چنانچه حوصله خواندن این مقاله را ندارید “اینجا” را کلیک کنید و ویدیوی آن را ببینید.
کانال آپارات من را اینجا ببینید.
بعد از اینکه مطمین شدم بخاطر نگرش رهایی بخشم به حوزه آموزش و تعلیم و تربیت در ایران به من اجازه ادامه تحصیل در مقطع دکترای تخصصی نمی دهند راهی هندوستان شدم. یکی از افکاری که غالبا من را به خود مشغول نگاه داشته بود این بود که چرا و چگونه می شود که قرن ها است که در خاورمیانه با نام خدا و پیغمبر و ادیان در حال کشتار یکدیگر هستند در حالیکه ملل متمدن دنیا که غالبا بی دین هم هستند در صلح و صفا و آرامش در حال “زندگی” کردن و لذت بردن از نعمات خداوند که بواسطه خردورزی شان نصیب شان شده است هستند؟! به عنوان یک معلم بنظرم می رسید که ریشه شقاوت و یا سعادت این مردمان در سیستم آموزشی و تعلیم و تربیتی آنها نهفته است.
در کتابخانه دانشگاه حیدر آباد هند با افکار پایلو فره که یک معلم رادیکال برزیلی بود آشنا شدم که در یک فصل در رساله دکترایم به بررسی و واکاوی و نقد آن با تمرکز بر سیستم تعلیم و تربیتی ایران و هندوستان پرداختم. فره معتقد است سیستم آموزشی در بسیاری از کشورهای جهان سوم یک “سیستم بانکی” است که هدفی جر استعمار هر چه بیشتر بویژه مستضعفان ندارد. در رساله دکترایم فراتر رفتم و گفتم که آموزش پرورش و آموزش عالی در کشورهای جهان سوم و آمریکای لاتین و آفریقا و بویژه خاور میانه بازوان اجرایی کاپیتالیسم هستند که برای استحمار، استعمار و استثمار هر چه بیشتر مردمانشان طراحی و بخدمت گرفته شده اند. بعبارت دیگر مدارس و دانشگاه ها و موسسات تابعه آنها در این نوع سیستم های تعلیم و تربیتی در واقع “کارخانه های خر سازی” و” بنگاه های پول سازی” هستند برای اربابان سرمایه داری و مافیاهای فاسد ذی نفوذ.
در دانشگاه میسور هندوستان به این جمله معروف نلسون ماندلا برخورد کردم که Education could be a Weapon یعنی “آموزش می تواند یک اسلحه باشد.” در این مقطع از زندگی آکادمیکم بود که با توجه به باورهای پایلو فره به این اندیشیدم که بهتر است برای اخذ درجه دکترای تخصصی خودم در آموزش و روش تدریس از یک دانشگاه بین المللی “ایده” نلسون ماندلا را “عملیاتی” کنم و به طراحی “اسلحه ای آموزشی” بپردازم. بنابراین با توجه به باور و نگرشی که در حوزه آموزش داشتم پروژه ام را در سال ۱۳۸۴ استارت زدم که تکمیل آن چهار سال کامل وقت برد. در طول فرایند تکمیل پروژه ام هماره بر این شالوده فکریم متمرکز بودم که اگر میخواهیم در شکلگیری و توسعه جوامع انسانی، دموکراتیک، شاد و متمدن و مترقی سهیم باشیم چاره ای نداریم جز اینکه ترتیبی دهیم تا آیندهسازان این مرزوبوم علاوه بر کسب دانش و ارتقای استراتژی ها و کیقیت یادگیری خود، در کلاس های ما – در مدارس و دانشگاه ها – نورمها و اصول و اسلوب و مهارتهای مورد نیاز زندگی در چنین جوامعی را نیز کسب نموده و در خود نهادینه کنند. همینطور کلاسهای ما – که باید بهصورت دموکراتیک اداره شوند – باید به ارتقای سطوح، سبکها و کیفیت تفکر، نگرش، بینش، منش، شخصیت و نیز آگاهی ها و مهارت های اجتماعی و بویژه سیاسی شهروندان فردا نیز بینجامند. نسل فردا و آینده سازان در طول زندگی آکادمیک خود باید متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکتجو و همزمان اهل رقابت و مطالبه گر هم بار آیند تا قادر به مهندسی دنیای پیچیده کنونی و دنیای به مراتب پیچیده تر فردا جهت رقم زدن سرنوشت بهتری برای خود و جوامع بشری باشند.
