طبق گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز شنبه پنجم مهرماه، بکتاش آبتین، رضا خندان مهابادی و کیوان باژن سه نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران وبرای دوره هائی عضو هیئت دبیران کانون، به زندان اوین منتقل شدند.

طبق متن منتشرشده توسط این خبرگزاری،مأمورین وزارت اطلاعات در اردیبهشت ماه هزار و سیصد ونود وچهار به خانه بکتاش آبتین هجوم برده و ضمن تفتیش منزل او بیش ازدو هزار قلم فیلم، عکس های خانوادگی، موبایل، لپ تاپ واسناد کانون نویسندگان ایران را ضبط کردند. در همان زمان وی هفده جلسه در خصوص فعالیتهای هنری، ادبی وسینمائی باز جوئی شد. دلیل احضار وبازجوئی او “انتشار نشریه غیر قانونی”و “تبلیغ علیه نظام” عنوان شده بود. یک هفته پس از احضار او، رضا خندان مهابادی و کیوان باژن دو عضو دیگر کانون نیز احضار شده و مورد بازجوئی قرار گرفتند. این بار هم دلیل احضار آنان ” تبلیغ علیه نظام ” عنوان شد.

حدود سه سال ونیم پیش یعنی در دوم بهمن ماه نود و هفت آنها جهت رسیدگی به پرونده شان در بیدادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، جنایتکاری در لباس قضاوت، حاضر شده و به علت عدم توانائی در تأمین وثیقه یک میلیارد تومانی به زندان اوین منتقل شدند. آنها در روزهای بعد با تودیع قرار وثیقه یک میلیارد تومانی به صورت موقت و تا پایان مراحل دادرسی از زندان آزاد شدند.

مقامات جنایتکار رژیم که خیزش آبان نود وهشت و سرکوب خونین اعتراضات را پشت سر گذارده بودند، مجددا در اردیبهشت نودونه به سراغ آنان آمده وهر کدام از آنان به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به یک سال حبس تعزیری و از بابت اتهام “اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” و تحمل پنج سال حبس ودر مجموع هیجده سال حبس محکوم شدند.

نگاهی به مضمون به اصطلاح اتهامات دستگاههای سرکوبگرانه قضائی رژیم علیه این سه نفر: یعنی عضویت در کانون نویسندگان ایران، انتشار خبرنامه داخلی کانون، آماده کردن کتاب پژوهشی در باره تاریخ پنجاه ساله کانون، بیانیه های کانون، حضور بر مزار جانباختگان قتل های زنجیره ای محمد جعفر پوینده ومحمد مختاری و شرکت در مراسم سالانه احمد شاملو نشان میدهد که سران رژیم چه وحشتی از قلم متعهد و از آگاهی در جامعه دارند.

آنانی که از صبح تا شام در مورد قدر قدرتی خود لاف میزنند و در مقابل تهدیدهای امپریالیسم آمریکا، چپ و راست فرماندهان سپاهش نعره میزنند که خاورمیانه را گورستان سربازان آمریکائی خواهند کرد، در مقابل قلم سه نویسنده “امنیت نظامشان” را در خطر میبینند. واینجاست که تمام لاف وگزاف ها وتمام آن عربده ها در زندگی واقعی دود شده وبه هوا میروند. معلوم میشود که هر اعتراضی “اجتماع وتبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” قلمداد می شود.

زمانی رهبران وفعالین اعتصابات کارگری، زمانی معلمین به جهت اعتراض به خصوصی سازی آموزش وپرورش، زمانی بازنشستگان، زمانی فعالین محیط زیست، زمانی زنان شجاعی را که حجاب بر زمین میافکنند و بالاخره هر فعال اجتماعی و وکلای این فعالین را با همین به اصطلاح جرم محاکمه کرده و به زندان میافکنند. وهمه اینها البته نشان ترس ووحشتی است که رژیم از پتانسیل انفجاری موجود در جامعه دارد.

