پیر هری

رخت بهل به گازرگاه

که در رود هری

هر سری به زیر آب ماهی نیست

 

پیر هری

بشوی جامه ی گازر

از آن پیش که در ره اوفتی

که بر جوی سر بنشسته گازران را جامه و رخت

از دگران چرکین تر است

 

توری بواد و زوری

کان شناوران به فندی رهاند

زان مرگاب ژرف

هامونی به تور

و رودی به تیره شنزاری

 

یا بواد که عیسی آب پیمایی

بر سنگچین پنهان معجزه

خفتگان بر بستر رود از خواب بیدار کند

و با دراز آستین به فرارودی بیافکندشان

آنجا که هر پلی هرزه مرزی نباشد

 

پیر هری

مباد که جامه ی نو

به جوی چرکین گازران سپری

 

بیا به رودبار سنور

تا با جامه به رود اوفتادگان درنگری

آنان را که گردابه ی بی گدار

جامه به تن کفن کرد

آنان که گرده ی آب

گورابشان شد

 

۱۸.۰۲.۱۳۹۹

*شهاب

 

 

 

پانویس:

پیر هری یا پیرهرات لقب خواجه عبداله انصاری از صوفیان صده ی پنجم است که گورش در گازرگاه (به معنی رختشویخانه در لغت) است.

 

*شهاب، فلسفه می‌داند، نقاش و شاعر است و زبان شناسی تواناست. او به هشت زبان تسلط دارد. این شعر را به یاد همسایگان افغانستانی سروده که در مرز قربانی خشونت غیر انسانی مرزبانان ایرانی شده‌اند. 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)