روز پنجم دی ماه یعنی برابر  همین روزهایی که هنوز خون نه برزمین خشکیده نه بر سبابه شلیک ، و نه بارانش شسته ،چرا  که هیچ بارانی توان شستنش را نیست .پیش ازرسیدن به این روز در بوق و کرنا کرده اند که فلان روز این کار و ان کار را می کنیم . وپیش از رسیدن   به این روز همه را در ذوق زدگی به تب گرفتند . اما جریان چی بود و چی شد ؟ قرار بود که روز پنج دی مردم یعنی همان ها که همه دوست دارند وکیلشان باشند به برگذاری مراسم چهلم جان باختگان گرد هم ایند . مراسم چهلم .مراسم اما کجا ؟  و این را برکشیده ترین خانواده جان باختگان با تعدادی دیگر از مردم یعنی همان جماعت که خیلی همچنان دوست دارند وکیل و وصیشان باشند درخواست کرده بودند . گورستان !، درست همان جایی که از دست زندگان عاصی هیچ کاری بر نمی اید .همان جایی که نه تقاطعی دارد و نه درخانه بازی که بتوان به امان پناهی گرفت .عجب نشانی اشتباهی !
نمی دانم که چند بار ما باید زمان را دوره کنیم تا به این نتیجه برسیم ،  با گفتمان و نشانه های تاریخ مصرف گذشته و ایین هزینه شده از جانب رقیب دیگر نمی توانیم کاری کارستان صورت دهیم . برای مثال نمی توان با گفتن الله اکبر، مردمی که شاهد صرف  شدن این شعار  بودنددربره کشان حریف ، که همه یاد داریم و حتا  علیه کسان مان ،وگاهی هم در تایید همه کشی  شان ، انان را دوباره دور این حرف گرد اورد . سخنی  تازه ، کاری تازه و نو باید و مکانی که هرگز تازه گی اش را از دست نخواهد داد . منظور خیابان است . جایی که حریف از بودن من حتا از زمزمه یی  با همسایه ام وحشت دارد . مثل  زندانبانی   که از پچپچه زندانیان در هراس می افتد . گفتمان ما نشانه های خودش را کم کم می یابد و زمزمه وار و گاهی هم با فریادی عصیانی به اسمان بلند می شود . حرفی که می ماند . مکان های نو است  و کارهایی نو در ان  . جایی که همیشه متعلق به مردم بوده و همیشه از انان گرفته شده . یعنی فرصت با هم بودن ، باهم شدن و تولد  همدلی و گفتمان های نو و نوتر . خیابان تنها جایی است که هرگز در هیچ دوره ای کهنه نشده و هرگز هم نخواهد . ابان ماه ما در خیابان توانستیم که کمی با هم بودن و شدن و عمل کردن را تجربه کنیم . خیابان بهشت گم شده تمام ازادیخواهان و برابری طلبان است . همان جایی که هیچ دیکتاتوری خوش ندارد که حریفش یعنی مردمان به تنگ امده میدان داری کنند . دیکتاتور ها همگی قوه شنوایی ضعیفی دارند ولی جنس دیکتاتوری مافرق دارد ، از روز اول کر مادر زاد متولد شده است و نمونه برای این ناشنوایی کم نیست .حتا می توان از روز اولش نمونه فراوان اورد . ولی در بدل کاری استاد است و تنها می توان در زمینه های بازی نشده از قبل غافلگیرش کرد و ضربه ی کاری به نقطه ی حساسش زد . از جمله زمین های بازی شده ای که مکان ایده ال حریف است یکی همین گورستان و قرار برای کاری و تکانی به خود است . مکانی که اگر توان وثمره ای داشت حریف میوه اش را دهه ها قبل چیده و چیزی جز برهوت برای ما نخواهد داشت . این را گفتم تا به این نکته برسم که برای پنجم دی ماه بازی را به سادگی به حریف باختیم در صورتی که می توانستیم به جای قرار و مدار در گورستانی که میدان بازی دهه ها و شاید قرن های رقیب باشد، ما به خودمان رود دست زدیم و یک بار دیگر حریف را کامیاب کردیم . انچه که رقیب از ان وحشت داشت ، خیابان بود که ما برای پنجم دی ماه از دست دادیم و بجایش بر مزار جان باختگان سیل اشک روانه کردیم . درست همان کاری که حریف می خواست و سهم مارا هم به صدقه و اندکی داد و  فرجش را از ستونی به ستونی حواله داد ،و ما هم با چشمانی پراز اشک   به خانه برگشتیم و جمعی هم لت و کوب شده و بی نشان دستگیر و معلوم نیست ،که تا کی باید برای ازادیشان گریه کنیم و چانه بزنیم و این و ان را ببینیم .  درگورستان هیچ خبری نیست ، این را تنها انان که خیلی زنده اند می دانند و بس ، گورستان که وادی خاموشان است به خاموشانش وا گذاریم و به زندگی برگردیم و باور کنیم که در هیچ گورستانی هیچ خبری نیست .   چه مشکلی  هست  که هنوز ما نتوانستیم درست همان جایی که گلوله سر و سینه را شکافت قرار بگذاریم و  در همان نقطه ی خون پا سفت کنیم  ؟و بر عکس به دلخواه حریف به گورستان  برویم با  قرار سوگواری مان  و تمام مخلفاتش ؟ دفتری  و فاتحه و ملایی و مکلایی ، حلوا و مویه و اشکی و نوحه ای  ودیگر هیچ .و کارحریف دوباره به سوراخ فرصت خود خزیدن و دوباره گزیدن …. میدان در انجا بود ،که من هم میهنم   را از کف دادم و خونش به چشمان من پاشید و دیریست که هنوزم چشمان من سرخ است . و یادمان باشد که زندگان را در خیابان   کشتند و نه گورستان .و قتلگاه شان  در میدان بود شایدم  نبش خیابان بود     ،یعنی خیابان ، خبایان مقدس ! به مقدسات مان یکی را هم که خیابان است اضافه کنیم . برای حالمان خوب است ، برای ازادی مان ،برای همه چیزمان خوب است …….

 سیاوش فرنگیس
 چلهمین روز ابان خونین ۹۸

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)