راقم این یادداشت معمولا عادت به خواندن نوشته های روشنفکرانه به دو علت ندارد، اول، فهم این نوشته ها بعلت مطول بودن و تکرار یک مقوله به شکل های مختلف خسته کننده است، و دوم، مقاله ای که در یک رسانه عمومی درج می شود، باید ساده و حاوی راه حل و راهنمائی برای خوانندگان عام باشد. چرا که بحث های آکادمیک برای عموم مردم نه جذاب و نه راهگشا است. در این موارد همیشه به یاد گفته شاملو می افتم که ” من با شعرم فلانی را به دار کشیدم” و به خاطر می آورم در محفلی در سال ۱۳۵۵ به دکتر خوئی گفتم، “شعر شما، همیشه سخن از زرد پوشان، و رزمندگان سخن می گوید، چرا؟”، پاسخ داد، ” ما در میدان جنگیم و در معرکه مبارزه کسی شعر عاشقانه نمی سراید، هر چه هست سرود است و مارش برای نبرد”

دوستی از من خواست تا مقاله ایشان که در نقد یادداشت آقای نیکفر نوشته را بخوانم و نظری بدهم، با خواندن مقاله دوست موصوف ، نتوانستم به نکات اصلی یادداشت آقای نیکفر پی ببرم و لذا یادداشت آقای نیکفر را هم خواندم.

استاد طاهری در سخنان خود از جمله ای به این مضمون استفاده می کند، در انقلاب ۵۷ کشور ایران بعنوان یک ملت- دولت فرو ریخت و جایگزین آن بی دولتی حاکم شده است، در یادداشتی برای ایشان نوشتم، ابتدا باید ببینیم آیا قبل از انقلاب در ایران ما یک ملت- دولت داشته ایم که در حال حاضر فاقد آن هستیم.  ملت- دولت زاده نظام سرمایه داری برای فراهم آوردن زیر ساخت های مورد نیاز برای رشد و گسترش نظام سرمایه داری بوده ، و دارای مختصاتی است، که در صورت غایب بودن آنها، حکومت مستقر هرچه می تواند باشد بجز نظام ملت- دولت.

مردم ساکن در ممالک محروسه دوران قاجار، رعیت های اربابان و اربابان ، چاکر های حاکمان، و بالاخره، والیان ولایات ، نوکران شاه بودند.

تحصیلکردگان مدرن در اروپا، و همچنین محصلینی که در مدارس مشابه دارالفنون که  تحت تعلیم معلمان اروپائی و ایرانیان اروپا دیده تحصیل می کردند، با شناخت فرهنگی اروپائی، دل در گرو شبیه سازی کشور ایران با اروپا سپردند. آنان زمانی به تفکر تغییر در نظام کشور رسیدند، که ضرورتهای تاسیس و تشکیل آن موجود نبود. دربار به فسخ و فجور ، روحانیون به آموزش و قضاوت برای مردم ، و عامه مردم در پی یافتن فریاد رسی بودند.

تحصیلکردگان مدرن، با شناخت از رویکرد گروه های مخاطب بالا، کوشش کردند با تغییر مختصات حکومت آتی، رضایت آنها را جلب کنند، به دربار گفتند، زحمت رعیت از دوش شما برداشته و بدوش دولت جدید گذاشته خواهد شد، و ضمنا دربار با داشتن، فرماندهی ارتش، قدرت واقعی کشور را در دستان خود نگاه خواهد داشت. به روحانیون توضیح دادند، حکومت جدید مدنیته النبی است، و اساس آن قوانین و مقررات اسلامی است. و بالاخره برای مردم عادی که در پی عدالت بودند، سخنرانی غرایی کرده و گفتند، حکومت آتی اساسش بر عدالت است. حاصل این مصالحه ها، حکومت مشروطه سلطنتی مشابه شیر بی یال  و دم و اشکم شد. مجلس، عدالتخانه برای مشورت، ۵ مجتهد ناظر بر قوانین، و شاه ، فرمانده ارتش بدون مسئولیت شد.

