جدالِ حافظه با فراموشی در این کتاب اساسِ کار بختیاری است
این نوشته را با عبارتی از سهراب سپهری شروع کردم که در واقع پیامِ اصلیِ کتاب است و در متنِ کتاب بختیاری از زبانِ شخصِ دیگری هم آن را آورده است. شکایتنامهی من است از سکوتِ جامعهی ایران در داخل و خارج دربارهی کتابِ “کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران” تالیفِ منوچهر بختیاری. به قولِ آرامشِ دوستدار «دینخوییِ» نهادینه شده در جامعهی ایرانی -در داخل و خارج از ایران- هرگز به ما اجازه نمیدهد تا با تلاشِ فکری و تحقیق در بارهی آنچه به ظاهر آنرا «دانسته»ی خود میدانیم کنکاشی کنیم؛ شاید سوالی برایمان پیشآید و به دنبالِ یافتنِ پاسخ به خواندنِ چند مرجع و ماخذ پرداخته و اعتبارِ مطلبِ خوانده و یا شنیده شدهمان را با محک دیگری ارزیابی کنیم. این همه به قولِ مولفِ کتاب ازلیان با ذهنِ «قهرمانخواه» و «ناجیطلبِ» ما همآهنگی نداشته و ما راحتیِ خود را به مشکلات و دردسرهایش ترجیح دادهایم. اما این همهی مشکل نیست؛ اگر در تولیدهای قلمی برخی از دستاندرکاران از قبیل ستوننویسها، رسالههای دانشجویان در مقاطعِ مختلف و آوردن آنچه او در تهیه و تدارکش سالها زحمت کشیده، در کارهایشان بعد از تغییرِ کلماتی چند و یا پس و پیشکردن موضوعها، از نوشتههای او بهکار برده، «سوءِ» استفاده کرده و میکنند، بی آنکه به پژوهش او اشاره داشته باشند. منوچهر بختیاری از سالها قبل به پژوهشِ تاریخِ جامعهشناختیِ معاصرِ ایران پرداخته است.
بر روی جلدِ کتاب که بسیار هوشمندانه تهیه شده، تصویری از سقراط، میرزاآقاخانِ کرمانی و سر درِ مجلسِ شورایملی آمده؛ که سقراط نمایی از نخستین دگراندیشانِ تاریخِ بشری، آنکه “جامِ شوکران” را سرکشید تا افکارش بمانند، میرزا آقاخانِ کرمانی از نخستین مقتولینِ دگراندیشِ ازلی؛ و نمای مجلس، یادگاری از تلاشهای بیمانندِ ازلیان در برپاییِ حکومتِ قانون و گذار از جامعهی سنتی و پیشا مدرنِ ایرانِ زمانِ قاجار است.
نخستین تجربهی من از نوشتههای بختیاری به سالها پیش و به روزنامهی «شهروند» که با تلاشهای جمعی از ایرانیان در کانادا چاپ میشود باز میگردد. در شهروند، من با تکنگاریهای وی در بارهی “تاریخچهی روزنامه نگاری در ایران” و بررسیِ مطبوعاتِ دوران منتهی به جنبشِ مشروطه که در داخل و خارج از ایران چاپ میشدهاند آشنا شده و با توجه به سبک او، علاقهمند شدم. روشِ دلسوزانه و مسولانهی او در طرح ابتداییِ مسایل و عللِ اهمیتِ شناخت و تاثیر آنها در رویدادهای گوناگونِ تاریخِ معاصر و امروزینِ ایران، توضیحِ شیوهی برخوردش –که صرفاً علمی و به دور از احساسات و غرضورزیهای شخصی و قومی و یا هرگونهی دیگری از تاثیر پذیری است– با شخصیتها، رویدادها، و مراجع و منابعِ بعضن مورد قبول و احترام جامعهی ایرانی اعم از مردمِ عادی و یا روشنفکران- او را در زمرهی معدود کسانی میگذارد که در این میدانِ پرخطرِ «جامعهشناسیِ تاریخیِ» ایران یا “پُر حَذر”بهقولِ خودش کار کردهاند.
