زیرا تاریخ سلطنت طلبان تاریخ وارونه ظلم پادشاهان است، اگردرغرب از شکوه وعظمت امپراطوری روم سخن می گویند اما در عین حال با بیان ضعفهای آن به اسپارتاکوس وجنبش او ارج نهاده آن را بزرگ شمرده ومورد احترام قرار می دهند اما دراینجا از انوشیروان عادل سخن می گویند اما هرگز نگفتند عدالت انوشیروان بربستر سرهای از تن جدا گشته مزدکیان بنا گشته است و عدالت مورد ادعای آنها محصول مبارزات مزدکیان بوده است که به بهای زندگی خود به شاه کسری آموختند اگر راه ظلم پدر خود قباد را در پیش گیرد نه تنها باید شاهد یک انقلاب سیاسی بلکه همچون یک کابوس پرواز انقلاب اجتماعی را در قلب سلطنت خود به دست آرمان خواهان عدالت جویی همچون مزدکیان شاهد باشند؛ چنین است که حکیم سخن فردوسی بزرگ مزدک بامدادان را احترام کند ودر توصیف اومی گوید :”بیامد یکی مرد مزدک بنام سخنگوبا دانش رای کام”آنها انقلابات مردم را شورش می نامند تا هم مردم وهم رهبرانشان را تحقیر کنند آنها دشمنان مزدک،بابک وکاوه هستند؛ تاریخشان تاریخی تحریف شده ،یکسویه وحقارت بار است که در آن مردم این سرزمین نادیده گرفته شده وشکست وناکامیها را به پای آنها می نویسند وتمام پیشرفتها،پیروزیهاوشکوه آن متعلق به پادشاهان است. در حالی که درطول تاریخ تغییرات اساسی وپیشرفت های بزرگ نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم کوشش ها و مبارزات توده های مردم ورهبران آنها بوده است که به حاکمان نشان داده و بر آنها تحمیل نموده اند.واین آن حقیقتی است که درپشت کودتای انگلیسی رضا خانی که به وسیله عوامل آن همچون شیخ ضیاءالدین طبا طبایی وژنرال آیرون ساید برنامه ریزی وهدایت می شد قرارداشته است؛ درواقع آنچه را که امروز برخی به صورت غیر مسئولانه وبا سطحی نگری، به رضا شاه به عنوان پدر ایران نوین منتسب می کنند محصول تلاشها وکوششهای افرادی همچون قائم مقام فرهانی ،امیر کبیرومبارزات شجاعانه مشروطه خواهانی همچون ستارخان وباقرخان ویا ادیبانی همچون ملک المتکلمین و فرخی یزدی بود که اصلاحات صورت گرفته درزمان رضا شاه را به انگلیس تحمیل می کرد ودر این راه بسیاری جان عزیزشان را ازدست دادند درواقع نمایندگان راستین تجدد خواهی ایران مشروطه خواهانی بودند که شجاعانه درمقابل سلطنت قاجارایستادند؛ حال سعی دارند نتیجه دهها سال جنبش تجدد خواهی و مبارزان راه آزادی ومشروطه خواهان را به نام رضا شاه مصادره نمایند کسانی که با تنویرافکارعمومی بسترهای سیاسی واجتماعی گذاراز جامعه کهن به ایران نوین را فراهم کردند وامروزهمگی را به رضا شاه فردی برآمده از کودتای انگلیس منتسب می کنند در واقع این شرایط اجتماعی وسیاسی آن زمان بود که جهت گیری های تاریخی وعرصه های نوین تحولات ایران را برای رضا شاه به عنوان یک مجری ودست نشانده فراهم کرده وبه انگلیس تحمیل می کرد ودرعین حال بی توجه ای به آن از جانب انگلیس با پیدایش حکومت سوسیالیستی شوروی می توانست شرایط دشواری را برای آن در مقابل رقیب تازه نفس شمالی به عنوان کانون مبارزات ضد سرمایه داری وضد استعماری فراهم کند.
