⭕️ روز کارگر باید بلندگویی بود برای نیمی از طبقۀ کارگر که از کودکی تا لحظۀ مرگ، کار خانگی می‌کند. می‌زاید، می‌شورد، می‌پزد، می‌سازد، تربیت می‌کند، تیمار می‌کند، تولید می‌کند؛ اما بدون مزد.
با آنکه حتی یک روز اعتصاب‌شان چرخ جامعه و تولیدش را از هم می‌پاشاند، اما دولت سرمایه‌داری کارشان را همیشه بی‌مزد نگه داشته. چون برای اکثریت زنان هنوز بیگاری که از کودکی به آن خو گرفته‌اند «کار» حائز مزد محسوب نمی‌شود. به آن‌ها و ما چنان قبولانده‌اند که کار خانگی، یک فعالیت طبیعی است و تولید اجتماعی نیست. نیمی از عمر هر زن بدین سان از او دزدیده می‌شود؛ صدها هزار ساعات از زندگی‌اش که میتوانست صرف آموزش، کسب مهارت و رشد فردی شود به پای کار خانگی بی‌مزد ریخته می‌شود. در نهایت هم به تبع این #بیگاری بی‌مزد و مواجب برای بدیهی‌ترین نیازهای خود وابستگی به همسر پیدا میکند.
از این روست که جنبش زنان نمی‌تواند تغییر ملموسی برای وضع نیمی از جامعه به ارمغان بیاورد مگر آنکه کسب مزد این کار خانگی یکی از اهداف اولویت‌دارش باشد.

 

⭕️ همچنین نمی‌توان دربارۀ روز کارگر صحبت کرد بی‌آنکه نامی برد از آن دسته کارگرانی که به شکل سیستماتیک از حق کار محروم‌اند.

◾️چه حذف سیستماتیک توانخواهان و معلولان از پروسۀ استخدامی یا بالعکس به بردگی کشاندن‌شان در کارگاه‌های تولیدی که تا همین اواخر بالأجبار به‌خاطر استخدام معلولان از پوشش قانون کار خارج می‌شدند.
◾️چه تبعیض علیه کارگران اقلیتهای ملی که خود را هم به شکل محرومیت و توسعه‌نیافتگی عامدانه در بلوچستان و کردستان و خوزستان نشان می‌دهد و هم به شکل تبعیض‌های استخدامی در ادارات و صنایع دولتی این مناطق. محرومیتی که کارگر بلوچ را به سوختبری و کارگر کرد را به کولبری با چاشنی گلوله می‌کشاند. در خوزستانی که روی طلای سیاه خوابیده و با صنایع نفتی‌اش یک کشور را تغذیه می‌کند، کافی است نگاهی به اعتراضات جوانان تهیدست و بیکار عرب در هفته‌های اخیر و تحمیل اعتصاب از بیرون به برخی شرکت‌ها انداخت تا سند زندۀ تبعیضی را دید که دهه‌هاست بر آنان روا داشته می‌شود.
◾️همین‌طور از تبعیض سیستماتیک استخدامی علیه اقلیت‌های جنسی باید گفت. اقلیت‌هایی که حتی اگر از خطر مرگ و آزار و زندان هم جان سالم به در ببرند، نوبت به بقا- یا فروش نیروی کارشان- که می‌رسد باز هم با طرد و حذف مواجهند. این موضوع بالأخص برای ترنس‌ها که با هزینه‌های هنگفت پزشکی هم دست به گریبانند و بیمۀ درمانی برایشان حکم آب و نان دارد بحرانی‌تر است؛ فراتر از آن پیۀ این تبعیض به تن تمام آن‌هایی میخورد که از قالب‌های سفت و سخت مردانگی و زنانگی میلیمتری تخطی کنند؛ ولو آنکه استاد با سابقه‌ای در دانشگاه خواجه نصیر باشی که صدایی زیرتر و نازکتر از آنچه از «یک مرد» انتظار میرود داشته باشی؛ حکمِ تو اخراج است!
◾️و اما باید از زنان گفت. کارگران تمام‌وقت بی‌مزد و مواجبی که از کودکی تا لحظۀ مرگ کار خانگی می‌کنند و دیده نمی‌شوند. اگر هم شانس استخدام بیرون از خانه پیدا کنند، این استخدام همیشه مشروط است: مشروط به دستمزد کمتر، مشروط به ساعات کار بیشتر، مشروط به آراستگی ظاهر، مشروط به تحمل آزارها و انتظارات جنسی، مشروط به واگذاردن حقوق‌شان در دوران بارداری و… این قصه سر دراز دارد.
◾️در نهایت باید از کارگران افغانستانی گفت. پناهندگان جنگ‌زده‌ای که میلیون‌ها خانه و آسمان‌خراش‌ و برج و مال و پاساژ ایران در چهار دهۀ اخیر بر کمر خمیدۀ آن‌ها بالا رفت؛ با بردگی‌کشاندن‌شان، تحقیر و سرکوب و تلفات جانی‌شان. همیشه یک سو چوب زندان و تعرض و نژادپرستی بر سر آن‌ها بود و سوی دیگر بردگی در مشاغل سخت به بهای مزدهای «نخور و نمیر».

◾️#روز_کارگر متعلق به تمام این‌هایی است که یا کارشان اساساً به رسمیت شناخته نمی‌شود یا با ستم و تبعیض در حق کار و شرایط کار روبه‌رو هستند.

◽️ تصاویر از کارزار خیابان تریبون زندانی سیاسی

 
 
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)