برای گم شدن،
روزی پانزده کیلومتر
در جنگلهای اطراف وین میدود
از سرشاخههای درختان خون میچکد!
برای گم شدن،
روزی ده ساعت
در اداره کارِ سخت میکند
از لای پروندهها خون میچکد
و من هر روز با جان کندن شعرِ آلمانی میخوانم
از بین واژههای چِغر خون میچکد
نگاه کن!
این خونها از مرزهای صعبِ متصور گذشتهاند،
و به حقیقت لحظههای قابل لمس رسیدهاند
دیروز دیدم حتی از دهان سوراخ سوراخ رادیو،
در فنجان قهوهام قطره قطره قطره قطره خون میچکد
من هر روز میبینم که همسفرم چگونه در خلوت خون گریه میکند!
پویان مقدسی
وین
۲۳ دسامبر ۲۰۱۹
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.