جنبش انقلابی ایران  در موقعیت خطیر و دشواری قرار گرفته است. ایران در  بحرانی عمیق و همه جانبه فرورفته است که چون زنی آبستن چنانجه در وقت موعود زایمان نکند ناچار به عمل سزارین خواهدشد با این تفاوت که بنطر می رسد شاکله این بحران«  بود و نبود و هستی و نیستی» انقلاب آتی را به همراه خواهدداشت . اگر مبارزان انقلابی و پرتوان داخلی قادر نگردندبر این بحران فائق شوند به جرئت می توان گفت جنبش انقلابی همچون دهه شصت به خاموشی خواهدگرائید و جنبش  حداقل برای مدتی طولانی از پا خواهد افتاد. ویژگی جنبش کنونی آن است که دوسویه عمل می کند از یکسو به جنبش مقاومت بدل شده و از دیگر سو با تهاجمات فزاینده خودسطح جنبش را به مرحله تغییر کل ساختار و هژمونی جمهوری اسلامی و عمود خیمه آن یعنی اصل ولایت فقیه ارتقاء داده است. حدود شش ماه  از شروع تظاهرات مهسائی گذشته و اینک شاهد آن هستیم که  تابلو لبخند پیروزمندانه  ژینائی جایگزین لبخند مونالیزا در جهان  شده است . این لبخند  در واقع پوزخندی بود به ریشه ارتجاعی تفکر خودکامه دینی حاکمیت و تبسمی بود برای دعوت از همه زحمتکشان و زنان و جوانان برای دریدن پرده سیاه شب جمهوری اسلامی . غلبه بیش ازچهل و سه سال حاکمیت ارتجاعی و نابودی اندیشه و مقاومت و حاکمیت نوعی یاس،  ناشی از سرکوب بیرحمانه و کشتار مبارزان از بعد از انقلاب نیمه تمام سال ۱۳۵۷ ، جامعه را دچار رخوت و سستی نموده بود بطوری  که نه تنها حاکمیت بلکه حتی بسیاری از انقلابیون گذشته هم به این باوررسیده بودند که رژیم ناشکستنی و مردم هم آن را تمکین نموده اند؟!

سرکوب مداوم جنبش عمومی و خیزش های قومی باعث شده بود نوعی نگرش مماشاتی در جامعه توسط اصلاح طلبان و مشاطه گران داخل و خارج شکل گیرد که موجب پایین آمدن سطح انتظار مردم از حاکمیت شده و عملا برخی خواسته های عمومی ذیحق جایگزین اصل مبارزه که همانا سرنگونی رژیم غاصب خواسته های مردم گردد.مدت ها بود دیگر صحبتی از افق پیروزی بر رژیم ملاتاریا و شب پرستان دینی نمی شد تا اینکه از سال ۱۳۸۸ آرام آرام هیزم های انباشته خشم بتدریج آتش گرفتند و هربار رژیم با هزار ترفند کوشش نمود انباشته هیزم را متفرق و از احتراق یکباره آن ها جلوگیری نماید. اما ویژگی و بارزه های رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و تاثیر شبکه های نوین اجتماعی به خصوص در افشای جنایات دهه شصت و اعدام های خمینی تبار سال ۱۳۶۷در زندان های ایران و تاثیرات سیاست های نئولیبرالی که از دوره اکبر ملا شروع و بوسیله ملای بیسوادی همچون رئیسی به اوج رسیده و معیشت بیش از سی میلیون ایرانی را به زیر خط فقر سوق داده بود ، با کشتن ژینای ایران، پیمانه انفجاری مردم را روشن نمود .بدون شک فتیله انفجاری این دینامیت را زنان و دختران نسل ژینا که بیشترین ستم جنسیتی را در طی دوران اخیر متحمل شده بودند با کبریت « زن ، زندگی ، آزادی » روشن کردند. مشخصه اصلی این دوره گذار انقلابی« شهامت و شکستن تابوی ترس از مرگ ، حمله به مقدس ترین نهاد های ارتجاعی حاکمیت همچون ولایت فقیه» بود که  در قالب شنیع ترین دشنام های سیاسی که ارکان نطام را نشانه رفته اند ظهور کرده است.

پیشروی فاز اول این جنبش مرهون فداکاری وازجان گذشتگی زنان و مردانی بود که مرگ را به سخره گرفته بودند اما با ورود جنبش به فاز جدید که همانا سراسری شدن جنبش و پیوستن قومیت ها به آن است نیازمند چارچوبه مبارزاتی مشخصی متضمن خواسته های سیاسی روشن  که بر پایه جمع بندی نقادانه از دستاوردها و کمبودهای تئوریکی و پراتیکی فاز اول خواهد بود ، می باشد زیرا تداوم مبارزه در فاز کنونی نمی تواند حتی با تکرار شعارهای فاز قبلی و بر مبنای سابق صورت گیرد.   