احزاب که باید طبقات مختلف اجتماعی را نمایندگی کنند، باندهای مافیائی بودند، که اندازه زیر زمین آنها بیشتر از روی زمین آنها بود. آمدن رضا همراه بود با جمع کردن بساط مشروطیت و بستن درب طویله(سخن از رضا شاه است).

۱۲ سال ابتدای سلطنت محمد رضاشاه ، کشور بدون دولت یا دارای دولت مستعجل بود، دلیل بیرون رفتن شوروی از آذربایجان علیرغم قصه هائی که ساخته اند، در پی معامله بین آمریکا و شوروی انجام شد. هدف غرب از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ، استقرار یک دولت در کشور بود تا بتواند، امنیت استخراج، و صدور نفت را تامین کند و در برابر شوروی تسلیم نشود. ۳۷ سال آخر حکومت محمد رضا شاه، برگشت به دوران رضا شاه را یاد آوری می کرد.

ایرانیان با تاسیس حکومت مشروطه دانستند که آنچه مطالبه آنها بوده انجام نشده ، رضا شاه، و متعاقب او، محمد رضا شاه بمنظور پیاده سازی شکلی از دولت های مدرن، ساختارهای حکومتی مشابه اروپا را تاسیس و بخصوص ارتش به عنوان نیرویی که قادر است کل کشور را یکپارچه کند تقویت کردند. در دوره ۳۷ سال پایانی محمد رضا شاه، آمریکا و غرب بطور کلی در استراتژی عمومی کمربند اطراف کشورهای سوسیالیستی ، برنامه ای گسترده داشتند تا همسایگان بلوک شرق را تحت هدایت یک حکومت توتالیتر در راستای رشد و توسعه صنعتی با سرمایه گذاری، اعطای وام، و اعزام افراد متخصص ارتقاء داده تا مردم کشورهای موصوف به سمت شرق متمایل نشوند. ایران و کره جنوبی از جمله کشورهایی بودند که مشمول این استراتژی می شدند.

کره جنوبی تحت پوشش برنامه غرب توانست به یکی از کشورهای توسعه یافته بدل شود، ایران هم در دهه ۴۰ با سرمایه گذاری ، وام غربی ها ، و حضور کارشناسان رشد و توسعه چشمگیری پیدا کند، بطوریکه در تاریخ ایران بی سابقه بود، در دهه ۵۰ تغییر محسوسی در اقتصاد ایران بوجود آمد، و آن گران شدن قیمت نفت بود، درآمد نفت می توانست اعداد بالای رشد را نشان دهد، اما این رشد همراه با توسعه نبود، و ارقام بزرگی از فروش نفت که در سال ۵۶ به ۲۰ میلیارد دلار در سال رسیده بود، بجای سرمایه گذاری در راستای توسعه صنعتی، و اقتصادی، با ارزان نگاه داشتن نرخ ارز به افزایش رفاه مردم بوسیله واردات انواع و اقسام کالاهای لازم و غیر لازم شد و از طرف دیگر، دریچه ای باز شد تا شکاف طبقاتی میان مردم و کارگزاران حکومتی بشدت افزایش پیدا کند.

اجرای سیاست های باز اقتصادی که به نوعی با تشویق کشورهای غربی همراه بود، در مدت کوتاهی موجب مهاجرت بخش بزرگی از روستاییان به شهرها شد که حاصل آن گسترش حاشیه نشینی و افزایش نرخ تورم بخصوص در محصولاتی که امکان واردات آنها ممکن نبود از جمله ساختمان شد.

با سیاست های شاه، هیزم کافی برای آتش مهیا شده بود، آنچه بر افروختن آتش لازم داشت ، هوا و گرما بود. مسئولیت ایجاد گرما به عهده چپ ها افتاد، عملیات چریکی، ترور، و برپائی یک انقلاب سرخ آنقدر جاذبه داشت تا بتواند جوانان را جذب خود کند، در سمت دیگر، وظیفه تامین هوای لازم برای برپایی آتش را به دوش گرفت، تعلیمات علی شریعتی در ترسیم مدینه در عصر پیغمبر اسلام، همچون اسطوره آزادی، دمکراسی، و عدالت هوای تازه ای بود، که به مذهب زنگ زده بعد از صفویه دمید. این آموزه ها به جوانان باغ جنتی را در این دنیا نشان می داد، که با استقرار مکتب شیعه علوی در حاکمیت، مردانی چون علی، اباذر، و سلمان  عنان حکومت را بدست گرفته و خواست مستضعفان را به منصه عمل در آورده، و جای کاخ نشینان و کوخ نشینان را عوض می کند.

