلهای پنهانی
زندانیان سیاسی ،اسید پاشی پنهانی به زنان، مذاکرات هسته ای پنهانی،پنهان کردن روزنامه نگاران زندانی،نقض حقوق
بشر و پارازیتهای پنهانی، تورم وقطع یارانه نقدی پنهانی ، سیاستهای منطقه ای مداخله جویانه ویرانگر پنهانی ،
سیاستهای امنیتی پنهانی، سرکوب هر گونه آزادی به صورت پنهانی ، فقر و بدبختی پنهانی به عبارت دیگر دولتی با
ماهیت وچهره ای پنهانی را آفریده است تا با مخفی کردن تضادهای بین مردم وکلیت حاکمیت وانتساب آن به محافظه
کاران تند رو، مفهومی انحرافی که با روی کارآمدن دولت روحانی آفریده شده است ؛ تا با موضوعیت جایگاه آن ، به
جای درک پیچید گیهای مناسبات درونی قدرت حاکمه وارتباطش با شرایط کنونی ، به صورتی ساده انگارانه جایگزین آن
شودوبه این طریق هم جامعه جهانی رافریب دهند وهم مردم را به عنوان بخشی از ماهیت وجودی خود حفظ نمایند. زیرا
اساسا” پیدایش دولت روحانی در جهت پاسخگویی به خواسته های حکومت و نه مردم بوده است ؛ خواسته هایی که
در جهت کنترل و جلوگیری از رشد جنبش اجتماعی و سیاسی مستقل توده ها می باشد . اگر دولت خاتمی نتیجه وبرآیند
روبه رشد خواستها ومطالبات اجتماعی وسیاسی توده ها بوده است دولت روحانی ابزاری برخواسته از ائتلاف بین
اصلاح طلبان حکومتی و محافظه کاران حکومتی جهت کنترل وجلوگیری از رشد مطالبات توده ای که دستیابی به آن از
طریق حکومت به بن بست رسیده و به کف خیابانها سرریز شده بود ، می باشد . بنا براین نقطه اشتراک تمامی جنا ح
های حاکمیت که آنان را با هم پیوند داده این است که اجازه ندهند ویا نگذارند که مطالبات ،اعتراضات ویا جنبش ها ی
توده ای به خارج از جنا ح های داخلی حاکمیت گذار کند. پس نخستین شرط درخواست مطالبات از جانب مردم این است
که “محور”این مطالبات یکی از جناح های حکومت باشد. وهنگامی که اصلاح طلبان از “مطالبه محوری” در جنبش
توده ای سخن می گویند چنین مفهومی را در نظر دارند. ونقطه اختلاف آنها نیز در همین جا است یعنی چگونگی
جلوگیری از رشد جنبش مستقل توده ای وهدایت مسیر مطالبات آن به درون جنا ح های حاکمیت می باشد . بنا براین
اختلافات آنها خواستها و مطالبات سیاسی واجتماعی مردم را منعکس ونمایندگی نمی کند وکسانی که می خواهند در یک
طرف اختلافات آنها دفاع از مطالبات مردم را جای دهند یا مردم فریب ویا ساده لوح هستند . زیراآنها با انتقال مردم به
درون این اختلافات ازیکسواز شکل گیری ورشد جنبش مستقل توده ای جلوگیری می کنند؛ واز سوی د یگر به عنوان
ابزاری دردست حکومت قرار گرفته تا هر اقدام ستمگرانه ای راکه می خواهند انجام دهند و به سادگی آن را منتسب به
محا فظه کاران تندرونمایند و با پنها ن کردن نقش دولت درآن حمایت مردم را داشته وموقعیت خود را در جامعه جهانی
حفظ نمایند ؛ به همین دلیل امروز سرکوب درایران بسیار شدیدتر از زمان دولت احمدی نژاد اعمال می شود .اگر درایران
هنوز اند ک آزادیهای اجتماعی وسیاسی باقی مانده است ،آن بخش هایی است که یا نتوانسته اند آن را از بین ببرند ویا
با توجه به مجموع اوضاع واحوال حاکم برایران برای ادامه بقاء خود به وجود آن نیاز دارند مثل روزنامه ونشریات
منتسب به اصلاح طلبان حکومتی که به صورت بی جان وسرو دم بریده ای قابلیت ادامه حیات یافته اند ،تا از ظرفیت آنها
به سود خود بهره جویند.درواقع دولت روحانی به برخی مطبوعات اصلاح طلبان حکومتی وافراد در فضای مجازی
آزادی هایی را داده تا به راحتی بتوانند از وی دفاع کنند؟!!و کسانی که با بهانه های دروغین وایجاد توهم های احمقانه
سعی می کنند نقش دولت روحانی را در فضای سرکوب کنونی حاکم برجامعه انکار نمایند؛ به طور هرروزه زندگی را بر
مردم ایران سخت تر کرده ، وموقعیت و فرصت هر چه بیشتری را در اختیار حاکمیت در سرکوب مردم قرار می دهند.
باید به آنان گفت، اگر شما نمی توانید کاری برای مردم انجام دهید حداقل کاری نیز به سود حاکمیت ، انجام ندهید!
