چندی است، رسانههای منتسب به اصلاح طلبان و کانالهای تلگرامی ایشان، با حسرت بسیار از دموکراسی در ترکیه مینویسند. در محافل سلطنت طلب و افراد مرتبط با گرایشات راست افراطی نیز همواره پهلوی اول را با آتاتورک مقایسه کردهاند. نگارنده چون مدت نسبتا” طولانی و در برهههای مختلف زمانی در ترکیه زندگی کرده است و تا حدودی با این کشور آشنا میباشد. وظیفه خود میداند که مطالبی در حد بضاعت به عرض هموطنان برساند:
علاقه مندان به پیشینه سرزمین آناتولی را ارجاع میدهم به منابع تاریخی فراوان که در این زمینه در دسترس میباشند. از جمله کتاب تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران معاصر استاد نفیسی که به طور خلاصه به بررسی نخستین حضور تُرکها در مرزهای شمال شرقی ایران در روزگار ساسانیان پرداخته است. این که تُرکها سپس به قدرت گیری در دربار خلیفه بغداد و به تدریج به سیطره بر ایران و آسیای صغیر نایل آمدند. سلاطین تُرک سلاجقه که شاخهای از ایشان در پی قرون و اعصار ساکن بخشهای شرقی ترکیه امروزی شده بودند، به مرور زمان توانستند ارامنه و اقوام یونانی-رومی را از آناتولی برانند، سپس حکومت عثمانی را بنا نهند که بعد از قرنها گسترش تا بالکان و سرزمینهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا، سرانجام در پی جنگ اول جهانی از هم پاشید و کشوری که امروز جمهوری ترکیه میشناسیم متولد گردید.
اینکه چرا اصلاح طلبان جدا افتاده از قدرت با حسرت به انتخابات اخیر ترکیه مینگرند و به مقایسه دموکراسی در دو کشور همسایه میپردازند یا پهلوی گراها، رضا شاه را با اصرار، همتراز آتاتورک قلمداد میکنند شگفت انگیز نیست زیرا هر دو گروه در آرزوی بازگشت به قدرت هستند و نگاه نوستالژیک به مساله دارند.
دو ملت ایران و ترکیه علیرغم تشابهات و تفاوت هایی که دارند، اما در طی یک قرن اخیر در دو مسیر متفاوت گام نهادهاند و آیا هر کدام اینک در کجا ایستادهاند، نیاز به تامل دارد و به جای مقایسههای ساده انگارانه و توام با حسرت، بایسته است که نگاهی اجمالی به گذشته دو ملت افکنده شود. هر چند ترکیه با مسائل عدیده در حوزههای مختلف درگیر است ولی بلوغ سیاسی ترکها به یُمن حضور فعال احزاب، برخورد اندیشهها و آزادی نسبی در حوزه رسانه، با وضعیت اسفبار امروز ایران قابل مقایسه نیست زیرا دو ملت به ویژه در یکصد سال اخیر مسیرهایی متفاوت را پیمودهاند که به برخی از آنها میپردازیم.
۱) ایران در اوایل قرن بیستم صاحب مجلس شورای ملی و قانون اساسی مشروطه بود. رضا شاه مجلس را تعطیل و به بهانه نوسازی و تجدد، قانون اساسی را زیر پا گذارد و با (حکم میکنم) کار خود را پیش برد. اما ترکیه بعدها با ظهور آتاتورک صاحب یک قانون اساسی مترقی و مجلسی شد که قبلا” نداشت و ارتش حافظ قانون اساسی گردید. دین و خرافات از صحنه سیاست رخت بربست و تجربه تلخ حکومت اسلامی خلیفههای عثمانی، موجبات ترکیه نوین را فراهم ساخت. انتخابات امروز ترکیه، میراث نظام جمهوری آتاتورک است اما اینجا در ایران، محصول یک نمایش مضحک به نام انتخابات میشود قوه مقننه بله قربان گوی فاسد، قوه مجریه علیل و مریض که در کنار قوه قضاییه غیر مستقل، جمعشان جور شده است؛ در هر دو استبداد سابق و کنونی چنین بوده است و تفاوت چندانی با هم ندارند.
