پیشگفتار:

آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم  به آن نیروی سیاسی – اجتماعی اطلاق میشود که درشرایط تاریخی– سیاسی و اجتماعی معینی قادر باشد با ارائه برنامه سیاسی واقع بینانه، با تکیه به قدرت  سازمان یافته  نیروهای مختلف اجتماعی و از طریق مبارزات پیگیرانه و عملکرد دمکراتیک، اعتماد اکثریت قاطع مردم جامعه را بخود جلب کرده، به آنها امید بدهد و زمینه را برای جابجائی قدرت سیاسی فراهم سازد.

بنابرتعریف بالا، نیروهای سیاسی که باتوسل به توطئه و ترقندهائی نظیر دخالت نظامی نیروهای خارجی، کودتا، دروغپردازی وتحمیق ایدئولوژیک و مذهبی موفق شوند قدرت سیاسی را بدست آورند، هرچند در کوتاه مدت بتوانند از احساسات مردم بهره برداری کنند، آلترناتیو سیاسی دمکراتیک و مطلوب مردم محسوب نمیشوند.

باتوجه به چنین تعریفی باید جایگاه نیروهای سیاسی – اجتماعی اپوزیسیون کنونی ایران را مشخص کرد. آیا نیروهای سیاسی موجود دارای آنچنان خصائلی هستند که با اتکا به آن بتوانند نقش آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران را ایفا کنند؟ واگرچنین نیروئی هنوزنتوانسته است در ایران ابراز وجود کند، به چه تدابیری باید متوسل شد وکدام ملاحظات را باید در نظر گرفت تا شرایط  شکل گیری چنین نیروی سیاسی – اجتماعی در ایران فراهم شود؟

 

ویژگی های نیروهای اپوزیسیون در طیف سیاسی ایران

درایران نیروهای سیاسی – اجتماعی مختلفی از طیف چپ تا محافظه کار، مذهبی تا ملی گرا و همچنین سلطنت طلب وجود دارند که، با افزایش بی آبرویی رژیم، خیزبرداشته اند تادرقدرت سیاسی سهیم گردند ویا به تنهائی براریکه قدرت سوارشوند. برخی نیزبدون تعارف خود را «تنهاد آلترناتیو مطلوب  مردم ایران» معرفی می کنند.  

نگاهی به عمده برنامه های سیاسی- مبارزاتی، ساختار تشکیلاتی، توان ومقبولیت اجتماعی، پیشینه سیاسی  وعملکرد کنونی سازمانها و احزاب رنگارنگ ایران درداخل وخارج از کشور موید این نکته است که اکثریت آنان دستکم پنجاه سالی از مسیر تحولات تاریخی جامعه عقب هستند. برای جبران ضعف ها و عقب ماندگی های فکری و سیاسی، برخی از این گروه ها فرصت طلبانه خود را پشت نام شخصیتهای تاریخی و مبارزین جان باخته مخفی میکنند. نه تنها به دمکراسی پایبندی استواری ندارند، بلکه دراستقرارنظام دیکتاتوری گذشته و کنونی سهیم بوده اند. از منش و خصلتهای دمکراتیک بی بهره اند چون نه دردرون گروه خودشان سلوک دارند، و نه با دگراندیشان مدارا میکنند. برنامه سیاسی و مبارزاتی مشخصی ندارند، به جنبش دمکراسی خواهی مردم اعتماد نشان نمی دهند وبه نیرو و پتانسیل ملت اتکا ندارند؛ لذا برخی از آنان برای کسب قدرت سیاسی درانتظار حمله نظامی آمریکا هستند تا به کمک ارتش های بیگانه به لقمه نانی برسند. برخی نیز اعتقاد دارند که حالا نباید خطر کرد، باید صبر کرد تا ببینیم عاقبت چه میشود. و بقول معروف با سیاست «از هرطرف کشته شود عاقبت به سود اسلام است» قصد دارند از جانبازی مردم بدون پرداختن هزینه مبارزاتی،  بهره برداری نهایی کنند. بنابراین، مهم آن نیست که این افراد وگروهها چه ادعا میکنند، بلکه مهم آنستکه بدانیم چه هستند وچه کارمیکنند. دراین مورد ضرب المثل معروف زیر شامل حال ایشان است:                                

 

مشک آنست که ببوید

نه آنکه عطار بگوید

 

عقیده دارم سازمانهای سیاسی موجود ایران نه تنها آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران نیستند، بلکه بعلت ساختار فکری – سیاسی – تشکیلاتی و عملکرد های روزمره شان، موانع بزرگی در راه شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم ایران ایجاد کرده اند.  ساختار فکری، مناسبات سیاسی واپسگرایانه و ساختار تشکیلاتی ضد دمکراتیک ایشان بعضا مسئول شکستها و ناکامی جنبش آزادیخواهانه مردم ایران بوده است. 

بررسی رویدادهای تاریخی نشان میدهد که رهبرانی همچون ستارخان و باقر خان، که برخاسته از توده مردم و مبارزات خود جوش آنان بودند، بسا پیشروتراز «رهبران» سازمانهای سیاسی سنتی عمل کردند و نهایتا دراثر توطئه گریهای ارتجاع وندانم کاریها و سهل انگاری های سازمانهای سیاسی قبیله ای و بعضا محفل گرایانه  قربانی شدند. این بینش و منش عقب مانده هنوز نقش تعیین کننده ای درمناسبات سازمانهای سیاسی جامعه ایفا میکند. بطور نمونه چندی قبل با تعدادی از«رهبران» سالخورده یک جریان سیاسی سنتی که در ایران بسر میبرند تماس برقرارکردم  تاازدیدگاه های آنان برای راهیابی آینده جویا شوم. با هر یک از افراد سالخورده مزبور(که بالای هشتاد سال دارند) گفتگومیکردم، از من میخواستند که در کارهای مبارزاتی به آنان یاری برسانم اما، ضمن سخنان خود،  بمن هشدارمیدادند که «مواظب» افراد دیگر از رهبران آن  تشکیلات که باصطلاح ازهمرزمان ایشان محسوب میشوند، نیز باشم. پس از مدتی یکی از دوستان مقیم اروپا بامن تماس گرفت وبا مزاح و خنده می گفت که همان اشخاص به ایشان هشدارداده اند که «مواظب ماسالی باشید تا مبادا بر کار شما تاثیر بگذارد!»

