مطیع رهبری هستیم در انتخابهایمان ولی هنوز نظری ندادهاند، این را علی اکبر ولایتی گفت. منظور آقا از حماسه این است که رئیس جمهوری انتخاب شود تا بحرانهای فعلی را حل کند، این را سردار جعفری گفت. باید یکی بیاید که رهبری قبولش داشته باشد و بتواند کار کند. این را سید محمد خاتمی گفت. رهبری تاکنون دربارهی شخص نظر نداده است، این را حدادعادل گفت. رهبری خودش گفته که یک رای بیشتر ندارد. این را محمود احمدی نژاد گفت. جایگاه رهبری را که با رای ارزیابی نمیکنند، این را محمدجواد لاریجانی گفت. در واقع سر و ته ماجراهای انتخاباتی سال ۹۲ اینطوری شده است: رهبری گفت یا نگفت؟ رهبری موافق است یا نیست؟ رهبری نظر دارد یا ندارد؟ در حقیقت معلوم نیست انتخابات است برای درک نظر ملت است یا آزمون تامین نظر رهبر. اما بعد از این تعریض قبل از تحلیل، بپردازیم به اوضاع آنچه که هست، فعلا همین است که هست.
«سه تفنگدار آشفته»
اول از سمت راست وارد شویم، جایی که ولایتی، حدادعادل و قالیباف ایستادهاند. ائتلافشان به گفتهی ولایتی نیمساعته شکل گرفت ولی نیمسال هم طول بکشد، سر و شکلش معلوم نمیشود. دو هفته پیش نظر نهاییشان این بود که هر سه نفر ثبت نام میکنیم، الان خبر میدهند که احتمالا یک نفر میآید. قالیباف در روزهای اخیر شیفت داده به سمت لاریجانی. نمایندگان حامی لاریجانی در مجلس که اسم خودشان را گذاشته فراکسیون رهروان ولایت، چپ و راست از شهردار تهران حمایت میکنند، میهمانیهای شهرداری هم دعوت میشوند و خبر میدهند که قالیباف در نظرسنجیها جلوتر است. واقعیت هم همین است و به همین خاطر طیف شهردار حسابی روی این مانور میدهند که باید به وعدهها وفا شود و بر اساس مکانیسم نظرسنجی عمل شود. ائتلاف قالیباف- لاریجانی، اصلا چیزی نیست که به مذاق حدادعادل خوش بیاید. تیم لاریجانی، دشمن خونی حدادعادل محسوب میشود و اگر بتوانند این دفعه هم او را ضایع کنند، سومین بار است پس از انتخابات ریاست مجلس هشتم و ریاست مجلس نهم که حال مشاور عالی رهبری را میگیرند. در انتخابات مجلس هشتم وقتی حدادعادل را لاریجانی با تبانی با احمدینژاد از ریاست انداخت، رهبری بلافاصله حکم مشاور عالی برای پدر عروسش صادر کرد تا احساس ناراحتی نکند.
در انتخابات ریاست مجلس نهم، حداد به همراه اکثریت نمایندگان تهران رفت با تیم مصباح دست به یکی کرد ولی لاریجانی با تهرانی – شهرستانی کردن بازی، پاتک زد و دوباره برد. این دفعه رهبری دیگر کارتی رو نکرد، چون بحث رئیسجمهور شدن حداد از همان موقع مطرح بود. الان این بخت به شدت دارد ضعیف میشود. وضعیت حداد در نظرسنجیها اصلا خوب نیست، اصولگرایان به جز باند زاکانی و فدایی که در دو حزب رهپویان و ایثارگران جمع شده اند، حداد را قبول ندارند، رابطه اش با باند مصباح، سست تر از قبل شده و به ناچار، حدادعادل زده زیر کل بازی و میگوید باید هر سه نفر ثبت نام کنند. اتفاقی که گویا با مخالفت روبرو شد و زمزمه کناره گیری او از رقابتهای انتخاباتی را مطرح کرد. اما ولایتی سبک دیگری را انتخاب کرده و مرتب به علما حال می دهد و از نقش آنها در تصمیم گیری نهایی سخن میگوید. در واقع دستش آمده که به احتمال زیاد در نظرسنجیها به قالیباف میبازد، میخواهد کارت علما و مراجع را رو کند و با شیخوخیت، سر ائتلاف را ببرد. این کار قبلا در تخصص لاریجانی بود و او هم از جمله چهرههای باسابقه در به کارگیری نفوذ علماست، به همین خاطر، انتظار میرود تیم لاریجانی هم در پشت پرده، روی مخ علما به سود قالیباف کار کنند.
