در سال های اخیر مشاهده پذیرتر شدن اقلیت های جنسی و انتشار اخبار مربوط به این جامعه در رسانه های غیر حکومتی، باعث نگرانی حکومت، سازمان ها و افرادی شده است که خود را موظف به حفظ ساختار سنتی خانواده میدانند که متشکل از مرد، زن و فرزندان است. این نگرانی خود را در تلاش نهادهای مختلف در تبلیغ همجنسگراستیزی و انتشار محتواهای شبه علمی در زمینه ی همجنسگرایی، نشان می دهد. البته این تبلیغات لزوماً از طرف نهادهای مذهبی و دولتی صورت نمی گیرند بلکه نهادهای ظاهراً غیر ایدئولوژیک که می بایست داده های علمی را منبع فعالیت های خود قرار دهند مانند نهاد روانشناسی و مشاوره و نهادهای آموزشی و غیره را نیز در بر می گیرد. ویدیویی که دیدید نمونه ای از این تلاش هاست.

این نوشته نقدی است بر این ویدیوی یک دقیقه ای. اما پیش از نقد لازم میدانیم قسمت هایی که تولید کننده برای پیشبرد دیدگاه خود تعمداً ترجمه ی غلط کرده را تصحیح کنیم.

در قسمت ابتدای این ویدیو لورانس کراوس به شخصیتی که همجنسگرایی را گناه معرفی می کند می گوید:”برای اینکه همجنسگرایی در تمام گونه های حیوانات وجود دارد” (در اینجا گوینده صحبتی از ژن نمی کند در حالی که در زیرنویس کلمه ی ژنوم وارد شده است).

سپس بر پایه ی این ادعا که کراوس ادعا کرده همجنسگرایی منشأ ژنتیکی دارد، این سوال را مطرح می کند تا در ادامه به آن پاسخ دهد: “آیا واقعا ˮهمجنسبازیˮ بصورت طبیعی در ماده ی ژنتیک ما وجود دارد؟”

در پاسخ به این سوال در بخش بعد به عنوان مقاله ای از پیتر تاچل که یک فعال چپ مدافع حقوق اقلیت های جنسی است ارجاع می دهد. این مقاله نقدی به گفتمان بسیاری از فعالان حقوق همجنسگرایان به استفاده از بحث طبیعی یا ژنتیکی بودن همجنسگرایی برای به دست آوردن حقوق اساسی این جامعه است.

در واقع بحث اساسی مقاله ی تاچل این است که نباید پذیرش حقوق همجنسگرایان منوط به ژنتیکی بودن این گرایش و نتیجتاً غیر قابل تغییر بودن آن باشد. نکته ی اصلی مقاله تاچل این است که انسان ها چه انتخابی در گرایش خود و رفتار جنسی شان داشته باشند چه آن را انتخابی ندانند، حق دارند به روشی که می خواهند زندگی کنند و از حقوق بشر مثل افراد دیگر برخوردار باشند.

در طول این یک دقیقه، تهیه کنندگان این ویدیو از لفظ تحقیر آمیز “همجنسبازی” استفاده می کنند. حتی زمانی که گوینده ها از معادل انگلیسی تحقیر آمیزی استفاده نکرده اند. در قسمتی دیگر دوباره ترجمه ی غلطی از جمله ی دین همر آورده می شود. ترجمه ی صحیح گفته ی دین همر این است: “تمام شواهد نشان می دهد که عاملی در تربیت کودک نیست که باعث همجنسگرا شدن باشد. همان طور که عاملی در تربیت کودک وجود ندارد که باعث دگرجنسگرا شدن بشود.”

زیرنویس فارسی تحریفی از کلام گوینده است. در ترجمه، تربیت کودک به”چیزی” ترجمه شده و دگرجنسگرایی به “عدم داشتن ناهنجاری جنسی” ترجمه شده است!!

آیا همجنسگرایی خاستگاه ژنتیکی دارد؟

در سال ۲۰۱۹ با پژوهش بر نیم میلیون نفر شرکت کننده با رفتارهای جنسی مختلف مشخص شد که ژن ها تنها عامل تعیین کننده ی گرایش جنسی نیستند. وقتی پژوهشگران ژنوم شرکت کنندگان که حداقل یک بار رابطه با همجنس را تجربه کرده اند را با یکدیگر مقایسه کردند متوجه شدند که پنج نقطه در نقشه ی ژن هایشان مشابه است. دو مورد از این نقاط با ژن هایی که به حس بویایی و ترشح هورمون ها مربوط می شوند ارتباط داشتند. ولی این پنج مورد تنها یک درصد از تفاوت در رفتارهای جنسی انسان ها را تبیین میکردند. هنگامی که پژوهشگران ژنوم شرکت کنندگانی را که تجربه ی همجنس خواهانه داشتند با هم مقایسه کردند به این نتیجه رسیدند که تنها ۵ تا ۱۸ درصد رفتار همجنسگرایانه از طریق ژنوم قابل توضیح است . این یعنی احتمالاً بیش از هشتاد درصد رفتار و تمایلات جنسی ما تحت تاثیر سایر عوامل ، مثل عوامل زیستی دیگر (شرایط رحم مادر هنگام جنینی، هورمون ها) شرایط فرهنگی و محیطی رقم میخورد.

