آیا هیچ ارتباطی بین علم و اندیشه اسطورهای هست؟ اینکه اسطوره چیست و واجد چه خصوصیات بنیادینی، در این مختصر نمیگنجد، اما یک کیفیت مهم از آن بیربط به موضوع بحث ما نیست. در اندیشه اسطورهای مرز بین واقعیت و معنا کمرنگ میشود. هرچیزی معنایی با خود حمل میکند و علاوه بر آن، در زمانهایی آن معنایی میتواند با واقعیت خود یکسان انگاشته شود. از این منظر، هرچه بیشتر به دوران گذشته برمیگردیم، این اختلاط معنا و واقعیت که من دوست دارم آن را اختلاط دال و مدلول بنامم بیشتر میشود و هر چه بیشتر به سمت دوران معاصر و آینده حرکت میکنیم، جداسازی بین این دو،یعنی دال و مدلول تشدید میشود. به این ترتیب میتوانیم حتی جهتی را هم از این بابت به تاریخ منسوب کنیم.
واقعا مثالهای بیشماری میتوان برای این کیفیت بنیادین اندیشه اسطورهای به دست داد. به عنوان مثال تقدس مکان، زمان و یا نام در اندیشه اسطورهای به سبب همین امتزاج دال و مدلول است و یا تمام صورتهای پراکتیس دینی که در آن امر مقدس محوریت دارد، و حتی نقاشی نیاکان ما در غارها تمامی از این زاویه قابل تحلیل است، و همچنین جادو، طلسم، ادبیات اسطورهای، همه و همه در ارتباط با تمایز و یا عدم تمایز دال و مدلول قرار میگیرند. در اندیشه اسطورهای مدلول در دال «حضور» دارد و در نتیجه اگر بتوانید دال را در اختیار بگیرید (مانند «درست ادا کردن» کلمات مقدس، انجام رقص به طرز صحیح و مانند اینها) مدلول هم در اختیار شما خواهد بود (در ضمن این حد فاصل ادیان ابراهیمی و زرتشتی است با صورتهای دیگر اندیشه اسطورهای که در میانه و غرب آسیا میشناسیم) در حوزه زبانشناسی این تمایز به سینتکس و سمانتیک هم تعبیر میشود. با ظهور روشنگری و توسعه علم مدرن، تمایز بین دال و مدلول بیشتر و بیشتر میشود آنچنان که در حال حاضر حوزه معنا آنچنان ضیق و تنگ شده که میتوان آن را تقریبا به کناری نهاد بدون اینکه در فرایند کار علمی خللی وارد آید. علم مدرن بر پایههای دانش صوری، دانش مربوط به صورت ترکیبی گزارههای علمی بنیاد نهاده شده و بنابراین آنچه در پس پشت ترکیبات صوری به مثابه معنا ممکن است قرار داشته باشد، یا حذف شده و یا در بهترین حالت از حوزه علم به کناری نهاده میشود. اما آیا ممکن است جریان تاریخ علم به سمتی برود که دوباره معنا را در حوزه علم قرار دهد؟ معنایی که اینبار نه از متافیزیک امور بلکه به مثابه محصولی برخاسته از صورتهای علمی متولد شود؟ اگر چنین باشد شاهد پیوند بین دو نوغ صورت از آگاهی خواهیم بود: اندیشه اسطورهای و علم فرامدرن، علمی که نه تنها محتوا را به مثابه صورت استعلا میبخشد،بلکه معنایی استعلایی و غیر متافیزیکی را نیر وارد حوزه خود میکند. به این ترتیب دوباره به همان سیکلی میرسیم که اولین بار هگل آن را برای تاریخ پیشنهاد کرد، اما این بار این تاریخ ایده، که تاریخ صورتی از آگاهی است که از اسطوره شروع میکند، به صورتهای علم مدرن میرسد که در آن بیشینه تمایز دال و مدلول، معنا و واقعیت اتفاق میافتد، و دوباره این دو در سطحی بالابر به یگانگی متعالی میرسد.
علم،اسطوره، معنا
شنبه, 24ام خرداد, 1399
اضافه شده توسط گیلانی نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.