یکی از مهمترین ویژهگیِ نوشتههای بختیاری آوردنِ منابع و ماخذِ دقیق و مرتبط با هر مطلب در پایان نوشتههایش برای راهنمایی و گشودن در بر آنانی است که در راه شناختِ مشکلاتِ ایرانِ امروز دل میسوزانند و سعی و کوشش میکنند تا به دور از هیاهو و روزمرهگیهای افیونوار -که بسیاری از ما تا گردن در آنها فرو رفتهایم- گوشههایی از تاریخِ رنجهای این مردم را در معرض خورشید واقعیت قرار دهد. شیوهی او در آوردنِ یادداشتها در انتهای هر فصلِ کتابهایش مانعی است در مقابلِ گسستنِ فکرِ خواننده در هنگامِ خواندنِ متنِ اصلی و از دست دادنِ رابطهی ارگانیکِ میانِ مطالب.
به روایتِ بختیاری، ازلیان به ظاهر شیعه بودند و در واقع و عمل مخالفِ آن؛ و نسلهای بعدیِ آنها ظاهرِ خود را نیز تغییر دادند. نمونهی این حفظِ ظاهر «میرزا یحیی دولتآبادی» است که تصویرهای او در پوششِ مذهبی و معمولیِ آمده در پایانِ کتاب نمایانگرِ این گرایشِ آنان است. وقتی تمامیِ کتاب خوانده میشود، در بخشها و صفحههای بسیاری میبینیم اگرچه نهضتِ مشروطه از سوی ازلیان رنگ و بویی مذهبی هم داشت اما در عمل سرانِ شیعهی ایرانِ زمانِ قاجار و همراهانِ بازاریِ آنان هیچ علاقهای در سوی همراهی با انقلاب نداشتند و با تحلیلهای خود در بسیاری از آنچه در اصطلاحِ جامعهشناسی “نقاطِ چرخش” و “بزنگاهها”ی تاریخ، آنها از همراهی باز ایستاده و یا همچون رهبرِ اصلیشان “شیخ فضلالله نوری” تا توانستند چوب لای چرخ گذاشتند تا آنکه میبینیم در ادامهی کار، جنبش چه بر سرِ او میآورد. نمونههای دیگری از این دست در کتاب زیاد است و میتوان از “سید عبداللهِ بهبهانی”،(که اسنادِ همکاریِ پسرش در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اینترنت در اختیارِ همه است) و یا “مجتهدِ آشتیانی”، “حاج کاظمِ ملکاُلتّجار” و … که همهگی برای حفظِ ظاهر و تا حدی که منافعشان به خطر نیافتاده بود، همراهی کردند ولی در آنجا که احساسِ خطر نموده و بوی کوچکترین حرکتِ لاییک را استشمام کردند، پا کنار کشیدند و حتی در موردی مثلِ “شیخ فضلالله نوری” به مخالفتِ علنی با جنبش پرداختند.
بختیاری به روشنی توضیح میدهد که جنبشِ ازلیان و در ادامهی آن مشروطه حرکتی “ناگهانی” نبوده و ریشه در بسیاری جریانها و حرکتهایِ قبل از خود که به شکلی در تمامیِ شهرهای بزرگِ ایرانِ زمانِ قاجار و حتی قبل از آن داشته و به آهستهگی ولی ژرف به رشدِ خود ادامه داده تا به امضای حکمِ مشروطه از سوی مظفرالدین شاه رسیده و بعدها در زمانِ پهلویِ اول و حتی دوم ادامه یافته است. در این میان باید از شهرِ دردکشیدهی کرمان و روایاتِ این درد و رنجها از زمانِ آغامحمدخان در تاسیسِ سلسلهی قاجار تا برآمدنِ جنبشِ “شیخیه” و در ادامهی آن گسترشِ خیزشِ باب و ادامهی کارِ او توسطِ ازلیان یادکرد که از نکاتِ پر رنجِ کتاب است و دلِ هر ایراندوستی را به درد میآورد. این جنبه از برداشتِ بختیاری از حرکاتِ “ایرانزاد” بایستی قابلِ توجهِ همهی کسانی باشد که سعی در تغییرِ جامعهی امروزیِ ایران دارند و هنوز هم بهدنبالِ بیشتر کارِ سیاسی هستند تا کارِ فرهنگی که با شناختِ مردمی که برایشان سینه چاک میکنند باید شروع شود.
