۸۰ سال کمونیسم نتوانست موسیقی آذربایجان را تغییر دهد. در واقع رژیم کمونیستی با آوردن اپرا و موسیقی سمفونیک میخواست، موسیقی آذربایجانی را تغییر دهد ولی موفق به انجام این کار نشد و اکثریت مردم هنوز سه گاه، شور و اصفهان را دوست دارند. ماهم چنین موقعیتی داشتیم. درست است که انقلاب کردیم و رژیم را تغییر دادیم. اما اشتباه ما در اول انقلاب این بود که موسیقی را محدود کردیم. درواقع موسیقی جزو خدمات بشر است و در هیچ جا و هیچ زمان و تحت تأثیر هیچ عاملی رو به زوال و نابودی نمیرود (حافظی در گفت و گو با همشهری مورخ ۱۹ بهمن ۱۳۷۸) در سالهای اخیر در وادی موسیقی، ما فقط به تکنیک و سرعت توجه داشتهایم اما به کیفیت کار، توجه چندانی نکردهایم در صورتی که موسیقی سرعت بردار نیست. مثلاً نمیتوانی سه چهارم را به هفت هشتم تغییر دهی. دیگر آن تأمل و حوصلهای که سالها پیش در کار هنرمندانِ پیشکسوت بود، در جوانان امروز مشاهده نمیشود. نظر من این است که این سرعت و تکنیک از طرفی به نفع موسیقی تمام شده و از طرفی زیبایی کار را کاهش داده است میدانید که یک موسیقیدان باید دائماً در حال الهام گرفتن باشد. یعنی دست کم خود من به شخصه این طوری هستم، به عنوان مثال چند وقت پیش به خانه دخترم رفته بودم و از آهنگ آیفون خانهاش الهام گرفتم، آمدم خانه و یک آهنگ مستقل ساختم. (حافظی در گفت و گو با روزنامه وطن امروز)
گفتههای بالا بخشهایی از گفتههای مرحوم فریدون حافظی نوازنده تار و ملودی ساز فقید ایرانی است که در ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ در سن ۹۱ سالگی به دلیل کهولت سن و بیماری قلبی در تهران درگذشت.
حافظی در زمینه نوازندگی تار همانند جلیل شهناز و فرهنگ شریف در زمره ادامه دهندگان سبک نوازندگی عبدالحسین خان شهنازی قرار داشت نه در ادامه نوازندگی علی اکبر خان شهنازی (برادر عبدالحسین) چرا که حافظی به مانند عبدالحسین خان، سبک نوازندگیاش، آرام، شمرده و منظم، لطیف و شیرین بود حال آنکه علی اکبر خان خیلی تند و شلوغ مینواخت و نوازندگیاش پر از ریزهای به هم پیوسته بود. البته نباید فراموش کرد که حافظی ضمن متأثر بودن از شیوه نوازندگی عبدالحسین خان سبک نوازندگیاش کم و بیش از لحن و بیان متمایزی هم برخوردار بود که او را از دیگر هم گنانش چون شهناز و شریف جدا میکرد.
بهر حال در کل میتوان شریف را در زمینه نوازندگی تار ما بین سنتیهایی چون مرتضی خان نی داود-که نامبرده در تار نوازی پیرو درویش خان بود -و مدرنیستهایی چون حسین علیزاده و کیوان ساکت (که نوازندگان دورههای بعدی هستند) قرارداد و میتوان گفت که او به مانند فرهنگ شریف طرفدار شیرین نوازی در عرصه نوازندگی بود.
کیخسرو پورناظری معتقد است که حافظی در تک نوازی بسیار خوش قریحه با احساس و متین مینوازد. مضرابهایش تک، درخشان و شفاف جملاتش فاخر وزین با احساس، با تکنیک و سرعت منطقی و ضربیهای متنوع بود.
همچنین میتوان گفت که صدای ساز او از سنوریته بسیار خوب، شفاف و اثرگذاری برخوردار است و جملاتش هم با طمأنینه خاصی شنیده میشوند.
اما داریوش پیرنیا کان معتقد است که حافظی از شیوه و سبک نوازندگان پیشین چندان تبعیت نمیکرد و به لحاظ ارائه کار دستگاهها و ردیف از تلخیص و کوتاهکردن رپراتور موسیقی ایرانی بهره میگرفت. ارایه جملات موسیقی در نوازندگی او با مترو زمان بندی آهسته و استفاده از سکوتهایی ممتد و طولانی صورت میگرفت و از چهار مضرابهای تازه و ابداعی هم البته بی بهره نبود.