اگر در گذشته و پیش از این، مردم از طریق طرح مطالبات و اقدامات خود می توانستند ویا سعی داشتند تا بخش هایی از
حاکمیت را به دنباله روان خود تبدیل کنند و اصلاح طلبان حکومتی را ابزارقدرت گیری خود قرار دهند؛ به خاطر وجود
ورشد مطالبا ت ونهادهای گوناگون نسبتا”مستقلی بود که پس ازانقلا ب به رغم سرکوبهای حاکمیت به تدریج رشد یافته
بودند .اما اکنون حکومت می خواهد از طریق استفاده از جناح های خود واز بین بردن مطالبات،افراد ونهادهای مستقل،
مردم را ابزار قدرت گیری خود قرار داده و به دنباله روانی بی اراده تبدیل کند؛ وازاین شرایط نیز آشکاراتحت عنوان
“استفاده از ظرفیت اختلافات موجود” نام میبرند؛ و اینکه دراین میان چقدر میتوانند بر تضادها و اختلافات داخلی خود
غلبه نمایند باید آن را به آینده موکول نمود .
باتوجه به مطا لب فوق باید یادآوری کرد جنبش اعتراضی تیرماه ۷۶که از ماهیتی سرنگونی طلبانه برخوردار بود به
این دلیل به شکست انجامید، که جامعه به خاطر باورهای اصلاح طلبانه خود آمادگی لازم را برای پذیرش اقدامات آن را
نداشت. وجنبش اعتراضی خرداد ۸۸که از ماهیتی اصلاح طلبانه برخورداربود، به د لیل آنکه جامعه هنوز از اقدامات
اصلاح طلبانه خود به اقدام برای سرنگونی گذار نکرده بود به شکست انجامید . دراین شرایط که جامعه دریک برزخ
تاریخی گرفتار شده بود برای جلوگیری از رشد رادیکالیسم در جنبش توده ای، دولت روحانی که محصول نوعی از توافق
پنهان وآشکار بین جناح ها ودسته بندی های گوناگون حکومتی بوده است پدید آمد، تا ازاین فرصت استفاده نموده و
مجموع حاکمیت را ازروندی که آن رادر خطر نابودی قرارداده بود نجات دهد. بنا براین اگر حوادث پس از انتخابات۸۸
نشان از روند شکست جنبش اصلاحاتی توده ای ازطریق حکومت بوده است؛ انتخابات خرداد ۹۲استفاده از این فرصت
` ونشان ازگسست وپایان همسویی اصلاح طلبان حکومتی با مطالبات رو به رشد جنبش اجتماعی وسیاسی مستقل توده ها
درجهت همسویی با حاکمیت می باشد. زیرا از یکسودیگرمطالبات توده ها درظرفیتهای اصلاح طلبان حکومتی نمی
گنجیدوازسوی دیگر حکومت نشان داد هرگونه درخواست اصلاحاتی را با زبان زوروسرکوب پاسخ خواهد داد.
اگر پس از ۲ خرداد ۷۶مردم هر بار با شرکت وسیع خود در انتخابات می خواستند حاکمیت را در کنترل خود درآورند
پس از انتخابات خرداد ۹۲حاکمیت می خواهد با شرکت مردم در انتخابات آنان رابه کنترل خود درآورد و صحنه انتخابات
را به نمایشی جهت مردم فریبی با مجموعه ای از عبارت پردازی های فریبنده تبدیل نموده است تا به هر صوررت که
قابل امکان است تداوم بقاء خود را در افکار جهانی مشروعیت وحقانیت بخشد.
اگرتا پیش از انتخابات خرداد ۹۲هدف جنبش اصلاحاتی مردم ایران ایجاد تغییراتی تدریجی در درون حکومت در جهت
دستیابی به مطالبات خود تا فروپاشی کامل حکومت موجود بوده است ؛ پس از انتخابات خرداد ۹۲هدف حکومت استفاده
از ظرفیت های قدرت اجتماعی وسیاسی جنبش اصلاحاتی مردم به سود خود از طریق تضادها ،توهمات و تفاوتهای آن
در جهت فروپاشی درونی آن و دستیابی به مطالبات اصول گرایانه خود می باشد. و چون اصلاح طلبان حکومتی در
ایران به عنوان بخشی از حاکمیت موقعیت و پایگاه اجتماعی گذشته خود را از دست داده است به خاستگاه حکومتی خود
رجعت نموده و متوسل شده و با همدستی جناح حاکم صرفأ مبین اقداماتی فرقه گرایانه است که نه تنها منعکس کننده
مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم ایران نیست بلکه با ایجاد امید کاذب و درپیش گیری سیاست صبر وانتظاردرمیان مردم
دربسیاری از موارد در جهت خاموشی وانحراؾ افکار عمومی نقش بازی کرده و صرفا” مبین دنباله روی از شرایط
موجود بوده است ؛ سیاستی که در طول دوسال نیم گذشته همواره برآن تاکیدداشته ومتوسل شده اند. به همین جهت آنها
با از دست دادن بخش آگاه ترجامعه یعنی آفرینندگان جنبش های خیابانی سبز رنگ که هم اکنون ، نه در ظرفیتهای
تاریخی جناح بندی های حکومتی می گنجد ونه حکومت توانایی پاسخگویی به مطالبات آنها رادارد سعی می کنند با ایجاد
شکا ف درآن و استفاده از بسیاری از نظاره گران وقایع پس از انتخابات ۸۸یعنی اقشار فرو دست جامعه، حاشیه نشین
ها وساکنین شهرهای کوچک، مسیر جنبش های توده ا ی رامنحرؾ نموده ویا آن رامنفعل نمایند. زیرا به این طریق
باشکست جنبش سبز که حرکت مستقل مردم برای دست یافتن به اصلا حات از طریق ایجاد شکاف در جناح های
حاکمیت بود ؛جنبشی که به لحاظ ضرورت ومحتوای تاریخی عملا”شکست خورده ونقطه پایان خود را تجربه کرده است.