مهمترین پیامِ بختیاری در این کتاب در نامِ آن آمده است و آن دگراندیشی و تاثیرِ دگراندیشان در رویدادها و تاریخِ میهنِ همیشه بلا زدهی ماست. خودکامهگی و استبدادِ حاکمِ بر میهنِ ما هرگز اجازه نداده تا مخالفینِ عقیدتیِ جریانِ حاکم اعم از مدهبیِ حاضر یا مثلن غیرِ مذهبیِ قبل از این، بتوانند آرا و نظراتِ خود را بدون ترس از داغ و درفش و زندان بیان کرده و در برخوردِ این اندیشههای متفاوت، راهکاری برای برون رفتِ از مشکلاتِ بیپایانِ جامعه پیدا شده و همآنندِ جوامعِ آزادتر قدمی رو به تعالی برداشته باشیم. مطالعهی تاریخِ آراء و عقاید در این سرزمین نشان میدهد که ما هیچ نوع گذشتی در شنیدنِ صدای مخالف تداشته و هنوز هم نداریم. آنانکه خواستهاند تا از این دایره پایی بیرون نهند راهی بهجز روی آوردن به تغییراتِ مذهبی در پیشِ پایشان نمانده و در این تنها راه هم چیزی جز سنگلاخ و سختی و آوارهگی و مرگ برای رهروانش نبوده است. اما در کتاب پیامِ دیگری میبینیم مبنی بر اینکه راهِ دین و تفکراتِ مذهبی برای بابیانِ ازلی، تنها راهِ یافتنِ حقیقت نبوده و جدا از دین و ایدئولوژیهای ۲۰۰ سالهی اخیر، راهی بسیار واقعبینانهتر و زیباتر نیز بوده که پرداختن به خودِ جامعهی ایرانی با همهی خصوصیات و مشکلاتِ موجودِ آن بوده تا به زیرکی، تامل و شکیباییِ فراوان، یافته شده و با درهم آمیزی با آنچه در خارجِ از ایرانِ سدهی نوزدهم مطرح بوده، موردِ استفادهی آنان در رسیدن به اهدافِ پیشرویِشان شده است.
بختیاری در این کتاب هم مانندِ دیگر تالیفاتاش دارای بسیاری آموزهها و پیامها برای ماست؛ از جمله من تا قبل از مطالعهی آن هیچ تفاوتی میان نامهای “بابی”، “ازلی”، “بابیانِ ازلی” و “بهایی” و ماهیتِ آنها نمیشناختم و حرفِ بختیاری را در این مورد هرچند سخت ولی واقعبینانه قبول دارم. در کتاب توضیحاتِ مدوّن و مستندی در دلایلِ جدا شدنِ بهاییان از بابیان و باقیماندنِ پیرُوانِ صبحِ ازل در ادامهی راهِ سیدِ باب و شرایطِ جامعهی ایرانیِ آن زمان آمده که برای روشن شدنِ ذهنِ آنانکه خواهان شناختِ این مفاهیم و کارکردِ آنها در رویدادهای قبل و بعد از مشروطه هستند بسیار آموزنده و مفید میباشد. این بخش به بررسیِ عللِ این انشعاب و برخوردِ دو سوی آن، «ازلیان» و «بهاییان» با رویدادهای قبل و بعد از آن را به شکلی مستند به بحث گذاشته و بازنگری میکند. در جایجای کتاب به برخوردهای ازلیان و بهاییان در دفاع از نظریاتِ خود برخورد میکنیم که تا درگیریهای خانوادهگی نیز گسترده بوده است.