و سرانجام هوشنگ ظریف هم بر این اعتقاد است که از ویژگیهای مهم نوازندگی حافظی: زخمههای همراه با طمأنینه با تک مضرابهای خاص همچنین استفاده از سکوتهای طولانی و به کاربردن جملات فشرده به شنونده است که آرامش خاصی به او میدهد.
در مجموع و با استفاده از این نظریات و گوش دادن دقیق به معدود آثار باقیمانده از او میتوان این نتیجه را گرفت که فریدون حافظی نوازندهای متعادل با سبکی بینابین (در مرز میان سنتی و مدرن) بود که نه آن چنان در بند تبعیت بی چون و چرا از ردیفهای آوازی و سازی موسیقی ایرانی بود و نه در شیوه نوازندگیاش فردی هنجار شکن محسوب میشد.
او پس از عبدالحسین خان شهنازی، مرتضی نی داود و لطف الله مجد چهارمین فردی بود که صدای سازش از رادیو ایران پخش میشد البته به خاطر بهره گرفتن ازآموزههای موسی خان معروفی (خود موسی خان هم شاگرد درویش خان و کلنل وزیری بود) از شیوه نوازندگی او نیز طبعاً بی بهره نبود ولی همچنان که گفته شد بیشتر پیرو عبدالحسین خان شهنازی بود.
مرحوم حافظی بر این اعتقاد بود همان گونه که شادروان عبادی مبتکر عوض کردن سبک نوازندگی سه تار از سنتی به مدرن بوده است عبدالحسین خان شهنازی و درویش خان هم از نوآوران در عرصه نوازندگی تار بوند. (هنرموسیقی شماره ۳۴) حافظی اما در مورد سبک نوازندگی کلنل وزیری معتقد بود که شکی نیست که وی پدر موسیقی نوین ایرانی است ولی سازش فاقد لطافت بود با این حال قدرتی در نواختن ساز داشت که هنوز هیچ نوازندهای با آن قدرت تاکنون نیامده است (به نقل از مجله کهکشان) با تمامی این سخنان حافظی به خاطر اشتغال به کارهای مختلف و دغدغههای دیگرش این فرصت را پیدا نکرد که به صورت تمام وقت و متمرکز به نوازندگی تار و حتی تصنیف سازی بپردازد. لذا ملاحظه میکنیم که آثار ضبط شده از او به نسبت هم دوره ایهایش بسیار کمتر است و عملاً قدرت نوازندگی او هم به نسبت بزرگانی چون شهناز، هوشنگ ظریف و فرهنگ شریف پایین تر بوده است اصولاًنام او در حیطه نوازندگی تحت الشعاع نام این بزرگان قرار گرفته است اما کتمان نمیتوان کرد که به دلیل آشنایی بیشتر او نسبت به این افراد با موسیقی غربی و داشتن روحیه پژوهشگری، دانش موسیقایی او به مراتب بیشتر از این بزرگان بوده است ضمن اینکه قدرت و استعداد او در ملودی سازی نیز، او را در مقام برتری از این افراد قرار میدهد. در ادامه به بیان نکاتی از زندگی شخصی و هنری شادروان حافظی میپردازیم.
فریدون حافظی در ۱۵مرداد ۱۳۰۱ در کرمانشاه در خانوادهای اهل دل و هنر دوست به دنیا آمد. خاندان او در زمره معاریف و بزرگان شهر کرمانشاه بودند.
پدر بزرگ او شادروان نصیر الاطباء از مهمترین پزشکان شهر کرمانشاه به حساب میآمد؛ عموی او معاضد الملک هم از شخصیتهای سیاسی مطرح این شهر بود که مدتی نماینده مجلس دوم مشروطه بود. و گفته میشود که درگیریهایی که با عوامل رضاخان پیدا کرد، سرانجام در کوچه پس کوچههای این شهر به قتل رسید. اما پدرش یوسف خان بیش از هرچیز اهل دل و درویش مسلک بود و از مریدان حسن خراباتی از عرفا، شاعران و تنبورنوازان برجسته و مشهور کرمانشاه (گفتنی است که امروزه نواری از آواز ایشان به همراه ۳ تار استاد عبادی موجودست). پدر، همچنین با نوازندگی تار هم آشنایی داشت و بنا به گفته شادروان حافظی پدر با درویش حسن خراباتی وعدهای دیگر، مجالس سماع مولانایی داشتند.
