هنوز هم رویکرد اعدام های سال ۶۷ در حکومت اسلامی ساری و جاری است…
اجرای عجولانه حکم اعدام نوید افکاری، عدم صدور اجازه آخرین ملاقات با اعضای خانواده، خاکسپاری شبانه کالبد رنجدیده اش تحت شدیدترین اقدامات امنیتی اطلاعاتی در راستای فرار از درخواست سازمان های بین المللی حقوق بشری جهت معاینات تخصصی پزشکی قانونی برای کشف علایم شکنجه بدنی بر روی او، تناقضات فایل های صوتی منتشر شده از او در دادگاه و حین صحبت با اعضای خانواده با ادعای مطرح شده از جانب نظام، عدم رعایت مبانی حقوقی و آئین دادرسی و اجرای احکام نه تنها در سطح بین المللی که حتی با قوانین داخلی خود نظام، فقدان مدارک و شواهد و مستندات دال بر حضور او در محل و زمان واقعه، تهیه و پخش گزارشات کذب از وضعیت پرونده در صدا و سیمای حکومتی که بنوعی پرونده سازی بر علیه او و برادرانش و عملا و رسما مستندسازی سیاسی و پروپاگاندای تبلیغاتی محسوب می شد، سوق دادن پرونده و اتهامات از مسیر یک پرونده سیاسی به سمت و سوی امنیتی و آرام آرام یک قتل عمد با اهداف شخصی و فاقد جنبه سیاسی و بسیاری دلایل دیگر، واکنش های بسیار تندی را بدنبال داشت. اینبار نه تنها از جانب سازمان های بین المللی و فعالان و مدافعین حقوق بشر که از جانب مردم کوچه و بازار و افرادی که هیچ گرایش سیاسی خاصی نداشته و ندارند.
تقریبا تمامی سیاسیون، نخبگان، هنرمندان از سراسر جهان با خانواده افکاری همدردی نمودند. و این اعدام را ناعادلانه، ناجوانمردانه، فراقانونی و مصداق عینی جنایت در حق بشریت اعلام کردند و مسببین و دست اندرکاران آن را مستحق مجازات. و به اعتقاد من این یعنی هر چند کمپین نجات جان او با شکست مواجه شد اما از منظری یکی از موفق ترین کمپین ها در دهه های اخیر بود و نام او را در تاریخ ثبت کرد.
اعتراضات سراسری دو سال قبل صدها کشته (به روایتی ۱۵۰۰ کشته) و هزارن زخمی و زندانی بدنبال داشت. هزاران خانواده در این اعتراضات داغدار شدند. نوید افکاری همراه با برادرانش از فعالان و معترضین در این دوره از اعتراضات بود. نوید افکاری می توانست همچون بسیاری از جوانان این مرز و بوم همچون یکی از آن ۱۵۰۰ کشته که برخی را حتی نامشان را هم نمی دانیم و جزو قربانیان گمنام ۴۲ سال گذشته یا آن دوره از اعتراضات محسوب می شوند در یکی از خیابان ها به ضرب گلوله مزدوران حکومتی کشته شود، اما او زنده ماند تا نماد حقانیت معترضین و جبهه مردمی شود. نماد ادعای دیرینه فقدان یک قوه قضائیه مستقل در ایران از جانب فعالان حقوق بشر، قوه قضائیه سیاسی در نظامی که مدعی است مشروعیتش را از آسمان ها می گیرد، رهبرش جانشین امام زمان و نماینده خداوند است بر روی زمین.