«شیر تو شیرِ اصولگرایی»
از این سه آشفته که بگذریم، در میانه سمت راست میدان، ۵ آشفتهتر را میبینیم. ابوترابی، پورمحمدی، باهنر، آلاسحاق و متکی. چند تا وجه مشترک دارند. اول اینکه همه میگویند ما از بقیه بهتریم، رای بیشتری داریم، در نظرسنجیها جلو افتادهایم، اصلا کسی رقیب ما نیست، سابقه کاری بهتری داریم، بعد هم تکرار میکنند نظر علمای اصولگرا، تعیین کننده نهایی است و دست آخر میگویند، به نفع هیچکس کنار نمیرویم و تا آخر خط هستیم. حالا شما انتظار دارید که پیشبینی کنیم چه میشود و چه میکنند این جمع؟ هر چند، هرچه شود و هرچه کنند، بود و نبودشان -به جز محمدرضا باهنر- فرقی به حال انتخابات نیمه جان ۹۲ ندارد. اغلبشان، نه رایی دارند، نه اقبال اجتماعی، نه اعتبار سیاسی و نه قدرت شورآفرینی. روزنامه رسالت، ارگان حزب موتلفه طعنه زده بود که هرکس میخواهد در دولت آینده وزیر شود، رفته کاندیدا شده و گلایه کرده بود که حالا در دیزی بازه، حیای گربه کجا رفته. حرف درستی است و مهم ترین مصداقهایش را میتوان در همین جمع دید، از جمله یحیی آلاسحاق، کاندیدای اختصاصی موتلفه.
«من کنت مولاه، از مصباح تا محمود»
در گوشه چپ این سمت، گروهی دیگر از اصولگرایان هم هستند، مثلا علیرضا زاکانی که او هم میگوید من بیرقیبم، زاکانی خیلی زور زد که به ائتلاف سه نفره ولایتی، حداد و قالیباف اضافه شود ولی تاکنون نشده است. لنکرانی هم در این سمت ایستاده منتها با تکلیف مشخص. او را مصباح یزدی به عنوان کاندیدایش معرفی کرد تا فعلا یک قدم از مهدوی کنی که یک سر دارد و هزار سودا، جلو افتاده باشد. مصباح سال ۸۴ هم همین کار را دربارهی احمدی نژاد کرد. شاگردان مصباح امیدوارند که احمدی نژاد دست از لجبازی بردارد، بیخیال مشایی شود و بیاید پشت سر یکی مثل لنکرانی بایستد و مثل هلو، آرا را قورت بدهند.
فارغ از اینکه حمایت احمدینژاد وضعیت را هلویی میکند یا نه، باید گفت با این اشاراتی که محمود به اسفندیار میکند، چشم کسی آب نمی خورد که او جز به مرادش، به دیگری، راضی باشد. کما اینکه در هفتهای که گذشت دوباره دست عشقش را گرفت و پابهپا برد تا اصفهان، پرچم ایران دستش داد و من کنت مولاه، فهذا اسفندیار مولاه خواند، برای پورمحمدی، قالیباف، صادق لاریجانی و چند نفر دیگر هم رجز افشاگری خواند و هواداران هم در اصفهان شعار دادند: “چپ، راست و کارگزار، علیه اسفندیار.” بنابراین فعلا نه میشود از احتمال ائتلاف تیم زاکانی و فدایی با مصباح سخن گفت، چون زاکانی خودش را اصلا کمتر از لنکرانی نمی داند و نه بوی ائتلاف مصباحیها با احمدینژادیها میآید.
