مواجهه با هیولای کرونا، نه راه پیش و نه راه پس؛
بی پناه همچون زحمتکشان افغانی در ایران

در ایران خطر، خود جمهوری اسلامی است. هیولا، اپیدمی، ابتلا و مرگ، خود جمهوری اسلامی است. این حکومت و اقدامات آن است که ویروس را میاورد، محیط انتشار اپیدمیک گسترده را فراهم میسازد و دسته دسته قربانیان را به مسلخ میفرستد. گفته میشود بدنهای ضعیف و بیمار حلقه اصلی انتشار کرونا را تشکیل میدهد. باز به همین دلیل ایران، ناکجا آباد سکته ها و عفونت ها، بستر فقر و فقدان بهداشت و درمان، بر بستر یک جامعه طبقاتی هار، خود سرزمین کنعان کرونا است.

انبوهی سند در مرکز پژوهشهای مجلس و یا آرشیو صفحه اینترنتی خانه کارگر گواه منجلاب فقر و تباهی و نگون بختی برای مردمی است که زمین و زمان را بهم میدوزند تا با شرافت چرخ زندگی را در گردش نگه دارند. انبوهی از گزارش پلیس انتظامی، اداره بهزیستی و کمیته امداد گواه است که میلیونها نفر از آنها در چنبره دستمزدهای ناچیز و یا بیکاری ناکام مبمانند… این میلیون ها نفر، بخش مهمی از جمعیت شهر، و زندگی پرشتاب روزمره همگی ما را تشکیل میدهند، زحمتکشان افغانستانی در میان آنها موج میزند، آنقدر زیاد، با دردهای آنقدر مشابه که به سختی میتوان فرقی قایل شد و یا فرق چهره ها را بخاطر آورد … امروز زحمتکشان افغانستانی در کرونای این سرزمین نیز شریک میشوند… اما همچنان نه بعنوان قربانی، بلکه مقصر قلمداد میشوند و اساسا حقی برای ارجاع به آن ندارند. مطابق اخبار دست کم دو هزار مهاجر افغانی به بهانه مبارزه با کرونا به مرزهای افعانستان اخراج شده اند.

دولت و مسئولین حکومتی میگویند و دلداری میدهند “کرونا را شکست میدهیم”، وعده داده میشود “شهر ها را از کرونا پاک خواهیم کرد” . باید پرسید کدام شهر؟ برای چه کسی و چگونه؟
آن سرزمین یکپارچه درد و نیاز و حسرت است. اما میشود زیر همان آسمان زندگی کرد در محله آنطرف زندگی دیگر، قانون دیگر و دولت دیگری داشت؛ میشود در همان شهر اما هوای دیگری، و اکسیژن بجای سم تنفس کرد؛ میشود از همان بازار و فروشگاه، اما با دست پر بیرون آمد؛ یک همشهری در همان شهر، اما بیمارستان خود، مدرسه خود، کافه و هتل و سالن مد خود را داشت؛ در همان شهر، اما میشود پنجره بالکن منزلگاه تو، نه حلبی آبادها، نه زباله های همسایگی آنها و نه شب نخوابی سمج زباله گردان را بخود ندیده باشد؛ میشود در سرسام هیاهوی بی امان و کر کننده شهر گم شد، اما نگاه و گامهای سراسیمه و سرگردان در پی یک لقمه نان را نشناخت؛ …

این تهران است، شهر پس از شهر ساخته و پرداخته روابط و حکومت اسلامی سرمایه است…. و امروز در شهر غرق در بیماری و ویروس و کرونا، میشود مطابق نصایح وزارت بهداشت و تاکیدات علمای اعلا روزانه چند بار دستها را با صابون شست، در و پنجره را بست، تمام شهر را بیرون کرد، اپیدمی را تا پشت شیشه اتاق نشیمن فراری داد، زندگی خود را کرد و مواظب خود بود تا آبها از آسیاب بیافتد… در بحبوحه اشاعه کرونا، این چهره جمهوری اسلامی جلودار صحنه شده است، منت میگذارد، زبان درازی میکند، سرکوفت میزند و در بی پناهی قربانیان دنبال مستمسک میگردد. دیروز معتادان، کودکان خیابانی، و دست فروشان مورد حمله قرار گرفتند و امروز زحمتکشان افعانستانی!

کرونا و اپیدمی و مخاطرات آن، ایران، مردم و دولت … هیچ کدام پدیده مشترک و واحدی نیستند، دو دنیای متفاوت، سیاه و سفید، با سرنوشت متفاوت دست به گریبان هستند. جمعیت افغانی نه مثل “پناهنده” بلکه مثل همزاد و همسایه و همکار لایه زیرین دنیای سیاه و سرگذشت چرکین نسل های بخت برگشته خود ما هستند…

آنها همه مسیر طولانی را با ما آمده اند .. و امروز در مواجهه با کرونا جز چشم آگاه، وجدان بیدار و بینش انسانی ما پشت و پناهی ندارند. جمهوری اسلامی جلو افتاده و همه جل و پلاس نداری و نارسایی این انسانها که نتیجه پنجاه سال سیاست وحشیانه علیه آنهاست را با وحشت از “سرایت اپیدمی” مورد حمله قرار داده است.

برای کارگر نه ترس و نه دست پاچگی، راه حل نیست. طبقه کارگر گلیم مشترکی از تندرستی و آسایش و نیک بختی دارد که امروز بیش از همیشه سر سختی و نظم، همبستگی و همدردی آحاد این شجره را میطلبد. همبستگی و حمایت فعال از زحمتکشان افغانی شاخص گویایی بر روشن بینی و آینده در انتظار است.

درمان کامل و حفاظت در مقابل کرونا باید همه بیماران و مبتلایان را شامل گردد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)