نگاهی به مناسبات سیاسی- تشکیلاتی- انسانی اکثرقریب باتفاق سازمانهای سیاسی ایران در داخل وخارج ازکشور نشان می دهد که اکثرافراد درون گروه ها نه تنها همدیگررا دوست ندارند، بلکه مرتب درحال  توطئه علیه همدیگر بوده، روز و شب مشغول تهمت پراکنی و اتهام زنی به یکدیگر هستند. هرکس با یکی ازاین محافل معاشرت کند، از ناسزاهای مستهجن رقبای ایشان در امان نخواهد بود. وقتی در محتوای اختلافات و انشعابات آنان دقیق شویم، در بیشتر موارد با حیرت متوجه خواهیم شد که بقول معروف دعوا بر سر لحاف ملا است. به بیان دیگر غالب افراد و محافل تشکیلاتی به عوض استقبال از پیوستن یاران مبارز دگراندیش  وگسترش همبستگی در امر مبارزه، نگران آن هستند که مبادا موقعیت «رهبری» موضعی و گروهی خود را از دست بدهند. در حالیکه رژیم آخوندی بر اریکه قدرت سیاسی و اجتماعی جامعه سوار است،  این افراد در کنج  منازل خود نگران از کف رفتن موقعیت «رهبری» خود در گروه ناچیز خودشان هستند. و گویا «رهبر» یک جنبش سیاسی شدن بدون اندیشه وبرنامه و بدون درایت  سیاسی- مبارزاتی و از طریق توطئه گری و فحاشی به رقبا اساسا امکانپذیر است. البته این عناصر و محافل آگاهانه یا ناخودآگاه برای تامین موقعیت خود در گروه به روشهای مافیائی و لومپنی متوسل میشوند که هیچ ارتباطی به اشکال شناخته شده دمکراتیک و جنبش های دمکراسی خواهی معتبرندارد.

افراد زیادی  را می شناسیم که سالها است فقط با خدعه و نیرنگ در جنبش سیاسی حضور بهم می رسانند وهنوز نیاموخته اند که حداقل نسبت به یاران سیاسی خود و در قبال جنبش دمکراسی خواهی مناسباتی صادقانه، باز و روشن داشته باشند. برخی نیز تنها هنرشان اینستکه بنام سرداران تاریخ سخن برانند وبنام آنان برسینه خود مدال بزنند. این افراد و محافل تلاش میکنند بی استعدادی سیاسی و بی درایتی مبارزاتی خود را از طریق میراث خواری جبران کنند.

پیشرفت تکنولوژی وعمومی شدن استفاده ازایمیل، اینترنت، پال تاک، رادیو وتلویزیون میتواند در مسیر انسان دوستی و فرهنگ دمکراسی خواهی مورد استفاده قرار گرفته،  نقش موثری ایفاکند. اما بکارگرفتن این ابزار در ضمن خدمت بزرگ دیگری نیز به جامعه بشریت میکند وآن این است که استفاده از تکنولوژی پیشرفته در عصر گلوبال، برخلاف گذشته، میتواند بسرعت از ماهیت عملکرد و اهداف واقعی افراد،  نهادهای سیاسی و اجتماعی در سطح وسیع جهانی پرده بردارد.

استفاده روزمره از تکنولوژی فراگیرنده قرن بیست و یکم موجب شده است تا اینک بتوانیم بیشتر به عمق فاجعه پی ببریم و ابعاد وسیع وخامت فرهنگ سیاسی کشورمان را دریابیم. در اینجا این پیشنهاد بجا می نماید که ایرانیان مبارز و فعالان سیاسی دلسوز یکروز از وقت خود را مایه بگذارند و بجای مدح و ثنای فرهنگ قدیم و صفات نیکوی گذ شتگان،  فقط نگاهی به مطالب مندرج در ایمیل ها، نشریات و برنامه های اینترنتی «اپوزیسیون» کنونی ایران بیاندازند و همچنین هشیارانه  به برنامه های مختلف رادیوو تلویزیونی مدعیان آزادیخواهی نظر اندازند تا ابعاد عدم تساهل، پرخاشگری بیمارگونه، عدم مدارا و پارانوئیای مزمن و رایج در اپوزیسیون را در یابند. باید درباره تراژدی جو غالب پرخاش و بی احترامی و اینکه چگونه فعالان سیاسی ایرانی در تخریب فرهنگ سیاسی و اجتماعی شرکت میکنند بررسی هایی انجام شود. چنین بررسی و نگاه از درون بخود، شاید بما کمک کند که ازهمدیگر بهترشناخت پیدا کنیم. شاید از درون چنین تفحصی حداقل تعداد محدودی انسان آزاده پیدا شوند که با این مناسبات برای همیشه وداع کنند و راه  چاره ای برای آینده مردم و کشور بیاندیشند تا ازاین بحران عبور کنیم.

من مدتها فکر میکردم که فقط نسل ما و پیش کسوتهای ما در اثر شکست و ناکامی و فرهنگ استبداد زدگی دچار انحطاط فرهنگی وسیاسی هستند. متاسفانه مشاهده میکنیم که نظام ریاکارانه آخوندی ازیکطرف وانحطاط اپوزیسیون سنتی ایران ازطرف دیگر، ناهنجاریهای سیاسی – فرهنگی – انسانی را آنچنان در جامعه گسترش داده اند که بخش هائی از مردم جامعه و حتی نسل جوان کشور نیزشدیدا از این مناسبات ناسالم تاثیر پذیرفته اند.

باید با صدای بلند اعلام کرد که مسئول انحطاط  فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه تنها رژیم ارتجاعی حاکم نیست بلکه بی لیاقتی و بی درایتی اکثریت ما که مدعی آزادی ودمکراسی خواهی هستیم نیز هست.

طرح مسئله

بارها مردم پاک و صادق ایران علیه مناسبات ظالمانه حاکم در کشور بپا خاسته اند، در اعتراضات، اعتصابات و شورش ها شرکت کرده اند، اما سرانجام تنها ماندند در حالیکه مدعیان رهبری در خواب خرگوشی بسر برده و یا فرصت طلبانه دربرابر صاحبان قدرت تمکین کرده بودند و حتی نظام سرکوبگر را توجیه میکردند. بنابراین هیچ کس حق ندارد مردم را سرزنش کند. اگر اکثر سازمانها و مبارزین سیاسی صادقانه به کارنامه سیاسی و دست آوردهای مبارزاتی خود در چهل سال گذشته بنگرند، باید احساس شرمندگی برآنان غالب شود.  

