اینجانب کیوان اسفندیار هستم یک پناهجوی ایرانی در کشور کوبا ، شهر هاوانا زیر نظر UNHCR. مشکلات پناهجویان در اینجا فراوان است اما مشکل پناهجویان ایرانی از سایرین خیلی بیشتر است‌.


آخرین پناهجوی ایرانی که پرونده اش توسط دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل پذیرفته شده است بیش از ۴ سال پیش وارد کشور کوبا شده است و پس از آن تمام پرونده ی پناهجویان ایرانی رد شده است.

من بهمراه همسرم بیش از ۱۶ ماه است که در کوبا هستیم و شاهد رد شدن تعدادی از ایرانیان بودیم. تا آنجایی که من اطلاع دارم خیلی از رد شده ها به اکوادور رفتن ( چون نیاز به ویزا ندارد) اما نمیدانم چه آینده ای در انتظار آنهاست. و یکی از نوکیشان مسیحی نیز به ترکیه گریخت و در‌حال حاضر در آتن است، اطلاع ندارم که چه کسانی به ایران بازگشتن و پس از بازگشتن به ایران دچار‌ چه سرنوشتی شدن. من هم بیش از سه ماه پیش جواب ردی اولم را دریافت کردم. مشکل اینجاست که پاسخی که در جواب ردی میدهند از دید همه پناهجویان بسیار نامعتبر است. مثلا برای تمام نوکیشان مسیحی نوشته اند که نسبت به ادعای که کرده اید اعتقاد شما به مسیحیت برای ما محرض نشده است ( باید ذکر‌ کنم که مشکل من مذهبی نیست ) و شما هر سند و مدرکی که ارائه دهید کلا نادیده گرفته میشود و در جواب مینویسند “ناسازگاری وجود دارد”.

و همچنین برای اکثریت نوشته اند که در شبکه های اجتماعی فعالیت نداشتید ( همچنین برای خودم که اصلا این موضوع ربطی به مشکلم نداشت )
گویی که از روی یک لیست دلایل ردی را جدا میکنند و برای هر کسی روی جواب ردی اش میچسبانند. برای یک ایرانی نوشته اند حکم زندانی که به شما داده اند با جرمی که مرتکب شده اید طبق قانون ایران همخوانی ندارد ( گویی از کشور سوییس پناهنده شده به اینجا و همه چیز در ایران طبق قانون است ) . خلاصه که دلایل ردی بیشتر شبیه به توجیه ردی است و این فقط برای ایرانیان صدق میکند و نه پناهجویان دیگر.

تا قبل از ۴ سال پیش اوضاع اینگونه نبود و درصدی از ایرانیان بعنوان پناهنده پذیرفته شده بودند. اما مشخص نیست که در طی ۴ سال اخیر‌ چه چیزی تغییر کرده که آمار پناهندگی ایرانیان در‌اینجا نزدیک به صفر شده است. نه تنها سطح حقوق بشر در ایران بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده است، و از طرفی کنوانسیون های حقوق بشری نیز تغییری نکرده اند. پس احتمالا سیاست پذیرش پناهندگی تغییر کرده است که کاملا غیرقانونی است. زیرا اگر شرایط برای ایرانیان با سایر پناهجویانِ ملیت های دیگر تغییر کرده پس متاسفانه ما شاهد یک تبعیض و چه بسی یک نژادپرستی در حقوق بشری ترین سازمان جهانی یعنی سازمان ملل هستیم.

اینجا هیچ وکیلی نیست، هیچ مشاور و مشاوره حقوقی وجود ندارد. و هیچ دادگاه حقوق بشری برای اعتراض به رای صادره هم نیست. عملا با پنبه سر پناهجویان ایرانی‌ بریده میشود.
از طرفی دفتر UNHCR اینجا زیر نظر دفتر UNHCR پاناما فعالیت میکنند و وقتی برای سوال و اعتراضی به سازمان اینجا مراجعه میکنید شما را به پاناما حواله میدهند. در حالی مصاحبه را کارمندان اینجا انجام میدهند.

میپرسید پروسه پرونده من در‌چه مرحله ای است؟ جواب میدهند پاناما
به پانلاما ایمیل میزنیم، میگویند باید حضوری به سازمان خودتان مراجعه کنید. انگار سرکار هستیم.

خودشان میگویند که سازمان اینجا و پاناما بصورت یک تیم فعالیت میکند و مصاحبه ها توسط‌کارمندان همینجا صورت میگیرد اما شفاف سازی وجود ندارد.