۲) رضا شاه در سفری که به ترکیه داشت برای میزبان خود سوغاتی گرانقدر برد و هنگام خداحافظی به رسم معمول، مقابلا” آتاتورک هدایایی داد؛ او مقداری اشیای کم ارزش و چیزهای خوردنی توشه راه میهمان خود کرد که به رضا شاه بَرخورد. آتاتورک به رضا شاه گفت: اعلیحضرت ببخشید قابل شما را ندارد. اینها را که ملاحظه میفرمایید با حقوق ماهیانهام و از جیب خودم برایتان خریدهام. ببخشید که مانند شما نمیتوانم تحفههای گرانبها پیشکش کنم. به گواه تاریخ، رضا شاه در پایان دوران حکومتش علاوه بر وجه نقد قابل توجه که در بانک ملی داشت (چون بانک مذکور را مال خودش میدانست)، سپرده لیره استرلینگ در لندن، صدها قباله و سند ملکی از مردم به عناوین گوناگون گرفته و به نام خودش زده بود تا هنگام خروج از کشور که به پسرش منتقل کرد. آتاتورک نه از خودش چیزی داشت و نه برای وارث چیزی گذاشت.
۳) ترکیه پسا عثمانی از هم پاشید. آتاتورک که ملتش را از قدرتهای پیروز جنگ اول جهانی و یونان باز ستانده بود، کشوری ویران از جنگ را بایستی اداره میکرد و برایش همه چیز را از نو ابداع مینمود؛ از جمله زبان، تاریخ و فرهنگ. در حالی که ایران، همه اینها را داشت. آتاتورک به فرستادهای از طرف دولت ایران گفته بود شما تاریخ، تمدن، زبان و فرهنگ غنی دارید و من باید همه اینها را برای مردم ترکیه بسازم. قوه مقننه مستقل ترکیه، ملزم به تایید خواستهها و نظرات رییس جمهور بود تا به قانون تبدیل شوند در حالی که در ایران، شاه خودِ قانون بود. گروه ترکان جوان به رهبری آتاتورک طی جنگ اول جهانی و پایان عثمانی، شجاعانه با متفقین جنگیدند و ترکیه را نجات دادند در حالی که رضا شاه طی جنگ دوم جهانی از وحشت رسیدن قوای روس به حوالی قزوین، تهران را ترک کرد و ارتشی که از جیب ملت فقیر، هزینه فراوان برای تربیت و تجهیزش شده بود را به حال خود گذاشت. با ورود قوای متفقین، ارتش رضا شاه به اشارهای فروریخت و بدون مقاومت، کشور را تسلیم قوای بیگانه کرد. جالب است که سی و هفت سال بعد (بهمن ۱۳۵۷) ایران تسلیم یک دشمن دیگر شد؛ این بار بیگانهای فاقد نیروی مسلح، ملت را تسخیر کرد.
۴) تعصب ترکهای آسیای مرکزی از همان وقتی که اسلام را پذیرفتند با نوع مسلمان شدن ایرانیان تفاوت داشت. خشونت نهادینه در عنصر ترک-مغول با ذات اسلام همخوانی بسیار داشت؛ جهاد و گرفتن غنیمت، عین پیشینه حرفهای آن جماعت بود. با آن همه استعداد در غارت، چندی بعد تیمور لنگ ظهور کرد. وی در فقه اسلامی یک مجتهد جامع الشرایط زمان خویش محسوب میشد؛ خودش هم فتوا میداد و هم سر میبرید. در حالی که ایرانیان شاعر مسلک، بعد از دو قرن سکوت همواره بدعت در دین میگذاشتند و برای مقابله با تعصب عرب، مذهبها اختراع کردند. امروز در ترکیه همچنان زمینههای اعتقادی و تعصبات دینی دوره عثمانی پابرجاست. پیدا شدن اربکان و اردوغان، با وجود قانون اساسی لائیک و حکمرانی عرفی از آن جملهاند. مردم این کشور، از پیروان راستین بنیانگذاران این دین حنیف به شمار میروند. در مقایسه با ترکهای واقعا” مسلمان، اعراب همواره ایرانیها را در طول تاریخ، رافضی، زندیق، آتش پرست و غیره نام نهادهاند و تا خود امروز، ایرانیان هرگز مسلمان نشدند. از لطایف تاریخ اینکه امروز ترکهای به راستی مسلمان، حکمرانی عرفی دارند که گواهش انتخاباتی است که شاهدش هستیم و ایرانیان با سابقه طولانی در نبرد با این دین، باید در قرن بیست و یکم زیر یوغ حکمرانی یک خلیفه روزگار را سر کنند.