آیا فهمیدن ژنتیکی بودن یا نبودن همجنسگرایی مهم است؟

شاید کمتر رفتاری در میان انسان ها وجود داشته که تا این حد اشتیاق پژوهشگران و افکار عمومی را برای پیدا کردن “سرمنشأ رفتار” بر انگیزد. به طور کلی سازمان ها برای اختصاص بودجه هنگفت برای پژوهش هایشان نیاز به توجیه اجتماعی یا اقتصادی دارند. به عنوان مثال پژوهش در مورد رفتارهای دیگری مثل پیدا کردن سرمنشاء بیولوژیک به تمایل به رفتارهای هنرمندانه (طراحی، رقصندگی و غیره) در افراد هنرمند یا ریشه ی تمایل به کتاب خواندن در افراد کتاب خوان، یا رفتار دگرجنسگرایانه در افراد دگرجنسگرا، به ندرت اتفاق می افتد و در صورت موجود کمتر توجه رسانه های جمعی را به خود جلب می کند.

یکی از دلایل تمرکز پژوهشگران بر یافتن ریشه ی گرایش به همجنس، دگرجنسگراهنجاری جامعه است که هنوز بطور ناخودآگاه همجنسگرایی را رفتاری انحرافی می داند که باید برای تغییر آن چاره ای اندیشید. به همین خاطر است که در جامعه، هیچ گاه از افراد دگرجنسگرا سوال نمی شود که منشأ گرایش شان چیست. البته تنها جامعه ی اکثریت نیست که مشتاق است دلیل ذاتی همجنسگرایی را بداند. بسیاری از فعالان همجنسگرا نیز دهه ها با استفاده از گفتمان “ما اینگونه به دنیا آمده ایم و این گرایش دست خودمان نیست.” سعی کردند با خشونت ها و تبعیض جامعه علیه همجنسگرایان مقابله کنند.

اما امروزه در کشورهایی که آزادی افراد در سبک زندگیشان، اصل اخلاقی و حقوق بشری شمرده می شود از تب پیدا کردن دلیل همجنسگرایی کاسته شده است و تمرکز نهادهای آموزشی و برنامه ریزان اجتماعی بر روی زدودن دگرجنسگرامحوری از فرهنگ جامعه است. بحث اصلی چنین رویکری این است که انسان ها حق دارند رفتارهای جنسی خود را تا جایی که به کسی آسیب نزنند بدون ترس از طرد شدن از خانواده، مجازات، خشونت در مکان های عمومی و خصوصی، خود انتخاب کنند. آزادی در “انتخاب” شریک جنسی و عاطفی؛ جزو حقوق بشر محسوب می شود و بیولوژیک بودن یا اکتسابی بودن میل یا رفتار جنسی، نباید تعیین کننده ی حقوق فرد باشد. با مشاهده پذیرتر شدن همجنسگرایان و گرایش ها و هویت های جنسیتی متنوع در جوامع مدرن، گفتمان ژنتیکی/ اکتسابی بودن همجنسگرایی جذابیت خود را از دست داده است. به خصوص که این گفتمان قادر به توضیح سیالیت در گرایش بسیاری از افراد که در زمان های مختلف زندگی گرایش های متفاوتی را تجربه می کنند نیست.

از طرف دیگر لزوماً هر رفتار “طبیعی/ ذاتی” ای قانونی و اخلاقی محسوب نمی شود. به عنوان مثال داده ها نشان می دهد اشتراکاتی در ژنوم افراد متجاوز وجود دارد. اما این نتیجه گیری لزوماً نباید به اینجا ختم شود که دولت ها تجاوز را قانونی اعلام کنند. گرایش به کودکان نیز گرایشی است که گفته می شود فرد با آن به دنیا می آید ولی رفتار کردن بر اساس این گرایش، غیر اخلاقی و در بسیاری از کشورهای دنیا غیر قانونی محسوب می شود.

نتیجه گیری:

برای جامعه ی آگاهی که اهل مطالعه است و توانایی تفکر نقادانه را دارد؛ جدا کردن و گذاشتن تکه هایی از جملات افراد مختلف که بعضا ً خود را متخصص معرفی می کنند و دست بردن در محتوا با ارائه ی ترجمه ی غلط، روش کارآمدی برای مهندسی افکار به نظر نمی آید. انتخاب شریک جنسی بدون ترس از تبعیض، خشونت و مجازات، حق اساسی همه ی افراد جامعه است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)