هوشنگ بادیه‌نشین (۱۳۵۸_ ۱۳۱۵) در زمره‌ی شاعران مطرودی است که شعر، نگاه و ضربانگ کلام‌اش در قالب زمانْ جای نمی‌گیرد. او که در ماه‌های نخست پس از مصادره‌ی انقلاب ۵۷ به پایان زندگی خود رسید، تاریخ را به‌گونه‌ای مورد خطاب قرار داده است که گویی روایت عینی روزهای پس و پیش ماست.
شهرهای ایران در ۲۵ آبان ۹۸، شاهد برپاخاستن دوباره‌ی میلیون‌ها تن ایستا و مشت گره کرده بود. در گذار از ششمین ماه از کشتار خونین آبان، شعری از هوشنگ بادیه‌نشین را به یاد آن فریادها زمزمه خواهیم کرد.

«هزاران گل فریاد کاشتیم.
فریادهایمان زمانی نمی‌شناختند، همچنان که موشک، زمان را می‌بلعد.
آیا نوار زمان، این موسیقی‌های غمناک را ضبط نخواهد کرد؟
آیا نوار زمان، آهنگ بودلر را سر نداد؟
مارهایی بودند که خنده‌زنان بر دست و پامان می‌پیچیدند
ما در سرزمین کسانی بودیم که قلب‌هایشان از گور، تنگ‌تر بود،
هنرهایشان چون ناله‌های شوم کفتارها در گورستان‌ها
قلب‌ها و چشم‌های ما را می‌فشرد،
تابوت‌مان نیز بر دوش کوران به سوی گورستان‌ها کشیده می‌شد.
ای تاریخ، ما را به یاد داشته باش!
ای تاریخ، ون‌گوگ، زمان را سر برید
ای تاریخ، ون‌گوگ، کاری را کرد که کسی نکرد
آن‌چنان که ما هم همه‌ی جسم خود را چون خس و خاشاک
در کوره‌ی تافته‌ی زمان سوزاندیم
تا بر گرمی‌های اتاق سرمازدگان، به سکه و کاغذ بی‌افزاییم.
ای تاریخ، ما را به‌یاد داشته باش‌.

#اعتراضات_آبان۹۸

آمنه شهبازی 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)