نگارنده این سطور، با وجود اینکه خود را مبارزی پیگیر می شناسد، از اینکه تاکنون نتوانسته ایم جنبش دمکراسی خواهی قدرتمندی بوجود آوریم و از اینکه قادر نشده ایم به مردم امید  بدهیم، بسهم خود احساس شرمندگی میکنم.

ضروریست در همینجا تاکید کنم که خوشبختانه عناصر ومحافل متعددی دردرون اپوزیسیون کنونی و خارج از این تشکل ها یافت میشوند که از بینش و منش دمکراتیک وانسانی والائی برخوردار هستند. اما تلاشهای این افراد و محافل برای نجات از بحران و ایجاد تحول دمکراتیک در جنبش سیاسی ایران تاکنون به نتیجه مطلوبی نرسیده است. این امر علل جامعه شناسانه ویژه خود را داراست.

آن عده ازفعالان ومحافل که هنوز بند ناف خود را ازساختارهای سیاسی– تشکیلاتی سنتی نبریده اند،  کماکان خود آزارانه در درون مناسبات ناسالم یاد شده دست وپا میزنند.  روابط و علایق عاطفی، خویشاوندی، طایفه ای وهمچنین عمل گرائی روزمره و فقدان آینده نگری موجب شده است تا این افراد  «از روی ناعلاجی» در همان مناسبات گذشته باقی بمانند.

آن دسته از فعالان و محافل آزاد اندیش، که با بریدن از تشکل های مزبور تاحدودی در فضای آزاد و با فرهنگ دمکراتیک حرکت می کنند، ازآنجائیکه پراکنده هستند، برغم تلاشهای گوناگون، هنوزموفق به ایجاد تمام و کمال مناسبات سیاسی – تشکیلاتی خلاق ونوینی دربرابرفرهنگ و مناسبات حاکم درسازمانهای سنتی نشده اند. به دلایل گوناگون این عده هنوز نتوانسته اند جنبش دمکراسی خواهی قدرتمندی مبتنی بر انساندوستی برپا سازند وآنرا بصورت دستجمعی نمایندگی کنند.

باتوجه به این واقعیت ها از کجا باید آغاز کرد تا پروسه شکل گیری یک جنبش نوین دمکراسی خواهی به ایجاد آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم بیانجامد؟

باتوجه به خصلتهای گفته شده در بالا و با توجه به شناختی که ازعملکرد بخش های اپوزیسیون کنونی ایران بدست آمده است، براین باورم که  آنچه را سالها آزموده ایم، دیگر نباید آزمود.

دراین ارتباط امیدوارم که نگاهی نقادانه، از جمله به زندگی و مبارزات سیاسی خودم، بتواند به روشن تر شدن گفتار حاضر کمک کند.

شخصا قریب دوسال بعنوان دانش آموز (بدون وابستگی به حزب خاصی) به هواداری از نهضت ملی شدن صنعت نفت و دکترمصدق دراجتماعات سیاسی شرکت میکردم. سپس قریب چهل وپنجسال بطور سازمان یافته ومداوم درمبارزات دانشجوئی ( کنفدراسیون )، مبارزات سیاسی (جبهه ملی، جنبش چپ وچریکی، نهضت مقاومت ملی و سایر محافل) شرکت داشته ام. با پیروزیهای موقت وشکست وناکامی های متعدد مواجه شده ام و اماهنوزبسهم خود تلاش میکنم که ازیکطرف به مبارزه و مقابله در برابر رژیم دیکتاتوری و ارتجاعی ادامه دهم وازطرف دیگربسهم خود دربرطرف کردن ضعف ها و کمبودهای سیاسی خودم و جنبش دمکراسی خواهی ایران مشارکت داشته باشم.

امروز که نگاهی به روند تحولات زندگی سیاسی خودم در ارتباط باجریانهای سیاسی که در آن شرکت داشتم می افکنم، به جمعبندی و نتیجه گیری مشخصی میرسم وبه عنوان مثال ازخود سئوال میکنم چرا جبهه ملی ایران، با وجودیکه انسان های ایراندوست وپاکدل درآن فعالیت میکردند، نتوانست خود را ازروند واپس گرائی و فرسودگی، که پس از مرگ شادروان دکتر محمد مصدق دچارش گردید، نجات دهد؟

چرا خودم و بسیاری از جوانان که از محافظه کاری و سیاست «صبر و انتظار» رهبران جبهه ملی ایران در سالهای چهل- پنجاه شمسی سرخورده شده بودیم، به رادیکالیسم کور وخشونت روی آوردیم؟ و چرا مبارزات ما خصلت ضد دمکراتیک کسب کرد بطوریکه موجب شد نهایتا خمینی و آخوند ها از آن بهره برداری کنند؟

سوالات زیادی در راستا به ذهن خطور می کند، منجمله اینکه چرا هزاران مبارز آزادیخواه درداخل وخارج ازکشورکه به هر حال جبهه ای از آزادیخواهان را تشکیل می دادند فریب خمینی و اعوان و انصارش را خوردند ودر بقدرت رساندن آخوندهای واپسگرا و تبهکار شرکت کردند؟

چرا سالها درهمان ساختار سیاسی- تشکیلاتی – فرهنگی عقب مانده  باقی ماندیم وباهمان سیاست بازان واپسگرا و خشونت طلبان همکاری کردیم و این دور تسلسل «ندانم کاری مسالمت آمیز»  و «تخریب گری خشونت آمیز» ادامه یافت؟

مدتیست وقتی به این موضوعات فکر می کنم، به نتایج زیر می رسم.  اکثرما که در سازمانهای سنتی فعال بودیم و به خیال خود برای دمکراسی مبارزه می کردیم، درک درست و روشنی از مناسبات وفرهنگ دمکراتیک نداشتیم. با جنبه های مسالمت آمیز فرهنگ و تمدن مدرن آشنایی نداشتیم. فریفته شعارها واسیر خیالپردازیهای ایدئولوژیک بودیم. روابط خویشاوندی، طایفه ای واحساسی و فتیشیسم سازمانی (سازمان پرستی)  نقش تعیین کننده ای درساختار تشکیلاتی وتعیین روابط سیاسی – انسانی نیروهای اپوزیسیون  ایفا میکرد. استقرار خمینیسم و آخوندیسم درایران شوک بزرگی برنظام فکری- سیاسی و تشکیلاتی سازمانهای سیاسی مختلف چپ، ملی گرا و میانه رو وارد ساخت. انشعابات متعددی روی داد و تعدادکثیری از افراد مبارز این سازمانها را رها کردند و برخی نیز بکلی دست از مبارزه سیاسی برداشتند.