سال ۵۴ به بعد شاه به یاران خود با تشکیل حزب رستاخیز نشان داد که برای پیشبرد اهداف خودش هر زمان که لازم باشد ، پا بر روی هر کس که بخواهد می گذارد. او صراحتا به کسانی از دایره خودی ها که به عملکرد شاه خرده گرفته و غرغر می کردند، گفت هرکس نمی تواند با شرایطی که من تعیین می کنم نمی تواند کنار بیاید، پاسپورت بگیرد و از کشور خارج شود. عده ای تصور کردند، این پیشنهاد به مردم است، در حالیکه شاه مردم را برای مخاطب قرار دادن لایق نمی دانست. در همین اوضاع و احوال رئیس جمهور جدیدی در زمستان ۵۵ در آمریکا به قدرت رسید، مردی که تنها دلیل رای مردم به او سادگی و بدور بودن از سیاست بود، چرا که عملکرد نیکسون مردم آمریکا را از سیاستمداران ناامید کرده بود. کارتر کشاورز بادام زمینی، ، تصور می کرد سخنان مردان دمکرات که از آزادی و دمکراسی دفاع می کردند، جدی است، لذا پس از قرار گرفتن در پست خود، طی سخنرانی که در ملا عام کرد، به دیکتاتورها و مستبدین کشورهایی که در اردوگاه غرب بودند، هشدار داد که باید منش و روش خود را عوض کنند. شاه سخنرانی را به خود گرفت و با دوستان جمهوری خواه تماس گرفت که این حرف های کارتر به چه معنی است؟ آنها پاسخ دادند، مشکلی نیست ما داریم روش کار می کنیم. عدم اطلاع رسانی جمهوری خواهان در ارتباط با شیر فهم کردن کارتر، به دراز کشید، شاه درخواست ملاقات با کارتر را داد و در همان زمان غلام خانه زاد خود را از نخست وزیری برکنار و شخص دیگری را جانشین او کرد تا حسن نیت خود را نشان بدهد. پس از تعیین زمان ملاقات با کارتر برای آبان ۵۶ ، اجازه داد تا شب شعر مخالفین در انستیتو گوته برگزار شود. شاه در ملاقات با کارتر توضیح داد که شرایط ایران حساس است و باید با دقت بیشتری عمل کرد، ضمن اینکه سیاست بازان توانسته بودند به کارتر حالی کنند که ما این حرف ها را برای کشورهائی می گوئیم که زیر چتر شوروی هستند، پس از بازگشت شاه از آمریکا، کارتر در دی ماه همان سال و بر خلاف سنت رئیس جمهور های گذشته، شب سال تحویل را در ایران اقامت کرد و در ضیافت شبانه به شدت از شاه تعریف و تقدیر کرد.

تغییر نخست وزیر، مجوز برنامه شب های شعر ، گردهمائی در دانشگاه صنعتی و آمدن کارتر به ایران با فاصله کمی از مسافرت شاه به آمریکا، به کنشگران سیاست فهماند که یک جائی از کار لنگ می زند، در این زمان گروهی که تا آن زمان در پرده بودند، به آزمایشی دست زدند، با پرداخت رشوه ، ترتیبی دادند تا مقاله ای در روزنامه اطلاعات در ارتباط با آیت اله خمینی چاپ شود، جامعه هیچ عکس العملی در مقابل مقاله نشان نداد، لذا طلبه های مدرسه فیضیه قم را به تظاهرات وا داشتند. و این شروع فرآیندی بود که با آموزه های علی شریعتی و رهبری آیت اله خمینی ادامه یافته و تا پیروزی انقلاب دنبال شد. جمع بندی وقایعی که منجر به پیروزی انقلاب ۵۷ شد، ماحصل رویکرد کارتر، عملکرد شاه، گروه های چریکی، تعلیمات علی شریعتی ، و بهره برداری دار و دسته  آیت اله خمینی از موقعیت پیش آمده بود.