هم اکنون جنبش انقلابی   با نبردی سهمگین  روبرو شده که یا همچون گذشته با اتخاذ سیاست های نادرست به  عقب بازخواهیم گشت و یا با اجرای سیاست های درست و عملی آینده را تصاحب خواهیم ساخت و اجازه نخواهیم داد ترفندهای رژیم و تیلیغات مضحک برخی داخل و خارج نشینان فرصت طلب ، جنبش را وجه المصالحه قدرت یابی برخی غیر مردمی ها نمایند.  از این نظر است جنبش انقلابی مردم ایران در بزنگاه و  بر سر دو راهی مهم و تاریخی قرار گرفته است.اگر جنبش انقلابی   به این نبرد دوران ساز پاسخ درست ندهد و جواب روشنی برای آن نیابد  بدون شک با شکست مجدد روبرو خواهد شد. زیرا ما در گذشته نیز بارها شاهد شکست جنبش در عین تصور پیروزی بوده ایم ؟!

با توجه به انتشار منشورهای مختلف و ائتلاف های بعمل آمده در این بیانیه به پرسش و پاسخ های این موضوع و تاثیر آن بر چشم انداز جنبش مردم پرداخته ایم 

س-راه رسیدن به  سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ازکدام دالان مبارزاتی خواهدگذشت

ج- مبارزه یک پروسه گاه بلندمدت است که دارای گذرگاه های خاصی است که بستگی به شیب پیچش ها ، سرسختی رژیم و شتاب مبارزه و مقاومت مردم می تواند در بزنگاه های تاریخی در کوتاه مدت و میان مدت هم صورت بگیرد .نحوه و روش و شکل مبارزه ومقاومت هم مشابه فرمول فیزیک و شیمی نیست که با قراردادن دو یا چند فاکتورنتیجه مورد نظر حاصل شود .بلکه چون سیاست ورزی خوددر زمره علوم اجتماعی و تحت تاثیر عوامل متعدد قراردارد که فقدان چینش حتی یک عامل ممکنست جنبش را به بیراهه و شکست بکشاند. ماهیت جنبش مبارزاتی مردم تلفیقی از روش های خشونت گریز و یا اعمال خشونت های ضروری است که کاربرد این روش ها نیز در برهه های خاص جنبش صورت خواهدگرفت .

