در طی چند روز اخیر، دو نوشته جالب از دو تن از عزیزان در واکنش به فراگیری کروناویروس جدید در فضای اجتماعی منتشر شد که هر کدام به جنبه جالبی از قضیه پرداخته بودند. جناب عزیز بزرگوار زیدآبادی، فراگیری این ویروس بالنسبه خطرناک را هشداری به کسانی دانسته بود که به قدرت علم در تسلط بر طبیعت ایمان مطلق دارند. به باور او، موجود کوچکی مانند این ویروس، تمام باور آدمیان به قدرت علم در تسلط بر طبیعت را به چالش گرفته است. از طرف دیگر، جناب مهدی تدینی عزیز با باریک‌بینی همیشگی خود، فضای روانی امروز حاکم بعد از شیوع این بیماری را با دورانهای سیاه همه‌گیری طاعون و وبا در اروپا مقایسه کردند و این شرایط را به کنار رفتن سپر حفاظتی علم از بالای سر جامعه تعبیر کردند. به باور ایشان، انسان‌ها بدون این سپر به موجودات بی‌پناه و درمانده‌ای تبدیل می‌شوند که برای فرار از وضعیتی که در آن قرار دارند دست به کار ساخت انواع باورهای خرافی می‌شوند.

برای من که باوری به «حقیقت» ندارم، نظرات بالا فارغ از درست یا نادرست بودن، آشکار کننده مناظری است که این دو عزیز در نسبت با امور واقع دارند . منظر جناب زیدآبادی البته مومنانه است و به پیروی از نص آموزه‌های دینی، مبنای ناخودآگاه جناب ایشان در مواجهه با این امر بر تخفیف باور به علم در برابر باور به امر مقدس قرار دارد. از این دیدگاه، ابتلائات آدمیان یادآور این اصل مهم است که توان انسان در برابر توان امر مقدس فاقد اصالت است. در‌واقع شروع این قیاس که دانش و قدرت آدمی در برابر دانش و قدرت خداوند ناچیز است، از خود ایزد متعال شروع شده است. جناب مهدی تدینی اما موضعی تاریخ‌اندیش دارد و آنچنان که تاریخ نشان داده، دانش انسانی دیر یا زود چاره‌ای نیز برای این بیماری پیدا خواهد کرد.

این بیماری مانند تمام شرورات دیگر برای باورهای مومنانه البته دردسر ساز است همچنانکه که باورمندان به قدرت نامحدود عقل را نیز دچار دردسر می‌کند. تلاش برخی از مؤمنین البته به دفع اشکالاتی صرف شده است که ممکن است «وجود» شرور را لکه‌ای بر ساحت قدرت ایزد متعال بداند. البته در فرهنگ اسلامی احتمالاً زیبنده‌ترین نظر از آن خواجه باشد که به گمانم به تأسی از آیه‌ای از قرآن ساخته شده است که

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

آیه‌ای که احتمالاً مورد استفاده جناب خواجه بوده این است که «ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک» از این دیدگاه البته شرور توسط آدمیان است که لباس وجود بر تن می‌کند و نزد الله اساساً شرور نه متعلق آگاهی آن حضرت قرار می‌گیرد و نه احتمالاً متعلق فعل حضرت باری. به همین خاطر نزد پیر خواجه، خطای شرابخوارگی حافظ خطایی بر قلم صنع نیست و این خطا فقط نزد زاهد ظاهرپرست است که توجیه دارد. اما اگرچه شاید چنین توجیهات و دفع مشکلی از منظر زیبایی‌شناسانه‌ موجه باشد، از منظر عمل اجتماعی قضیه کمی متفاوت است. برای عموم مردم، و آنچنان که نص آموزه‌های دینی است و همچنین روایت مومنانه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی، حوزه سلطنت الله علی الاطلاق است. به این ترتیب توسعه دانش آدمیان می‌تواند به این امر تعبیر شود که حوزه سلطنت الله در حال محدود شدن است. در‌واقع یک مرور کوتاه به تاریخ ۴۰۰۰ سال گذشته ما را به این نتیجه می‌رساند که سرزمین و حوزه نفوذ امر مقدس مدام در حال کوچکتر و تنک‌تر شدن است، و این صد البته به نفع توسعه حوزه نفوذ دانش آدمیان بوده است. البته که نباید زیاد هم ساده‌انگار باشیم. اگرچه از نفوذ امر مقدس کاسته شده است (البته که امر مقدس بیکار نیز نبوده، زمانهای زیادی در تاریخ مشاهده می‌کنیم که او خشم خود را از چنین روندی با ظهور ایدئولوژیهای خشن بنیادگرا نشان داده است، فقط برای نمونه در دو سر این تاریخ طولانی کافی است دولت دینی آشور را در ۲۸۰۰ سال پیش و دولت خلافت اسلامی داعش را در امروز در نظر آوریم)،‌ با این وجود، امر مقدس خود را در اشکال متافیزیک، حقیقت، اخلاق، فراروایتها، فراآگاهی و مشابه این‌ها بازنموده و به حیات خود ادامه داده است. اکنون بسیار غریب است از موضوعی گفتگو کنیم بدون اینکه به مبانی «نظریه حقیقت» باور داشته باشیم. قبلاً در نوشته دیگری ربط نظریه حقیقت با مسأله انتخابات را عنوان کرده بودم. بحث در باره شکلهایی که امر مقدس برای ادامه حیات خود در باور آدمیان یافته البته نیازمند فرصت دیگری است.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)