آبان ۹۸ حامل پیام تاریخی مشخصی برای همه جریانات در داخل و خارج ایران بود. پیام تودهها روشن است؛ “نه به وضعیت”. شاید بهترین توصیف برای فرم و محتوای جدید اعتراضات آبان “قهر خلقی” باشد. قهر خلقی در برابر قهر دولتی که به هیچ وجه با واژگانی بورژوایی همچون خشونت، قابل توضیح نیست، قهری که در برابر مجموعه سیاستهای طبقاتی میایستد که برای سیادت از منافع طبقهایی خاص، حاضر به هر نوع تهاجمی به نیازهای اولیه تودهها است. امروز بیشتر از هر زمان دیگری روشن است که همهی جناحهای موجود در نظام سیاسی بر سر یک مسأله توافق همه جانبه دارند، منطق سرمایه. آنچه که باید بدون قید و شرط چه در دوران تحریم و چه در دوران گفتگوی تمدنها اجرا گردد مجموعه سیاستهایی است که باید مطابق با الگوی انباشت موجود تبیین و عملی شود، افزایش قیمت بنزین در عین حال که نشان از استیصال نظام سیاسی بهواسطه کسری بودجهی حاصل از عدم فروش نفت است (البته کسری بودجه نه بهعنوان اسم رمزی برای توجیه فرودست کردن بیشتر تودهها و اعمال سیاست طبقاتی خاص؛ بلکه بهعنوان یکی از بحرانهای سرمایهداری ایران) بدون تردید منطبق با گونهی انباشت مسلط بر اقتصاد ایران؛ یعنی نئولیبرالیسم است و بورژوازی ایران برای ادغام تام و تمام در بازار جهانی و فراهم کردن فضایی مناسب برای سرمایهگذاری خارجی ضرورت آزادسازی قیمتها از جمله قیمت بنزین و سایر حاملهای انرژی را در دستور کار خود قرار داده و بهنظر میرسد افزایش قیمت بنزین فقط اولین قدم برای تحقق پروژهی فوق است. احتمالاً در آینده با تصمیماتی از جمله لغو حداقل دستمزد، افزایش سن بازنشستگی، افزایش سهم بیمهی کارگران، خصوصیسازی بیشتر، افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده (که مستقیماً از جیب کارگران پرداخت میشود) و فروش اموال عمومی مواجه خواهیم بود. البته بودجه سال ۹۹ از عزم جدی حاکمیت برای تحقق موارد گفته شده پرده برمیدارد. حالا با گذشت حدوداً دو ماه از اعتراضات آبان ماه یادآوری چند نکته ضروری بهنظر میآید. لازم به یادآوری است که سویههای مترقی اعتراضات آبان ماه نباید مانع از نقد درون ماندگار و رادیکال آن گردد.
اینبار نیز عدم وجود بدیل رادیکال و فقدان سازماندهی از طرف نیروهای مترقی به وضوح قابل روئیت بود، آنچنان که بیم آن میرود که شرایط لازم برای هژمونیک شدن اشکال دیگر سلطه فراهم آید و اینبار نیز طبقه کارگر تبدیل به گوشت دم توپ بورژوازی شود. مصادره اعتراضات توسط اپوزیسیون خارج از کشور یا بهعبارتی یکی از جناحهای بورژوازی، تأیید کنندهی این فقدان است. بازوی رسانهایی بورژوازی خارج نشین بهطور مداوم در تلاش است بنیانها و محرک اصلی اعتراضات را ناتوانی حاکمیت سیاسی در ادارهی جامعه و اقتصاد مطرح کند و مخالفت مردم را به سطح تغییر در ایدئولوژی مسلط و تغییر افراد تقلیل دهد، حال آنکه این قهرمانان نشسته در بیرون گودِ جنبشهای یواشکی، دقیقاً خواهان اجرای همین سیاستها با شکلی به اصطلاح متفاوت هستند، خصوصیسازی خوب_ خصوصیسازی بد، مذاکره خوب_ مذاکره بد، سرمایهداری خوب_ سرمایهداری بد و سایر دوگانه سازیهای کاذب فقط ترفندی برای بازتولید مجدد انقیاد و استثمار و تحکیم مناسبات سلطهی طبقاتی است. در غیر این صورت هیچ تغییر بنیادینی در مناسبات تولید اجتماعی در دستور کار شاهزاده و سایر اپوزیسیونهای خارج از کشور نیست. دولت سرمایهداری با هر ایدئولوژی سیاسی تابع منطق سرمایه و در تضادی آشتی ناپذیر با کارگران و فرودستان است. از طرفی برخی نیروهای چپ و مترقی نوکِ پیکان حملات خود را بهسوی نئولیبرالیسم نشانه گرفتهاند، نئولیبرالیسم الگوی انباشت مسلط سرمایهداری متاًخر است و همهی دولتها در سطح جهان نئولیبرال بوده و با توجه به توازن قوای طبقاتی حاکم بر جامعه خود مجموعه اقداماتی در جهت تخصیص هرچه بیشتر ثروت در دست اقلیتی کوچک را پیگیری میکنند. تا زمانی که نقد نئولیبرالیسم، در ذیل نقد به سرمایهداری مطرح و تبدیل به مطالبهای عمومی نشود، خطرِ افتادن به دام