در همین رابطه  جنبش انقلابی باید  بر پایه جمع بندی نقادانه از تجارب مثبت و منفی مبارزات یکصد ساله و با درس گیری از فاز اول همین مبارزه که بر پایه« زن ، زندگی ، آزادی » و  « اتحاد، مبارزه ، پیروزی» شکل گرفت، بتواند بین بخش های مختلف تظاهرکنندگان و اعتصابیون یک پیوند ارگانیک وابسته و پیوسته  ایجاد کند تا رژیم نتواند از مخمصه فعلی رهائی یابد . نسل مبارزفعلی باید با درس گیری از مبارزات گذشته با  واکاوی خطاها و کمبودهای آن مبارزات بتواند یاران واقعی مبارزاتی خودرا بشناسد و ترفندهای رنگین لباسان کافه نشین را برملا سازد تا صفوف خودرا مستحکم تر ساخته و این بار  بهتر از دفعات قبل  عمل کند تا بتواند در برابر سرمایه داری مذهبی توتالیتر ایستادگی نماید . شعارمحوری فاز اول تظاهرات که رعشه براندام همه جناح های رژیم انداخت همانا « مرک بر دیکتاتور» ، « مرگ بر جمهوری اسلامی » بود. در این مرحله جنبش انقلابی علیرغم خشونت پرهیزی در ماهیت خود با مجموعه ای از اعمال خشونت عریان از کشتن ، دستگیری های فله ای ،  شکنجه ، تجاوز ، کاربرد مواد شیمیائی در مدارس توسط ضدانقلاب جمهوری اسلامی مواجه شد . بطوری که صدای شخصی همچون میرحسین موسوی موسوم به نخست وزیر امام هم درآمد که این رژیم را باید برکنار و برای برکناری باید رفراندم برگزارکرد ؟! . بازداشت های خودسرانه و بی ضابطه و کاربرد خشونت عریان به مبارزان خیابان ها درس داد که باید برای شرایطی که ناچار به مقابله هستند در فکر سازماندهی هسته ای مخفی برآیند و درصورت لزوم از مرز خشونت گریزی هم عبور کنند زیرا در واقع همانطوری که در قسمت چهارم گفتگوی محفلی مجازی نوشته بودیم  خشونت را همیشه حکومت بر معترضین تحمیل می کند و آنها را از جایگاه «خشونت پرهیزی» به «خشونت ورزی تدافعی» سوق می دهد. هرچه آن خشونت شدیدتر شود مقاومت تدافعی مردم نیز بیشتر می شود؛ تا اینکه بالاخره یکی از طرفین مخاصمه سپر بیاندازد و تسلیم شود. حکومت های خودسر در این رابطه بیشتر برخشونت ورزی تاکیددارند. بد نیست آنانی که مرتب در ایران از گاندی و ماندلا نقل قول می کنند بدانند ماندلا بارها تاکیدداشت که «مقاومت بدون خشونت تا جایی موثر است که مخالف شما هم به همان قواعد وفادار باشد. اما اگر اعتراض صلح آمیز با خشونت مواجه شود، اثرگذاری اش به پایان می رسد. برای من، مبارزه بدون خشونت یک فضیلت اخلاقی نبود بلکه استراتژی بود. هیچ ارزش اخلاقی در بکارگیری سلاحی که موثر نباشد وجود ندارد» . یا هانا آرنت که نقش پیامبررا برای این آقایان دارد ومرتب نقل قول های بریده اورا می جوند فراموش کرده اند هانا آرنت  در کتاب«توتالیتاریسم » نوشته است  « انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بخاطر اینکه به واسطه « ایدئولوژی» ، خودانگیختگی و خصایص انسانی در آنها مرده است »  و یا در جای دیگری تاکیدداشته که «قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است. هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی هست..!».». می توان با قاطعیت در شرایط فعلی گفت گفتار مبارزه بدون خشونت واژه ریاکارانه ای در مقابله با رزیم فاشیستی وکوک کش جمهوری اسلامی است که ذاتا دشمن مردم و قادر باعنال حاکمیت ارتجاعی بدون خشونت از بدوتاسیس تا کنون نبوده است لذا این افراد مدعی مبارزه با خشونت باید صریحا اعتراف کنند این مبارزه صرفا بنفع جمهوری  اسلامی و در این مبارزه فقط جمهوری اسلامی است که حق و مشروعیت اعمال خشونت دارد . شعار «مبارزه بدون خشونت» یعنی حفظ روابط قدرت میان حاکمیت ارتجاعی و مردم زجردیده ای که برای کرامت انسانی وآزادی و لقمه ای نان به خیابان امده اند. اصلاح طلبان و مداراجویان فرصت طلب چه در نام خشونت گریز یا چپ لندنی می خواهند از نارضایتی مردم  برای وارد شدن در دایره قدرت استفاده کنند . اینان غافل هستند که شعار مرگ بردیکتاتورجنبه اطلاق فردی ندارد بلکه شامل ارکان و ابزار دیکتاتوری همچون سپاه نیزدارد . این شعار دقیقا  گسست از سیستم حاکمیت دینی ارتجاعی را که بر اصل ولایت فقیه و شریعت اسلام بنا شده  هدف گرفته و هرآنجه را مقدس و شریعت نامیده اند را به زیر سئوال برده است.

س- پیامد جنبش مبارزاتی مردم در خیابان ها توانست صدای تک تک  ایرانیان مبارز خارج کشوررا  به یک موج جهانی علیه جمهوری ارتجاعی اسلامی تبدیل کند که حاصل آن حمایت مردم جهان از جنبش « زن – زندگی -آزادی » و تنفر از جمهوری ملایان شد . در این میان برخی جناح ها و اشخاصی که تا مدتی پیش ظاهرا در خواب اغمائی فرورفته بودند بناگاه خودرا پرچمدار جنبش انقلابی معرفی و با حمایت شبکه های رسانه ای چنین پنداشتند که جان برکفان خیابان فقط منتظر اعلام رهبری آنان بوده تا خوش آمد گویان باستقبالشان برویم. کاربجائی رسید که برخی جنبش انقلابی را چون اتوبوسی تشبیه نمودند که هرکس علاقمند است می تواند مسافر انقلاب شود؟!- نظرتان در این باره و نشست دانشگاه جورج تاون چیست ؟

