«پیمان نوین» نام تلاشی است که که از جانب جناب رضا پهلوی اعلان شده است و سعی دارد تا پلی بین خواست اقشار مختلف مردم و نیروهای فعال سیاسی ایجاد کند. بیتردید او از شخصیت لازم برای بسیج عمومی برخوردار است. اما اهمیت این پیام در چیست؟ یکی دو نکته نظری مرتبط با این پیمان به نظرم میرسد که علاقمندم طرح کنم.
اولین مسئله نظری آن است که او با هوشمندی، دعوتی را برای ساخت یک گفتمان معطوف به آینده طرح میکند و نه درخواست رجعتی به وضعیت سیاسی پهلوی اول و دوم. به این منظور او به درستی به بنیادیترین مسئله کنونی همگان دست گذاسته است و از همه خواسته تا دکترین خود را حول آن محور بازتعریف کنند: نجات ایران. در واقع، تمام گروههای سیاسی روبروی یک انتخاب مهم قرار دارند: آیا دکترین آنها داخل گفتمان نجات ایران به منزله ضروریترین مسئله ملی پیش روی ما قرار دارد یا خیر. به ویژه این مسئلهای است که متوجه اقوامی است که با تعامل یکدیگر مفهوم سرزمینی ایران را میسازند. تکیه به مفهوم ایران، تکیه به مفهومی است که برسازنده هویت ملی ایرانیان است و هر راهحل ملی الزاما نیازمند آگاهی از هویتی است که ایرانیت رکن بیبدیل آن است. اما هنوز مسئله مهمتری نیز در میان است.
قبلا نوشتم چگونه جامعه ما جامعهای مضمحل است و سیاستورزی به امری اسطورهای تبدیل شده است. اضمحلال جامعه موجب نقص کارکردی مهمی است و آن این است که خودآگاهی اجتماعی را از یک جامعه سلب میکند. در فقدان خودآگاهی اجتماعی، جامعه خود را به مثابه یک هویت یکپارچه ادراک نمیکند و در نتیجه تبدیل به توده میشود. جامعه نمیتواند با خود وارد یک دیالوگ شود تا خود را به عنوان جامعهای صاحب اراده مورد ادراک قرار دهد. این خودآگاهی اجتماعی است که اساسا هویت بخش است و موجب تعین تاریخی یک جامعه میشود. در اینجاست که نقش رهبری حایز اهمیت میشود. در واقع رهبری مانند آیینهای است که نیروهای اجتماعی خود را در آن مشاهده میکنند تا به وجود خود آگاه گردند. در این خودآگاهی است که آنها میتوانند با نیروهای سیاسی دیگر، به عنوان «دیگری» که شرط ضرور امکان «من» است وارد دیالوگ شوند. این فرایندی است که جامعه خود را احیاء میکند و صاحب اراده سیاسی میشود که میتواند نظام سیاسی را متاثر کند. به نظر میرسد پیمان مزبور از این جهت حائز اهمیت باشد.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.