من استادیار دانشگاه، معلم زبان انگلیسی، مترجم، نویسنده، دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی، امروز نشستم دانه دانه لباسهای کهنه پسر ۱۲ ساله ام را شکافتن که با همان پارچهها برای دخترم لباس بدوزم. ثبت بشود در تاریخ که این وضعیتی خانواده ای است که دو حقوق بالا یک میلیون تومان میگیرند، پول اجاره خانه نمیدهند و بیمه هم دارند.
امروز تمام شهر تهران هرجا که میرفتیم صحبت و هیجان کاندید شدن اکبر هاشمی رفسنجانی بود. من نمیدانم این مردم به چه امید دارند. اما هرکسی که بتواند شرایط ما را در این وضعیت بحرانی اقتصادی نجات بدهد، از هر جناحی که میخواهد باشد؛ فقط نجات مان دهد. من دیگر حتی آزادی، مردم سالاری، حقوق بشر و هیچ کدام از این موهبتها را نمیخواهم. فقط نگران آینده فرزندانم در این وضعیت بحران اقتصادی هستم.
اگر وضعیت ما که بالای ۳ میلیون تومان درآمد منزل مان است، این است که باید لباس کهنه بشکافیم که لباس برای فرزندان مان تهیه کنیم؛ وضعیت بقیه خانوادهها را نمیتوانم تصور کنم. فرهنگ ما طوری است که با سیلی صورت خود سرخ نگه میداریم. اما الان وضعیت به قدری وخیم است که منزل مردم مهمان میروی، میوه هم حتی آنچنان مقابل مهمان نمیگذارند. یک ظرف میوه خشک و خالی که برای مهمان تهیه میکنی حداقل ۵۰ هزار تومان، هزینه بر میدارد. من از نگرانی این وضعیت، دیگر مهمانی هم نمیروم که یک وقت دوست، آشنا، فامیلی را ناچار نشوم دعوت کنم. همه این شهر باهم چپیده ایم در آپارتمان هامان منتظر هستیم که بلکه ناجی ای چیزی بیاید، نجات مان دهد.
هاشمی، قالیباف، جلیلی، مشایی، خود خامنه ای! شما نمیدانید ما چه میکشیم. تمامش کنید؛ مردم نان ندارند و جان هم ندارند که به جان شما بیافتند؛ این گوی این میدان، اگر وضعیت اقتصادی ایران را بهبود نبخشید، همه باهم نابود خواهیم شد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.