با عبوراز شرایط داخلی کشور ایران ؛ بدون درک شرایط ایجادی خارجی نمی توان شناخت ودرک درستی از اقدامات صورت گرفته در دوران رضا شاه داشت که با وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه تزاری پدید آمده بودو موجب االغا کلیه قراردادها ،مزایا وامتیازات ظالمانه دولت تزاری درایران وهمچنین بخشش کلیه مطالبات ودیون کمرشکن وواگذاری تمامی اموال شرکتهای تزاری واستعماری به مردم ایران از طرف حکومت نوپای شوروی گردید واین امر موجب حیثیت،اعتبارواحترام آنها نزد مردم گردیدوبا نفوذ در قلب ملت ایران رقیب خطرناکی را برای انگلیس ایجاد می کرد. بنا براین، شرایط جدید سیاستهای جدیدی را می طلبید؛ تا پیش از آن ، روسیه تزاری و انگلستان جهت تامین منافع استعماری خود کشور ایران را به دومنطقه نفوذ شمال وجنوب تقسیم کرده وخواستار یک حکومت مرکزی ضعیف بودنداما با ازبین رفتن رقیب سرسخت شمالی سیاست گذشته که عبارت از تضعیف حکومت مرکزی بود تبدیل به لزوم سیاست ایجاد یک دولت مرکزی مقتدر می نمود تا هم کشور را درمقابل گسترش جنبش های سوسیالیستی وضد استعماری که با پیدایش دولت شوروی جان تازه ای گرفته بودند بیمه نماید وهم در شرایطی که در داخل رقیبی جدی برای انگلستان وجود نداشت سیاستهای گذشته امری کهنه شده ودیگر لزومی به ادامه آن نبود؛ درنتیجه با اتکا به یک حکومت مرکزی قدرتمند سیاستهای استعماری خود را پیش برده وبسیاری از هزینه هایی همچون استفاده از نیروی نظامی که پیش از آن به جهت دخالت مستقیم برعهده داشته از آن خلاصی می یافت وسرکوب شیخ خزعل وخوانین سرکش وجنبش جنگل وبسیاری دیگرتنها درچنین چارچوبی قابل درک خواهد بود؛درواقع سرکوب شیخ خزعل نتیجه تغییر سیاست وهمراهی انگلستان بود که اکنون سلطنت طلبان در مقابل یک ملت ناشکربه عنوان یک امتیاز برخود می بالند.چنانکه ملاحظه می شود اصلاحات،تغییرات وپیشرفت کشورنتیجه جنبش روشنگری تحمیلی برخواسته از مبارزات مشروطه خواهان بود که رضا خان به کمک انگلستان از دست آنها ربوده و نتیجه آن را به سود خود مصادره نموده بود؛ بنا براین آنچه را که امروز به عنوان ایرانسازی خانواده پهلوی نام می برند بهره برداری ازشرایط سیاسی و اجتماعی ملی است که پیش از مشروطه آغاز شده وبا انقلاب مشروطه به اوج خواست عمومی تبدیل شده ودر عین حال وبه صورت تعیین کننده ای همسویی با سیاستهای استعماری سرمایه داری جهانی،انگلیس وپس ازآن آمریکا وبهره بردای ازآن بوده است؛که در حال گسترش از سمت جهان غرب به سوی شرق بوده است. رضا شاه که با دیکتاتوری وسرکوب ازمشروطیت تنها یک ظاهر ناتوان وپوشالی چیزی باقی نکذاشته بود وهمگان را به خدمت خود در آورده بود به عنوان یک قزاق وارد دستگاه قدرت حاکمه می شود اما در زمان خروج وتبعید از کشوربا داشتن اموال و املاک اختصاصی از ثروتمندترین افراد واز بزر گترین ملاکین کشور بوده است که زمینهای بسیاری را با اسارت وزور وسرکوب از دست مالکین آن خارج وغصب نموده است که مبین تمایلات حریصانه ثروت اندوزی وشخصیت فردی وفساد حاکم بردربار سلطتنتی او بوده است. در آخر اعلام بیطرفی رضا شاه در جنگ جهانی دوم با توجه به سیاستهای حمایتی اوازآلمانها که پیروزی المان هیتلری را درجنگ جهانی دوم باور داشت باوجود پیشنهادات مالی که از جانب متفقین برای استفاده ازخاک ایران جهت ارسال تجهیزات نظامی به شوروی که درحال جنگ مرگ وزندگی با آلمان هیتلری بود آنرا نپذیرفت وبه جای آنکه از راههای ارتباطی ایران به سود مردم استفاده کند وکشور را از صدمات جنگ حفظ نماید موجب اشغال نظامی کشور فلاکت زده ایران ،تبعید وپایان بخشیدن به سلطنت مستبدانه خود میگردد.