اما سلاح اعدام یا در مواردی ترور و در یک نگاه کلی حذف فیزیکی معترضین و منتقدین و مخالفین سالهای سال است که در دست نظام سیاسی حاکم قربانی می گیرد. گاهی تک تک و گاهی جمعی. این روزها سالگرد اعدام های سال ۶۷ است. اعدام اعضای وابسته به سازمان مجاهدین خلق. سالگرد قتل عام فجیعی که اگر نگوییم در طول تاریخ بی سابقه به جرات می توانیم بگوییم در تاریخ معاصر بی سابقه است. اعدام های گروهی که تا مدتها بجز معدودی از عمق و گستردگی اش بی اطلاع بودند. جنایتکارانی که دستشان به خون این جوانان رنگین بود ابتدا سیاست سکوت پیش گرفتند، سپس کتمان کردند، در ادامه در ارقام شک و شبهه ایجاد نمودند و پس از پخش عمومی خبر و انتشار حکم دست نوشته آیت الله خمینی بلاجبار اعتراف و بعضا به آن افتخار کردند. ناگفته نماند نقش شخصیت هایی همچون آیت الله منتظری در افشای جوانب فاجعه بسیار پررنگ بود. اظهار نظر معروف شادروان منتظری اینگونه در تاریخ ضبط و ثبت شده است: ” بزرگ‌ترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و در تاریخ ما را محکوم می‌کند، به دست شما (حسین‌علی نیری، حاکم شرع- مرتضی اشراقی، دادستان وقت تهران- سید ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان تهران- مصطفی پورمحمدی، نماینده وقت وزارت اطلاعات) انجام شده و نام شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می‌نویسند…”. داستان اعدام های فجیع و ناجوانمردانه حکومت اسلامی بعد از سال ۶۷ هر چند نه بشکل گروهی اما تک تک و حذف از طریق ترور در زندان ها تا همین امروز ادامه داشته. این روزها روحانی غیرت مندی همچون آیت الله منتظری دیگر در قید حیات نیست اما اگر بود قطعا جمله ای مشابه جمله بالا در باب اعدام نوید افکاری و دیگر احکام اعدام خطاب به قضات و مجریان این اعدام ها بیان می کرد.
این روزها که مصادف است با سالگرد اعدام های ۶۷، پخش گسترده فیلم تکان دهنده مراسم خاکسپاری نوید افکاری در شبکه های اجتماعی یاد و خاطره اعدام های سال ۶۷ را برای مردم زنده نموده است. دختران و پسران بعضا زیر ۱۸ سالی که به خواسته های سیاسی- تبلیغاتی آیت الله خمینی و نمایندگانش در کمیسیون مرگ «نه» گفتند. یاد آن فاجعه انسانی که بین ۲ هزار (روایت گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد) تا قریب ۵ هزار (روایت سازمان مجاهدین خلق) از اکثرا جوانان و بعضا نوجوانان ایرانی را به قربانگاه فرستاد و کالبد خسته از شکنجه اشان در گورهای دسته‌جمعی ناشناس در گورستان خاوران به خاک سپرده‌ شد.
لیست بلند بالایی از قربانیان ترور در پروژه سیاسی-اطلاعاتی قتل های زنجیره ای که در خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهرهای ایران یا بعضا در دیگر کشورها و طی ترورهای فراسرزمینی یکی یکی شکار شدند. هر چند این روزها نظام سیاسی ایران و سازمان ها و مامورین اطلاعاتی و تروریست های داخلی و فراسرزمینی اش بسیار باتجربه تر شدند و برای ترور و قتل مخالفین و منتقدین و معترضین پرونده سازی و مستند سازی می کنند اما هدف همانی است که بود. ایجاد فضای رعب و وحشت و وادار کردن منتقدین، مخالفین و معترضین به تمکین، پیامشان این است «نه بگویید اعدام یا ترورمی شوید. اعتراض کنید، اعدام یا ترور می شوید، مخالفت کنید اعدام یا ترور می شوید» اما سیر اتفاقات و اعتراضات و اعتصابات در طول سالهای گذشته نشان می دهد که این رویکرد شکست خورده است. واکنش جوانان به این پیام در عمل این بوده است «اعدام کنید، ترور کنید، راسخ تر و قاطع تر پای در میدان خواهیم گذاشت و اعتراضات گسترده تر و عمیق تر خواهد شد».
ده ها همچون نوید افکاری همین حالا زیر تیغ حکم اعدام در زندان ها روزگار سپری می کنند. هزاران نوید افکاری را در طول سالهای گذشته از دست داده ایم اما هر بار به تعدادشان افزوده شده است. حالا همه جوانان ایرانی یک نوید افکاری هستند. اینبار سیل نوید افکاری ها در راه است، سیلی که جاری شود همه آلودگی ها را از روی صورت ایران خواهد شست.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)