بررسیِ بخشهای کتاب بختیاری نشان میدهد که تمامیِ سردمدارانِ مذهبی و مذهبی نمایانِ ایرانِ سدهی نوزدهم و قبل و بعدِ آن همهگی در برخورد با پدیدهی دگراندیشی یکدست نبودند و در میان آنها به طیفِ گستردهای از آرا و رویکردها برمیخوریم که هر یک مُهر خود را بر روند تغییراتِ اجتماعی ایران زدهاند. به دلیلِ شرایطِ خفقان و استبدادِ حاکم، بسیاری از مخالفین جریانهای اصلیِ در قدرت با حفظِ ظاهرِ اسلامی توانستند تاثیرات مثبتِ مهمی بر روندِ جریانهای قبل و بعد از مشروطه بگذارند و پیروزیهای نسبیِ این جنبشِ قانونخواه را باعث شوند.
نکتهی بسیار مهم و در عینِ حال جالبِ دیگر در تالیفاتِ بختیاری عدمِ گرایشِ او به مطلقگرایی و ارزیابیِ جریانها و حوادث در حدِ واقعیِ آنها است. او با دقت در پژوهشهای خود از هیچ نکتهی کوچکی در رویدادها غفلت نکرده و در حدِ ارزشِ آن و تاثیراش در جریانهای قبل و بعد از آن اهمیت داده و در جای مناسب آورده است. از جمله، ارزیابیهای او از نقشِ سرانِ دینی ساکن در عتباتِ آن روزها در حوادثِ منتهی به مشروطه و بعد از آن است. از نمونهی این حوادث میتوان به فتوای منتسب به عتبات در جریان امتیازِ تنباکوی رژی اشاره کرد که با مطالعهی کتاب حقیقتِ آن را درخواهیم یافت.(ص ۱۲۴ فتوای تحریمِ تنباکو)
گریز از تعبیراتِ زمان زده و آرمانخواه و قضاوتِ گذشته با دادههای امروز، از دیگر امتیازاتِ تالیفاتِ بختیاری است. این مشکلِ عظیمی است که در کتابها، مقالات، و حتی دانشنامههای بسیاری که این روزها در بازارهای مختلفِ اعم از چاپی و یا آنانکه در شبکههای مجازی عرضه میشوند مشاهده میکنیم. در این نوشتهها که برخی نامِ پژوهش و تحقیق را نیز با خود یدک میکشند شاهدیم که نویسندهی آرزومند، با دیدِ امروزِ خود از فردوسی و حافظ و مولانا گرفته تا ارزیابیهای مارکسیستی از جنبشِ مزدک و مانویان و دیگر جریانهای پیش آمدهی سدهها قبل به نقدِ این اشخاص و جریانها پرداختهاند. دور از ذهن نخواهد بود که ببینیم این تحقیقات به نتایجِ وارونه برسند و برای حل و فصلِ مشکلاتِ امروزی نسخههای مهلک بنویسند.
کتابِ “کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران” داری بخشهای جالبی با نگاه به ریشههای تاریخی-اجتماعیِ عللِ برآمدنِ سیدعلیمحمد باب و جنبشِ ازلیان در ادامهی آن است که بررسیِ مستندِ رویدادهای تاریخی از “امامت و مهدویت”، “مکتبِ شیخی”، شکستهای ایران در جنگِ با روسیه و … و اوضاعِ نابهسامانِ ایران در فاصلهی گذار از صفویه تا قاجاریه و بعد از آن را برای خوانندهی علاقهمند به دانستنِ علل و چراییِ بسیاری از پدیدههای گذشته و موجودِ ایران دربر دارد.