۵) سیاحان اروپایی عصر صفوی در سفرنامههایشان نقل کردهاند که دو ساعت ساز فرنگی، یکی عازم اصفهان و دیگری ساکن استانبول میشود. آن که در ایران بوده، بسیار مورد مهر مردم واقع میشود و تا پایان عمر در اصفهان به خوبی و خوشی زندگی میکند. اما ساعت ساز دوم به اتهام دست بردن در امر الله و مداخله در کار موذن از آن شهر اخراج میگردد. به قول فریدون آدمیت، جبر جغرافیایی میان ما و اروپا فاصله انداخت. اگر به جای ترکها، ما همسایه قاره سبز میبودیم، به واسطه روحیه ایرانیان، راه تجدد و پیشرفت را سریعتر طی میکردیم. یابان yaban در زبان ترکی استانبولی یعنی وحشی، غیر خودی و چیز تلخ. مثلا” بلوطهای تلخ را که قابل خوردن نیستند را یابان میگویند. این کشور با وجود درآمد سرشار از صنعت توریسم، عموم مردم ترکیه، گردشگران خارجی را نجس و کافر میدانند و آنها را یابانجی yabanci خطاب میکنند. با این وجود، منافع ملی و راهبرد سیاست خارجی ترکیه عضو ناتو و گروه ۲۰ حکم میکند که با اسرائیل و روسیه نیز کار کند. ایرانیها نه چنان میاندیشند، نه چنین رفتار میکنند.
۶) در ترکیه پایه آموزش و پرورش را به نحوی گذاشتهاند که امروز بعد از صد سال، یک دانش آموز در نقشه جغرافیای جهان با ذره بین میگردد ببیند که از بالکان تا سیبری کجا کسی را میتواند پیدا کند که هم قبیلهاش باشد، همزبانش باشد، هم نژادش باشد؟ رد پای فرهنگ و اقتصاد ترکیه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در تمامی جمهوریهای سابق حتی در تاجیکستانِ فارسی زبان و جمهوریهای خودمختار درون فدراسیون روسیه حیرت انگیز است. تعصب ترکی-مسلمانی، نفوذ فرهنگی و اقتصادی ترکیه را دوچندان کرده است و به موازات راهبرد منافع ملی دولت عمل میکند. در حوزه قفقاز، جمهوری آذربایجان و ترکیه خود را یک ملت دو دولت میخوانند. حال مقایسه کنیم ایران را در ارتباط با ملتهایی که از ما هستند و برخوردار از عنصر ایرانی میباشند، مانند کُردها، افغانستانیها و تاجیکستانیها. به عنوان مثال، در آسیای مرکزی، تاجیکستان جزیرهای است کوچک و غریب در میان کشورهای ترک زبان محاصره شده است. فارسی زبانان دو شهر بخارا و سمرقند در ازبکستان، همیشه خود را ایرانی دانستهاند. آنها قرنها زیر سیطره ترکان به سر بردهاند و پس از استقلال تاجیکستان، این مردمان عاشقانه در جستجوی گمگشته خود و برادر بزرگترشان ایران بودند. اما تا همین چندی پیش، سردی روابط دو کشور به حدی بود که داشت قطع میشد. نگاه کنیم به رفتار ما ایرانیان با همزبانان افغانستانی. ببینیم در استبدادهای سابق و فعلی با کُردها که در هر جای دنیا باشند ایرانی بودهاند و ایرانی هستند چه کردهایم. میدانیم که نیای بنیانگذار سلسله ساسانیان به یقین از طرف مادری کُرد بوده است و کُردان از اصیل ترین ایرانیان به شمارمی روند. اما مردم ترکیه خود را با همه ترکهای جهان یک ملت تورک میدانند و این را از مدرسه آموختهاند. تجربه شخصی نگارنده که اصلا” آذری است و اهل تبریز، گواه این مدعاست که اهالی ترکیه وی را بسیار نزد خویش محترم و عزیز میشمارند.