برای آنکه از حرکت مستقلانه مردم که با انبوهی از مطالبات انباشته شده همراه گشته جلوگیری نموده واز آن به نفع
خود بهره برداری کنند؛ می خواهند خود را به عنوان ادامه آن نشان دهند ؛ و با استفاده ای وارونه، شکا ف درحاکمیت
را به شکافی در میان مردم تبدیل کنند.
برای درک روشنتروضعیت کنونی، از گامی عقب تر یعنی از توافق هسته ای مطلب را پی می گیریم؛ در اواخر دولت
احمدی نژاد حاکمیت که به رغم سخنانش مبنی بر بی اثری تحریم ها مجبورشده بود به مذاکراتی پنهانی تن دهد؛ برای
آنکه چه درافکار عمومی درسطح ملی وچه بین المللی آن را نتیجه ناتوانی ودرخواستی التماس آمیزندانند با درپیش
گیری یک سیاست جدید وبه عنوان بخشی ازیک سناریو گسترده ترو “اسرارنظام”که همگامی تمامی جناحهای حکومتی
رابا مهندسی انتخابات ۹۲به همراه داشته با روی کار آوردن دولت روحانی که اینبارنه از” بی اثری تحریم ها” بلکه
از” تحریم های ظالمانه” سخن می گفت ؛ می خواستند بدون آنکه حکومت را درموضع ضعف نشان دهند کلید به دست
ولبخند بر لب آن را نتیجه تغییر وتحولات سیاسی درون حاکمیت نشان دهند . تا به این طریق متفاوت بودن مذاکره
کنندگان را نشان داده وبا شخصیت سازی های مضحک همچون “قهرمان ملی ” وانتساب عناوینی همچون مصدق وامیر
کبیر ایران به “ظریؾ” که صرفا”ارائه درکی ریشخند آمیز از گذشته ،تاریخ وموجودیت مردم ایران می باشد. وبابه راه
انداختن دسته جات مخالف با توافق هسته ای که گاهی عناوین مسخره ای همچون “د لواپسان ” را بر خود داشته اند؛
هم به این بهانه مذاکرات خود را از دید مردم پنهان نمایند وهم بااستفاده از حضوراین گروه های فشارامتیازات هسته ای
بیشتری را برای خود کسب نمایند، تاشاید بتوانند این عقب نشینی هسته ای را با “نرمش قهرمانانه” همراه نموده از آن
به عنوان یک دور خیز برای وقتی دیگرکه از موقعیت بهتری برخوردار شدند استفاده کنند. ودرطول تمام دورانی که این
مذاکرات صورت می گرفت هر خبر کوچکی به صورت فریبنده ای آن چنان “جان”می گرفت که گویی تحریم ها لغوشده
وبه فوریتی وضع مردم دگرگون شده ودر باغ بهشت به روی آنان باز خواهد شد، مردمی که پس از یک دوران چهار
ساله در جدال با حاکمیت برای به دست آوردن کوچکترین خواسته های خود سر خورده شده بودند ومسالمت آمیز ترین
اعتراضات آنها حتی به صورت میلیونی آن به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب شده بود ؛اکنون خود را در انبوهی از
مشکلات اقتصادی گرفتار می دیدند، بنا براین اخبار هسته ای ووعده های ناشی از رفع تحریم ها مرحمی بردردهای مردم
ووسیله ای بود تا به انفعال ناشی از سرخوردگی آنها هر چه بیشتر دامن زده شود چرا که مردم در حال گذار از گذشته
بودند ولی هنوز به آینده که نوعی رویارویی با حا کمیت وسیاستهای سرکوبکرانه آن را می طلبید گذارنکرده بودند. (در
اینجا تاکید می شود به جهت بی اعتباری رسانه های داخلی منتسب به هردو گروه اصلاح طلب ومحافظه کار عمدتا”
مبنای دریافت اخبار واطلاعات رسانه های خارج از کشور می باشد ودر این میان بی بی سی فارسی در ایجاد توهمات
پیش گفته نقش محوری وتعیین کننده ای را داشته است . کاری که امروز در رابطه با انتخابات مجلس وخبرگان در حال
انجام آن هستند. آنها درروش کارخود به مردم نمی گویند که چه کار بکنند ویا چه اهدافی رادنبال کنند بلکه مردم را
برمبنای وقایع روزمره ازطریق تحلیلها وتفسیرهای خود به سمت اهداف مورد نظر خود هدایت میکنند؛ تا به آنچه می
خواهند دست یابند.این چیزی است که باید نیروهای اپوزسیون از آنها بیاموزندومبنای کار خود قرارداده وبه صورت
معکوس ازآن استفاده کنند وبه این طریق پاسخ بسیاری از سوالهای خودرا در رابطه با چگونگی کار عملی در هدایت
مردم به دست خواهند آورد. وبه جای آنکه به دنبال شکل های سرنگونی از جمله نزدیکی “قیام” باشند سعی کنند راه
های آن رادرک نمایند. ) دوران صبر وانتظاری که با تجربه ناکام وغم بار ملت در بند سوریه وحضور داعش در منطقه
و محافظه کاری ناشی از حس ناامنی همزمان گردید؛ پس از توافق هسته ای نه تنها توقعا ت ایجاد شده برای مردم را
برآورده نکرده است بلکه با ورود کاسبکارانه انواع هیئت های اقتصادی از کشورهای اروپایی با توجه به فساد گسترده
در میان حکومتیان وانواع گوناگون اختلاس های میلیاردی ودروغ پردازیها هر چه بیشترامید اولیه نسبت به بهبود وضع
اقتصادی درمیان مردم که به طور هر روزه به لحاظ اقتصادی ناتوانتر می گردند ضعیف ترمی شود .ضمن آنکه خاطره
سرکوب گسترده حاکمیت پس از انتخابات ۸۸به عنوان بخشی از حافظه تاریخی نسل جوان ایران که هیچ گونه تجربه
ای ازسرکوبهای خونبار دهه شصت ندارد ثبت گردیده ومطالباتی که ازخرداد ۷۶تاکنون وقایع فوق را آفریده بود به
صورت گسترش یابنده ای همچنان بدون پاسخ مانده است.
