دو روز قبل نامه سرگشاده ای از جانب آیت الله سید محمد موسوی خوئینی (روحانی سرخ، مرد خاکستری، پدرخوانده اصلاحات…!) خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر نظام سیاسی حاکم منتشر گردید که وی در آن حسب ظاهر به تحلیل وضعیت کنونی جامعه پرداخته است. جالب اینکه برغم ادبیات ضعیف، کلی گویی صرف، فقدان ارائه راه کار و نداشتن هدفی مشخص و از همه مهم تر فقدان حمایت گروهی یا حزبی یا حتی پشتیبانی قشری. این نامه چه در داخل و چه در خارج از ایران واکنش های بسیاری بدنبال داشت.
در پی یافتن هدف اصلی این نامه بودم که بیاد نامه معروف آیت الله خمینی که در سال ۱۳۴۱ خطاب به پادشاه فقید ارسال نمود افتادم.
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، «اسلام» را در رأی دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زن ها حق رأی داده است. و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.
مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روح الله الموسوی
شباهت ادبیات هر دو آیت الله (ظاهرا در بیان دغدغه دین) توجهم را به خود جلب نمود. از آن بیشتر تغییر جایگاه افراد بعد از تنها چند دهه. آن دوره آخوندها دغدغه مند بودند و پادشاه مرکز سیبل تیرهای زهرآگین. و هر چیز و هر اتفاقی حتی اعطای حق رای به زنان (یکی از بزرگ ترین قدم های انقلابی دوره پهلوی دوم) بهانه ای برای گله مندی و مخالفت با سران وقت قدرت سیاسی بطور خاص شاه. نامه در کلکسیون افتخارات آیت الله خمینی ثبت گردیده. هر چند این روزها بعد از گذشت ۵۸ سال از نگارش آن نامه حالا دیگر همه می دانند که هدف آیت الله صرفا یافتن روزنه ای برای ورود به دایره قدرت سیاسی و نشستن پشت میز بازی بود، نه دغدغه دین یا مردم. چکیده نامه آیت الله خمینی و درخواستش از سران وقت قدرت این بود که ما هم هستیم، ما را هم بازی دهید، وگرنه زیر میز می زنیم و آرامش کافه را برهم خواهیم زد. آنچه یک ونیم دهه بعد از آن اتفاق افتاد.
بنظر می رسد نیت درونی و هدف اصلی آیت الله خوئینی ها (و امثالهم) این روزها عینا مشابه نیت آیت الله خمینی در آن دوره است. او و امثال او از دور بودن از اریکه قدرت و گردونه سیاست گله مند هستند و گله و همزمان تمنای خود را نزد راس قدرت می برند. آیت الله خوئینی ها با تمام وجود می خواهد وارد بازی شود. او مدتهاست که از گردونه سیاست دور بوده. او نیز همچون آیت الله خمینی از پادشاه اذن دخول می طلبد. این یکی آیت الله نیز طبیعتا وانمود می کند دغدغه اسلام ناب محمدی دارد، اسلامی که بدلیل بی توجهی راس قدرت سیاسی، نظام سیاسی اش می رود که برای همیشه به زباله دان تاریخ انداخته شود.
بار قبل حق رای به زنان بهانه گله مندی و ابراز وجود و ما هم هستیم بود. دغدغه آیت الله خمینی این بود که بی توجهی به شرع مقدس، اسلام را به خطر انداخته است. اینبار مشکلات اقتصادی جامعه که به گفته آقای خوئینی ها به بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور منجر گردیده اسلام را به مخاطره انداخته است و موجب افت روزافزون میزان مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی گردیده. در گذشته محمدرضاشاه مدعی بود که پادشاه جهان شیعه در تمامی جهان اسلام است. لذا پاشنه آشیلش زیر سوال رفتن اسلام بود. این روزها آیت الله خامنه ای قدمی فراتر برداشته و خود را نه پادشاه شیعه که ولی امر مسلمین جهان یا بزبان خودمانی امپراتور جهان اسلام میداند. لذا آقای خوئینی ها بر پاشنه آشیلش ضربه می زند، که همانا برباد رفتن اسلام ناب محمدی است. ظاهرا اسلام در ایران پاشنه آشیل همیشگی و همگانی همه سیاستمداران است. تاجدار یا عمامه دار، با لباس نظامی یا عبا بر دوش.
