هدف این نوشتار این است که نشان دهیم که اعتراضهای گروهی از مسلمانان به کاریکاتور شارلی هبدو ناشی از سؤتفاهمی است که سرچشمه بروز آن ناهمنگریهای فرهنگی است. نویسندگان زنده یاد این مجله فکاهی به هیچ وجه قصد توهین به پیامبر اسلام را نداشتهاند و آن کاریکاتور توهین به پیامبر اسلام نیست، هدف آنها سرزنش به گروهکی از مسلمانان است که به نام پیامبر و اسلام دست به جنایت و خشونت میگشایند.
نخست برای روشن شدن موضوع به گفتار چگونگی آن کاریکاتور و سخنانی که از زبان پیامبر گفته آمده میپردازیم. کاریکاتور چهره پیامبر را نشان میدهد که از خجالت چشمهای خود را با دستهایش پوشیده و با خود میگوید! C’est dure d’être aimé par les cons) (مشگل اینست که احمقها دوستت بدارند.
هم اکنون میپردازیم به تحلیل و کنج یابی مردم شناسانه آن تصویر و این سخن از دیدگاه دو فرهنگ٬ فرهنگ کشورهای اروپائی و فرهنگ کشورهای اسلامی.
در پیشگفتار باید گفت در جامعههای غربی هرچند لائیسیته تا ژرفا رسوخ کرده بازهم بطور نامرئی فرهنگشان متأثر از مسیحیت است. همچنین است در مورد جامعههای مسلمان که هرچند لائیسیته در آنان نشست کرده باشد بازهم فرهنگشان متأثر از اسلام بوده و خواهد بود. در فرهنگهای اروپای غربی و مرکزی با گذشته مسیحی «چهره پردازی» یا تصویر سازی یکی از ابزارهای مهم بیان احساسات و عواطف فردی و گروهی است. در اروپای غربی به هر کلیسائی که وارد شوید انبوهی مجسمه از عیسی، مریم و مقدًسین را میبینید. در کلیساهای اُرتودُ کس شمایل جای مجسمه را گرفته اند٬ در اینجا باز هم چهره پردازی نخستین سخن را میگوید.
در ارزش و اهمیت چهره پردازی در فرهنگهای اروپا همین بس که یادآور شویم که نخستین تابش روشنائی رونسانس در هنرهای تجسمی و چهره پردازی بروز یافتهاند. رافائل (Raphaël) پیشروترین هنرمند در این زمینه بود وی در سال ۱۵۱۳ در تابلو پرآوازه مَدُن (Madone) حضرت مریم و فرشتگان را از دنیای آسمانی و ملکوتی فرود آورد و به آنان چهرهای انسانی و زمینی داد. سدها هنرمند دیگر که میکل آنژ و لئوناردوداوینچی از آن جملهاند راه او را ادامه دادند. چهره پردازی همچون ابزاری برای بیان اندیشه و مهروکین از کلیساها بیرون آمده و در دوران امروزین در کتابخانهها، هنرکدهها و دانشکدهها و وسایل ارتباط جمعی اروپا بطور نهادین جای گرفته است.
کاریکاتور یکی از شاخههای هنر چهره پردازی است. این کلمه از واژه لاتین carricar برآمده که به معنی برجسته کردن خطوط است. هنرمند در این گونه چهره پردازی با برجسته کردن برخی از خطوط چهره و یا بدن، معنای ویژهای به نقاشی خود میدهد. هنرمند چهره پرداز بدون بهره وری از واژهها، ناگفتههای بسیاری را بازگو میکند. کاریکاتور میتواند توهین آمیز باشد یا نباشد. ولی این را باید در نظر داشت که هنر کاریکاتور در اصل برای ناسزا و اهانت ساخته نشده. ناسزا گوئی با کاریکاتور با اصل این هنر بیگانه است.
برخی مسلمانان که با فرهنگهای اروپائی آشنائی چندانی ندارند، کاریکاتور از یک شخصیت را اهانت و توهین به آن شخصیت تلقی میکنند برای مثال در ایران پس از انقلاب کاریکاتور روحانیون چه حکومتی و چه غیر حکومتی در مطبوعات به کلی ممنوع است چون آنرا اهانت به «ساحت» روحانیت تلقی میکنند.
ریشه این سؤ تفاهم برمیگردد به تحریم هنر چهره پردازی در اسلام همچون کیش یهود. این دو مذهب از جنبه تاریخی چون با بت پرستی در جدال بودند تمام هنرهای پیوسته به چهره پردازی را شرک دانسته و آنرا مردود اعلام کردهاند. از اینرو این هنر در کشورهائی با فرهنگ اسلامی و همچنین بین اقوام یهود شکوفا نشده است. چهره پردازیهائی که در مینیاتورهای ایرانی دیده میشود بعد از تسلط مغول بر ایران رواج یافت. ایلخانان مغول حتی پس از آنکه مسلمان شدند تعصبات مذهبی چندانی نداشتند.