مادر هم صدای خوش داشت و بنا به قول حافظی برای نخستین بار با نوای صدای لالایی مادر برای نخستین بار با موسیقی آشنا شد.
حافظی در دوران کودکی و نوجوانی هم استعداد آواز خواندن داشت و هم نوازندگی تار. اوتا مدتها با صدای بلند اذان میخواند و برای نخستین بار در کلاس سوم دبیرستان بود که تار پدر را به دست گرفت و به صورت کاملاً غریزی و شفاهی در نزد خود نواختن بسیاری از ترانههای آن دوران را تمرین میکرد. لازم به ذکر است که تحصیلات حافظی در دبستان مهدوی و دبیرستان شاهپور کرمانشاه به پایان رسید ولی دیپلم ادبی خود را از دبیرستان علمیه تهران دریافت کرد. در دبیرستان شاهپور مدتی عضو گروه ارکستر موسیقی این دبیرستان بود با همراهی کسانی چون: داوود و حشمت الله مسنن (نوازندگان ویولون) محمد خان کیهان و علی البرزی (به عنوان خوانندگان) که از این گروه علی البرزی بعدها خواننده کردی رادیو ایران شد. همچنین بنا به گفته ترانه سرای نامی، معینی کرمانشاهی نامبرده به همراه کسانی چون حافظی، کاظم نویدی، مرحوم ابوالحسن متقی (که بعدها قاضی دادگستری شد) در این دبیرستان دوستان صمیمی یکدیگر بودند که البته بعدها میان آنها فاصله افتاد. لازم به ذکر است که حافظی در دوره دبیرستانش به خاطر علاقه زیادی که به نوازندگی تار وخواندن آواز پیدا کرده بود به مدت ۲ سال ترک تحصیل نمود اما سپس با مساعدت پدر دو مرتبه به تحصیل ادامه داد.
در دبیرستان علمیه تهران هم به خصوص از راهنماییهای دکتر هدایت الله نیرسینا (رئیس شورای ترانه رادیو در سالهای بعد) بسیار بهره برد.
در تهران پس از اخذ دیپلم وارد هنرستان شبانه موسیقی هم شد.
در آنجا از همان لحظه ورود به هنرستان ستاره اقبالش شروع به درخشیدن کرد چرا که از ابتدای امتحان عملی برای ورود به هنرستان، شیوه نوازندگی غریزی او به شدت مورد توجه ممتحن او یعنی استاد برجسته تار موسی خان معروفی قرار گرفت و استاد از همان ابتدا او را برای نوازندگی تار به رادیو ایران سفارش کرد. به این ترتیب در آذرماه ۱۳۲۳ نخستین اجرای حافظی از رادیو ایران آن زمان (واقع در مرکز بی سیم) پخش گردید؛ در زمانهای که تنها بزرگترین استادان زمانه چون شادروان صبا، مرتضی خان محجوبی و… در رادیو مینواختند. دوسال پس از این تاریخ نیز موسی خان معروفی از سر شاگرد نوازی یکی از بهترین تارهای موجود آن زمان یعنی تار یحیی خود را به شاگرد خویش هدیه داد. حافظی البته در کلاسهای هنرستان هم شرکت میکرد و بیش از همه از راهنماییهای استاد صبا (بخصوص در زمینه نت خوانی) بهرهمند شد.
سالهای ۲۹-۱۳۲۴ سالهای پرثمری برای حافظی محسوب میشد. در خلال این سالها حافظی همراه با فراگیری ساز به دانشگاه تهران وارد میشود و در دورشته حقوق قضایی و اقتصاد لیسانس میگیرد؛ با مهدی خالدی ملودی ساز و نوازنده برجسته ویولون آشنا میشود و مدتی در ارکستر وی به نوازندگی تار مشغول میگردد. دراین ارکستر کسانی چون: اصغر خالدی (سنتور)، مجید وفادار (ویولون)، حمید وفادار (تار)، برادران گرگین زاده (نوازندگان ترومپت و قرهنی) جواد لشگری و بزرگ لشگری (ویولون)، علی زاهدی (تنبک و آواز) و یوسف کاموسی (عود)، مصطفی کسروی (پیانو) و در نهایت خانم عصمت باقرپور (دلکش) به عنوان خواننده حضور داشتند.
