از ووهان تا سرزمین های دور و دورتر، تا به کنون، هرگز این سان، میلیاردها انسان، باهم و در یکدم به مرگ نیندیشیده بودند. کورونا، با اسفنجی که به کف دارد، در یک چشم به هم زدن سراسر افق ها را پاک نمود، پرده ی تیره ای به چهره ی آینده افکند، در یک چشم به هم زدن میلیاردها انسان را به خانه ها راند و همه ی پیوندها و نزدیکی ها را با دهشت درآمیخت. کورونا نمی خوابد و از بام تا شام و از شام تا بام می درد و می بلعد. کورونا چون آز، هردم گستاخ تر از پیش می تازد و گرسنه تر از پیش است. کورونا، زمان ها و هزاره ها را به هم می دوزد. آدمیان، همان احساس و دلهره ای را با کورونا می زیند که دو هزاره پیشتر با مرگِ سیاه (طاعون) و وبا زیسته و مرده اند. هزاره ها پیش، همان اندازه ناتوان در روبارویی با مرگِ سیاه بودند که امروز در روبارویی با کورونا. امروز کورونا، از دستِ نامرئیِ اقتصاد و از دلار، از امریکا و زبان و ارتش و اینترنت اش، جهانی تر است. کورونا امروز، پرتوان تر از اینترنت، آدمیان را به هم نزدیک و از هم دور ساخته است. آنچه کورونا می کند برخی را به خدایان نزدیک تر و برخی را از خدایان دور می سازد. ولی تا آنجا که پیروز است به توانِ پوچ منشی و پوچ گرایی می افزاید. تا آنجا که پیروزمندانه می تازد، کِهْ منشی و بی مِهری را می گستراند. نیز در این میان گاهی نیکمردان و نیکزنانی پدیدار می شوند، از خود می گذرند تا دیگرانی جان بدر برند و از زیرِ داسِ کورونا نگذرند. بی گمان میلیون ها میلیون انسان از خود و از دیگران می پرسند: چه ها کردیم که چنین شد؟ آیا خدایان چنین پادافره ای را فرستاده اند؟ آیا طبیعت به خشم آمده و پاسخِ خشونتِ آدمی را به جانش افکنده؟ آیا دسته ای از دولت ها، در آزمایشگاه ها این جانگدازه را پرورانده اند؟ و باز بی گمان پاسخِ دندان گیری نمی یابند. آیا مردانِ دین و فلسفه نیستند که امروز باید برای یافتن و دادنِ پاسخ برخیزند؟ آیا توانی برای این مردان، در جهانی که خدایانش مرده اند، به جای مانده است؟ اگر این مردان از خدایان و از داناییِ مینوی گویند، کسی را گوشِ شنوا خواهد بود؟ آیا انسانِ پسا کورونایی، راهِ خود را دگر کرده و دیگر به آنچه بود باز نخواهد گشت و بِهْ از آن خواهد زیست؟ آیا انسانِ پیشا و انسانِ پسا را پلی به نامِ کورونا (آنگاه که درهم کوبیده شود) برای همیشه از هم جدا خواهد کرد؟ آیا کورونا مانندِ زرتشتِ نیچه آمده است تا فراتر رفتن از خود را به آدمی بیاموزد؟ آیا آمده تا ناتوانی آدمی را به آدمی بپذیرانَد و به او دریابانَد که «تنها یک خدا می تواند آدمی را نجات دهد». آیا کورونا برای این پدیدار نشده است که پستی ها و ویرانگری های آدمی را به رُخ اش بکشد و به آدمی هشدار دهد که: « آنجا که خدا نباشد هرچیزی شدنی است»؟ 

 مرگِ تاجدار از اورنگ خود برخاسته و به میانِ مردمان آمده تا نشان دهد که در برابرِ او جایگاه و قدرت و دارایی، پشیزی ارزش ندارد و همگان را به یک چشم می نگرد و همگان را به یک سان می بَرَد. مرگِ تاجدار آمده تا به ما آدمیان بیاموزد که پادشاهیِ مرگ، مرگ نمی شناسد. دیروز مرگِ سیاه و وبا، امروز کورونا و فردا با چهره ای دیگر. دین و فلسفه و سیاست باید رنگ دگر کنند. جهانِ مدرن دین و فلسفه و سیاست را تا جایگاهِ آدمی پایین آورد و اکنون کورونا به ما می گوید این آدمی است که باید بالا و بالاتر رود تا شایسته ی خدایان و فلسفه ی مینوی گردد.

کورونا هم دهشت آفریده و هم شگفتی.

اگر با دهشت و شگفتی است که فلسفه آغاز می شود،

اینجا و اکنون، دوباره، زمانِ آغازِ فلسفیدن است!

 

خسرو یزدانی
دکتر فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس

 

یکشنبه ۲۲ مارس ۲۰۲۰ – فرانسه

 

رایانامه (ایمیل) : Khosrowxyz@yahoo.fr
کانال تلگرام : (کانال فلسفی «تکانه») khosrowchannel@

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)