اما وارد آمدن این شوک صرفا به منزله آغاز بیداری بوده و به مفهوم رهائی کامل از مناسبات عقب مانده فکری – سیاسی  گذشته نیست. بسیاری ازما دراثر ضربات شکست و ناکامی گذشته چنان به همدیگر و دگر اندیشان سو ظن پیدا کرده ایم، بطوریکه این دغدغه ها اکنون تبدیل به بیماری شیزوفرنی اجتماعی شده است. تعادل روحی وخردمندی خود را برای آینده نگری از دست دادیم. بسیاری از ما شهامت و شجاعت آنرا نداشتیم که نگرش انتقادی به نظام فکری و عملکرد گذشته خود بکنیم و این جبونی سیاسی – اخلاقی موجب شد که پس از چهل سال که از استقرار نظام دین سالاری میگذرد بسیاری از ما هنوز قادر نشده ایم درذات خودمان و در محیط سیاسی – اجتماعی  خودمان تحول چشمگیری بوجود بیاوریم.

اکثر ما چه آنهائی که در سازمانهائی سنتی گذشته باقی ماندیم، و چه آنهائی که از این سازمانها جدا شدیم، بعلت همان گیجی و ندانم کاری ها، ضعف ودرماندگی تشکیلاتی خود را دربرابر جمهوری اسلامی نشان داده ایم. اکثر مبارزین گذشته، یا دوباره فرصت طلبانه زیر چتر خاتمی دنباله رو آخوندها شدند، و یابه همدیگر وبه دگراندیشان فحاشی کرده و در برابر نظام آخوندی آه و ناله سردادند. بی دلیل نیست که پس از ۴۰ سال که از استقرار دیکتاتوری دین سالاران  در ایران میگذرد ما هنوز نتوانسته ایم به صورت نیرو وقدرت اجتماعی سازمان یافته ای بعنوان بدیل سیاسی- اجتماعی دربرابرجمهوری اسلامی، ابراز وجود کنیم. 

نگاهی به عملکرد سازمانهای سیاسی پرطمطراق ایران بخوبی موید این نظراست  که غالبا نظاره گرحوادث سیاسی و دنباله رو جنبش خودبخودی مردم هستند. با وجود نارضایتی عمیق مردم و مخالفتها و مبارزات خود جوش وروزمره اقشار مختلف جامعه «اپوزیسیون» کنونی ایران آنقدر بیچاره و درمانده است که هنوز نتوانسته اعتماد مردم را بخود جلب کند. حتی دول سایر کشورها و احزاب خارجی علاقمند به نهضت آزادیخواهانه مردم ایران ادعاهای  قدرت طلبانه «اپوزیسیون ایران»  را یک شوخی سیاسی تلقی میکنند.

باتوجه به چنین حقایق برملا شده ای، چرا ما هنوز دچار چنین مناسبات مازوخیستی و خود آزارانه هستیم؟ آیا براستی قادرنیستیم این کهنه دمل چرکین را از افکار و منش سیاسی مان جراحی کنیم وآئین سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی و فرهنگ سیاسی  نوینی دربین خود و درجامعه برقرار سازیم؟

فقدان چشم اندازسیاسی، نبود تشکیلات دمکراتیک و فقر تدابیر و خلاقیت مبارزاتی درشرایط ترور واختناق حاکم موجب شده است تا اکثررهبران وفعالین سیاسی متشکل درسازمانهای  سنتی کماکان با خاطرات تاریخی زندگی کنند. بینش و منش ضد دمکراتیک و محفل گرایانه موجب شده است که حتی رهبران اپوزیسیون سنتی ایران بطرز موروثی تعیین شوند. بسیاری ازما که ازبینش ومنش حاکم رنج می بردیم (و هنوز هم رنج می بریم) نیاموخته بودیم، و بسیاری ازماهنوز نیاموخته ایم، که می توان با همیاری و با تکیه بر نقاط قوت یکدیگر، بطرز دمکراتیک و اقناعی، چاره اندیشی نموده و از بحران عبور کنیم. اکثر ما راهیابی دستجمعی و جستجو برای راهکارهای دمکراتیک را نیاموخته ایم. به مجرد رخ نمودن مصائب و مشکلات، دست به انشعابهای فرقه گرایانه، رفتارهای کینه توزانه وعکس العملهای احساسی و نابخرد گرایانه می زنیم.  به بیان دیگردر تجدید تولید همان مناسبات ورشکسته و ناکارآمد گذشته، با شیوه های دیگری، شرکت میکنیم وباین ترتیب سالها عمر، انرژی و امکانات خود را برباد می دهیم.

اکنون این سئوال اساسی در پیش روی ما قرار دارد که چگونه قصد برخورد با کمبودها و ناهنجاری های کنونی را داریم؟ آیا انشعاب های تازه، دوری گزینی و تفرقه انتقامجویانه گرهی از مشکل می گشاید؟ آیا تا به کی با شیوه های ضد دمکراتیک وضد اخلاقی به یکدیگر انگ وبرچسب خواهیم زد تاعقده های  شکست و ناکامی خود را تسکین ببخشیم؟  و یا همچنان خیال داریم فرصت طلبانه بخاطر روابط عاطفی- تاریخی و طایفه ای در همان مناسبات کهنه و فرسوده باقی بمانیم؟

 

چه نباید کرد؟

گرچه بخاطر زبان سرخ انتقادگرایانه ام بارها سر سبز بباد داده و دشمنان بیشماری پیدا کرده ام، اما ابائی ندارم وآنچه را که برای نجات مردم ومیهن درست تشخیص می دهم را بازگو عمل خواهم کرد. آنان که مرا می شناسند می دانند آدمی نیستم که فرصت طلبانه بخواهد همه را راضی نگهدارد. آنچه که بیان میکنم گوشه ای از انحطاط و عقب ماندگی اپوزیسیون کنونی ایران است که به نظر صاحب این قلم رسیده. بنابراین آنچه که عیان است چندان نیاز به بیان ندارد وهدفم از اینکار صرفا درد دل کردن نیست، بلکه راهیابی برای آینده ای بهتر است. من بسهم خود تصمیم قطعی گرفته ام آنچه را که در رابطه با اپوزیسیون سنتی  بارها آزموده ایم (و به ناکامی انجامیده) دیگر باره تکرار نکنم.