آنها درادامه نظریه پیش گفته که به صورت عوام فریبا نه ای قصد داشت توافق هسته ای را نتیجه یک تغییر وتحول
سیاسی ونه فشار ناشی از تحریم ها ویا ناتوانی حاکمیت در ادامه سیاست های گذ شته خود قلمداد نماید ؛ می خواستند
بدون آنکه حاکمیت در مقابل از بین بردن منابع ملی و تمامی فلاکت وبد بختی حاصل از وضعیت خفت بار موجود که
نتیجه سیاست های ماجرا جویانه هسته ای درطول سالیان گذشته بود پاسخگو باشد ؛ پایان آن رابا تصویری شادمانه از
سوی مردم از همین حاکمیت ارائه دهند . وبااستفاده از مردمی که هرچند با تعدادقلیل واندک که تنها نشان از نوعی
سردرگمی وناتوانی وعدم آمادگی در گذار از وضعیت موجود به سر می برند ؛ بی شرمانه نتیجه تاریخی یک شکست را
پیروزی بنامند. درواقع شادمانی درونی مردم منعکس کننده این ضرب المثل نزد آنان است که می گوید “جلوی ضرررا
هر کجا بگیری منفعت است.”واگر کسانی می گویند با توافق هسته ای درهای جنگ بسته شده است باید به آنها یاد آوری
کرد به خاطر ماهیت ریاکار این حکومت هنوز پنجره های بسیاری بر روی جنگ بازمانده است.
برای دستیابی به هدایت جنبش توده ای درمسیر منافع حاکمیت ازطریق دولت روحانی که نتیجه ائتلاف بین اصلاح طلبان
حکومتی و محافظه کاران است ؛ با توجه به آن که درسالها یی پیشتر هر گونه سازمان یانهاد سیاسی خارج از حاکمیت
از چپ ترین تا راست ترین آن را به صورت وحشیانه ای سرکوب کرده ا ند ؛ در جریا ن جنبش سبز با سرکوب هرچه
شدیدترهرگونه نهاد اجتماعی مستقل، آن بخشی را که یا به خارج از کشور مهاجرت نکرده اند یا اگر در زندان نباشند،
منفعل نکرده باشند، تبدیل به یک سری افراد بدون تشکل کرده اند که با دستگیریهای هرچند وقت یکبار از میان آنها به
عنوان مدافعین ویا دنباله روان دولت روحانی استفاده میکنند ؛ و هر گونه مقاومت ومبارزه اجتماعی را تا جایی قبول
دارند وتحمل می کنند که در یکسرآن دولت روحانی قرار داشته وتحت پوشش ویا دفاع از آن عرضه شود. و به این
طریق به جای آنکه بحرانهای موجود راحل کنند بروجود آن سرپوش می گذارند. وبه آن نیز مبارزه خشونت پرهیز می
گویند.اما در تمام کشورهایی که دراین رابطه به عنوان یک الگوی مبارزاتی به مردم ایران پیشنهاد می کنند حداقل یک
جنبش سیاسی یا اجتماعی مستقل وجود داشته است؛ استقلالی که دولت ائتلافی روحانی برمبنای نابودی وایجاد
پراکندگی وانفعال آن شکل گرفت.
حال مسئله این است که آیا پیش از این مردم درجریان مبارزات خود خیلی ازخشونت استفاده می کردند که این حضرا ت
سر وسینه زنان به یاد پرهیز از خشونت افتادند که پس از شکست جنبش سبزآنقدر به تکرار آن می پردازند.در واقع
طرح این مسئله یکی از ابزارهای ایدئولوژیک به انفعال کشیدن مردم پس ازسرکوب جنبش سبز بوده است ؛ تا قبل از آن
که مردم به آن فکر کنند به لحاظ نظری زمینه های آن را از بین برده باشند . بی جهت نبود که باوجود انبوهی از مطالب
بسیار ضروری برای آموزش به مردم آنها به این یک مورد به صورت محکمی چسبیده بودندو به جای آنکه به باز
تعریفی دوباره از نهادهای جامعه مدنی بپردازند،تادر پرتو حضور آنها اشکال جدید مقاومت ومبارزه مستقل، پیش برده
شود ابتدا به مردم می گویند خشونت نکنید وسپس آنها رابه زائده ویا دنباله رو جناح های حکومتی تبدیل می کنند.