در نامه آقای خوئینی ها به عشق جدانشدنی آیت الله خامنه ای یعنی «دشمن سازی و دشمن بازی»، در قالب کینه ورزی آمریکا و اسرائیل نسبت به نظام مقدس تحت رهبری آقای خامنه ای نیز پرداخته شده تا سندی باشد بر هم سو و هم رای بودن او با منویات ملوکانه. و در نهایت همچون آیت الله خمینی که نامه اش را با این ادبیات: “مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود” یعنی با دعا و ثنا و استدعا از راس هرم قدرت به پایان می رساند و حل مشکلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی دینی را تنها در ید قدرت پادشاه زمان می داند. آیت الله خوئینی ها با ادبیاتی کم و بیش مشابه نامه خود را اینگونه جمع بندی می کند: “اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است نتیجهٔ محاسبات متعارف و براساس آراء و تحلیل‌های شناخته‌شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و «اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند»…” و امضا می کند: “دوام عمر و سلامتی آن حضرت را از خداوند خواستارم”. همانگونه که آیت الله خمینی امضا نمود: “الداعی: روح الله الموسوی”!
گذشته از وجوه تشابه، نقطه تمایزی هم در این بین به چشم می خورد. ۵۸ سال قبل آیت الله خمینی در اوج زیرکی پیش از ارسال نامه نظر مثبت برخی از هم صنف های خود را جلب نموده بود. سندش آنکه چند روز بعد از ارسال آن تلگراف نامه ای با امضای مشترک تعدادی از دیگر روحانیون شناخته شده و مطرح آن زمان در همین راستا و با هدفی مشابه منتشر گردید. اما این یکی آیت الله فاقد زیرکی لازم است. هم صنف هایش او را دن کیشوتی می دانند که سوار بر الاغی لنگ، با شاخه ای چوبی بجای شمشیر و کاسه ای برنجی بجای کلاه خود بدنبال نابودی اژدهای آتشین است و غرق در توهمات مالیخولیایی آسیابی بادی را بجای اژدها به جنگ می طلبد.
البته هنوز دیر نشده و وقت باقی است! یعنی روزهای آینده شاهد نامه ای دیگر از جانب حضرات آیات عظام و حجج اسلام و مراجع تقلید در قم و مشهد و خلاصه این گوشه و آن گوشه ام اقرای جهان اسلام خواهیم بود؟ یعنی دیگر آقایان معمم بر دغدغه یکی از اعضای صنف خود (آنهم یک آیت الله شناخته شده در عرصه سیاست چهار دهه اخیر) صحه خواهند گذاشت و بر حقانیت گفته هایش تاکید خواهند کرد و با نامه ای سرگشاده از امپراتور جهان اسلام درخواست رفرم و ایجاد اصلاحات بنیادین در شالوده نظام سیاسی خواهند کرد و یا همچنان مهر سکوت بر لب و خاموش باقی خواهند ماند؟ بگذریم
اما چند توصیه به آقای خوئینی ها و امثالهم.
اولا، شاه مرد! یعنی آن کسی که به نظرات معممینی همچون شما احترام می گذاشت دیگر وجود خارجی ندارد. محمدرضا شاه بود که برای جلب نظر حضرات آقایان سفیر به قم و مشهد ارسال می نمود و مقرری ها را افزایش می داد. آیت الله خامنه ای اگر بر خلاف منویاتش راه بروید به اندازه وزوز مگس نیز برای نظرات شما ارزشی قائل نیست و سندش اینکه تا امروز هیچ نامه فدایت شوم همچون نامه شما واکنشی از جانب وی بدنبال نداشته. دوما، دوره اخطار شرعی و خمینی بازی سر آمده و این حنا دیگر رنگی ندارد پس تم بازی خود را از دغدغه اسلام به تمی دیگر تغییر دهید که به خدا قسم اگر خود آیت الله خمینی هم از دیار باقی نامه نگاری کند هیچ لایکی کاسبی نخواهد کرد! سوما، حتما قبل از ورود به صحنه با هم صنف های خود به توافق نسبی یا حداقلی برسید وگرنه مسخره خاص و عام خواهید شد.
القصه، قرص ماه را رصد خواهیم کرد! کسی چه می داند شاید یکی از همین شب ها تصویر آیت الله خوئینی ها بر قرص ماه نقش ببندد و امامی دیگر ظهور کند. در ام القرای جهان اسلام هیچ چیز بعید نیست…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)