یکی از بنیانهای تقریبا هر تفکر اسطوریای، حضور مدلول در دال است. دلالتها صرفا بازنمایانده مدلولها نیستند بلکه به نحو غریبی حکایت از حضور آن در دال میکنند. مثالهای تایید کننده این نظر در تاریخ اندیشه اسطورهای آنچنان زیاد و رایج است که تقریبا بینیاز از گفتن است. اما نمونههای حاضری که روبروی ما قرار دارد شاید نیازمند تامل باشد. به عنوان نمونه در حالیکه «زمان» یک مفهوم خنثی است اما وقوع واقعهای میتواند یک زمان خاص را به عنوان ظرفی که مظروف آن یک واقعه خاص بوده به «یوم الله» تبدیل کند. همچنین است «مکان» که میتواند با وقوع واقعای خاص، مقدس و یا منحوس گردد در اسلام اماکن محرمه مانند مسجدالحرام و یا خانه خد از این دسته هستند. حتی کلمات نیز از چنین خاصیتی برخوردار هستند. به عنوان مثال کلمات جلاله که نباید مورد مس افراد ناپاک قرار گیرد و یا اینکه مسلمین بعد از شنیدن اسم پیامبرشان لازم است کلماتی را برای ادای احترام بیان کنند به این خاصر که خود کلمات به جهت دلالت آنها به مدلولهای مقدس، مقدس میشوند.
این مقدمه را آوردم تا ذکر کنم چگونه ادامه غیرعقلانی این مسیر میتواند به یک «پارانویای مقدس» تبدیل شود. اگر ضریح قبور امامان شیعه به خاطر انتساب آنها به خود امامان حالت مقدس پیدا میکند، چه استدلالی داریم که ویروس کرونایی که روی این ضریح مینشیند را مقدس ندانیم. مگر گرد و خاک فرشهای قبور ائمه شیعه به خاطر انتساب آنها به این امامان شفابخش نیست؟ خوب در نتیجه تقدس و یا عدم تقدس هر چیز مربوط به انتساب و ارتباط آن به مقدسات مومنین خواهد بود نه وجه عقلانی ضرر و فایده آنها برای مدنیت و زندگی آدمیان. فراموش نکنیم که کارکرد اصلی «عقل» در تمایزگذاری بین روایت از یک واقعه و خود واقعه قرار میدهد و به این ترتیب میتواند بین خود و دیگری تمایز برقرار کند. «پارانویای مقدس» شکستن آن تمایزی است که عقل به عنوان پیشنیازی برای تسلط بر جهان خارج از خود ایجاد میکند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.