هرچه حاکمیت عرصه های گوناگون مبارزه در جامعه مدنی را بر روی مخالفین و یا منتقدین خود تنگتر نماید و آنها را
اموری غیر قانونی اعلام کند اصلاح طلبان به جای شکل گیری جنبش مستقل توده ای که از طریق اقدامات مستقل خود
حاکمیت را به عقب راند، هرچه بیشتر مطالبات مردم را محدود به شرکت در انتخابات و دفاع از یکی از جناح های آن و
در خواستی ملتمسانه ازآنها تبدیل می کنند . درخواستهایی که در طول دوسال نیم گذشته بازیچه دست جناح های موجود
در قدرت سیاسی تبدیل شده و با وعده و وعید مردم را به تماشا چیان بی اراده و صرفا”به ذخیره هایی برای انتخابات
آینده تبدیل کرده است . بنابر این آنها نه تنها هیچگونه وظیفه و مسئولیتی را در تقویت و رشد جنبش مستقل توده ای
در خود نمی بینند . بلکه همیشه سعی دارند از طریق تحلیلهای سطحی و نظریه پردازیهای تو خالی از رشد آن جلوگیری
نمایند و هرچه هم حاکمیت دایره دستیابی به تغییرات اصلاحاتی را تنگ تر نماید آنها رسالت پیش گفته خود را به صورت
هر چه محکمتری تقویت میکنند تا موانع بیشتری را برسر راه جنبش مستقل توده ای ایجاد نمایند، به همین دلیل درروند
رشد جنبش توده ای نقش مرتجعانه تری را ایفا میکنند ؛ که به جای کمک به مردم در دستیابی به مطالبات برحق خود
ابزارهای لازم را در اختیار حاکمیت در جهت عقب راندن جنبش توده ای میگذارند. مطالباتی که به صورت تقلیل گرا
محدود به حاکمیت موجود میشود ، پدیده ای که به نوبه خود از ۲خرداد ۷۶تاکنون سیر نزولی را طی کرده است . به
همین جهت خاتمی به موسوی و موسوی نیز به روحانی تبدیل میشود . با این تفکر همیشه دلایلی برای شرکت مردم در
انتخابات وجود دارد، که در واقع می خواهد به نوعی مردم را به شریک نانوشته حکومت تبدیل کنند زیرا وقتی که مردم
را پای صندوق های رای آ وردند پس از آن برای آنها خیلی راحت تر خواهد بود که مردم را به نظاره گران نتیجه رای
خود تبدیل کنند؛ و به این طریق از شکل گیری جنبش مستقل توده ای جلوگیری نمایند. و سیر مبارزه بدون خشونت از
طریق مسیرهایی که حکومت تعیین میکند ومحدود در چارچوب های آن می شود . درواقع اساسا” مبارزه ای درجریان
نیست که از خشونت آن پرهیزشود. آنها هنگامی که از مبارزه بدون خشونت سخن می گویند به جای آنکه نشان دهند که
چگونه توده ها خواسته ها ومطالبات خود را ازطریق جنبش ها ونهادهای اجتماعی وسیاسی به پیش برند از آن به
عنوان ابزاری استفاده میکنند تا مردم را به نظاره گران منفعل یکی از جناح های داخل حکومت تبدیل کنند که بزر گترین
نقشی را که بازی می کنند حضور در پای صندق های رای است . درحالی که تنها راه گذار مسالمت آمیز و خشونت
پرهیز از طریق انتخابات آزاد با حضور نهادهای بین ا لمللی است که از مسیر رشد جنبش مستقل توده ای میگذرد و
تحریم انتخاباتی نظام سیاسی حاکم بخشی از موجودیت آن را تعیین می کند .
در گذ شته مردم به اصلاح طلبان هویت سیاسی می بخشید ند؛ اکنون محافظه کاران به اصلاح طلبا ن هویت سیاسی می
بخشند. در گذشته این توده ها بودند که سعی داشتند اصلاح طلبان حکومتی را با مطالبات خود همسو نمایند اکنون این
اصلاح طلبان حکومتی هستند که سعی دارند مطالبات توده ای را با خواسته های حکومت همسو کنند . درگذشته مردم
شرکت در انتخابات رافرصتی برای خود میدانستند درحالی که اکنون تنها قدرتی برای حاکمیت است . در گذشته انتخابات
امیدی برای تغییر حاکمیت بود اکنون انتخابات فریبی برای تثبیت حاکمیت است.در گذشته مردم با شرکت درانتخابات می
خواستند هویت مستقل خود را بیان کنند اکنون می خواهند هویت مستقل آنها را بگیرند .
درجریان سرکوب جنبش سبزبا توجه به ظرفیت های رو به رشد مطالبات توده ای، اصلاح طلبان حکومتی برای آنکه
هم به مطالبات مردم پاسخگوباشند وهم آنهارا در چارچوب حکومت موجود حفظ نمایند، از لغو نظارت استصوابی سخن
میگویند زیرا با طرح این موضوع در ابتدای امربه موجودیت نظام سیاسی حاکم مشروعیت می بخشندوسپس از لغوآن به
عنوان یک درخواست از حاکمیت سخن می گویند. درخواستی که اکنون به جهت پروسه نزولی سیر تاریخی اصلاح طلبی
حکومتی آن رابه دست فراموشی سپرده اند وبه همین دلیل برای آنها الزامات خود را از دست داده است؛ با این وجود
سعی دارند بدون توجه به این حداقل ها با دامن زدن به توهم به وضعیت موجود ، روند سیاسی درون حاکمیت را
روندی دمکراتیک یا به سوی دمکراسی نشان دهند .و با وعده وعید های دروغین چشم اندازی از تغییرات دمکراتیک
وحقوق بشری را پیش روی مردم قرار دهند. درصورتی که روند سیاسی کنونی سرکوبگرانه بوده ودر حقیقت ماهیت
سیاست های مجموع حاکمیت همان چیزی است که در زمان احمدی نژاد وجود داشته تنها شکل یا روش آن تغییر کرده
وبه صورت عوام فریبا نه تری عرضه می شود.در نتیجه هرگونه رویکرد دمکراتیک تنها از طریق مبارزه مستقل توده
ای وتبدیل فضای انتخاباتی به مبارزه برای انتخابات آزاد وگسترش خواست آن از سوی مردم قابل امکان است .