هیچ جایی هم برای شکایت و اعتراض نیست. اگر به دفتر‌ مرکزی ژنو ایمیل بزنید میگویند بررسی کیس به ما ربطی ندارد. شخصا به ۱۰۰ ها سازمان حقوق بشری و رسانه ها ایمیل زدم اما یا جوابی نگرفتم و یا پاسخی که دریافت کردم چیزی بجز ابراز تاسف از ناتوانی در کمک نبود. حتی کسی نیست صدای ما شود. برای وجود تبعیض دلایل دیگری هم وجود دارد، شخصا درخواست میکنم که بازرسی بیاید و زمان دریافت کمک هزینه از طرف سازمان را بررسی کند، مطمئن هستم که در ۱۶ ماهی که در اینجا بودم پناهجویان ایرانی نسبت به سایر پناهجویان دیرتر زیر پوشش حمایت مالی سازمان قرار گرفته اند. حتی پناهجویی برای رفتن فرزندش به مدرسه باید ۸ ماه منتظر میبود. چیز دیگری که این تبعیض ها را تقویت میکند عدم اتحاد ایرانیان است. بعضی ها بخاطر ترس از رسیدگی به پرونده شان اعتراض نمیکنند و بعضی آن را بی فایده میدانند. بعضی ها هم شخصیت و فروتنیشان اجازه اعتراض را نمیدهد. در حالی که بعضی از پناهجویان کشور دیگری بصورت متحد و با ادبیات نه چندان نامحترمانه اعتراض میکنند و در خیلی از موارد نیز نتیجه میگیرند.

اخیرا ( دسامبر ۲۰۱۹) نیز رییس سازمان UNHCR اینجا بعضی از ایرانیانی که بعد از رد شدن به کشور اکوادور گریخته بودند را متهم به عدم صداقت کرد ( که آنها حمایت مالی میشدند در حالی پول داشتند تا بلیط اکوادور را بخرند ) این تهمت بسیار دردناک بود. چون آنها یا توسط کلیسا برایشان بلیط تهیه شده بود و یا از ایران برایشان بلیط‌ گرفته بودند ( و بخاطر تحریم های دو طربه امکان مبادله پول وجود ندارد) احتمالا ناراحت بودند که چرا بعد از ردی به ایران بازنگشتند تا در‌خطر‌ قرار‌ بگیرند و بجای آنکه انگشت اتهام را بسوی خودشان بگیرند بسوی ایرانیان گرفته اند.
در ضمن کمک هزینه دریافتی از سازمان حتی نصف هزینه های پناهجویان را پوشش نمیدهد. مثلا من و همسرم که ماهی ۴۹ دلار دریافت میکنیم هزینه ماهانه مان نزدیک به ۱۸۰ دلار است.
از طرفی دیگر این کمک هزینه است پس لازم نیست کسی بی پول شود تا درخواست کند‌.
همچنین شنیده ام بعضی پناهجویان کشور خاصی از طرف سفارتشان حمایت نیز میشوند و گاها موتور نیز دارند اما پناهجویان ایرانی هیچکدام دوچرخه هم ندارند ولی با اینحال باز تیغ تیز سازمان رو به ایرانیان است.
کارمندان اینجا با ما محترمانه و اداری برخورد میکنند اما وقتی مشاهده میکنید که برخوردشان با پناهجویان و پناهندگان کشورهای دیگر صمیمی تر است و پای درد دل آنها مینشینند با خود میگویید مگر ما انسان نیستیم. مگر ما نیاز به حرف و درد و دل نداریم.
مگر ما مشکل نداریم.

حتی در‌ مواردی اگر گردهمایی بود خیلی اوقات ما از طریق پناهندگان افغانی متوجه میشدیم و کسی به ما اطلاع نمیداد( نه تلفنی و نه ایمیل).

اینجا فکر‌ نکنم بیش از ۱۰۰ پرونده باشد برای رسیدگی ولی بی جهت پروسه پناهندگی بسیار طولانی است ( بجز مواردی که همگی ردی کامل دریافت کردند).

کنار این مشکلات مسائل زندگی را نیز اضافه کنید. کشوری بسیار گران برای غیر کوبایی ها. آب و هوای متفاوت که ۸ ماه سال همیشه گرم است با پول برق بسیار‌ گران. کمبود همیشگی بعضی از مواد غذایی. کمبود دارو. تغییر مکان بسیار چون اکثر خانه ها مشکل آب دارند و خیلی از ساعات روز آب ممکن است نباشد. صف های طولانی برای خرید. خانه نشینی همیشگی و کلافگی و بلاتکلیفی اینجا اجازه کار‌برای ما وجود ندارد و حتی هیج کار سیاهی نیز نیست ، میانگین حقوق کوبایی ها معادل ۴۰ دلار است اما‌ کوبایی ها دفترچه ای دارند که با آنها اکثر چیزها را بسیار ارزان و در حد رایگان دریافت میکنند اما برای ما داستان متفاوت است . اینترنت بسیار گران: مثلا ۱۰ دلار برای ۱ گیگ اینترنت موبایل ماهانه که باعث ارتباط کم با اعضای خانواده در ایران میشود. مشکلات اینجا آنقدر کافی هست که یک مهاجر که به فکر پناهندگی است بعد از چند ماه خود دوباره به ایران فرار کند، ولی برای کسایی که مانند من چاره ای ندارند آزار دهنده ترین چیز تبعیض است. گویا اینجا راهی بجز اعتراض جلوی پایت نخواهند گذاشت و احتمالا من هم باید برای احقاق حقم در‌ مسیر تحصن و اعتصاب غذا قدم بردارم چون چاره ی دیگری نیست و کسی صدایمان را نمیشنود و حامی نیست.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)