خالدی در این ارکستر بسیاری از ماندگارترین ترانههای دلکش را میسازد ترانههایی چون: آمد نو بهار، به کنارم بنشین، دل غافل و.. در همین ارکستر بود که حافظی نخستین تصنیف جدی خویش را به نام «والس رقص گیسو» ساخت بنا به گفته خود او ملودی این ترانه از اذانی که در شبهای اقامتش در کرمانشاه از گلدسته یک مسجدی به گوش میرسید، ساخته شد. شعر این ترانه سروده ناصر میرشریفی و ملودی این ترانه در مایه ماهور بود و با این مطلع آغاز میشد: «من به دوش یار، زیب و زیورم بر سر نگار، تاج گوهرم» که در زمان خود این ترانه بسیار مورد توجه عام و خاص قرار گرفت و باعث شهرت حافظی شد ولی تا مدتها بعد اثر دیگری از او ساخته نشد.
گفتنی است که علاوه بر این فعالیتها در سال ۱۳۲۴، حافظی با گروهی از دانشجویان با ذوق کرمانشاهی ارکستری برای اجرای آوازها و ترانههای محلی کردی تشکیل داد که وی در این راستا بسیاری از آهنگهای محلی را با هم یاری و مساعدت صبا بصورت نت در میآورد. که این برنامهها حدود ساعت ۵/۱۱ تا ۱۲ پس از اجرای قصه ظهرجمعه صبحی از رادیو پخش میشد.
مهندس همایون خرم هم در کتاب خاطراتش موسوم به «غوغای ستارگان» ذکر میکند که در سال ۱۳۲۸ مدتی به همراه آقای حافظی، غلامعلی رومی (خواننده ترانههای محلی کردی) وعدهای دیگر که مهندس خرم هم در میان آن جمع قرار داشت به مدت کوتاهی در زمینه موسیقی کردی اجراهایی داشتهاند. حافظی به سال ۱۳۲۹ عازم خدمت سربازی میشود ومدتی پس از خدمت وی در کرمانشاه بار دیگر در همین شهر، ارکستر بزرگی را تدارک میبیند تا در جشنها و مراسم برنامه هایی را اجرا کنند وی پس از بازگشت از کرمانشاه به تدریس تعلیمات مدنی، دینی وتاریخ در هنرستان عالی موسیقی مشغول میشود البته در این میان مدتی نیز به شغل قضاوت در تهران مشغول میشود که چندان دیرپا نیست.
مدتی هم سلوی ساز او یک شنبهها ساعت ۷ بعدازظهر در یک برنامهای که به دکلمه شعر برخی شاعران معروف ایران اختصاص داشت، پخش میگردد ظاهراً این برنامه به سال ۱۳۳۴ مربوط میشود. او در خلال سالهای ۳۳-۱۳۳۲ نیز مدتی در رادیو، ممتحن یا داور صدای خوانندگان رادیو میشود یکی از خاطرات جالب توجه وی در این رابطه به تست کردن صدای دو خوانندهای مربوط میشود که هردو بعدها از مهمترین آواز خوانان موسیقی سنتی ایران شدند. این دو نفر کسانی جز گلپا و ایرج نبودند که در این میان، حافظی صدای گلپا را مردود اعلام میکند و صدای ایرج مورد قبول وی قرار میگیرد. البته بعدها حافظی از یاران نزدیک گلپا میشود و برنامه هایی را نیز با همکاری یکدیگر اجرا میکنند و وی همواره در زمره مدافعان صدای گلپا بود. هر چند بیش از همه به صدای بنان علاقه داشت. در سال ۱۳۳۴ از طریق یکی از نویسندگان مطرح آن روزگار با شادروان داود پیرنیا آشنا میشود و در یکی از برنامههای اول گلهای جاویدان به همراه صبا، تجویدی، ورزنده و محجوبی شرکت میکند. در اواخر ۱۳۳۵ ناگهان به این نتیجه میرسد که در زمینه خواندن آوازهای اپرایی هم استعداد دارد. (ظاهراً مرحوم رهی معیری کشف کننده این قضیه بود)
مدتی را زیر نظر خانم فاخره صبا وعدهای دیگر تست صدا میدهد و تمرین میبیند و صدای او در مایه باریتون تشخیص داده میشود. علاقه او به تعلیم دیدن آکادمیک در این رشته زیادترمیشود و پس از مدتی به صورت جدی عزم خود را برای رفتن کشور ایتالیا جزم میکند. اودر خرداد ۱۳۳۶ وارد شهر رم میشود و مدتی را در کنسرواتوار «سانتاچی چی لیا» میگذراند. در اینکه مرحوم حافظی چه مدت زمانی در رشته اپرا تعلیم میبیند، دقیقاً مشخص نیست شادروان حافظی یک بار به من گفت که بنا به گفته معلمین اپرا در این کنسرواتوار، مایه اصلی صدای او تنور لیریک بود که به غلط در ایران آن را باریتون فرض کرده بودند و به همین دلیل به او گفتند که چون مایه صدایت را در ایران نادرست تشخیص دادهاند به تارهای صوتیات لطمه وارد شده و صدایت بیش از اندازه خشن و بم گشته است. به این ترتیب حافظی پس از چند سال زحمت بسیار نتوانست صدای خود راترمیم کند و ناکام و سرخورده به ایران بازگشت. به نظر میرسد که سال دقیق ورود حافظی به ایران ۱۳۴۰ باشد. وی در این دوره دیپلم دولتی اقتصاد را هم تا مرحله تدوین رساله گذراند ولی به دلیل بیماری مادرش موفق به دفاع از آن نشد وپس از ورود به ایران نیز متاسفانه مادرش درگذشت.