شکست جنبش سبز آغاز گسست جنبش مستقل توده ای ازصندوقهای رای حاکمیت واصلاح طلبان حکومتی بوده که
بتدریج از درون نهادهای جامعه مدنی و مقاومت و مبارزه مردم پس از انقلاب شکل گرفته بود . و کسانی که با
ترفندهای مختلف سعی دارند این جنبش را به درون جناحهای حکومتی منتقل نمایند د رواقع تلاش می کنند از رشد
مستقلانه آن جلوگیری نمایند . بنابر این برمبنای تمامی اتفاقات ، اعمال و سخنان حکومتگران که به طور هر روزه پیش
می آید باید به مردم نشان داد که اگر امروز در چنین شرایط اسارتبار و سرکوبکرانه ای بسر میبرند نتیجه شرکت در
انتخابات گذشته است و نه اینکه چون قدرت کافی را به دولت روحانی نداده اند پس باید در انتخابات مجلس و خبرگان که
تنها تکرار یک دور باطل میباشد، شرکت کنند . و به آنها آموخت که وجه تمایز شرکت و عدم شرکت در انتخابات را بر
مبنای وجود یا عدم وجود انتخابات آزاد قراردهند . و اگرامروز ازانتخابات آزاد سخن گفته می شوداین امربخشی از
جنبش توده ای و نتیجه تمامی تلاشهایی است که از سال ۷۶به بعد مردم برای تحقق مطالبات خود از طریق صندوقهای
رای حاکمیت نمودند و حکومت نشان داد حتی در چارچوب نظارت استصوابی خود اگر آن را قبول نداشته باشند مسالمت
آمیزترین جنبش های اعتراضی مردم را به خونین ترین شکل ممکن پاسخ خواهد داد. وآن بخشهایی ازنیروهای منتسب
به اپوزسیون که همچنان بر طبل شرکت در انتخابات حکومتی میکوبند نه تنها این روند راندیده و تشخیص نمیدهند
بلکه مبارزه توده ای را مجموعه ای از یافته ها ، بافته ها و باورهای ایدئولوژیک خود میدانند که نه بر مبنای رشد
درونی یک جنبش بلکه مصلحت اندیشی های ذهنی قرار دارد.
برمبنای چنین طرز تفکری است که با نزدیک شدن به انتخابات مجلس و خبرگان دور جدیدی از تبلیغات از سوی اصلاح
طلبان برای شرکت در انتخابات صورت گرفته است . آنها برای پیشبرد اهداف خود از چند گزینه اساسی استفاده می کنند.
می گویند چون دولت روحانی ناتوان است نمی گذارند و یا نمیتواند به خواسته های مردم عمل کند، پس از مردم
میخواهند با شرکت در انتخابات قدرت بیشتری را به آن بدهند و به این طریق از تمامی ظرفیتهای موجود برای تحقق
مطالبات مردم باید استفاده کرد عدم شرکت در انتخابات یعنی سیاه دیدن وضعیت موجود و این یعنی روی آوردن به
خشونت ، که خواسته سرنگونی طلبان است که همه چیز را موکول به امر سرنگونی می کنند.
اولأ دولت فعلی نتیجه و برآیند سرکوب و شکست جنبش سیاسی توده ای سبز رنگ و محصول برخی از عقب نشینی
های کنترل شده از سوی حاکمیت جهت تداوم وضعیت ستمگرانه موجود و جلوگیری از رشد رادیکالیسم در جنبش توده
ای بوده است. بنابر این دولت روحانی همانند دولت احمدی نژاد ماهیتا”دولتی سرکوبگراست وهرگونه تغییر در وضعیت
موجود تنها ازطریق افشای سیاستهای سرکوبگرانه واعمال فشاربرآن چه درسطح ملی وچه بین المللی وازراه مبارزه
بدست می آید. یعنی همان نقشی راکه تحریم ها برای رسیدن به توافق هسته ای ایفا نمودند. درادامه در پاسخ به دومین
طرح مسئله از سوی اصلاح طلبان در رابطه با استفاده از ظرفیتهای سیاسی حاکمیت ،باید گفت، دقیقأ برعکس ، با توجه
به وضعیت موجود این حاکمیت است که از ظرفیت،جایگاه واعتبار نیروی های منتسب به اپوزسیون برای اعمال و تداوم
سیاست های سرکوب گرانه خود می خواهد بهره برداری کند و آنها را بازیچه مطامع سیاسی خود قرار داده و به این
وسیله سعی دارد نوعی سردرگمی وانفعال را برجنبش سیاسی توده ای حاکم نماید؛ که درجریان وقایع پس از انتخابات
۸۸موجب بی اعتباری صندوق های رای حاکمیت گشته بود . حقیقتی که چه در جریان انتخابات ۹۲برای آنکه
حاکمیت بتواند ازظرفیت و پایگاه اجتماعی نیروهای اپوزسیون که نشان از اهمیت آن می باشد درجهت مشروعیت بخشی
به موجودیت خود بهره برداری کند بادرخواست خامنه ای از مخا لفین خود برای شرکت درانتخابات آغازشد وهم اکنون
نیزپیش از انتخابات مجلس وخبرگان به تکرار آن پرداخته است.