«یک دیگ، یک موش»
اما در سمت چپ میدان هم خبرهایی هست. در گوشهی راستش، حسن روحانی ایستاده و محمد شریعتمداری. اولی روزبهروز وضعش بهتر میشود، بخشی از خانواده هاشمی و نزدیکان خاتمی در کنارش هستند، جبههی پایداری و دولتیها هم اصلا از ریخت روحانی خوششان نمیآید، به همین خاطر، زورش میرسد که خودش را در یک فضای دوقطبی نشان بدهد، به ویژه اینکه اگر هاشمی علنی اعلام کند حامی او خواهد بود. شریعتمداری را اما کسی جدی نمیگیرد، هر چه توضیح میدهد که اصلاح طلب است، دیگران یادش میآورند بیش از اینکه نزدیک به خاتمی باشد، معتمد و مامور خامنهای بوده. در میانهی این بخش هم عارف، کواکبیان و مهرعلیزاده هستند که همگی مدعی برتربودن، رای آوری و مورد توجه خاتمی و اصلاح طلبان بودن هستند. بر خلاف این ادعاها، خبرهای دقیقتر اینطور میگویند که نظر بالادستیهای اصلاحطلبان، متوجه اسحاق جهانگیری است. جهانگیری در نگاه اول به جز اندازه بینی منحصربهفردش، تفاوت مهمی با عارف و مهرعلیزاده ندارد ولی علمای اصلاح طلب میگویند که او قطعا تایید میشود، رابطه خوبی با بیت دارد -اخوی جهانگیری هم که مدتی هم در بانک گردشگری و چند شرکت اقتصادی دیگر با سران جریان انحرافی میپرید، رابطه خوبی با بیت آقا دارد-، مورد حمایت هاشمی هم هست، حزب کارگزاران هم پشتش میایستد. حالا خاتمی هم حمایت کند، میشود نامزد اجماعی، حداقل این شانس را دارد که برود دور دوم. وی در روزهای اخیر دوباره به بیترهبری رفته و تایید گرفته که آمدنش مشکلی ندارد و قرار نیست جنتی روی اسمش، خط قرمز بکشد. مدل دیگری که با حمایت هاشمی، پیشنهاد شده، این است: خاتمی، روحانی و جهانگیری جمع شوند در یک ائتلاف ۱+۲، بعد دربارهی آمدن یا نیآمدن خاتمی تصمیمگیری شود. سودش در کوتاه مدت این است که حضور خاتمی میتواند توجه افکار عمومی را به شدت روی این ائتلاف جلب کند، این دو نفر را در انتخابات بالا بکشد، بعد اگر خطر رد صلاحیت خاتمی بود یا نشد که بیاید، این دو نفر زورشان میرسد وارد بازی جدی بشوند، بد پیشنهادی نیست ولی علاوه بر نقشههای اصولگرایان، باید گفت که دیگ اصلاحات، موش بسیار دارد و در دو دههی گذشته، بسیار شده که آبگوشت این طیف، به سبب همین موش دوانیها، از دهن افتاده است، نمونهاش شورای دوم و ابراهیم اصغرزاده یا انتخابات ۸۴ بود و حزب مشارکت، الان هم چهرههایی مثل کواکبیان میخواهند نشان بدهند استعداد موش شدن دارند.
حالا که از بازی خرابکنی موشهای اصلاحطلب و گربههای اصولگرا سخن به میان آمد، بد نیست اشاره کنیم به محسن رضایی که دارد مثل بولدزور کار میکند، سفر میرود، سخنرانی میکند، در جاده تصادف هم کرد ولی از پا نیافتاد، مثل بنز وعده میدهد و از روزهای خوب آینده میگوید، رمز انتخاباتی اش را هم اعلام کرد و مثل حسین رضازاده یا ابالفضل، یا ابالفضل گفت. خودش گفته که من را جدی بگیرید، هنوز کسی جدی اش نگرفته ولی او از جمله چهرههایی هست که در این بلبشوی انتخاباتی میتواند رای جمع کند و بازی را به هم بزند، به خصوص رای اصولگرایان را.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
فقط به آقای جهانگیری بفرمایید اگر رییس جمهور شدند بینی مبارک را عمل بفرمایند . اینطوری که هستند عکسشان تفاوتی با آقای احمدی نژاد ندارد که هیچ کمی ترسناک تر هم هستند.
شنبه, ۱۴ام اردیبهشت, ۱۳۹۲