البته بنا به قول دکتر محمود خوشنام (موسیقی شناس برجسته) حافظی پس ازورود به ایران ابتدا در گروه آواز جمعی و اپرای تهران (در تالار تازه افتتاح یافته رودکی) عضویت پیدا کردو در یکی از آن اپراها که نامش را دقیقاً نمیدانیم در نقش دوم ظاهر شد و این امر البته توفیقی بود که راه ورود کامل به صحنه را به روی او گشود ولی هم به دلیل ژوست نبودن صدایش (بنا به همان دلایلی که ذکر شد) به همراه ناراحتی و نارسایی قلبی، توان تمرین برای خواندن از او گرفته شد.
حاصل سفر او به ایتالیا البته آشنایی او با بزرگانی چون مرتضی حنانه و حسین سرشار و نصرت کریمی بود. حافظی حاصل برخی مشاهدات و تحلیلهایش پیرامون اپرای آن زمان ایتالیا و وضعیت آموزش در آنجا را در ۲-۳ شماره مجله موزیک ایران آن زمان (سال ۹- شماره ۱۰-۱۱-۱۲) انعکاس داد. در سالهای پس از ورود به ایران حافظی تدریس در هنرستان عالی را از سر گرفت و در واقع در استخدام وزارت فرهنگ و هنر بود، لذا چندان نمیتوانست در رادیو و بخصوص در برنامه گلها فعال باشد هرچند که در چندین برنامه مختلف گلها (اعم از گلهای، رنگارنگ، برگ سبز و بعدها گلهای تازه) به عنوان تک نواز و گروه نواز حضور داشت.
که از جمله آنها میتوان به شرکت او در گلهای رنگارنگ ۴۹۳ (در بیات ترک که با گلپایگانی هم نوازی کرده) گلهای رنگارنگ ۴۹۱ ب در ماهور (هم نوازی با ایرج) گلهای تازه ۲۵ (در اصفهان) گلهای تازه ۱۱۳ (در شور – هم نوازی با قوامی) اشاره کرد. اسیر غمها یکی دیگر از تصنیفهای زیبایی وی در گلهای رنگارنگ ۵۵۳ اجرا گردیده است.
وی در سال ۱۳۴۶ همچنین برای یک از انیمیشینهای نصرت کریمی به نام «زندگی» که مراحل جوانه زدن، رشد و نموی یک گل شقایق را به تصویر میکشید موسیقی متنی به صورت تک نوازی تار ساخت (امری که در سینمای ایران چندان متداول نبود) و در بخشهایی از فیلم هم محمد اسماعیلی او را همراهی کرده است.
حافظی در ۱۳۴۲ در کنار یهودی منوهین و یولونیست برجسته روسی الاصل که به همراه کرایسلر به ایران آمده بود قطعاتی را در شور و سه گاه نواخت.