اکثر فعالان این سازمانها انسانهای شریفی هستند، اما نظام فکری منجمد آنان و ساختار تشکیلاتی عقب مانده ای که به آن چسبیده اند، موجب شده است تا نقش  بازدارنده ای در روند تحولات سیاسی ایران داشته باشند. چنین عادات و مشکلاتی را با پند و اندرز و جدال و کشمکش نمیتوان معالجه کرد. با این فعالان و با این سازمانها هم نباید دشمنی کرد، زیرا از مسیر اصلی مبارزه سیاسی به دور خواهیم افتاد. یکی از مشکلات  اپوزیسیون کنونی ایران اتفاقا همین است که بسیاری از ما خودمان را با جَر وبحث های بی انتها و بی فایده  مشغول کرده ایم. و یا بخاطر خصلتهای عمل گرایانه (پراگماتیستی) ویا برای خوشایند دیگران  دربی برنامگی و ندانم کاریهای جمع موجود شرکت میکنیم تا خود را نیز بنحوی ارضا کنیم.

تجربیات چهل ساله اخیر نیز نشان می دهد که از بهم چسباندن این سازمانها با چنین ساختارهای عقب مانده و افراد خود محوربین (اکثر ما  از فرهنگ سلوک و دمکراسی خواهی برخوردار نیستیم) قادر نخواهیم شد که یک آلترناتیو دمکراتیک، قابل اعتماد، باورپذیر و مطلوب مردم بوجود آوریم.

بنابراین، آنچه را که اکثرا نمی پسندیم و مردم نیز نمی پسندند، به حال خود رها کنیم و وارد جدال با یکدیگر هم نشویم.

ضروریست که با شناخت واقع بینانه از همدیگر، مناسبات سیاسی – تشکیلاتی و مبارزاتی  واقع بینانه، آگاهانه و نوینی  برای ایجاد تحولات سیاسی آینده  و برای شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم بوجود بیاوریم. من اعتقاد دارم که با سازماندهی مثبت جنبش وسیع دمکراسی خواهی و شکل گیری یک آلترناتیو سازمان یافته و قابل اعتماد درایران، شرایط لازم برای پالایش فرهنگی و سیاسی در اپوزیسیون سنتی ایران وغنی ساختن فرهنگ اجتماعی مردم فراهم خواهد شد. بدون داشتن چشم انداز و بدون رهبری کاردان، کوشش های سیاسی ما به نتایج مطلوبی نخواهند رسید.

 

چه باید کرد؟

باتجاربی که تاکنون از خصائل نیروهای اپوزیسیون داخل وخارج از کشور بدست آورده ایم و باتوجه به شرایط مشخص کنونی ایران، برای شکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم  ضروریست که در چند زمینه برنامه ریزی و اقدام شود:

 

۱  – شکل گیری شورای ائتلاف  سیاسی  در داخل و خارج از کشور

 کارنامه سیاسی وخصلتهای اکثر سازمانهای سیاسی موجود در داخل و خارج ازایران نشان داده اند که سازمان های سیاسی موجود ازعهده انجام چنین امر مهمی برنمی آیند. بنابراین بیهوده  نباید وقت و نیرو برای متقاعد نمودن ایشان تلف کرد.

از آنجائیکه مردم ایران و جنبش دمکراسی خواهی بعلت دیکتاتوری و عوامل بازدارنده دیگر، که به آنها اشاره شد، نتوانسته اند تاکنون بطرز دلخواه خود متشکل شوند و رهبران خود را برگزینند، ضروریست که مبارزین سیاسی دمکرات، بادرایت و پشتکار مبارزاتی در شرایط حساس کنونی پیشگام شوند و شورای ائتلاف سیاسی نوینی را برای استمرار مبارزه علیه جمهوری اسلامی تشکیل دهند.

باتوجه به شرایط حاکم در ایران، بین بیست تا پنجاه نفر از افراد کاردان، صاحبنظر و سازمانده که ازفرهنگ سلوک و تساهل دمکراتیک برخور بوده و همچنین آمادگی پذیرفتن نقش فعالی را در این رابطه داشته باشند، می توانند در داخل و خارج از کشور با همدیگر به توافق برسند و این وظیفه را برعهده بگیرند.

برخی ازاین افراد ممکن است که حتی وابسته به یکی از همین سازمانهای سنتی مورد نکوهش ما باشند. عناصر کاردان و صاحبنظردر این سازمانها وجود دارند. اما شرط اساسی حضور این فعالان این خواهد بود که بپذیرند بطور انفرادی در شورای ائتلاف سیاسی شرکت کنند، زیرا نماینده یا سخنگوی یک سازمان سیاسی محسوب نخواهند شد. این شرط از آنجا ضروری است که باید از کشاندن مشاجرات و منازعات درونی و بیرونی این گروهها به درون چنین شورای رهبری اکیدا جلوگیری شود، وگرنه چنین شورائی بسرنوشت همین سازمانهای موجود دچار خواهد شد.

افراد تشکیل دهنده چنین شورائی میتوانند برخاسته از جریانهای فکری – سیاسی گوناگونی باشند، اما ضروریست همگان پیشاپیش توافق کنند که مسائل ایدئولوژیک و فرقه گرائی گروهی را به درون چنین شورائی نکشانند.                                         

بخاطر شرایط ترور و اختناق حاکم در ایران و بغرنجی مبارزات سیاسی – اجتماعی، ضروریست که تشکیل دهندگان شورای ائتلافی تلفیقی از مبارزه علنی و مخفی را بپذیرند و بطور عمده به سازماندهی مخفی و تدابیر مبارزه اجتماعی در شرایط ترور و اختناق توجه کنند.

افراد تشکیل دهنده شورای رهبری، با تشکیل گروههای کار، به تقسیم کارخلاق  وتصمیم گیری دستجمعی توجه خواهند داشت تا از باند بازی های قدرت طلبانه و دیکتاتور پروری جلوگیری شود.