رژیمی که تصور میکرد با سرکوب خونین دهه شصت، با به گلوله بستن کارگران خاتون آباد، با سازمان دادن قتل های زنجیره ای از یکسو و اختصاص میلیاردها از دسترنج کارگر وزحمتکش این جامعه به مؤسسات ترویج پوسیده ترین افکار ضد علمی وخرافی وتا دندان مسلح کردن نیروهای نظامی وانتظامی وگسیل اوباشان قمه به دستش به صفوف مردم معترض و شرکت در جنگ وجدالهای منطقه ای میتواند این جامعه را به گورستانی خاموش تبدیل کند، اکنون می بیند که در هر فرصتی مردم به خیابانها ریخته و موجودیت رژیم را مورد تعرض قرار میدهند واز اینرو تنها راه نجات خود را در گسترش بگیر و و ببندها واعدامها می بیند.

با وجود همه این اقدامات وبا وجود همه این سرکوبگریها نه تنها مردم عقب نمی نشینند، بلکه هر تهاجم رژیم وهر حکم اعدام، خود انگیزه ای برای مبارزه وتعرض به این رژیم تبدیل میگردد. مگر نه اینکه با وجود همه این سرکوبگریها هنوز هم بعد از گذشت بیش ازسه دهه از نسل کشی دهه شصت، مادران داغدیده هر ساله در خاوران گرد هم میایند، مگر نه اینکه بعد گذشت سالها از به گلوله بستن کارگران خاتون آباد، جنبش کارگری ایران این اقدام جنایتکارانه را بخشی از سرکوب طبقاتی دولت سرمایه داری میداند، مگر نه اینکه مستند هایی از نوع طراحی سوخته و اعتراف گیری در زیر شکنجه دستگیر شدگان تنها موجی از تنفر عمومی از این جنایت و موجی از همبستگی انسانی با شکنجه شدگان بوجود می آورد؟

هیچ کسی انتشار اعترافات نوید افکاری فرزند کار و زحمت را در روزهای گذشته باور نکرد و درست بالعکس با وجود تمام تهدیدهای رژیم، مردم در گوشه و کنار این سرزمین یاد نوید را گرامی داشتند و لقب نوید قهرمان به او دادند. و مگر همین چند روز پیش نبود که درست در دل تقلای رژیم در مورد انتشار به اصطلاح اعترافات نوید، هفت سندیکا و تشکل کارگران، معلمان و بازنشستگان با انتشار بیانیه مشترکی نوشتند : “ما به عنوان بخشی از جامعه کارگری ایران، ضمن عرض تسلیت به مردم زحمتکش و خانواده داغدیده از جور ستم پیشگان، هر گونه تهدید، شکنجه و اعدام را نشانه وحشت واستیصال کارگزاران و عوامل سرمایه دانسته و حق شرکت در اعتراضات و اعتصابات کارگری را جزئی از حقوق حقه و مسلم کارگران و توده های محروم میدانیم.

اعتقاد ما بر این است که هیچ کس را نباید به خاطر اعتراض به مصائبی که دامنگیر کارگران وزحمتکشان است تهدید و ارعاب نمود و مهمتر و فجیع تر از آن دستگیر، زندانی، شکنجه و اعدام کرد.

محکومیت و به بند کشیدن سه عضو کانون نویسندگان به جرم به خدمت گرفتن قلم خود در میدان اندیشه، هنر و آگاهی، به جرم دفاع از ابتدائی ترین حق جهانشمول آزادی بیان، قلم و اندیشه بدون تردید سنگی است که به پای خود این رژیم جنایتکار، ضد انسانی و سرمایه داری اسلامی خواهد افتاد.

آن سه تن در تمام سالهائی که منتظر حکم بیدادگاههای رژیم بودند، نشان دادند که تعهدشان به قلم و آزادی را به هیچ بهائی نخواهند فروخت.

سران رژیم مطمئن باشند همچنان که مردم، انقلابیون و مبارزین زندانی را در جریان سرنگونی رژیم ستم شاهی از زندانها آزاد ساختند، اینبار نیز در جریان سرنگونی انقلابی این رژیم، این شکنجه گاهها و زندانها را به سر سازندگان آن خراب خواهند کرد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)