نگاه رضا فرخ فال به شعر “شاهدی برای عزت” اثر مجید نفیسی
هفتۀ گذشته، مطلبی به نام “از قلب تاریکی“(۱) از آقای رضا فرخفال در باره شعر مجید نفیسی؛ “شاهدی برای عزت“(۲) خواندم. ایشان در جستاری ظاهراً عالمانه، روانشناسانه، و هنرمندانه، میخواهد بگوید چرا با شعر مجید همدلی نمیکند و چرا همدلی میکند. من در این مقاله کوتاه به بخش “همدلی” نکردن آقای فرخفال میپردازم. ناگفته نگذارم که من اصولاً “همدلی” کردن یا نکردن با یک اثر خلاقه را از عناصر نقد هنری نمیدانم. به همین دلیل است به مبحث همدلی نکردن با شعر”شاهدی برای عزت” پرداختهام که نویسنده با چرخش ناگهانیِ قلم، از ضوابط نقد هنری عدول میکند و نوشتۀ خود را به صورت مقالهای برای انتقامکشیِ سیاسی درمیآورد.
مجید در شعر زیبا، واقعگرا و عاطفیِ “شاهدی برای عزت” از لحظۀ فرا رسیدن اعدام دلدارش، عزت، میگوید که شاهدی، به خلاف میل “فاتحانِ”مرگخواه، آن جزئیات بسیار زیبا و دلچسب و استثنائی را برایش شرح داده است. مجید در این شعر، همانند بسیاری از اشعار دیگرش، با مهارت، از دل جزئیاتی بسیار چشمگیر و واقعی، به دریافتی اندیشیده شده، ورای آن جزئیات میرود و از مفهوم کلی بشر، آزادی او و حق اولیهاش یعنی زیستن، سخن میگوید. شاید خودِ شاعر، در روزگاری دور، به این مفاهیم ازلی و ابدی، وقوف چندانی نداشت. اما حال میداند تنها با حرمت گذاشتن به شأن آدمی است، که حقوق فردی و اجتماعی شهروندان حفظ میشود.
رضا فرخ فال، در مطلب انتقامآمیزش آشکارا میگوید من با این شعر، یا با گفتن چند کلمه انسان گرایانه … نمیتوانم “همدلی” کنم. طبیعی است هر خوانندهای حق دارد با اثری همدلی کند یا نکند، اما در نوشته آقای فرخفال دلیل همدلی نکردن، ترسناک و در عین حال مضحک است. ایشان نمیتواند با این شعر همدلی کند چون مجید و دلدار اعدام شدهاش عزت، زمانی به سازمان پیکار، پیوسته بودند!!!
نمی خواهم به دام سیاسیای که آقای فرخفال در مطلب هنری خود پهن کرده بیفتم. لذا از بیان مفصل تفکر غالب بر سازمانهای سیاسی ایران در اوائل انقلاب، که خواهان مجازات عاملین و آمرینِ دستگیری، شکنجه و کشتار سردمداران رژیم شاه و سپس رژیم خمینی بودند، درمیگذرم تا بتوانم توجه شما را به نوع نگاه و نتیجه گیری فرخ فال معطوف کنم.
ایشان مینویسد با شعر “شاهدی برای عزت”، “همدلی” ندارد، چرا که انقلابیون ۴۲ سلل پیش اعتراضی به مجازات سران رژیم شاه نداشتند. و بر این اساس، چنین نتیجه میگیرد که گوئی اعدام همان انقلابیون، این بار (بخاطر مخالفت با رژیم خمینی) بلامانع و حقشان بوده است. یعنی اعدام عزتها و خیل عظیم جوانانی که خمینی یک شبه دستور قتلشان را صادر کرد، و چهل سال است پاسداران جهل و جنون به انحاء مختلف آن را ادامه میدهند، کار درست و خوبی بوده است.
به یاد ندارم کدام خانم زندانی، (شاید سپیده قلیان) در مصاحبهای میگفت که به منصوری، قاضیِ جلاد سَقَط شده، شکایت برده بود که بازجوها در زندان، به سختی او را شکنجه کردهاند، و منصوری در جواب گفته بود: “کار بسیار خوبی کردند.” شما میخواهید رژیم را ساقط کنید، ما هم شما را.
پس اگر عزت به دست دژخیمان رژیم اسلامی کشته میشود، چه باک، چون او، در برابر حکم اعدام سران رژیم شاه به دست خمینی اقدامی نکرده بوده. پس مرگ، نوش جان عزتها و هزاران زندانی اعدام شده! به تعبیر ایشان، نمیشود با اعدام کسی که در برابر اعدام سران پادشاهی اقدامی نکرده بود، همدلی نمود
شعر “شاهدی برای عزت”، چه همدلی آقای رضا فرخفال را برانگیزاند یا نه، از چیزی ورای تنگ نظریها، انتقامکشیها و اشتباهات ما سخن میگوید؛ شاعر از تاریخ آموخته که حرمت انسان، بهرهوری از حقوق بلامنازع انسانی و ستایش زندگی از هر نظر و عقیدهای فراتر است.
صد سال بعد که استخوانها و چنگالها، همراه با حرص وُ طمع و حسادتهای ما پوسیده و خاک شده باشند، آیندگان بیآن که بدانند مجید شاعر و دلدار اعدام شدهاش، عزت، عضو چه سازمان سیاسیای بودهاند، با شعری رو به رو میشوند که اعدام و نابودی هر کسی را غلط و مغایر با حقوق انسان میداند. با زن جوان عاشقی روبه رو میشوند که خواهان زندگی است و حتی تا لحظه اعدام خویش، روحیۀ پر قدرت و نگاه تیز طنزآمیزش را به مرگ، حفظ کرده است. چرا که “عزت”ها میدانند کشتن آنان، آسودگیِ “فاتحانِ” مرگخواه نیست، زیرا همیشه چشمهائی هست که تاریخ فاتحان را زیر و زِبَر نماید.
کالیفرنیا، ۲۷ ماه ژوئن ۲۰۲۰
-۱
۲-
https://partowweb.blogspot.com/2020/06/blog-post_16.html#more
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.