 

برای اینکه شکل گیری شورای رهبری با ایجاد تفاهم دمکراتیک در عین رعایت مسائل امنیتی تحقق یابد، در نظر گرفتن نکات زیر ضروریست:

الف- ابتدا حداقل پنج تا هفت نفر از کوشندگان صاحبنظر و بانفوذ سیاسی، برخاسته از گرایشهای فکری – سیاسی گوناگون، پس از توافق باهمدیگر و پس از مشخص کردن معیارها و ارزش های تعیین شده، فهرستی از افراد مورد نظر تهیه کنند. سپس با تک تک افراد شناسایی شده بطور محرمانه وارد گفتگو شوند و آنانرا برای اجرای طرح مورد نظر جلب کنند.

ب – بخاطر شرایطی روحی حاکم بر اپوزیسیون که خواه ناخواه بر اکثریت مبارزین سیاسی تاثیر گذار است، توصیه میشود که از تماسگیری فردی و ابتکارات شخصی  اجتناب گردد و شیوه ای اتخاذ شود که همه افراد مورد نظر بتوانند  نقش خلاقی در شکل گیری  شورای رهبری  ایفا کنند.

پ –  افرادی که نقش تدارکات و تماسگیری اولیه را برعهده می گیرند، ضروریست یک طرح مقدماتی شامل برنامه سیاسی، ساختار تشکیلاتی و طرح مبارزاتی،  برای نظر خواهی و تبادل نظر داخلی آماده کنند.  پیشنهادات هرفرد را بدون ذکر نام پیشنهاد دهنده، ضمیمه طرح اولیه کنند و به افراد مورد نظر انتقال دهند و نهایتا از مجموع طرح و پیشنهادات رسیده، طرح نهائی را تنظیم کنند.

ت –  پس از طی روند تماسگیری و آماده کردن طرح ها، شرایط تشکیل جلسه مشترک برای تصمیم گیری نهائی  فراهم شود.

ث –  افراد دارای وابستگی خاص تشکیلاتی  و سازمانی، در صورت اتخاذ تصمیم مبنی بر شرکت در شورای رهبری با حفظ هویت سیاسی – هشکیلاتی، ضروریست که پیشاپیش مناسبات خود را با رهبران سازمان خود  بطور درازمدت تنظیم کنند تابخاطر برعهده گرفتن تعهدات سیاسی – مبارزاتی  نوین،  مواجه با مشکل نگردند.

 

 ۲ – سازماندهی مردم در سراسر کشور و ایجاد قدرت اجتماعی در پایه

شورای رهبری سیاسی که از شخصیت ها و کارشناسان سیاسی دمکرات، بادیدگاه های گوناگون اما همآهنگ و همسو، تشکیل میشود وظیفه رهبری مبارزات جنبش دمکراسی خواهی درداخل وخارج از کشوررا برعهده خواهد گرفت.

شورای ائتلافی  تمام کوششهای خود را بکارخواهد بست تا اقشار گوناگون جامعه، به اشکال مختلف، به مبارزه جلب شوند و در نهادهای مناسب سازماندهی شوند تا نهایتا شورا بتواند نقش آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب مردم را بمنظور برکناری رژیم کنونی ایفا کند و شرایط انتقال قدرت سیاسی به نمایندگان منتخب مردم را فراهم نماید.

شورای ائتلافی تمام کوششهای خود را بکار خواهد بست تا با مشارکت شخصیتها، سازمانها و احزاب مختلف، «جبهه وسیع دمکراسی خواهی ایران» را نیز بوجود آورد. ضروری است از همه سازمانهای سنتی، صرفنظر از انتقادات موجود به آنها، برای شرکت در چنین جبهه ای دعوت بعمل آید. زیرا، گرچه این جریانهای سیاسی قادرنیستند هدایت جنبش را برعهده گیرند، لاکن هنگامی که جنبش دمکراسی خواهی مردم درمسیر واقعی و مطلوب خود قرار بگیرد، کلیه نیروها تشویق خواهند شد تا نقش فعال تری ایفا کنند.  نباید هیچ نیروئی را از شرکت در این جبهه حذف کرد.

به این ترتیب شورای رهبری باید بادرایت سیاسی و با بدست گرفتن ابتکار عمل مبارزاتی ثابت کند که می تواند کمبود ها و انحرافات گذشته را جبران کند.

بنابراین اگر شورای رهبری به سازماندهی مردم در شرایط ترور و اختناق توجه نکند و ونتواند مردم ناراضی کشور را بطور سازمان یافته به میدان بیاورد، بسرنوشت احزاب سنتی دچار خواهد شد. بعبارت دیگر، سرداران بدون داشتن سربازان متشکل و مجهز، در نبرد بازنده خواهند بود.

 

نکاتی درباره انگیزه های مردم برای شرکت درمبارزه اجتماعی

آگاه هستیم که سالها دیکتاتوری،  ترور و اختناق  و همچنین بی لیاقتی بسیاری ازسازمانهای سیاسی سنتی موجب شد که بخش های بزرگی از اقشار و طبقات مردم باوجود نارضایتی عمیق سیاسی- اجتماعی، در مبارزه سیاسی بطور فعال شرکت نکنند. باید توجه داشته باشیم که این خصلت محافظه کارانه و یا حسابگرانه به عوامل مختلفی ارتباط دارد. بطور مثال استمرار دیکتاتوری  موجب شده که مردم ازسازمان یافتگی مطلوب برخوردار نباشند و احزاب و نهاد های  دمکراتیک قوام و دوام نیابند. از طرف دیگرچون مردم به عدم پیگیری، عدم قاطعیت و فقدان نفوذ سازمانهای سنتی آگاهی دارند، به آنان اعتماد نمیکنند واز شرکت در مبارزات سازمان یافته امتناع میکنند. هرفرد کوشش میکند زندگی خود را بگذراند. اما مردم جامعه ای که اتمیزه هستند، خود را تنها ، ناتوان و بی پناه احساس میکنند و لذا خصلت های  محافطه کارانه و یا حسابگرانه کسب میکنند. بنابراین مردم را بخاطرچنین خصائلی نمی توان مورد سرزنش قرارداد، بلکه باید شرایط سیاسی حاکم را تغییرداد وبا استمرار سازماندهی وپافشاری بر ادامه مبارزه و قدرت نمائی مبارزاتی، شرایط ذهنی مناسبی برای جلب آنان به تشکیلات و مبارزات هدفمند را  فراهم ساخت.  نکته مهم دیگری که برای پیشبرد مبارزه سیاسی و اجتماعی در ایران باید در نظر گرفت اینستکه تدابیر مبارزه سیاسی و اجتماعی یکسان نیستند وافراد جامعه نیز با حال و هوا و کیفیت یکسان در مبارزه شرکت نمیکنند. بطور مثال بسیاری از زنان میخواهند که در انتخاب پوشش، شغل، همسر و درمناسبات دیگر زندگی اجتماعی مثل مردها آزاد باشند. جوانان میخواهند به موسیقی دلخواه گوش کنند، شاد باشند، زندگی مدرن و بهتری داشته باشند. هنرمندان میخواهند که در انتخاب هنر خود و تحقق انگیزه های هنری خود آزاد باشند. به همین ترتیب ورزشکاران، روزنامه نگاران و سایر اقشار اجتماعی خواهان آزادی بیشتری در زندگی خصوصی و حرفه ای خود هستند. شهروندان یک جامعه باز و مدنی خواستار آنند که جشن بگیرند، شادی کنند نه اینکه همیشه سیاه بپوشند، گریه کنند و یا پیوسته در عزاداری باشند.