پس ازپایان دوران ظلم رضا خانی نسبت به آذربایجان قهرمان که رهبرانی همچون ستارخان وبا قرخان را به وسعت تمامی ایران جاودان می سازد چه می شود که اینبارآذربایجان شجاع به دیگرهموطنان خود پشت می کند وآنها را تنها میگذارند و به رهبری پیشه وری فقط برای دموکراسی وحقوق خود می جنگد وسرکوب خونبار آن یکی از افتخارات دوران پهلوی است ؛ نگاهی به وضعیت آذربایجان وتبریز به عنوان کانون آزادگی که با بی تفاوتی وتحقیر،عدم رسیدگی به آن از سوی حکومت رضا شاه با هدف وعلاقه خاصی دنبال می شد می تواند روشنگر بسیاری از حوادث پس از آن باشد. خواست خودمختاری ویا تمایلات استقلال طلبانه ویا حتی تجزیه طلبانه چه در دوران پهلوی چه جمهوری اسلامی به نسبتهای متفاوت واکنشی در مقابل ظلم وستمی است که بر توده های مردم از جانب حکومتهای مستبد وسرکوبگر اعمال شده و به عنوان یک راهکار برای نجات از وضعیتی که درآن گرفتارآمده اند انتخاب می شوند که به جای سرکوب ودشنام دادن به آن باید علت رادرظلم و ستم دستگاه حاکمه جستجو کرد و این اطمینان را در دل توده های مختلف مردم ایران وپرچمداران ورهبران شجاع آنها به عنوان یک ملت واحد ایجاد کرد که در فردای ایران با مشورت واحترام ازحقوق برابر برخوردار خواهند بود.
کشور که شاه داره،حساب وکتابش دست یک نفره و حکومت فردی همواره فساد آور است چنانکه یکی از علتهای ضدیت مردم با رضا شاه ومحمد رضا شاه فساد حاکم بر دربارسلطنتی بوده است. فساد جزء لاینفک حکومتهای دیکتاتوری خصوصا دیکتاتوری های فردی همچون دوران پهلوی است بنا براین کسانی که خودزمانی بخشی از فساد حاکمه بوده اند امروزدر جایگاهی قرارندارند که خود را در قالب منتقدین فساد دستگاه حاکمه کنونی قرار دهند آنها در سمت دیگر هستید و مردم در نقطه مقابل آن قرار دارند درحقیقت نظام پادشاهی وفقاهتی ازماهیت یک سانی برخوردارند هردوحکومتهای فردی ومشابه یکدیگراست وبه جهت ریشه تاریخی آن وعدم آگاهی ، با وجود انقلاب ۵۷ مردم ایران نه تنها نتوانستند خود را ازدست حاکمیت فردی برهانند بلکه قدرت آسمانی نیز یافته است واین بدترین نوع حکومت فردی است وامروز سلطنت طلبان می خواهند با اتکا به آن این دور تسلسل حاکمیت فردی را تکرار نمایند، نظام سلطنتی پدیده ای تاریخی و باقی مانده از قرون گذشته است که ریشه درشیوه تولید ودیسپوتیزم آسیایی دارد و درکشورهایی همچون ایران که بنیانهای اقتصادی،سیاسی،اجتماعی وحقوقی شیوه تولید سرمایه داری محصول سیر طبیعی وتاریخی خود نبوده بلکه نتیجه انتقال از جهان غرب به شرق بوده است و برای انجام آن ایدئولوژی ها نقش قدرتمند واساسی را ایفا نموده اند می تواند چنان تله ای خام عمل کرده وبستر ساز باز گشت به دیکتاتوری گردد؛ برای آینده ایران دموکراتیک، سلطنت امری پایان یافته است وکشور ایران نیزانگلستان،نروژوسوئد نیست که هر یک با پیشینه های تاریخی بسیار متفاوت وغیر قابل مقایسه ای بایک همزیستی مسا لمت آمیزبا جامعه مدنی از طریق سیرقهقرایی قدرت پادشاه وبا مسیری طولانی در تحولات سیاسی آن را پیموده اند که ما حتی درابتدای آن نیز نیستیم.