یکی از شخصیتهایی که عمیقن در پژوهش بختیاری بررسی شده “میرزا آقاخانِ کرمانی” است که در میانِ بسیاری از رهبران و جریانهای وابسته به چپِ ایران سالهای قبل از ۵۷ با عنوانِ یکی از کسانی که سنگِ بنای جریانهای چپگرا و ماتریالیستی را گذاشته یاد شده است. در این زمینه او از جمله آورده است:
«گرچه برخی وانمود کردهاند که روی اصلی سخن آقاخان با دولت-ملت است اما با کنکاش نوشتههای او میتوان دریافت که روی سخن با باورمندان دینی،گرچه در سوی بستر آفرینی گذر از فقه سنتی به جهاننگری دنیوی و نظام نوین است. نمونهی آن، کتاب و رسالههای مهمی چون “هشت بهشت”، “هفتاد و دو ملت” و “انشاالله ماشاالله” است. آثاری که بیش از هر امر، در پی رساندن فهم او از بینش نوآیین دینی در جهان معاصر است». (از بخشِ میرزا آقاخان در “فصلِ دوم: بابیان در تبعید” ص ۹۴)
«بحثِ جهاننگریِ دینیِ آقاخان را تا چاپِ کتابِ سومِ این پژوهش به پایان میبریم. آقاخان بیگمان آنچنان که در کُنِش و بنمایههای رسالهی دینیاش پیداست به صانع باور دارد» (از بخشِ میرزا آقاخان در تبعید ص ۹۶)
… . چنانکه ادبیات و مفاهیم به کار رفتهی آقاخان در «صد خطابه» و «سه مکتوب» که روی سخن و اِقناع با منورفکران برون آئینی اوست موجب شده هرکسی از ظن خود فهمی برگیرد. برخی حتی با بریده سخنان از این نوشتهها او را سوسیالیست انقلابی و متفکر عقلانیت مدرن غربی خواندهاند.(از بخشِ میرزا آقاخان در تبعید ص ۹۲ پاراگرافِ سوم)
و مثالهای بسیارِ دیگری که نشان میدهند تعبیرِ آقاخان از نظامِ نوین در چهارچوبی نواندیشانهی دینی خلاف جزمی اندیشی مذهبی مسلط است و نه آنچنان که برخی تعبیر میکنند، ماتریالیستی.
یکی از نکاتِ جالبِ آمده در نوشتههای بختیاری، پرداختنِ او به بررسیِ تاریخ نویسی و تاریخ نویسانِ مطرحِ صدسالهی اخیرِ ایران و نقدِ دیدگاههای آنان نسبت به دگراندیشان در کل و بابیان بهویژه است که نشان میدهد مورخینِ با نام و نشانِ ما هم تفاوتِ چندانی با دیگر اقشارِ جامعه در رویارویی با این پدیده نداشتهاند و در بسیاری موارد آنی آوردهاند که با موضوعاتِ موردِ نظرِ خودشان همخوانی داشته و از دیگرِ موارد نشانی نیست یا در حدِاقلِ موجود از اینان دوری کردهاند. در عللِ چنین برخوردی از سوی روشنفکران و دیگران علیرغمِ کارها و آثارِ درخشان و یگانهی آنان، همآنند دیگر مواردِ برخورد با آراءِ مخالفِ جریان اصلیِ جامعه، همهی آن دلایل بر این قشر از جامعه نیز تاثیر داشته و دارد. این اقشار در عللِ عدم رغبت و یا عدمِ دقت در بررسیِ این برهه از تاریخِ معاصرِ ما هر یک دلیلی متفاوت داشتهاند که کتاب آن دلایل را به روشنی و استناد برای خوانندهی علاقهمند آشکار مینماید.(اشارههای بختیاری به قریدونِ آدمیت و کسروی در مقدمه ص ۲۳ و ۲۴) این نحوهی برخورد با آنان که این تاریخنویسان دلِ خوشی از آنها نداشتهاند را در دیگرِ آثارِ بختیاری همچون تکنگاریهای او در موضوعِ روزنامه نویسیِ ایرانِ عهد قاجار و کتابِ دو جلدیِ او با عنوانِ “نهضتِ مشروطه و نقشِ حسن تقیزاده – سوسیال دمکراسی و جداییِ دین از دولت” نیز به روشنی میبینیم.