برای نشان دادن اینکه کاریکاتوریستهای شارلی هبدوبا ترسیم کاریکاتور پیامبر اسلام انگیزه ناسزا و توهین به وی را نداشتهاند یک مثال تاریخی- اجتماعی را در اینجا میآوریم!
در دهه هشتاد میلادی در زمان ریاست جمهوری فرانسوا میتران در فرانسه در شبکه دولتی تلویزیون برنامهای سیاسی- فکاهی بنام ببت شو اجرا میشد که بسیار پربیننده بود. دولتمردان فرانسوی هرکدام در قالب عروسکهای خیمه شب بازی در این میدان ظاهر شده و با هم به بحث و جدل میپرداختند. هریک از شخصیتهای سیاسی عروسک ویژه خود را داشت. فرانسوا میتران رئیس جمهور در قالب قورباغه نمایان میشد و رقیبش ژیسکاردستن رئیس جمهور پیشین عروسکش انسانی بود با صورت دراز، چانههای فرورفته با کله طاس. در زمانی که این برنامه در اوج محبوبیت بود ژیسکاردستن به مجریان برنامه نامه مینویسد و نسبت به اینکه بین او و میتران تبعیض قائل شدهاند اعتراض میکند. در این نامه از مجریان برنامه خواهش میکند که عروسکی که او را نشان میدهد همچون عروسک فرانسوا میتران یک حیوان باشد. بعدها روزنامهها به طنز نوشتند که ژیسکاردستن از انسان بودن پشیمان شده و میخواهد حیوان شود.
این مثال ساده به خوبی نشان میدهد که در فرهنگ مردم فرانسه کاریکاتور یک شخص (عروسک خیمه شب بازی کاربرد آن در سینما و تاتر است) به هیچ وجه مقام شخص را پائین نیاورده و ناسزا و توهین تلقی نمیشود. روزنامه نگاران و نویسندگان شارلی هبدو در چنین فرهنگی پرورش یافتهاند. در اندیشه و پندار آنان کشیدن کاریکاتوری از پیامبر اسلام هیچ گونه اهانت و خوارداشتن وی نمیتواند باشد. مخاطبین مجله هم مردم فرانسهاند که دارای همین فرهنگ هستند و مسائل را به همین صورت میبینند.
دین در فرهنگ و کنشهای اجتماعی تأثیرهای ژرفی بجای میگذارد که لائیسیته نمیتواند یک مرتبه آنها را پاک کرده و اثرات آنرا از میان ببرد (۱). هنوز پس از گذشت قرنها از رسوخ اسلام در ایران جنبههای زیادی از فرهنگ مردم ایران متأثر از دین زرتشت است. در آئین زرتشتی هرچند چهره پردازی حرام نبوده ولی کاربرد آن دربیان عواطف مذهبی بشدت محکوم میشده است. در آتشکدهها مجسمه و تصویری از اهورامزدا و فرشتگان بچشم نمیخورد.
در اسلام بخاطر تحریم چهره پردازی در نخستین سدههای هجری این جنبه از هنرهای تجسمی در هیچیک از کشورهای اسلامی رشت و تکامل پیدا نکرده است. حتی امروزه بعد از آنکه موانع شرعی برای ابراز این هنر مدتها است که برداشته شده باز هم جنبههای گوناگون چهره پردازی ناشناخته باقی مانده است
در میان مسلمانان چهره پردازی و هنرهای وابسته به آن به عنوان ابزاری برای گویش اندیشه و احساس بسیار کم در بین مردم و در فرهنگ عامه رخنه کرده است. ما همین پدیده را در بین اقوام یهود میبینیم. نژاد پرستان اروپائی در نیمه نخست قرن بیستم از جمله ایراد هائی که به یهودیان میگرفتند این بود که آنان قابلیت آفرینش اثار هنری را ندارند ولی در عوض در تجارت هنر بسیار پرتوان هستند (۲). البته اینکه نقاشان و مجسمه سازان پرآوازهای در میان یهودیان ظهور نکرده بخاطر نژاد و عوامل ژنتیکی نیست بلکه این امر صرفأ به فرهنگ آنان مربوط میشود. در آئین یهود مجسمه و چهره پردازی در کنیساها ممنوع بوده و حرام شناخته میشده از اینرو این شاخه از هنر بین یهودیان رشد و تکامل نیافته است.
در پایان این نکته را نباید از چشم دور بداریم پرخاش و خورده گیری گروههای بنیان گرای اسلامی نسبت به نویسندگان شارلی هبدو بیش از هر چیز جنبه سیاسی داشته و هدف نهائی مرزبندی میان لائیسیته و اسلام است.
***************************************************************************
Mircea Eliade، Le sacré et le profane. Edition Gallimard ۱۹۶۵- ۱۹۵۷
Horowitz Eliot؛ Le peuple de l’image dans Annale. Histoire- Science ۲۰۰۱/۳ ۵e année pages ۶۶۵-۶۸۴.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.