تاکنون بسیاری ازعبارت پردازی های انقلابی را ازجانب نیروهای اپوزسیون در دعوت توده ها به سرنگونی نظام سیاسی حاکم شاهد بوده ایم که با عدم استقبال عمومی مواجه گشته است زیرا بیش از آنکه مردم آمادگی تغییر حکومت را نداشته باشند این اپوزسیون شناخته شده است که آمادگی،آگاهی وشرایط کسب قدرت سیاسی را ندارد تا بتوانند آن را در خدمت مردم قرار دهند وصحنه قدرت حاکمه را تحت عناوین مختلف قتلگاه مردم وتسویه حسابهای ایدئولوژیک، گروهی وشخصی نسازند پدیده ای که امروز سلطنت طلبا ن با علاقه خاصی آن را دنبال می کنند.
سلطنت طلبان برای بازگشت به گذشته تنها برخوردی سلبی با دیگران دارند ونه ایجابی به این مفهوم که اشتباهات دیگران را سرپوش خطاهای خود قرارمی دهند به جای آنکه آنرا بپذیرند و راه درست را نشان دهند زیرا معیار ومبنای حضور واقدامات سیاسی رضا پهلوی دفاع از حقوق ملت ایران نیست بلکه دفاع ازاعتبارومشروعیت از دست رفته واعاده حیثیت از پادشاهی پهلوی وتطهیرآن است؛ در عین حال که اساسا سلطنت طلبان هیچ تفکرروشن گرانه ای ندارند که خود را برتر ازدیگران نشان دهند. آنها نمایندگان ظلم وخودخواهی پادشاهان هستند و شعارشان “خدا، شاه، میهن” است و با آن شاه را بالاتر از میهن قرار می دهند وهردو را می خواهند تا مردم را مطیع اوامر ملوکانه گردانند ومردم نیز تاجایی برای آنها ارزش دارند که مطیع امر پادشاه باشند درغیر این صورت مستوجب همه گونه توهینی هستند.اشتباهات،شکست وپیروزی بخشی از ذات یک جنبش بزرگ تاریخی است اگردر گذشته اشتباهی صورت گرفت برای پرهیزازآن و ساختن آینده باید از اشتباهات درس آموخت اما سلطنت طلبان مردم را از اشتباهات می ترسانندوتحقیر می کنند تا به گذشته برگردانندآ نها می خواهند به مردم بگویند شما نمی توانید سازندگان آینده خود باشید شما همواره اشتباه خواهید کرد و همچون موجوداتی ناتوان مردم را تصور می کنند به همین دلیل رضا پهلوی می خواهد قبای گشاد کریم خانی را برتن کند وخود را وکیل ملت می نامد؛ باید به او گفت همانقدرکه شما با وکالت از خانواده خود دست از سردشمنی با مردم ایران بردارید کافی است؛ ملت نه صغیراست ونه نادان ما رهبری شاهانه نمی خواهیم و به وکیلی برای ملت نیاز نداریم ما سرنوشتمان را خودمان به دست خواهیم گرفت ما ملت سرنوشتمان را خودمان خواهیم ساخت و با یکدیگر پیمان خواهیم بست که بدون اتکا به ظواهر پوشالی، باعث شکوه،عظمت وبزرگی سرزمین مغمومان ایران خواهیم شد. اگر مردم اشتباهی می کنند باید ازآن پلی ساخت برای گذار به اینده ای روشن ونه آنکه همچون سلطنت طلبان با سرزنش وگرفتن اعتماد به نفس وتحقیرنمودن آنها به گذشته برگرداند. گذشته ما آینده ما نیست که انقلابی زود رس وناقص الخلقه را با خود به همراه داشته است امروز نتیجه منطقی وتاریخی آن گذشته است بازگشت به گذشته یعنی تکرارتجربه دیگری با ابعادی بسیار درد ناکترازآن چیزی که تاکنون شاهد بوده ایم ما از گذشته تنها درس خواهیم گرفت تا بتوانیم آینده هرچه باشکوه تر وروشن تری را به دست خودمان بسازیم و به جای دشنام دادن پاسخی منطقی برای آن دلایل وعواملی که موجب انقلاب ۵۷ گردید بیابیم تا روزگاری با چشم های اشکبار در مقابل ملت خود شرمنده نباشیم وبگوئیم “پیام انقلاب شما را شنیدم”. اقداماتی را که سلطنت طلبان انجام می دهند مشابهت بسیاری با دیکتاتوری مذهبی حاکم داردآنها به نام شاه فرزندان را برعلیه پدران ومادران به جرم شرکت در انقلاب تحریک وتشویق می کنند وجمهوری اسلامی به نام خدا در طول دهه شصت با تشویق پدران ومادران به لو دادن فرزندان آنها را به جرم مبارزه برعلیه دیکتاتوری مذهبی حاکم تحریک وتشویق می کرد؛ و این تاریخ غمزده یک نسل دردستان دیکتاتورهای تاریخ ایران است.