ج- ما قبلا هم یاداورشدیم ایرانیان خارج باید کوشش نمایند با تفاهم و هم اهنگی یک همبستگی سراسری در حمایت جنبش داخل کشوربوجودآورند و به هرکوششی در این راستا  ارج می نهیم . اما برخی اشخاص یا گروه ها بعلت دسترسی به شبکه های رسانه ای ظاهرا به این باوررسیدند که گویا جنبش داخل کشور رسالت رهبری و راهبری به آنان سپرده و با برگزاری نظرسنجی رسانه ای که امروزه فاقد مشروعیت علمی است با طرح مباحثی  که بوی تفرقه و خودپسندی شخصی و گروهی  دارد  عملا صف متحدو یکپارچه حامیان خارج کشور جنبش انقلابی را دجارتفرقه نمودندو شاهد برآمدن پدیده اوباشان چماق بدست و فحاش در مقابله با سایر گروه ها و بخصوص سازمان ها و گروه هائی شدیم که هواداران انها پای ثابت مبارزات داخل کشور در سراسر ایران بویژه مناطق قومی بوده اند. خوشبختانه ما در ایران شاهد چنین پدیده زشت و مذمومی نبوده ایم لذا باید برای کسانی تاسف خورد که بوی گوشت استشمام کرده غافل از این که خرداغ می کنند!!

توصییه ما که در دوران قبل و بعد انقلاب در ایران به سهم خود پای کاربوده ایم به همه کوشندگان آزادی ایران آن است که هر عمل و اقدامی را که صف متحد دفاع از جنبش داخل را مخدوش کند با قاطعیت محکوم وافشا نمایند و اجازه ندهند مشتی فریب کار سنواتی که شناسنامه آنان مربوط به بیش از هفتاد سال پیش است خودرا سخنگوو  نطریه پردازدانسته و تحت عناوین جعلی حفظ  یکپارچگی و تجزیه طلبی بخشی از نیروهای اصیل انقلاب را که اتفاقا ریشه در ایران و جنبش فعلی دارند را مورد تاخت و تاز قراردهند. ما اعتقاد داریم ایران کشوری است کثیرالملله با همان تعریف قانون اساسی مشروطیت و متمم آن و اقوام ایرانی نیز همان هائی هستند که درپنج سده اخیر این مرزوبوم را در مقابل بیگانه پرستان و بیگانگان حفاظت کرده اند. جنبش انقلابی  بیشتر و اتفاقا نگران بند بازهای سیاسی وسط بازانی  هستیم که خرمن ملت را به کاهی ارزانی دهند.برای اطلاعات بیشتر این حضرات را به مطالعه کتاب های خاطرات صاحب مسندان قدرت دردوره  پهلوی ها منجمله خاطرات ثابتی ، تیمسارهاشمی نژاد، خاطرات ابتهاج و عالیخانی و یگانه ارجاع می دهیم که چگونه وزیردربار عامل انگلیسی ها و تیمساران ارشد شاهنشاهی ، عاملان سیا برای ارتباط با محافل مذهبی در دوره انقلاب بوده اند. جنبش انقلابی مردم ایران در بیانیه « وکیل الرعایا یا ولی الرعایا» این موضوع را بصورت جامع و مستند بیان و افشاکرده که علاقمندان می توانند بیانیه را با جستجودر گوگول یادر سایت های « تریبون زمانه ، بالاترین و رادیو همبستگی و…  »و سایر سایت های جریانات سیاسی خارج کشور مشاهده نمایند. ما ضمن ارج نهادن به تلاش های ایرانیان خارج کشور در حمایت از جنبش داخل باید تاکید کنیم همان طوری که بسیاری از آن ها حداقل در گفتار اذعان دارند تکلیف جنبش را کف خیابان های ایران و گستره اعتصابات روشن می کند نه این یا آن مصاحبه و حتی تظاهرات های خارج کشور !!