فرصتطلبی و تقلیلگرایی در بیان خواستههای مردم آن را تهدید میکند. همهی فعالین اجتماعی مترقی باید این نکته را در نظر داشته باشند که عصبانیت نمایندگان فکری بورژوازی از طرح شعار دانشجویان مبنی بر مبارزه جهانی بر علیه نئولیبرالیسم (ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی،… مبارزه یکی است، سرنگونی نئولیبرالیسم) نوعی فرار رو به جلو است و نباید این توهم را ایجاد کند که این شعار میتواند تبدیل به نقطه مشترک و عامل پیوند دهندهی خواستهها و مطالبات تودهها باشد. برای ساختن بدیلی واقعی فقط مبارزهایی همه جانبه بر علیه کل مناسبات سرمایهداری است که میتواند رهایی تودهها را رقم بزند و عدم توفیق در این امر نه به معنی ناممکن بودن آن، بلکه نشان از ناتوانی عملی و نظری ما در ارتباط با تودهها است. از سوی دیگر چند روز بعد از مراسم۱۶ آذر شاهد مراسمی از طرف گروهی از دانشجویان بودیم که با شعارهایی بر ضد امپریالیسم و آتش زدن پرچم آمریکا همراه بود. اولین پرسشی که در رابطه با این مراسم مطرح است این است که چرا این مراسم همزمان با ۱۶آذر و مراسم روز دانشجو برگزار نشد؟ نقاط افتراق این جریان با سایر جریانات مترقی دانشجویی کدام است که امکان برگزاری مشترک مراسم را ناممکن کرده بود؟ از طرفی مگر نظام سیاسی در ایران با منطق مفهوم امپریالیسم دارای تناقض است؟ بسیار روشن است که سیاستهای دولت ایران بهطور صد در صدی تابع اصول امپریالیسم و در خدمت اقتصاد جهانی عمل میکند، دولت سرمایهداری بدون رویکرد امپریالیستی احتمالاً فقط ساختهی ذهنهای متوهم یا احیاناً مشکوک است. اعتراضات آبان ماه مجدداً نشان داد اصلاحطلبان دیگر هیچ جایگاهی در شکلدهی به مطالبات مردم را نداشتهاند و اتفاقاً در مواقع بحرانی همپیمان اصلی حاکمیت برای بقاء نظام سیاسی موجود هستند. تلاشهای سالوسانه آنان از جمله بیانیه هفتاد و چند نفر در اعتراض به سرکوب معترضین فقط نشانهی آخرین تلاشها برای همراه کردن تنها بخشهایی از نیروی اجتماعی باقیمانده و متوهم سنتی خود یعنی خردهبورژوازی و لایههای فوقانی طبقه به اصطلاح متوسط است، حال آنکه امضاءکنندگان آن بیانیهی کذایی با آزادسازی قیمتها مسئلهایی ندارند و فقط تأکید میکنند که افزایش ناگهانی قیمتها خطا است و باید به شیوهی سید عبا شکلاتی بهصورت تدریجی دمار از روزگار طبقه کارگر درآورد. بازگشت به صندوق رأی و انتخابات آزاد، مذاکره با آمریکا برای رفع تحریمها، اعطای آزادیهای فردی مثل اختیاری شدن حجاب، ورود زنان به استادیوم و کمپین برای پخش مجدد نود با اجرای عادل فردوسیپور همه نشان از یک رویکرد است، بنیانها و منطق روابط موجود دست نخورده باقی بماند.
در وضعیت کنونی فقدان پیگیری هم زمان دو پروژه تعیین کننده کاملاً واضح است، ۱. نشان دادن دشمنان طبقاتی پرولتاریا از اصلاحطلبان و سلطنت طلبان تا چپ نماهای موجود ۲. متشکل کردن نیروهای مترقی فعال در عرصهی اجتماعی. مادامی که این دو پروژه بهصورت همزمان و بدون در نظر گرفتن اولویتی برای هریک پیگیری نشود جنبشهای خود به خودی حتی با سویههای مترقی امکان افتادن به ورطهی تقلیلگرایی یا تن دادن به اشکال دیگر سلطه را خواهند داشت. در این شرایط طرح مسئله و مشکلات موجود از طرف فعالین اجتماعی مترقی در فضای عمومی بهمنظور پیوند هرچه بیشتر مردم با سنتهای فکری مترقی و از طرفی نقد همه جانبهی جریانات انحرافی در چپ و روشن کردن بنیانهای مواضع اپوزیسون راست، ضرورتی کتمان ناپذیر است. باید علاوه بر شناخت و تقویت نقاط مشترک تئوریک، جهتگیریهای غیر طبقاتی و انتزاعی نیز مورد نقد قرار بگیرند. ضعفها و فقدانهای موجود را باید با اتکاء به ظرفیتهای فراوان تودهها در ساختن جامعهایی بدیل و البته داشتن انسجامی تئوریک برای تحلیل وضعیت موجود تا حد زیادی مرتفع کرد.
آبان؛ نقطه عطفی در تاریخ مبارزه طبقاتی ایران
پنجشنبه, 12ام دی, 1398
اضافه شده توسط مطالب دریافتی نویسنده مطلب: رضا نیکوییمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.