۷) ترکها به پدران خویش میبالند و به گذشتهشان افتخار میکنند. نام محلههای استانبول و خیابانهایش بعد از صد سال تغییر نکرده و هنوز عثمانی است. یک تکه سنگ که اصلا” متعلق به تاریخ و فرهنگ یونانی-رومی است و به پیش از ورود ترکها به آناتولی باز میگردد را پیدا میکنند، دورش حصار میکشند، بلیت میفروشند به همان توریستهای یونانی و ایتالیایی و ارج میشمارند آنچه را که دارند. مقایسه کنیم با تخت جمشید و پاسارگاد که چگونه نگهداری میشوند در حالی که مردم بر روی بناهای تاریخی یادگاری مینویسند. اخیرا” وزیر گردشگری اذعان داشته که پول نداریم از بناهای تاریخی و میراث فرهنگی نگهداری کنیم. ترکیه تنها به عناصر ترک اکتفا نمیکند و مانند جمهوری آذربایجان به مصادره مشاهیر و هنر و فرهنگ ایرانی نیز اقدام نموده است؛ این خصلت، ریشه در خون ترکی-مغولی آسیای مرکزی ایشان دارد زیرا با گرفتن غنایم از بیگانه با دستورات دین حنیف و روحیه ترکها سازگار است.
۸) نگارنده در سال ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) دوران نخست وزیری تورگوت اوزال در ترکیه زندگی میکرد. زمانی که همین برادران اصلاح طلب داشتند از راه کربلا میرفتند که به فضل الهی برسند به قدس؛ در این راهِ صدها میلیارد دلاری که میتوانست صرف ساختن کشور شود و دهها هزار جوان که انقلاب کرده بودند، نسلی مطالبه گر که باید نفله میشدند و امروز دهه تاریک ۱۳۶۰ را دوران طلایی امام مینامند، ترکیه دوره اوزال داشت برنامه توسعه اقتصادیاش را مینوشت و پیاده میکرد. نه تنها ترکیه بلکه ویتنام، امارات، اندونزی، چین، مالزی و برزیل و بقیه هم داشتند همین کار را میکردند؛ آنها که با دنیا سر جنگ نداشتند، دنیا نیز روی خوش به آنها نشان داد. مخصوصا” بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، به هر کجای آسیای میانه، روسیه و اروپای شرقی و در تک تک کشورهای عربی که پا بگذاریم، یک نفر از ترکیه را میبینیم آنجا حضور فعال دارد و در راستای راهبرد منافع ملی دولت متبوعش دارد کار میکند. ترکیه از موسیقی و صنعت فیلم و سریال خود نیز برای نفوذ فرهنگی در بالکان تا قفقاز و از آسیای میانه تا جمهوریهای فدراسیون روسیه و اوکراین استفاده کرده و مناسبات اقتصادی و برنامههای راهبردیاش را بر آن استوار نموده است.
خلاصه اینکه ما ایرانیها بیش از یکصد سال است که داریم دور خودمان میچرخیم. نه میدانیم که در حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ دقیقا” چه میخواهیم و نه با تصور اینکه پنداریم در جستجوی چه هستیم، نمیدانیم چگونه بدان دست یابیم. تُرکها هم میدانند که دقیقا” چه میخواهند و هم راه رسیدن به آن را پیدا کردهاند. این حقایق نه معطوف به استبدادهای پهلوی و جمهوری اسلامی حاکم، که بیشتر مربوط به خلق و خو و روحیات ما ایرانی هاست که عاشق استبدادیم؛ جای تعجب نیست که اصلاح طلبان و پهلوی دوستان، انتخابات ترکیه را از دور نظاره کنند و برای بازگشت به قدرت آه بکشند اما از سابقهشان نزد حافظه ملت ایران، خود را به کوچه علی چپ بزنند.
رضا عسکری – تهران، ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
نظرات
عالیست…
سه شنبه, ۲ام خرداد, ۱۴۰۲