از مطالب آمده در این کتاب و نیز دیگر نوشتههای بختیاری به شکلِ گستردهای، پدیدهی ایرانیانِ ازلیِ تبعید شده به خارج است که شباهتهایی به جامعهی در تبعیدِ ایرانِ امروز دارد. در این بخش ما به جمعِ نامتجانسی از ایرانیان برمیخوریم که از استانبول در عثمانی تا لندن و قاهره گسترده هستند و هریک از دیدِ خود به تجزیه و تحلیلِ مشکلاتِ ایران برخاسته و راهِ حلِ خود را ارائه میدهند. در این میان جمعِ ازلیانِ استانبول و در راسِ آنان میرزاآقاخان و هممسلکِ ازلیاش شیخ احمدِ روحی نقشِ بارزی دارند. این دو با وجودِ همهی مشکلاتِ گوناگونِ مالی، امنیتی، زبان و فرهنگ میتوانند با تکیه بر امکاناتِ موجودشان به تاسیسِ موسساتِ بنیادیِ بسیاری از قبیلِ مدرسه برای فرزندانِ ایرانیانِ در استانبول جامهی عمل بپوشانند. روزنامهی اخترِ استانبول سکویی میشود برای نشرِ عقاید و ایدههای ازلیان و گسترشِ حلقهی ارتباطیِ آنان در خارج از ایران. اینان با ترجمهی آثارِ ارزشمندِ غیرِ فارسی به بالابرد نِ سطحِ آگاهیهای ایرانیان در داخل و خارج کمکِ بسیاری مینمایند.
در زمینهی تشویقِ رواداری و تحملِ دگراندیشان در کتاب موردِ نظرِ ما، اشاره به دو داستانِ “قهوهخانهی سورات” نوشتهی «برناردن دو سَن پیر» و رسالهی “مکالماتِ هفت نفره” نوشتهی «ژان بُدَن» است. آقاخان با استفادهی خلاق از دو اثرِ قهوهخانهی سورات و “کلبۀ هندی” نوشتهای تنظیم میکند با نامِ “قهوهخانهی سورات یا جنگِ هفتاد و دو ملت”:
[او قهوهخانهای آشنا میآفریند که بیشتر ایرانی است تا در هندِ مدارا طلب و هزار آیین. فضای مباحثه و شرکتکنندگان غالباً ایرانیاند و مناقشهی «حیدری-نعمتی» دستههای مذهبی و کیشی نیمهی سده نوزدهم کرمان و برخی دیگر شهرهای ایران و استانبول را تداعی میکند. گرچه در محتوا و قالب و تنوعِ حاضرین جلسه فراتر از ایران میرود، اما آنچنان استادانه از واژهها و مفاهیم دقیق مورد استفادهی باورمندان ادیان و آیینها بهره میگیرد که حیرتانگیز است و نشانی از فهم و آشنایی او با محتوا و شیوهی استدلال آنها. رسالهی آقاخان فضای زنده و ملموس و واقعی خودی را ترسیم میکند. بیآنکه هدف و راه سادهانگارانهی برناردن در یافتن حقیقت متعالی را پیگیرد و در پی پاسخهای پاریای سادهدل مردمگریز وطبیعتگرای او باشد، عنان استدلال و حقانیت را به عقل و استادِ بابیِ خود میدهد.
توجه آقاخان به مُلحِدِّ دانشمند و ایرانی رسالهی برناردن بیآنکه به متن آن فرانسوی پیرُوِ روسو اشاره کند، قابل ردیابی است. میگوید: این دانشمند پس از اندیشه و کنکاش در الهیات به عدم وجود صانع رسیده است. او همه چیز را «افسانه و ریشخند و بازیچه میپنداشت».](صص ۱۱۵ – ۱۱۷ هفتادو دوملت در رواداریِ دینی)
نکتهی دیگرِ نهفته در کتاب تخصیصِ فصلی به ارتباطاتِ ازلیان با -بهقولِ بختیاری- “اهلِ فضلِ” غیرِ ایرانی و برای نمونه «ادوارد براون»، شرقشناس و ایرانشناسِ انگلیسی است تا تاثیرِ اهمیتِ کسبِ دانش و توانایی صحبت و برقراری ارتباط با اهلِ دیگر کشورها برای انعکاسِ بیشتر و بهترِ آرا و خواستههای اجتماعیِشان باشند. در ارتباط با ازلیان براون شروع به یادگیریِ زبانِ فارسی میکند و آموزگارِ او “میرزا محمدباقر بُواناتی” ازلی مسلک است که وقتی براون میخواهد در ازاء کارش به او پول بدهد، میگوید «من احتیاجی به پولِ شما ندارم و فقط میل دارم افکار و عقایدِ مرا دربارهی دین و مذهب درک کنید.» (ص ۱۴۲)