سلطنت طلبان سعی می کنند با توهین به پدران ومادران از جانب فرزندان گذشته خود را که همواره تصویری شادمانه ازآن درمقابل ملتی بی لیاقت نشان می دهند احیاء نمایند در صورتی که باید با درس آموزی از تجربه شکست خورده غم انگیزوخون آلود پدران ومادران وادامه راه ناتمام آنها که چیزی به جزآزادی وعدالت اجتماعی نبوده است آینده را بسازیم و انقلاب ناکام ۵۷ را به ثمر رسانده و نبرد ناتمام پدران ومادران را به انجام برسانیم. باید به نسل جوان ایران گفت: پدران ومادران شما همه گونه از خود گذشتگی وتلاش را کردند که زندگی بهتری را برای شما بسازند تلاش آنها به ثمر ننشست به آنها خیانت شد عزیزان بسیاری را در این راه از دست دادند جوانی آنها درحسرت رسیدن به بسیاری ازآرمانهای انسانی از بین رفت پس به آنها احترام کنید و دست در دست پدران ومادران نوید بخش آینده روشن فردا باشیم واجازه ندهید سلطنت طلبان با ایجاد دودستگی و احساس ندامت وسر افکندگی درمیان ملت ازآن به سود خود بهره جویند وسرنوشت ملت را به دست گیرند.آنها سعی دارند مردم را بدهکار کنند تا بتوانند خود را در مقام طلبکار، نه تنها نسبت به گذشته بلکه نسبت به آینده نیز قرار دهند؛و درهمان شرایطی که دیگر نیروهای اپوزسیون درگیرافشا وآگاهی بخشی نسبت به پدیده های سیاسی، اجتماعی وفرهنگی هستند و در روزمرگی تحلیلی قادربه دیدن سیر حوادث از درون دررابطه با آینده نمی باشند از فرصت استفاده نموده وسعی دارند این تلاش وکوشش آنها را به خدمت گرفته با تعیین چارچوبهای خود محتوای آنرا به شکل خود درآورندو با افکار مرتجعانه وارائه درکی سطحی ومبتذل از تاریخ ریشه آنها را از درون خشک نموده وحلقه ارتباط آنها را با مردم قطع کرده وخود را جایگزین هر گونه تفکر روشن گرانه وپیشرو قرار دهند وسمت وسوی حرکت آن را به طرف اهداف خود هدایت کنند. آنها سعی دارندبا ناامیدکردن توده ها از دیگر نیروهای اپوزسیون پایه نفوذ اجتماعی خود را گسترش دهند؛ در چنین شرایطی دیگر نمی خواهد دارای امتیاز وبرتری خاصی نسبت به دیگران در جلب وهدایت مردم به سمت خود باشند تنها کافی است با سطحی نگری پوپولیستی وافکاری متعصبانه دیگران را علت فلاکت موجود نشان دهند و شرایط تحریمی که با انباشتگی خود در یک بازه زمانی کوتاه با وجود بیماری همه گیروجهانی ناشی از کرونا تشدید گشته است به کمک آنها آمده وقدرت اندیشیدن را درتوده های مردم ضعیف کرده وبا توجه به صدمات ورنجهای بسیاری که متحمل گشته اند در پی آمد خود آینده خشونت بار وهولناکی را درمیان مردم واپوزسیون دامن خواهد زد؛ بنا براین از هم اکنون باید نسبت به آن آگاه وهوشیار باشیم واجازه ندهیم آینده مردم وسرزمینمان دستخوش منافع وقدرت طلبی عده ای از کاسبکاران سیاسی گردد، وضعیتی که می تواند بسیار رعب آورتراز تمامی وقایع و حوادث پس از انقلاب ۵۷ باشد واین آینده برخواسته ازهویت یابی جدیدی است که سلطنت طلبان به وسیله آن سعی دارند خودرا در صف مقدم قراردهند و با تبلیغات پوپولیستی به سود خود مصادره نمایند . آنها از یکسو بخشی از اپوزسیون نظام سیاسی حاکم هستند و از دیگرسو اپوزسیون دیگر نیروهای اپوزسیون هستند امروز آنها به عنوان اپوزسیون در کنار دیگر نیروهای اپوزسیون قرار می گیرند و به عنوان اپوزسیون دیگر نیروهای اپوزسیون درکنارحاکمیت هستند و از هم اکنون بشارت دهنده آینده تیره وتاری برای بخش وسیعی از اپوزسیون ونیروهای