در نوشته قبلی اشاره مختصری کردم که چگونه آگاهی، مفهوم ایزد متعال را به تدریج تحت تأثیر منطق درونی خود و همچنین نظامات سیاسی-اجتماعی به مثابه تعین تاریخی آگاهی توسعه می‌دهد و اینکه چگونه مفهوم ایزد متعال در ادیان پیشرفته در حد فاصل میان «من» و عینیت من برای من قرار می‌گیرد و به این ترتیب بنیانهای اخلاق و عقل را در تملک خود درمی‌آورد. توسعه مفهوم «افریدگار» در تاریخ تفکر بشری نیز از منطق مشابهی پیروی می‌کند. اگرچه خود مفهوم آفرینش در اساطیر آسیای غربی و هند-ایرانی بسیار غامض است و مثلاً در الهیات مزدیسنی با مفهوم آفرینش به مانند ادیان سامی مواجه نیستیم (مسئله در اساطیر هندی پیچیده‌تر است البته و حتی در مجموعه ادیان سامی با مفهوم یکنواختی از آفرینش روبرو نیستیم) در حالیکه در الهیات مزدیسنی، اهورامزدا با خوداندیشی به خود، آفریدگان را از نور (یا اندیشه خود) هست کرده است، در اسلام راست‌کیش، اشیاء با امر «کن» از عدم آفریده می‌شوند (اگرچه چنین تلقی بعداً در توسعه عرفان اسلامی تفاسیر و تعابیر به غایت متنوعی گرفته که آن را به تلقی ظهوری یا تجلی اوپانیشادی از آفرینش نزدیک کرده است) اگرچه فعلاً قصد ورود به این مباحث را ندارم اما علاقمندم به مسئله‌ای اشاره کنم که با موضوع اصلی این نوشته ارتباط دارد.

تلقی اسطوره‌ای از دو موضوع جامعه و تاریخ در میانرودان و به ویژه نزد سومریان بسیار قابل توجه است. این تلقی اگرچه در چارچوب کلی اسطوره آفرینش سومری-بابلی قرار می‌گیرد، اما جالب است توجه کنیم که تلقی آن‌ها از نظامات اجتماعی و همچنین تاریخ، کاملاً متافیزیکی بوده است به این معنی که نزد آن‌ها جامعه و تاریخ نه محصول کنش و واکنش آدمیان بلکه مقدر شده از پیش بوده و تجربه آن‌ها در جهان قابل تجربه، تنها مرور و تجربه امور مقدری بوده که توسط خدایان از پیش تقدیر شده است. در تفکر اسطوره‌ای، آگاهی فاقد خوداندیشی لازم برای درک این قضیه بود که این آگاهی است که در حال برساختن نظامات سیاسی-اجتماعی است، اینکه این آگاهی است که نظامات اجتماعی را هست می‌کند و نه آفریدگاری که وقایع را از پیش آفریده و آدمیان در حال تجربه وقایعی هستند که از پیش آفریده شده. توسعه خوداندیشی آگاهی به مرور آدمیان را به عناصر سازنده و آفریننده تبدیل کرده است اگرچه هنوز در مواجهه با طبیعت گمان آدمیان بر آن است که این‌ها اشیاء داده شده (آفریده شده در ساحت حقیقت) هستند که معروض آگاهی قرار می‌گیرد. احتمالاً زمان زیادی لازم است که خوداندیشی آگاهی به مرحله‌ای برسد که نه تنها به جهان به مثابه محصول آگاهی اندیشه کند، بلکه «من» و «آگاهی» را نیز به مثابه برساخته‌های آگاهی فعال مورد اندیشه قرار دهد.

این‌ها مقدمه‌ای بود تا بتوانم به خوبی درک کنم چرا مسئولین و مقامات ما عدم اطلاع‌رسانی را به عنوان «امر ضرور» تلقی می‌کنند تا آنجا که می‌توان دیدگاه آن‌ها را به عنوان «تقدیس جهل» نامگذاری کرد. از آنجا که آگاهی، دامنه متافیزیک و حوزه سلطنت آفریدگار متعال را به باور آن‌ها تنگ می‌کند، جهل آدمیان امر مقدسی است. این تقدس از آنجا ناشی می‌شود که در غیاب آگاهی، این آفریدگار است که نزد آدمیان تنها هست‌کننده و فعال مایشاء است و در نتیجه سرنوشت جامعه و تاریخ ما را از پیش رقم زده است. اینکه مردمان از شیوع بیماری مربوط به ویروس کرونای جدید اطلاع داشته باشند منجر به واکنشی خواهد شد که نتیجه آن توسعه خوداندیشی آگاهی خواهد بود، و در این فرایند آن‌ها پی خواهند برد که نظامات اجتماعی توسط کنش و واکنش جمعی در حال هست شدن است و نه مقدر از پیش توسط آفریدگار متعال. چنین نتایجی البته با مبانی روایت مؤمنین از کیفیت امر مقدس و باور به «جهل مقدس» متعارض است.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)