با خواندنِ کتاب میتوان با وقایع و پدیدههای مهمِ دوران پیش و پس از مشروطه آشنا شده و تاثیرِ غیرِ قابلِ انکار این جمع کوچک ولی موثرِ تاریخِ معاصرِ ایران را با توجه به اسناد ارائه شده دید و سنجید. از جملهی این وقایع و بزنگاههای مهم میتوان به فهرستِ زیر اشاره کرد:
- پیشینهی تاریخی-آیینیِ جنبشِ بابیه و حرکتهای منتهی به آن؛
- گردِ همآییِ بابیان در “بدشتِ” مازندران و تاثیراتِ بعدیِ آن؛
- گردِ همآییِ بابیان و درگیریهای “قلعۀ تبرسیِ” و تاثیراتِ بعدیِ آن؛
- تبعید بابیان و حرکتهای آنان در خارج از ایران بهویژه استانبول؛
- محفلِ بیداریِ استانبول و تاثیرِ آن در روندِ مشروطهخواهی؛
- رابطه و کشاکشِ میرزا آقاخانِ ازلی با مدیرِ اختر استانبول در روشنگری اوضاعِ داخلیِ ایران زمانه؛
- دستگیری، استرداد و قتلِ میرزا آقاخان با همکاری حکومتهای عثمانی و قاجار؛
- اندیشهی “اتحادِ اسلامی” و رواداریِ مذهبی در سرزمینهای اسلامی؛
- تاثیرِ بابیان در حمایت و گسترشِ اعتراضِ عمومی علیهِ انحصارِ رژی تنباکو؛
- تاثیر بابیانِ ازلی بر ادوارد براون و حمایتهای او از مشروطه؛
- ایجاد و گسترشِ انجمنها و اجتماعاتِ قانونخواه در سراسرِ ایران؛
- نقشِ بابیانِ ازلی در ترورِ ناصرالدین شاه و پیآمدهای آن؛
- نهضتِ مدرسهسازیِ بابیان در ایران و خارج (برای ایرانیان) و تاثیرِ عمیق و غیرِ قابلِ انکارِ آنان درپیریزیِ آموزش و پروشِ نوین برای دختران و پسران؛
- رابطهی بابیانِ ازلی با سرانِ مذهبیِ در ایران و عتبات پیش از مشروطه و پس از آن و کنترل و تشویقِ آنان به حمایت از حرکتهای مردمی؛
- اعدامِ شیخ فضلالله نوری و نقشِ ازلیان در آن؛
- … .
کتابِ کارنامه و تأثیر دگراندیشان ازلی در ایران، -که به اشارههای مولف نخستین از مجموعهای است که بختیاری در نظر دارد تا آنها را تدریجاً عرضه نماید- دارای این بخشها است: مقدمه، هفت فصل، ضمیمهها، تصویرهای متونِ دستنویس و تایپ شدهی مصاحبهی میرزا آقاخان کرمانی با «میرزا حسینعلی نوری» مشهور به «بهاء» در «عَکّا»، گزیدهای از منابعِ فارسی و عربی، منابع از زبانهای اروپایی، برخی از نشریاتِ موردِ استفاده، نشانیِ اینترنتیِ آثار و منابعِ اهلِ بیانِ موردِ استفاده، برخی مجموعههای مهم اسناد و آثار اهل بیان، دانشنامه و مراکز اسناد؛ و در پایان، نمایه.
اما توصیهای هم به خودِ آقای بختیاری دارم و آن استفاده از زبانهای دوگانهی “زمانِ قاجار و حتی اسلامی” و فارسیِ امروزی در کنارِ هم است که خواننده را در خواندن دچارِ این مشکل میکند که منظورِ مولف از کاربردِ کلماتی چون”غُرّه” به جای پایانِ ماه، منورالفکر” بهجای روشنفکر و، “اهلِ فضل” بهجای دانشمند چیست چون اسم، عناوین، القاب و اصطلاحاتِ بسیارِ آمده خود گویای زمان هستند و کاربردِ مولف بهویژه در خارج از ایران که خواننده کمتر به این زبان آشنایی دارد کارِ خواندن را از آنچه که ایرانیانِ متولدِ خارج از ایران -که حالا به نسلِ دومِ خود هم رسیدهاند- با آن روبهرو هستند مشکلتر میکند.