به سال ۱۳۴۵ با سرکار خانم پریوش فرهود ازدواج کرد که حاصلش ۲ فرزند دختر بنامهای نغمه و نازیلاست که نغمه ضمن دارا بودن مدرک لیسانس زبان سالهاست که پیانوی کلاسیک تدریس میکند. حافظی همراه با تولد اولین دخترش نغمه تعدادی ملودی برای کودکان ساخت که سالها در برنامه کودک آن زمان پخش میشدند که آنها را دختری ۶ ساله به نام سوسن اجرا کرده است؛ ترانه هایی چون قصه مادربزرگ، کلاغه میگه و ماهیها. حافظی در سال ۱۳۵۱ بنا به دعوت مهندس شهرستانی وزیر وقت راه به سمت مدیرکل روابط عمومی این وزارت برگزیده شد که این عمل او با مخالفت وزیر فرهنگ وقت مواجه شد ولی در نهایت، این سمت را پذیرفت و در سال ۱۳۵۳ بازنشسته شد. در این سال همراه با ارکستر بزرگ رادیو به سرپرستی بزرگ لشگری و به خوانندگی اکبر گلپایگانی به آمریکا سفر کرد.
در دهه ۵۰ حافظی هم چنین در برنامه تک نوازان با حضور بسیاری از ناموران فرهنگ و هنر شرکت کرد که در زمره بهترین آثار ضبط شده او در سالهای قبل از انقلاب است. در دوران پس از انقلاب هم (به خصوص از دهه دوم به بعد) حافظی کم و بیش امر تدریس را به صورت خصوصی یادر برخی آموزشگاهها (از جمله آموزشگاه موسیقی چنگ) ادامه داد و در این سالها چندین ملودی را نیز ساخت و تنظیم کرد. و به ضبط برخی آثارش در زمینه نوازندگی تار پرداخت. کتاب آموزشی وتئوریک آوازهای ایرانی هم ثمره تتبع و تلاشهای او در این سالهاست.
از آثار ملودیک او به غیر از موارد یاد شده میتوان به:
۱-تازه تر از گل (در مایه ابوعطا – ترانه: بیژن شرقی
۲-شمع و گل و پروانه (با اجرای ارکستر گلها)
۳-همین امشب (ترانه: معینی کرمانشاهی)
۴-خانه کعبه و عید اومد (با صدای غلامحسین اشرفی)
۵-عید اومد، کیست که از دو چشم من (با ترانهای از ابتهاج) وای نازنین آتش عشق همگی با صدای سالار عقیلی
۶- مهربان (با صدای جمال الدین منبری)
۷-خدایی (به زبان آذری)
لازم به ذکر است که شاهین فرهت آهنگساز ایرانی در دورانی که در سوئد به معرفی برخی آثار ایرانی به غربیها مشغول بود اثر «اسیر غم ها» را به صورت هارمونیک برای دو پیانو تنظیم کرد. در کل در زمینه ملودی سازی هم مرحوم حافظی چند اثر نسبتا خوب را ساخت ولی همان گونه که در شیوه نوازندگی، او را نمیتوان در بالاترین سطوح نوازندگی تار در ایران قرارداد در زمینه ملودی سازی هم میشود گفت که وی بیشتر در حکم نوازندهای خلاق بود که در صدد آزمایش قرار دادن استعداد خود را در زمینه تصنیف سازی بود. بهر حال میتوان در زمره کارهای خوب او به رقص گیسو، اسیر غمها همین امشب و چند قطعه برای کودکان اشاره کرد.
اما پیش و بیش از همه حافظی یک فرد فرهیخته در شناخت موسیقی و فرهنگ ایرانی بود که به خاطر شناخت وجوهی از فرهنگ موسیقی غرب (اپرا) و احاطه نسبتاً خوب به ادبیات و فرهنگ پارسی و تلفیق شعر و موسیقی او را به لحاظ دانش نظری از بسیاری از استادان موسیقی سنتی ما بالاتر بود. در ضمن استاد بسیار خوبی در امر آموزش بود و مهمتر از همه یک جنتلمن و فرد محترم و مبادی آداب به مفهوم واقعی کلمه بود. روانش شاد و یادش گرامی باد.
منابع:
۱-ارغنون ساز و فلک (ارج نامه فریدون حافظی) به کوشش مصطفی ساکت
۲- مجله هنر موسیقی شماره ۳۴ نوروز ۸۱ گفت و گو با حافظی
۳-مجله کهکشان ۱۴ آبان و ۱۵ آذر ۱۳۷۰ گفت وگو با حافظی
۴- روزنامه هم شهری ۱۹/۱۱/۷۸ گفت و گو با حافظی
۵- چند گفت و گوی نگارنده با فریدون حافظی
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.