«هستی انسان به واسطه تجربه ادراکی‌اش تجسم پیدا می‌کند و تعریف می‌شود، هر تغییری که در بدن و در توان جسمانی و ادراکی ایجاد شود سوژگی و ذهنیت فرد را هم دگرگون می‌کند.» موریس مرلو-پونتی

مرلو-پونتی فیلسوف پدیدارشناس فرانسوی، نگاه متفاوتی از دکارت نسبت به بدن دارد، او جسم را به مثابه ابژه‌ی ذهن نمی‌نگرد و بدن را مقر سوژگی و آگاهی با هم می‌داند و آنرا سوژه-ابژه می‌خواند. در نگاه او بدن به صرف وجودش در محیط از طریق حواس دنیا را درک می‌کند و به اشیا موجود در آن «رجعت» می‌کند و درک هستی به مدد وجود جسم محقق می‌شود. در نظر او بدن ابزار منفعلی نیست که صرفا منتظر دستورهای ذهن باشد.

درک ما از هستی و ابراز وجود ما در جهان، پیوند ذاتی با توانایی‌های ما دارد. درک ما از رابطه بین بدن و امکان عاملیت داشتن، کلیدی است در فهم هستی ما و درک وابستگی آن به بدن. از منظر مرلو-پونتی هر تغییری در بدن سوژگی ما را تغییر می‌دهد چرا که امکان عاملیت ما تغییر می‌یابد.

نگریستن به تاثیرات کرونا از این منظر باعث می‌شود دقت نظر بیشتری در تجربه زیسته بسیاری از افراد میان سال و مسنی داشته باشیم که به دلیل قرنطینه های طولانی مدت دچار تحلیل قوای جسمی شده‌اند و سوژگی یا عاملیت اجتماعی آنها به شدت دست‌خوش تغییر شده. زیستن در فضای ترس و قرنطینه‌های خود خواسته نه تنها ادراک زمان را برای آنها تغییر داده، بلکه ممکن است بحران معنا نیز آفریده باشد و درک و توجه به این موضوع ممکن است شیوه نگریستن و مواجه ما با آنها را بهبود بخشد.

ایران در شرایطی وارد موج سوم کرونا می‌شود که بسیاری از افراد هنوز قوای تحلیل رفته روحی و جسمی ناشی از دو موج قبلی را بازنیافته‌اند و اضطراب مداوم ناشی از بمباران اخبارهای منفی و ناامید کننده نیز مزید بر علت شده است تا نوعی ناتوانی بر جسم و جان قشر وسیعی از مردم تحمیل شود.

بسیاری از ما در خانواده یا اقوام افرادی از این دست داریم که مواجه سخت‌تری نسبت به ما با این وضعیت دارند و جسم و جانشان بیشتر از ما فرسوده شده است، قوای جسمی جوانی باعث شده ما عاملیت اجتماعی‌مان کمتر تغییر کند و کرونا را تنها به چشم خطری بالقوه بنگریم که ممکن است هستی ما را تغییر دهد، گرچه در زندگی روزمره ما نیز اخلال آفریده است. همین تفاوت در درک این زمان و به حاشیه رفتن آنها مسئله‌ای‌ست که باید بیشتر مورد بحث قرار گیرد.

متاسفانه شبکه‌های مجازی و کانال‌های تلوزیونی نیز تنها به اشغال اخبار و نگاه‌هایی در آمده که صرفا از موضع سوم شخص بر میزان امکانات و تعداد تلفات جانی می‌نگرد و این محروم شدگان از عاملیت اجتماعی را نیز تنها به واسطه تاثیرات منفی اقتصادی‌شان مورد توجه قرار می‌دهد نه از منظر تجربه زیسته‌ای که با آن درگیرند.

برای بسیاری از این محروم‌شدگان از عرصه اجتماعی، جسم مهمترین سوژه‌ای شده که می‌توانند ذهن خود را معطوف به آن کنند و در غیاب اجتماع این بدن است که به کانون دغدغه و توجه آنها تبدیل شده و رفته رفته بین بدن بیولوژیکی و بدن ذهنی که از آن خاطره داشته‌اند فاصله شدیدی احساس می‌کنند و این حس غریب، خود بر رنج‌شان می‌افزاید.

باید در عرصه عمومی و شبکه‌های مجازی فضایی را ایجاد کرد تا این تجربه‌های خاموش به روایت در آینده و این گسست ناخواسته از عرصه عمومی، و این درد مشترک بسیاری از مردم به موضوعی برای فهم مشترک عمومی ما بدل شود تا رنج این فقدان عاملیت و نادیده گرفته شدن، به مدد همدلی و دیده شدن،کاهش یابد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)