بعد از نقد و رد پایه های تیوریک روش های تدریس فعلی، در رساله دکترایم تیوری های آموزشی سیاسی خودم را ارایه دادم و بر مبنای آنها به معرفی روش تدریس منحصربفرد و “بی نظیر خودم” پرداختم و در سال ۱۳۸۸ با موفقیت از آن دفاع کردم و دکترای تخصصی خودم را در آموزش و روش تدریس از دانشگاه بین المللی میسور در بزرگترین دموکراسی دنیا گرفتم.
اگر در اینترنت سرچ کنید “روش تدریس دکتر حسینی” و کتب و مقالات و بویژه ویدیوهای من در معرفی این روش تدریسم را ببینید متوجه می شوید که روش تدریس من “کاتالیزور”ی آموزشی برای تبدیل شهروندان پسیو و رام امروز که یادگرفته اند طوطی وار تکرار کنند، میمون وار تقلید کنند، گوسفند وار زندگی کنند و همانند گاو بی خیال تمام ستم هایی که بر آنها روا داشته می شود باشند به “ایجنت های تغییر و توسعه و آبادانی” می باشد. روش تدریس من که بر یادگیری با کار سیستماتیک تیمی در محیط های رقابتی و در فضایی کاملا دموکراتیک تمرکز دارد در واقع ابزاری آموزشی برای “توانمند کردن” بویژه مستضعفانی هست که بواسطه سیستم های تعلیم و تربیتی فعلی “از نظر فکری” هم مستضعف نگاه داشته شده اند تا راحت تر استحمار، استعمار و استثمار و چپاول شوند.
همانطور که در منابعی که یادآوری کردم تشریح کرده ام با تمرکز بر موارد ذیل است که روش تدریس خودم و یا همان “یادگیری تیمی رقابتی” و یا Competitive Team-Based Learning را به عنوان “اسلحه ای آموزشی” – برای توانمند سازی و نهایتا رهاسازی مستضعفان و ستمدیدگان از یوغ ستم و استبداد و جهل و فقر و فساد و استعمار – در جوامع استبداد زده مربوط به دوران شترچرانی امروز به خدمت گرفته ام:
۱. بکار گیری کار سیستماتیک تیمی که نهایتا در جامعه در اشکال اصناف و احزاب تبلور پیدا می کند.
۲. اداره دموکراتیک کلاس که باعث می شود شهروندان فردا طعم شیرین دموکراسی را بچشند.
۳. آموزش راه های موثر تفکر ورزی – بویژه تفکر خلاقانه، انتقادی، تجزیه و تحلیلگرانه و علت و معلول یابانه – به شهروندان فردا که به هوشیارتر شدن آنها و کشف حقایق توسط آنها می انجامد.
۴. ارج نهادن به اصول، اسلوب، قواعد و مهارتهای مورد احترام در جوامع دموکراتیک و نهادینه کردن آنها در نسل فردا برای ارتباط و تعامل موثرتر آنها با ملل و جوامع متمدن تر که خود به رشد آگاهی ها و سبک زندگی آنها می انجامد.
۵. بحث و تبادل نظر در باره مسایل اجتماعی-سیاسی روز در کلاس به منظور ارتقای هر چه بیشتر آگاهی ها، مهارتها و بینش سیاسی شهروندان
نوع تفکری که با بکارگیری روش تدریس م به ارتقای آن در نسل فردا می پردازم بسیار متفاوت از نوع تفکری است که در روشهای تدریس سنتی دیکتاتورمابانه فعلی مورد تاکید است و آموزش داده میشود چراکه من بر این باور هستم که خود تفکر پروسهای بسیار پیچیده است. دلیل این ادعا هم این است که همانطور که هیچچیز راحتتر از فکر کردن نیست، هیچچیز هم دشوارتر از خوب و استراتژیک فکر کردن نیست. لازمه نوع تفکری که من در کلاسهایم بر آن اصرار دارم این است که
۱. اول از همه باید اذهانمان را از استعمار افکار و باورهای غلطی که در طول سالیان به ما القا، دیکته و تزریق کردهاند پاکسازی نماییم و سعی کنیم دوباره و بدون پیشفرض به بررسی و تجزیهوتحلیل افراد و مسائل و یا پدیدههای متفاوت پیرامون خود بپردازیم.
۲. باید سعی کنیم سطوح بالاتری از تفکر خود را به کار بگیریم تا قادر باشیم نهتنها خطوط و بین خطوط که ورای خطوط و حوادث و رویدادها را هم درک کنیم و بفهمیم.
۳. باید سعی کنیم علاوه بر اینکه اتضمامی فکر می کنیم – و نه انتزاعی – از سطح بالاتری هم به تفکر بپردازیم و خیلی غرق و سرگرم جزییات و حواشی نشویم.