آنچه مد نظر آیت اله خمینی و یارانش برای تاسیس حکومت جدید بود، سابقه بجا مانده از حکومت پیغمبر اسلام در مدینه و بعد از آن خلفای راشدین بخصوص علی بود. در نظام مو صوف بجز پیغمبر اسلام  که منتخب خدا بود، بقیه خلفا با رای اکثریت مردم انتخاب و مردم در طول خلافت بر عملکرد آنها نظارت کرده و در صورت انحراف خلیفه از راه راست ، او را از مسند خود به زیر می کشند، همان کاری که با عثمان شد. اشتباهی که آیت اله خمینی در طراحی نظام جمهوری اسلامی کرد، مشابه خطائی است که آیت اله صدر در کتاب اقتصاد نا کرده است. فرمول های قابل اجرا در زمان پیغمبر با شرایط کنونی جامعه بشری به کلی تفاوت دارد  و عملا قابل اجرا و پیاده سازی نیست.

آیت اله خمینی پس از رسیدن به مشکل و حتی بن بست در پیشبرد برنامه های خود بجای اینکه در صحت نظریات خود شک کند، به عملکرد مخالفین توجه و کلیه ناکامی های خود را ناشی از اقدامات آنها دانست، و لذا با برخورد با آنها خواست تا مشکل سیستم را حل کند، عدم موفقیت در این مسیر تا به آنجا پیش رفت که در سال ۶۳ خواست تا از رهبری انقلاب کنار بکشد که با اصرار اطرافیان منصرف شد، و در سال ۶۷ با دستور به قتل عام مخالفین زندانی تصور کرد می تواند تنگناهای نظام را بر طرف کند که نشد تا جان به جان آفرین تسلیم کرد.

پس از مرگ آیت اله خمینی، آقای هاشمی با فراستی که داشت می دانست که بایستی در استراتژی جمهوری اسلامی تغییر بوجود بیاورد. لذا به صراحت گفت، “ما حاضریم با شیطان در قعر جهنم مذاکره کنیم” و به زبان دیگر بیان داشت ” هر کس دشمن ما نباشد دوست ماست” در حالیکه در دوران خمینی شعار انقلاب ” هر کس دوست ما نیست، دشمن ماست” بود. روحانیت سنتی با همراهی آیت اله خامنه ای به مقابله با سیاست هاشمی پرداخته و نهایتا او را از حکومت بیرون کردند.

ادامه سیاست ” هر کس دوست ما نیست، دشمن ماست” تقریبا اکثریت دنیا در صف دشمنان جمهوری اسلامی ایستادند، آنهائی هم که در جمع مخالفان جمهوری اسلامی قرار نداشتند، شارلاتان هائی بودند که در صدد دریافت پول تحت عناوین مختلف از جمهوری اسلامی بوده اند. پرداخت های جمهوری اسلامی در خارج و داخل کشور برای جلب حمایت افراد و گروه ها، و سرمایه گذاری کلان در حوزه امنیتی، قدرت و قابلیت نظام را در بهبود زندگی مردم بشدت کاهش داده و فقر عمومی را گسترش داده است.

پیامد عملکرد جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته، کاهش طبقه متوسط و گسترش طبقه محروم و در کنار آنها، ظهور طبقه جدید نوکیسه های میلیارد است که با استفاده از رانت توانسته اند به ثروت های افسانه ای دست پیدا کنند. آنچه در دی ۹۶ و آبان ۹۸ اتفاق افتاد، شورش کور محرومین حاشیه نشین بوده، که موضوعاتی همچون افزایش ناگهانی قیمت بنزین، جرقه بر هیزم آماده اشتعال است. اما نباید فراموش کرد که برای تداوم آتش باید، هوای تازه بر آن دمیده شود. این مسئولیت و وظیفه اپوزیسیون است تا بتواند هوای لازم جهت ادامه اشتعال در اختیار هیزم آماده قرار بدهد. اپوزیسیون تا نتواند هوای تازه را در زمان زدن جرقه آماده داشته و در اختیار هیزم قر ار ندهد به تداوم و نتیجه رسیدن خیزش مردم نبایستی امیدی داشته باشد.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)