سوما” اصلاح طلبان، کسانی را که از تحریم انتخابات سخن می گویند خشونت طلبانی میدانند که هر گونه تغییرومطالبه
ای را موکول به فردای سرنگونی می کنند چون می گویند آنها همه چیز را به صورت سیاه و سفید می بینند .در حالی
که هر گونه مبارزه درجهت سرنگونی رژیم سیاسی حاکم بدون گذار ازبستر مبارزات مطالباتی توده ها که به صورت هر
روزه انجام می گیرد ممکن نیست زیرا در جریان این مبارزات است که به نیروی اقدام جمعی خود پی می برند، یکدیگر
را میشناسند، سازماندهی می یابند ،آگاه میشوند ،حکومت راوادار به عقب نشینی میکنندومطالبات یا اصلاحات مورد
درخواست خود رابه دست می آورند واین یعنی پروسه شکل گیری جنبش مستقل توده ای؛تفاوت اصلاح طلبان حکومتی
باآن دراین است که آنها سعی دارند سکان هدایت هرگونه مطالبه ومبارزه ای را به دست یکی از جناح های حکومتی
سپرده وبرای سلب مسئولیت سرکوبها از مجموع حکومت، آن رابه محافظه کارن تندرو که از زمان برروی کار آمدن
دولت روحانی به عنوان یک قد رت سیاسی کشؾ شده است منتسب می کنند. بنا براین سرنگونی طلبی بیان سیر تاریخی
آگاهی بخشی و سازماندهی به روندی است که هر گام آن حاکمیت را در مقابل مطا لبا ت مردم قرار میدهد؛ وبرهمین
اساس اشکال مختلؾ اقدامات توده ای را مجموعه رفتارهای حاکمیت تعیین میکند. هنگامی که از سرنگونی سخن گفته
میشود ، این امر بیانگر عدم توان در دستیابی به مطالبات اساسی مردم از طریق روند اصلاحات در درون حاکمیت و
نهادهای برآمده از آن و بیان یک باوراستراتژیک از ماهیت قدرت سیاسی حاکم در رابطه با دستیابی به مطالبات اجتماعی
و سیاسی توده ها میباشد؛ و نشاگر این حقیقت است که مطالبات مردم نباید محدود به درخواستها و ظرفیت جناح های
حکومتی شده در قالب و راستای منافع آنها قرار گیرد . بلکه جنبش توده ای بر اساس ظرفیتهای رو به رشد خویش باید
مطالبات مستقلی را مطرح کند که ضمن آنکه پروسه رشد آن را تامین نماید حکومت را وادار به عقب نشینی تدریجی در
حوزه های مورد درخواست خود نموده واین جنبش توده ای است که باید سعی نماید قالب های مورد نظر خود را به
جناح های حکومتی تحمیل نماید ، حقیقتی که پیش از انتخابات ۹۲، چه در جریان جنبش ۲ خرداد و چه جنبش سبز
شاهد آن بوده ایم . در حالی که آنها چون هر پدیده ای را از زاویه منافع حاکمیت می بینند هر مطا لبه ای را تا جایی
مسالمت آمیزو مشروع میدانند که ازطریق یکی از جناح های حاکمیت بیان گردد؛به همین دلیل از نگاه آنها تنها مسیر
موجود، روند اصلاحات حاکمان است .پدیده ای که در طول دوسال ونیم گذشه بدون در نظرگرفتن سرکوب حاکم بر جامعه
وکتمان یا وارونه جلوه دادن حقایق موجود ورمز گشایی از سخنانی بر می آید، تا براساس پیش فرضهای خود، هم
وضعیت موجود را حفظ نمایند وهم از خشونت پرهیز کرده باشند.
بنابراین اصلاح طلبانی که می گویند سرنگونی طلبان هرگونه مطالبه ای را موکول به فردای سرنگونی میکنند ؛ یا نادانند
یا مغرض، زیرا پروسه سرنگونی بیان شرایطی است که میخواهند از طریق آگاهی بخشی به توده ها به آنها بگویند که
به جای دنباله روی از جناح های درون حاکمیت، باید صف مستقل خود را تشکیل دهند ودر هر دوره از انتخابات
درخواستهای مستقل خود را مطرح نمایند وتنها از طریق اعمال فشار بر حاکمیت میتوانند به مطالبات خود دست یابند.