کتاب توسطِ انتشاراتِ فروغ در آلمان چاپ شده و تاریخِ پائیز ۱۳۹۵شمسی / ۲۰۱۶ میلادی را دارد. بهنظر نمیرسد که بختیاری مطالبِ کتاب را از ابتدا خود تایپ کرده باشد و بیشتر به نظر میرسد که تایپ آن توسط شخصی بدون شناخت از موضوعِ کتاب، از روی دستنویسهای مولف انجام شده است و این متنِ تایپ شده بدون ویراستاری، کنترلِ اشکالاتِ دیکتهای، انشایی، صفحه آرایی و کامپیوتری به چاپ نهایی سپرده شده است که برای اثری با این همه زحمتِ قبل از چاپ و کیفیتی این چنین کم در چاپ، بسیار نا امید کننده است. اشکالاتِ تایپیِ کتاب آنقدر زیاد است که بهتر است در اینجا به آن پرداخته نشود و من در زیر به چندتایی از صدها اشارههایی میکنم:
- در ص دومِ فهرست و توضیحِ عنوانِ آمده در ص ۱۷۹ خطِ دوم اضافه است.
- در ص سومِ فهرست برای عنوانِ ص ۲۴۵ «ترورِ ناصرالدین شاه»، خطِ دوم «دشمنِ بابیان» باید به خطِ قبلی اضافه شود.
- خطِ فارسی و برنامهی بهکار برده شده از سوی موسسهی انتشاراتی باعث شده تا کلماتی همآنندِ “قرهالعین” به شکلِ “قرۀالعین”، ثقهالاسلام به شکلِ “ثقۀالاسلام” و … به چاپ رسیدهاند که با اسنادِ تاریخی تطبیق ندارند.
- فاصله گذاریِ بسیاری کلمهها درست نیست؛ بسیاری به اشتباه از هم جدا چاپ شدهاند و بسیاری نیز به اشتباه به کلمهی بعدی چسبیدهاند.
- ص ۱۰ مقدمه، پاراگرافِ آخر سطرِ چهارم «نارواداری» بایستی نا رواداری باشد. ص بعدی، پاراگرافِ دوم، خطِ پنجم «تازهبرآمده» بایستی «تازه برآمده» باشد. ص ۱۳، پاراگرافِ ماقبلِ آخر خطِ آخر، «سیاستورزیِ نوین در آثارِ غالبِ تاریخی …»، بهتر است «سیاستورزی نوین در غالبِ آثار تاریخی …» باشد.
- نامِ دنیس مکاوئن فرانسوی در توضیحات و یادداشتها و متنِ اصلی به اشتباه Denis Maceoinآمده که صحیحِ آن Denis MacEoin میباشد.
- بهطورِ کلی در تایپِ متن و یادداشتهای غیرِ فارسیِ کتاب اشتباهاتِ زیادی وجود دارد که بایستی با حوصله ویراستاری و اصلاح شوند.
- و … و … . بسیاری از نواقص و اشتباهاتِ تایپی کتاب را بایستی خودِ مولف یا موسسهی انتشاراتی با مراجعه به دستنوشتهها و یا مراجعِ آمده در پایان بررسی و اصلاح نمایند.
با تمامیِ این توضیحاتِ من خواندنِ این کتاب را به همهی آنانکه کمترین دلبستهگی به جامعهشناسیِ تاریخی ایران دارند و یا در حالِ پژوهشی در این زمینه هستند حتمن توصیه کرده و آرزومندم در آینده از این دست تالیفات بیشتر ببینم. اگر علاقهمند به تهیه و مطالعهی این پژوهشِ با ارزش هستید میتوانید از اطلاعاتِ آمده در زیر استفاده نموده و نظراتِ خود را با خوانندهگانِ دیگرِ آن نیز در میان بگذارید.
رضا رسولی
کارنامه و تاثیرِ دگراندیشانِ ازلی در ایران
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.