۴. در تفکر کردن هم باید اهل ریسک کردن و درنوردیدن خطوط قرمزی که برای ما ترسیم کردهاند باشیم. و
۵. در طول پروسه تفکر باید منطقی، روشمند، استدلال گرا و علت و معلول یاب باشیم.
همانطور که بارها گفته ام و نوشته ام با در نظر گرفتن این موارد است که میتوانیم با تأمل روشمند در واقعیاتی که پیرامون ما هستند به حقیقت برسیم. و همانطور که حضرت عیسی مسیح (ع) فرمودند حقیقت ما را بهسوی آزادی رهنمون میشود. بنابراین یک ساعت تفکر درست و باکیفیت و هدفمند که ما را به برنامهریزی و واکنش فعالانه در مورد مسایل پیرامونمان ترغیب کند بهتر از قرنها کورکورانه عبادت و توبه و راز و نیاز کردن بهویژه تحت سیطره حاکمان پیغمبرنمای دین فروش مستبد و تمامیتخواه فاشیست و شیطان صفت میباشد.
در پایان یادآوری می کنم که از آنجا که تمام کسانی که در اصول و اسلوب حکومتداری تفکر و تأمل کردهاند متقاعد شدهاند که سرنوشت حاکمان در رابطه مستقیم با نوع شیوه آموزش جوانان است، من به این نتیجه قطعی رسیدهام که بهکارگیری روش تدریس رهایی بخش من که در واقع “اسلحه ای آموزشی برای “براندازی نرم و نامحسوس حکومت های ارتجاعی و استبدادی و چپاولگرعصر حجری” است به دنیایی آزاد، آباد و متمدن و نهایتا صلح جهانی می انجامد.
قویا به معلمان و اساتید محترم توصیه می کنم که اگر به بفکر تحولات و تغییرات بنیادین و سازدنده در حوزه های علمی، اجتماعی، فرهنگی و بویژه سیاسی و حتی اقتصادی هستند روش تدریس من را در کلاس های خودشان بخدمت بگیرند. این روش تدریس من تقدیم میشود به مسیولین مستضعفان در ۱۰۰ دانشگاهی که به خاطر ارایه این روش تدریس با درخواست هیات علمی شدن من حتی در یک دانشگاه پیام نور در یک شهرستان دور افتاده در دل کویر هم مخالفت کردند چرا که آنها هم به این باورهای بزرگان نظام حمهوری اصلامی که خود را نایب امام زمان و رهبر مستضعفان و ستمدیدگان جهان می دانند! اعتقاد داشتند که
۱. “هر گونه ارایه مسائل سیاسی در محیط های آکادمیک برای نظام سم است”!!!
۲. “هر گونه تلاش برای نهادینه کردن دموکراسی در کشور حکم براندازی نظام را دارد”!!!
این روش تدریس که تا کنون بیش از ۲۰۰ کتاب و مقاله و پایان نامه در سطح ملی و بین المللی راجع به آن نوشته شده است همینطور تقدیم می شود به مسیولان سایکوپت آموزش و پرورش مشهد مقدس که ۲۵ سال من را – بخاطر همین روش تدریسم – به گروگان و اسارت گرفتند و “زجر کش” کردند و حتی اجازه ندادند از طریق گروه های تلگرامی آن را در سطح ملی و بین المللی معرفی کنم!
مقالات بیشتر از من –
که امیدوارم روزی از این مسایل و مصایب که بر سر ما آوردند فیلمی ساخته شود تا دنیا ببینید که سپاه تحت فرمان مالکان اشتر ابن مرجانه با من و روح و روان و نسل و تبار من و خانواده مظلوم من که از تبار حسین (ع) هستیم چه کردند و چرا؟! بنظر میرسد با ادامه این بربریت هایشان می خواهند که من از خون به ناحق ریخته شده دامادمان و نیز از جنایت علیه بشریت و نسل کشی ای که در مورد خانواده من داشته اند بگذرم و درصدد به عدالت سپردن سردار و یا آیت الله ای که حکم قلع و قمع و ریشه کن کردن نسل و تبار ما را صادر کرد نباشم!
سخنرانی من در مسجد شهرمان که هشداری درباره “تحریف عاشورا و تشیع علوی” در عصر و شرایط حاضر بود.
http://news.gooya.com/politics/archives/2016/10/218317.php
ویدیوی روش تدریس (اسلحه آموزشی من)، کتب و مقالات علمی، اجتماعی و سیاسی من را که بواسطه خلق آنها مغضوب رژیم ایران شدم را در وبلاگ شخصی من و وب سایتم ببینید.
.………………………………….…..……
صدای خرد شدن استخوان های استبداد را می شنوم!
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.