در یک جامعه باز و متمدن، چنین انگیزه ها و خواستهائی از بدیهیات زندگی مردم محسوب شده و الزاما از انگیزه های سیاسی نشات نمی گیرد . اما رژیم ارتجاعی ولایت فقیه درهمه ابعاد زندگی  مردم  دخالت می کند وبا ایجاد محیط ترور و اختناق مردم را از ابتدائی ترین حقوق شهروندی، انسانی و مدنی محروم می سازد. جامعه ای که در آن مردم از حقوق و مزایای اولیه انسانی محروم هستند، به انحطاط کشانده شده و فساد و تباهی در آن رشد میکند.

بنابراین، ضروریست که کوشندگان سیاسی در ایران ازخواستهای مدنی مردم  پشتیبانی کنند و کوشش بعمل آورند حتی المقدور با همه گروهبندی های اجتماعی ارتباط برقرار کنند و از حقوق و انگیزه های آنان دفاع کنند. هر یک از گروهبند یهای اجتماعی طی روندی می آموزد که چگونه مقاومت کند و چگونه خود را متشکل سازد.

ما کوشندگان سیاسی وظیفه داریم ازهمه حقوق انسانی، شهروندی ومدنی مردم دفاع کنیم. وظیفه ما این است که ابتکار عمل نشان دهیم و خودمان را از این گروهبندیهای اجتماعی جدا نکنیم.

ما وظیفه داریم که از جنبش مستقل زنان وبرابری حقوق زنان و مردان دفاع کنیم.

ما وظیفه داریم که دفاع از حقوق بشر و مبارزه برای آزادی بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسی را با مشارکت مردم نهادینه کنیم. یعنی نهادهایی بوجود آوریم که با مشارکت حقوق دانان، خانواده زندانیان سیاسی، کوشندگان حقوق بشر و همچنین با مشارکت سایر افراد نامدار اجتماعی از قبیل نویسندگان و هنرمندان بتواند نقش سیاسی و اجتماعی موثری داشته باشد و اعتبار بین المللی کسب کند.

ما وظیفه داریم از مبارزات حق طلبانه معلمان و کارگران و سایر اقشار اجتماعی دفاع کنیم. با کسب ابتکارعمل موفق خواهیم شد آنان را برای شرکت در مبارزه سیاسی با کیفیت غنی تری جلب کنیم و اعتماد آنان رابدست آوریم.

 

تلفیقی از مبارزه علنی و مخفی، ایجاد سازمانهای پوششی علنی و سازماندهی مخفی

یکی از دلایل شکست و ناکامی سازمانهای سنتی و رهبران آن همواره این بوده که به یکنوع مبارزه اجتماعی عادت کرده اند و به تدابیر گوناگون مبارزه اجتماعی و فنون متنوع سازماندهی توجه نداشته اند.  در درون این سازمان ها به جوانان اجازه داده نمی شود از خود ابتکار عمل سیاسی – مبارزاتی نشان دهند و نقش فعالی در مبارزات ایفا کنند. رهبران نوین جنبش دمکراسی خواهی باید از گوناگونی اندیشه وگوناگونی سازماندهی و تنوع تدابیر مبارزاتی نهراسند، بلکه همه اندیشه ها، ابتکارات و نیروها را با معیار ها و ارزشهای دمکراسی خواهی  همآهنگ سازند.

جنبش دمکراسی خواهی ایران موقعی میتواند به پیروزی نهائی دست یابد که دوراندیشانه و بطور دراز مدت در همه زمینه ها برنامه ریزی کند،  و حرکت های سنجیده و سازمان یافته از خود بروز دهد. اگر از چنین الگویی پیروی نکنیم، سرنوشتی بهتر از عاقبت حکومت مصدق نخواهیم داشت. شکست نتیجه محتوم مبارزات مردم مانیست، بلکه تنها نتیجه ندانم کاری ها و تداوم بی برنامگی است.

در شرایط کنونی ایران، ضروریست که بطور عمده به سازماندهی مخفی توجه کنیم. بسیاری از فعالان که در اثر مبارزات علنی شناخته شده هستند و تحت مراقبت پلیس بسر می برند، نباید اجازه دهند بقیه مبارزین نیز شناخته شوند. یعنی اگر توانائی مبارزه در شرایط مخفی را نداریم و یا از فنون سازماندهی و مبارزه در شرایط مخفی آگاهی نداریم، در این کارزار وارد نشویم. بگذاریم کادرهائی که در این زمینه تجربه دارند، شرایط آموزش افراد جوان و یا بی تجربه را فراهم سازند. آگاه باشیم که ساختار تشکیلاتی و تدابیر مبارزاتی در سازمانهای مخفی و علنی با همدیگر بطور بنیادی تفاوت دارند.

