فریادهای نوید از سیاهچالهای عادلآباد هنوز در گوشهای ماست.
آن چشمان عاشق، آن صدای امیدوار که در آخرین گفتگوی تلفنی برای انتقال به تهران گفت: “برای طناب دارشان دنبال گردن میگردند”.
و هنوز امید به زندگی داشت که شاید در تهران گوش شنوایی باشد، ولی حیف نوید جوان نمی دانست که نه تنها مسئولان کشور خودشان را به کری و کوری زدهاند، بلکه گوش سازمانهای حقوق بشری هم کر و چشمانشان کور است و فقط قلمهایشان روی کاغذ میسرد تا بعد از آروغ هایشان این جنایات را محکوم کنند.
امروز تولد نوید افکاری، پهلوانی از شهر عشق و گل و بلبل و شراب شیراز است.
پهلوانی که یقینا اگر فردوسی زنده میشد دیگر پهلوان شاهنامه رستم دستان با گرز و زره نبود تا به جنگ دیوان برود، بلکه پهلوانش نوید افکاری بود که بدون زره و سپر و گرز از سیاهچالهای عادلآباد فریاد دادخواهی سر داد.
یادت گرامی باد که بعد از آن مرداد گران
و از پسش شهریوری که خون گریست،
فریاد دادخواهی زدی
و چون شقایقهای عاشق همسفر باد شدی.
یادت گرامی باد پهلوان
شفق / از مادران پارک لاله ایران
۳۱ تیرماه ۱۴۰۲
www.mpliran.net
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.