چندیست که در بحثهای سیاسی ایرانیان، مضمون امنیت مقامی مرکزی و تعیین کننده پیدا کرده است. این مفهوم البته مهم و حتی اساسی است، ولی به طرز عجیبی به کار گرفته میشود. ترتیبی که به کار موضعگیری سیاسی یا به عبارت صریحتر «سیاسی کاری» میاید و متأسفانه مفهوم را قلب میکند. نگاهی به این مسئله بی فایده نخواهد بود.

امروز ایران در معرض خطر حملۀ خارجی قرار دارد و روزی نیست که از جانب آمریکا نشنویم که «همۀ گزینه ها روی میز است» یا نخوانیم که اسرائیل دیروز یا پریروز یا پس پریروز میخواسته به ایران حمله کند و ایالات متحده نخواسته یا نگذاشته یا… از خرده پا هایی نظیر عربستان که خود را داخل معرکه کرده اند، میگذرم که بحث جدی بماند.

این تهدید خارجی که جدی است و مدت مدیدی است که ادامه دارد، واکنشی ساده و منطقی و کاملاً قابل پیشبینی در پی آورده که بالا رفتن حساسیت مردم است به بقای کشورشان و اگر نه انحراف توجه، لااقل تضعیف توجه به اختلافاتی است که با نظام اسلامی دارند. روشن است که حکام اسلامی ـ به نوبۀ خود ـ از این وضعیت بهره برداری میکنند و به تهییج ایرانخواهی که اصلاً با ایدئولوژیشان سنخیتی ندارد مشغولند ـ صدای تبلیغاتشان گوش فلک را کر کرده.

در این میان، برخی که مدعی براندازی هستند و چشم امیدشان به آمریکاست، از این وضعیت ناراضی هستند و کسانی را که از امنیت سخن میگویند، همراهان آگاه یا ناآگاه جمهوری اسلامی میشمرند. طوری رفتار میکنند که گویی امنیت کشور هم گزینه ایست در کنار باقی گزینه های سیاسی و انگار قرار است که آمریکا برای نجات مردم ایران وارد عمل شود.

امنیت کشور یعنی موجودیت آن. در مقابل تهدید هایی که اکنون متوجه ایران است، به سختی بتوان در این ترادف تردید کرد. موجودیت ایران هم گزینه ای نیست که بتوان بر سر خوبی و بدی آن بحث کرد ـ لااقل از دید ایرانیان، شرط معنا یافتن و ممکن شدن همهُ گزینه های سیاسی مربوط به آن است، چتری است که بر سر همۀ آنها گسترده است.

۲۷ ژوئن ۲۰۲۰، ۷ تیر ۱۳۹۹

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)