بالنده جامعه هستند شعار متحد باشیم وبه اختلافات دامن نزنیم در واقع از دیدگاه سلطنت طلبان یعنی دیگر نیروهای اپوزسیون سکوت کنند تا میدان عمل حملات برعلیه آنها هر چه بازتروآماده تر باشد وهر گونه تفکر نفرت بار پوپولیستی را نثار دیگران کنند واین اقدامات را کاملا به صورت سازماندهی شده ، سیستماتیک و با برنامه انجام می دهند . آنها خود را در بطن تمامی جنبش ها ، تلاشها وفعالیت های آگاهی بخش در تمامی گستردگی نیروهای اپوزسیون قرار داده درهمان حالی که دیگران در حال تلاش جهت رشد سیاسی واجتماعی توده ها هستند با به راه انداختن اشک وآه برای شاه مظلوم وبا معرفی نمودن آنها به عنوان مسببین وضعیت کنونی مردم ، سعی در قطع نمودن پیوندهای سیاسی آنها با توده ها را دارند وهمچون یک موریانه تلاش می کنند آن را از درون تهی نموده و به سود خود مصادره نمایند ومخفیانه همچون یک آفت خود را گسترش دهند زیرا آنها به دیگر نیروهای اپوزسیون هم به عنوان یک رقیب وهم یک دشمن نگاه می کنند ؛ جهت گیری پیشروی سلطنت طلبان تخریب ونابودی دیگر نیروهای اپوزسیون است چرا که موجودیت آنها با نابودی رژیم سلطنتی گره خورده است آنها می خواهند با استفاده از اشتباهات دیگران موقعیتی دروغین برای خود کسب نمایند وبا بی اعتبار کردن تمامی نیروهای رقیب برای خود اعتبار کسب نمایند در واقع حد اعتبارسلطنت طلبان بی اعتباری دیگران است ؛ و تمامی پدیده های تاریخی ایران را از زاویه کسب قدرت سیاسی برای خود می بینند آنها برای رسیدن به هدف خود حتی اگر تغییر وتحول روبه پیشرفتی در درون یکی از نیروهای اپوزسیون مشاهده شود ازآن استقبال نمی کنند بلکه با یک روش ضد دموکراتیک وغیر اخلاقی با نفرت بارترین عبارات و زیر سئوال بردن موجودیت آنها می خواهند حقانیت خود را اثبات نمایند و با تبدیل آن به یک رویه تنها موجب دشمنی ، دودستگی وانشقاق در میان توده ها و از هم گسیختگی در میان اپوزسیون می گردند ؛ چنین کسانی هرگز نمی توانند خودرا مدافع حقوق ملت معرفی نمایند کسانی که براساس منافع خود همواره مردم را به خوب وبد تقسیم می کنند . بنا براین نباید آنها را نادیده گرفت وکم بها داد ؛ امروزفعالیتهای ضد حکومتی دیگر نیروهای اپوزسیون تنها وسیله ای در دست سلطنت طلبان جهت غقلت از آنها ومصادره آن به سود خود می باشد تا به این شکل همگان را در خدمت خود قرار دهند بدون آنکه دیگران درکی از ماهیت اعمال آنها و نتایج فعالیتهای خود وتاثیرآن در بلند مدت داشته باشند واگرنیروهای اپوزسیون این خطر را درک نکنند در آینده غیر قابل پیش بینی نتایجی دیگرگونه از فعالیتها وموقعیت سیاسی واجتماعی خود خواهند یافت که تنها با حسرت به گذشته و فرصتهای از دست رفته نگاه خواهند کرد در آن هنگام یا باید درمقابل آنها تمکین کنند ویا اقدام به مقابله ای خونین با نیروهای تازه نفسی که از اعماق جامعه فرا خوانده شده اند نمایند که حربه ایدئولوژیک آن هم اکنون و از لابلای برنامه ها ومصاحبه های مختلف ساخته می شود . اگر امروز نتوانیم تفکرات برخواسته از پوپولیسم سلطنت طلبانه را درحوزه اندیشه روشن نمائیم فردا باید به خاطر روح رضا شاه شاهد حل آن درکف خیابانها باشیم زیرا آنها می خواهند سیاست موروثی حاکمان را جایگزین توانایی ها ، اراده وتفکر مستقل مردم کند؛ بازگشت به گذشته تکراری ناامید کننده از اقدامات مستقل توده ها است که با مخدوش نمودن تاریخ تنها