آخر شب، اون ته ته شب اتوبوس پر میشه از کارگرهای پیتزا فروشی که با جعبههای پیتزا ٫دستشون آروم چرت میزنن .. از آفریقاییهای جوون مست و نیمه مست که دارن توخودشون میرقصن و نرم نرم زمزمه میکنن به زبان فرانسه… زنهای خسته و پریشون..یا زنهای جوون زیبا که رنگ رژلبشون بابوسه ای یا لبه ی گیلاسهای مشروب پاک شده و گاهی چشمشون از اشک و ریمل سیاه است.. نوجوونهایی که حشیش زدن و از طغیان آخر شب شون خوشحال و مغرور بلند بلند میخندن.. دستهایی که میله اتوبوس بعداز نیمه شب را گرفته خسته و زمخت و تنها به نظر میرسه.. پر از بوی سیگارهای دست پیچ..صورتهای رنگ پریده یا آرایشهای اغراق آمیز.. اتوبوسای آخر شب واسه من مثل یک مجموعه داستان کوتاست که هر دفعه میخونم یک جور تازه ست..
آخر شب
شنبه, ۱۴ام اردیبهشت, ۱۳۹۲
اضافه شده توسط نامههای بینام نویسنده مطلب:مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.