بنابراین اکثر افرادی که تاکنون در سازمانهای علنی فعالیت میکردند بالاجبار بمبارزات خود با همان شیوه ادامه خواهند داد. افرادشناخته شده وظیفه دارند که برای توده ای کردن وگسترش مبارزه اجتماعی با نهادها و گروه هائی که برای حقوق مدنی و شهروندی تلاش میکنند،  با سندیکاهای کارگری و انجمن های صنفی  رابطه برقرار کنند و با اتخاذ تدابیر لازم مبارزات و کوششهای مسالمت آمیز مردم برای احقاق حقوق خود را بهمدیگر پیوند بزنند. بهترین شیوه کار اینستکه هریک از افراد سازمان و حزب که متعلق به یکی از گروههای اجتماعی (کارگران، معلمان، دانشجویان، زنان  وغیره) است، دردرون آن گروههای اجتماعی نیز مسئولیت برعهده بگیرد و در مبارزات صنفی آنان شرکت کند.

سازمانها و شبکه های سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی مخفی که بطورغیرمتمرکزدرسراسرکشورتشکیل میگردند، نباید اجازه دهند افرادعلنی در امورسازماندهی شبکه های مخفی دخالت کنند و یا هوس ملاقات علنی باافراد شبکه های مخفی کنند. هرگونه سهل انگاری دراین زمینه، به بهای جان و سلامتی افراد و از بین رفتن امکانات تمام خواهد شد.

درباره تدابیر مبارزه اجتماعی و فنون سازماندهی در شرایط ترور و اختناق مطلب جداگانه ای انتشار داده ام که توجه شما را به آن جلب میکنم.

 

ضرورت ایجاد تشکیلات سیاسی – نظامی مستقل

ایجاد یک شبکه سیاسی – نظامی مستقل با مشارکت افراد ارتش و سایر نیروهای انتظامی و همچنین چند کارشناس سیاسی، میتواند از هم اکنون در دستورکار قرار بگیرد. تشکیل دهندگان چنین شبکه ای باید مسائل امنیتی را بیش از هر شبکه تشکیلاتی دیگر رعایت کنند.

چنین تشکیلاتی بطور عمده کوشش خواهد کرد که در همه سطوح تشکیلات ارتش و نیروهای انتظامی نفوذ داشته و یارگیری سیاسی – تشکیلاتی کند، اما نباید ابراز وجود و اعلام موجودیت کند. شبکه سیاسی – نظامی موقعی وارد عمل میشود که فرمان شرکت در عملیات برای یاری رساندن به قیام عمومی مردم از طرف شورای رهبری صادرمیشود.

 

تشکیلات سیاسی – نظامی چند  وظیفه و نقش عمده برعهده خواهد داشت:

الف – دفاع از جنبش دمکراسی خواهی مردم، حراست از رهبران جنبش وهمچنین شرکت در قیام عمومی مردم و تضمین پیروزی نهائی برای برکناری رژیم.

ب –  تضمین نظم وامنیت اجتماعی پس ازبرکناری رژیم وجلوگیری ازهرج ومرج وانتقا مجوئی های خودسرانه.

پ –  مشارکت در شکل گیری یک گارد ملی، یا نیروی سیاسی – نظامی ای که بتواند نقش خود را درحراست ازحکومت منتخب مردم و دست آوردهای جنبش دمکراسی خواهی در شرایط اضطراری برعهده داشته باشد.

 

۳  – ضرورت داشتن طرح و برنامه سیاسی، مبارزاتی و همچنین آینده نگری برای نوسازی ایران

شورای ائتلاف سیاسی، ائتلافی از گرایشهای فکری مختلف با مشارکت افراد خواهد بود.  این شورا بطور اضطراری تشکیل میشود تارهبری مبارزات مردم ایران را تا مقطع ایجاد آلترناتیو دمکراتیک بر عهده گیرد. به این منظور ضروری است که این شورا دارای طرح و برنامه سیاسی و برنامه عمل مبارزاتی باشد. همچنین ضرورت دارد که از  کارشناسان مختلف ایرانی دعوت بعمل آورده شود تا آینده نگری کرده، طرحهای نوسازی ایران را تدوین و آماده کنند. برنامه شورای ائتلاف سیاسی میتواند شامل چند اصل مهم دمکراسی خواهی باشد که در آنها مبانی آزادی، دمکراسی پارلمانی، مبانی حقوق بشر، کثرت گرائی سیاسی، سکولاریسم، مردمسالاری  وعدم تمرکز قدرت سیاسی – اداری مورد توجه قرار گیرند.

 

۴ – ضرورت ایجاد دستگاه تبلیغاتی مستقل

بمنظور ایجاد زمینه سازی های ذهنی، فرهنگی و سیاسی درشکل گیری آلترناتیو دمکراتیک و مطلوب برای بسیج و سازماندهی مردم در سراسر کشور، برای خنثی ساختن تبلیغات ارتجاعی حکومت و عوامل تخریبگر دیگر، ضروری است که پس از شکل گیری شورای ائتلاف سیاسی، اقدامات جدی برای ایجاد یک فرستنده رادیو/ تلویزیونی که سراسر ایران را پوشش دهد، بعمل آید. بدون برخورداری ازچنین امکاناتی، نیروهای مبارز ومتشکل در جنبش دمکراسی خواهی ایران مواجه با موانع و مشکلات گوناگونی خواهند شد.

 

۵ – ایجاد گروه کار ویژه برای کوششهای بین المللی

هرنیروی سیاسی برای موفقیت در سطح ملی باید چشم انداز روشنی از مسائل و مناسبات بین المللی داشته باشد تا بتواند با تکیه بر نیروی سازمان یافته جنبش دمکراسی خواهی کشور، ازپشتیبانی نیروهای دمکرات جهان، سازمانهای طرفدار حقوق بشر و مجامع معتبر بین المللی برخوردار گردد. برای این منظور شورای ائتلاف سیاسی به یک گروه کار متشکل از کارشناسان و افراد آگاه به مسائل و روابط  بین المللی که با فرهنگ و زبان و شیوه های کار درکشورهای مختلف جهان آشنائی دارند نیاز خواهد داشت. گروه کارمربوط به امور بین المللی زیر نظر شورای ائتلافی فعالیت خواهد کرد. تدقیق و تدوین مواضع و برنامه کار این گروه در صدر دستور کار شورای ائتلاف سیاسی قرار خواهد گرفت، که در نشستهایی با اعضای گروه انجام خواهد شد.

 

حسن (ذانیچ ) ماسالی

آگست  ۲۰۲۰

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)