ملت را روبروی هم قرار می دهد . اما اگر امروز بتوانیم حدود وچگونگی اعمال آنها را بشناسیم وبه اثرات ونتایج حاصل از آن توجه نماییم وخود هدایت آن را به دست گیریم می توان حوادث آینده را دگرگونه ساخت و تمامی رویدادهای تلخ را نیز به خدمت جنبش دموکراسی خواهی ایران در آورد تا کسی همانند جمهوری اسلامی به خود این حق را ندهد با اتهام زنی ومظلوم نمایی رقبای سیاسی خود را حذف نماید ؛ و تنها میدان رقابت ، بیان اندیشه های مختلف و تصمیم گیرنده نهایی آن نیز مردم باشند . با توجه به روح سرخوردگی حاکم برجامعه وناتوانی وشکست مبارزات ، تلاشها وکوششهای ملت ایران جهت دستیابی به آرمانهای خود و خطرفروپاشی اخلاقی در جامعه سلطنت طلبان می خواهند با سو استفاده ازآن ما را در جایگاه مشروطه خواهان قراردهند و اگرشرایط وموقعیت خود را درک نکنیم وبه طور آگاهانه ومنطقی با آن روبرو نگردیم ممکن است همگی در یک دوران فرسایشی سرنوشتی اندوهبارتراز مشروطه خواهان داشته باشیم چرا که امروزتنها صحنه رویایی، سلطنت طلبان نیستند بلکه حکومت موجود است که نه تنها به لحاظ تاریخی در جایگاه حکومت قاجار قرار ندارد بلکه بسیار تونا ترازآن عمل میکند؛پدیده ای که شخص رضا پهلوی به عنوان نما د وجودی سلطنت طلبان قادر به دیدن آن نیست وبا ساده اندیشی در معادلات منفعت طلبانه خود آن را در نظر نمی گیرد در نتیجه با تمامی ضعف وناتوانی خود می خواهد همچون پدر بزرگ خود نتیجه تمامی مبارزات جنبش آزادی خواهی مردم ایران را با سوار شدن بر امواج پوپولیستی جامعه به نفع خود مصادره نموده ودر جایگاه او قرار گیرد بی جهت نیست که سایبری های او در فضای مجازی از او به عنوان رضا شاه دوم نام می برند بنا براین نیروهای اپوزسیون باید هوشیاری خود را حفظ نموده وبا عقلانیت راههای نفوذ پوپولیسم ایدئولوژیک آنها را بیابند وآن را به طور منطقی برای مردم توضیح دهند و این نقاب دموکراسی خواهی وگذشته دروغین و مظلومیت را ازچهره آنها به کناری زده و به جای آنکه خود در موضع دفاعی قرارگیرند آنها را پاسخگوی اعمال خود گردانند . اگر رضا پهلوی کمترین احساس مسئولیتی در قبال مردم در خود می دید موظف بود در مقابل این جریانات وحوادث بیاستد و تاریخ ومردم را قربانی مصا لح ومنافع خانوادگی وشخصی خود نگرداند . او باید به طور مشخص بدون آنکه فریب کارانه خود را در پشت حوادث پنهان کند ، درمقابل آنها موضع خود را آشکارا اعلام نماید ونقطه عزیمت آن نیز، ذکر اشتباهات وخطاها وسیاست سرکوب و خودکامگی وفساد حاکم بر دربارسلطنتی دردوران شاه ورضا شاه واعلام برائت از آن است ؛ این چه دموکراسی است که ازمعبر مشروعیت بخشیدن به دیکتانورهای دست نشانده تاریخ عبور کرده وبه دست می آید ؟ هم اکنون رضا پهلوی به عنوان نماینده ومظهر سلطنت طلبی نه تنها عامل اتحاد مخالفان و سرمایه سیاسی برای آنها محسوب نمی شود بلکه تنها یک زیان وارده برجنبش آزدی خواهی مردم ایران است که جدایی و دشمنی رادرمیان آنها دامن می زند وبا فرسایش آن از داخل به استبداد مذهبی حاکم قدرت بخشیده وخود به عنوان عامل درهم شکستن وحدت ملی و بخشی از سیاستهای فریب کارانه حاکمیت در انشقاق وتضعیف اپوزسیون عمل می کند. در نتیجه بی جهت نیست که سلطنت طلبان دربسیاری از مواقع در برخورد با دیگر نیرو های اپوزسیون همانند حاکمیت مستبد کنونی عمل میکنند وبه نوعی اشتراک ایدئولوژیک با آن دست می یابند.