نگاهی به تمامی طول تاریخ بعد از انقلاب ۷۶ تاکنون نشان می دهد که دستیابی به کوچکترین مطالبات مورد درخواست
مردم نتیجه مقاومت ،مبارزه و اعمال فشار بر حاکمیت بوده است . بر همین اساس تحریم انتخابات و درخواست انتخابات
آزاد از سوی جنبش سیاسی مستقل توده ای بدون آنکه خود را محدود به ظرفیتهای حکومت کند ، سعی دارد ظرفیتهای
جنبش توده ای و مطالبات بر حق آن را در شرایط کنونی افزایش دهد و تا این حد نیز هیچگونه اعمال خشونت آمیزی را
در برندارد. وهنگامی که حاکمیت می بیند نتیجه سیاستهای سرکوبگر انه ، ضد حقوق بشری ، اختلاس ، و فساد
حکومتی و دروغ پردازی آن چه در سیاست داخلی و چه خارجی منجر به روی گرداندن مردم از آنها و نادیده گرفتن
تمامی جناح های آن که در هر انتخابات همچون یک دماسنج عمل می کند ، می گردد . دقیقأ از ترس آینده خود است که
امکان دارد ظرفیت هایش را افزایش دهد . اما بر عکس هنگامی که می بیند هر عمل سرکوبگرانه و غیر انسانی را در
حق مردم انجام می دهد و همیشه میتواند به هر د لیلی درمیان مخا لفین خود متحدینی را پیدا کند که برای سا لهای سال
و دهه ها میتوانند دلایلی برای دفاع از آن بیابند به راستی چرا باید تغییری در وضعیت موجود ایجاد نماید؟ وقتی که
میتوانند با یک سری از لفاظی های ایدئولوژیک میان تهی نه تنها در مقابل مردم ایران بلکه در مقابل رسانه ها و مجامع
بین المللی ایستاده و نه تنها از دمکراسی در ایران بلکه خود را پرچمدار حقوق دمکراتیک ملت در بند سوریه بنامند ؛
اگر قرار بود اندک عقب نشینی در رابطه با برخی از حوزه های اجتماعی و سیاسی صورت گیرد در پرتو حماقتهای
برخی و اغراض سیاسی برخی دیگر و به واسطه چتر حمایتی که حضرات تحلیلگر برای حاکمیت فراهم میکنند دیگر
دلیلی برای انجام آن وجود ندارد ؛ اتفاقی که در طول دوسال نیم گذشته شاهد آن بوده ایم . زیرا وقتی حاکمیت میتواند با
یکسری از عبارت پردازیهای پوشا لی به صورت گذشته حکومت کند دیگر چرا باید خود را در بوته آزمایش روشهای
جدیدی از حکومت داری قرار دهد که همیشه از نتیجه آن هراسان است .
بنا براین ، حضرات اصلاح طلب و مسالمت جو که همیشه سعی دارند مخالفین روشهای خود را خشونت طلب بنامند،
خود به عنوان بخشی از ایدئولوژی سرکوب عمل میکنند که تنها در ادامه خود ناامیدی را به همراه دارد ؛ و خشونت
نیز فرزند ناامیدی است . در واقع پیامد سیاسی نظریه کسانی که تنها به فکر دست بدست کردن مردم در میان جناح های
مختلف حکومت میباشند تنها ایجاد نوعی سرخوردگی و یاس و ناامیدی درمیان مردم است که در نهایت در آینده نتایجی
غیرقابل کنترل و صرفا” خشونت آمیز را بدنبال خواهد داشت . در نتیجه این حاکمیت و شما به همراه رسانه هایی که در
خارج از کشور مبلغ این طرز تفکر هستند و با سخنان غیر مسئولانه یا مغرضانه خود به آن ” جان” می دهند بی هیچ
تردیدی آینده ای خشونت بار را برای ایران رقم میزنید.درادامه این شرایط است ، که به یکباره ارتشهای قدرتمند جهان
از راه می رسند، سر در راهی می گذارند وبا سلاح های مخوف خود بذرهای خون آلودی را درو می کنند که رسانه هایی
قدرتمندتر پیش از آن کاشته اند.
تنها رشد یک جنبش مستقل از حاکمیت، با مطالبات مشخص خود درزمینه های گونا گون اجتماعی وسیاسی با
درخواست انتخابات آزاد نقطه پایانی بربسیاری ازمنفعت طلبی های کاسبکارانه وفراموشی وجدان انسانی در خواب زدگی
های کنونی خواهد بود.واگر کسانی که از خشونت پرهیزی سخن می گویند به جای آنکه از مثالهای بیربط از کشورهای
دیگراستفاده کنند ویا به یکسری از نصایح اخلاقی متوسل شوند ؛ مردم را به مقاومت ومبارزه برای انتخابات آزاد دعوت
کنند ؛ این تنها راه گذار بدون خشونت از وضعیت کنونی خواهد بود واگرحاکمیت قابلیت پذیرش آن را نداشت بروند و
انرژی خود را برای حکومت بگذارند وآن را تحت فشار قراردهند تا خشونت نکند.
اما اگر ما نقطه عزیمت خود را برمبنای رشد جنبش اجتماعی و سیاسی توده ها قرار دهیم واز همین منظر هر اشتباه و
شکستی را به لحاظ نظری بررسی نموده و نشان دهیم . از بطن همین رویداد های واقعی با تمام اشتباهات و شکستهای
آن است که یک جنبش همه جانبه ، مستقل و واقعی شکل خواهدگرفت . و وظیفه نیروی پیش آهنگ است که در مراحل
مختلف این جنبش سیاسی و اجتماعی ، در ابتدای امر راه درست را نشان دهد و در ادامه اشتباه و خطاهای آن را نشان
دهد و با این خطاها و اشتباهات همچون گناه کبیره برخورد نکند . اینکه یک جنبش اشتباه کند امری کاملا طبیعی است ؛
چرا که جنبش ها از درون اشتباهات و خطاهای خود است که رشد می یابند . این را تمامی ملل متمدن امروزی بارها
شاهد بوده اند و جایگاهی را که امروز در آن ایستاده اند نتیجه پشت سرگذاشتن آن اشتباهات و خطاها میباشد ؛ وهرچند
که نیروهای اپوزسیون صداهای کوچکی در مقابل صداهای بزرگ حامیان وضع موجود باشند اما چون بخشی از یک
تغییرو تحول تاریخی هستند بی گمان پیروز نبرد موجود خواهند بود.
کاوه
۹۴/۱۰/۲۸

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)