دهه شصت وتابستان شصت وهفت سرانجام خونباروشکست نسلی از مبارزان شجاع وانسان دوست این سرزمین با انبوه گستر ده ای از جوانان بود که به تنهایی سعی داشتن آنچه از میراث گذشته و با اشتباه یک ملت از انقلاب ۵۷ بر جای مانده بود پاک نمایند که با اشتباه نسلهای پس ازآن وفرزندان با شرکت در انتخابات گوناگون در دهه های پس از آن تداوم یافت و به حاکمیت کنونی واعمال آن حقانیت واعتبار بخشیده است وسرخوردگی امروز نتیجه آن وبازگشت به گذشته مرگ خاموش وبی صدای یک ملت است ؛ بازگشت به گذشته شکست یک ملت و نقطه صفر تاریخ مبارزات مردم ایران است.
بیش از صد سال از مشروطه گذ شته است برای عدالت وآزادی نبرد بسیاری کرده ایم وکشته های بسیاری داده ایم، اجازه ندهید این نبرد صد ساله ازپای درِمان آورد، ضعیف شویم فریبمان میدهند و بر ما مسلط می شوند؛ قوی و قدرتمند باشیم، سرنوشتمان را خود به دست گیریم ، اشتباهات بخشی از یک نبرد بزرگ تاریخی است ازآن نباید بهراسیم بلکه با تمام سختی باید از معبرآن عبور کنیم ، بازگشت به گذشته نادیده گرفتن تمامی این نبرد صد ساله است ؛ بدین گونه دیگر ما تکیه برتجربیات خود نداریم بلکه آنها را فراموش کرده ایم ؛ ما تجربیات خود را پشت سر نداریم بلکه خود درپشت آن قرار گرفته ایم ؛ ما بر روی تجربیات خود نیاستاده ایم بلکه در زیرآن مدفون گشته ایم ؛ نگاه ما به آینده نیست بلکه به گذ شته نظر داریم ؛ ما ملتی رو به پیشرفت نیستیم بلکه پروسه زوال را طی می کنیم ؛ تاریخ مبارزات قهرمانانمان مایه افتخار نیست بلکه موجب سرافکندگی گشته است ؛ ما امیدی برای سرانجام پیروزی نیاکانمان نیستیم بلکه آه وحسرت آنها را با خود حمل می کنیم ؛ ما شادی آنها نیستیم بلکه اشک خونبارنا امیدی اجدادی هستیم که عزیزان خودرا بدرقه می کند و با ترس ونگرانی از زمین افتادن فرزندان برخود می لرزد ؛ پس بیایید ای هموطنان من،ای برادران وخواهران من ای که خونتان با خون من یکیست، سرنوشتمان را خود به دست گیریم وآینده مان را بسازیم ؛ چرا که ما قوی وقدرتمندیم ؛ ما پیش آهنگان نسلی خواهیم بود که تاریخ را به گونه ای دیگر رقم خواهیم زدو الگویی برای جهان به شمار خواهیم آمد؛ وسرودی سر خواهیم داد :”دراین خاک دراین خاک در این مزرعه پاک بجز عشق بجز مهر دگر بذر نکاریم.”
زنده باد آزادی زنده باد جمهوری ۵/۶/۹۹ کاوه

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)