 بنظر ما ایرانیان مبارز خارج کشور  وظیفه دارند در این فاز، قاطعانه شعارهای تفرقه افکنانه که برعلیه برخی از مبارزان که اتفاقا سرخط مبارزه فعلی در داخل هستند و همچنین و مبارزان اقوام ایرانی که در قالب  «قالب کمونیسم وتجزیه طلبی » مطرح می شود را افشا و سخنگویان این اقدام ضدملی – مبارزاتی را از صف مردم اخراج نمایند.باید به  مجریان شبکه های یک نفره که عموما هم توسط باندهای مخوف سرمایه داری جهانی و منطقه ای تامین مالی می شوند و گاه آن چنان فریاد می کشند که انسان به یاد  طویله اوژیاس میفتد یادآورشد پدربیامرز شما که وقتی در ایران بودید جز تهران هیج قسمت از این آّب و خاک را سیرو سیاحت نکردید و هنوز نمی دانید از دوران پدر تاجدارتان بسیاری از نقاط سیستان و بلوچستان فاقد آب آشامیدنی است لااقل کمی درگوگول سرج کنید  حداقل اسامی شهرستان های کشوررا بشناسید تا در محاوره و گفتگو بتوانید نام بخش های این سرزمین را درست بیان کنید . روی دیگر سخن با آقای رضا پهلوی به عنوان نماد سلطنت طلبان این که انقلاب اتوبوسی نیست که هرکس و ناکسی با بلیط و بدون بلیط و با شرط و  شروط سوارآن شود بلکه دقیقا قطاریست به درازی وسعت کشور که ایرانیان وطن پرست و مبارزی که خواستار «آزادی ، دمکراسی و عدالت اجتماعی – اقتصادی » هستند باید سوارآن شوند و هزینه بلیط و شرط سوارشدن فقط مبارزه در اشکال مختلف آن خواهد بود . ما نیک می دانیم که طاقت گروه گروه افرادی که به قطار سوار خواهندشد یکسان نبوده و در هرمقصدگاهی عده ای پیاده خواهندشد اما سوزنبان قطار درصدد است سرعت و شتاب قطاررا چنان تنطیم نماید که اکثریت قابل کلاحظه ای تا ته خط با قطار بمانند تا شاهد پیروزی را درآغوش بگیرند.

س-ما در ماه گذشته شاهد تبلیغات فراوان رسانه ای بابت حضور شش یا هشت یا سه نفر از کسانی که در اپوزیسیون خارج کشورفعال هستند در نشست و گردهمائی های متعددی نظیرگردهمائی دانشگاه جورج تاون ونشست کنفرانس مونیخ بوده ایم . تحلیل جنبش انقلابی مردم ایران از تاثیر این اقدامات چیست ؟

ج- شاید این که یک گروهی از  اخل کشور اطلاعاتی پیرامون این کنفرانس ها منتشر کند تعجب آورباشد اما بر اساس تحقیقات بعمل امده که در سایت های گوناگون قابل دسترس است ،کنفرانس امنیتی مونیخ (MSC) در پاییز سال ۱۹۶۳ که در آن زمان «دیدارهای بین المللی برای علوم دفاعی» خوانده می‌شد کار خود را آغاز کرد.  این کنفرانس  توسط «اوالد فون کلایست»، یکی از طرفداران مقاومت علیه نازی‌های هیتلر که با گروه « اشتاوفن برگ» همکاری داشته و « ادوارد تیلر» ، فیزیکدان آلمانی بودند. . گروه«اشتاوفن‌برگ »  همان گروهی است که  در سال ۱۹۴۴ کوشید هیتلر را از طریق انفجار در اتاق محل  مذاکرات هیتلر از بین ببرد ولی ناموفق شد و همه دست اندرکاران این انفجار دستگیر و بطریق وحشیانه ای کشته شدند.  درآغاز این کنفرانس «کنفرانس امنیتی بین‌المللی» و نیز «کنگره دفاع‌شناسی» نام داشت. اوالد فون کلایست  مانند دیگر تحلیل‌گران سیاسی در آلمان در آن دوره، نگران آغاز یک درگیری نظامی فراگیر میان بلوک شرق و غرب و قرار گرفتن آلمان شرقی و غربی به خط مقدم این نبرد بود. آنها همچنین مخالف بلوک شرق بودند و معتقد بودند آلمان غربی برای مقاومت در برابر شوروی و تبدیل نشدن به یک کشور یکپارچه کمونیستی به حمایت همه‌جانبه جهان غرب به ویژه آمریکا نیاز دارد. در همین راستا کلایست-اشمنزین در سال ۱۹۶۳ تصمیم گرفت با برپایی یک نشست مستقل، گروهی از سیاستمداران اثرگذار مانند هنری کیسینجر را دعوت کند که با چهره‌های سیاسی آلمان و نظریه‌پردازان سیاست بین‌الملل با یکدیگر گفتگو کنند و با دیدگاه‌های متفاوت با مفاهیم «امنیت بین‌المللی» و «صلح» آشنا شوند. اما این کنفرانس و تلاش‌های آن اهمیت چندانی پیدا نکرد و پس از جنگ سرد و به‌ویژه در سده ۲۱ میلادی بر اهمیت آن افزوده شد.. در سال ۲۰۱۱ دیپلمات آلمانی ولفگانگ ایشینگر یک سازمان غیردولتی به همان نام «کنفرانس امنیتی مونیخ» در آلمان ثبت کرد و از آن زمان این سازمان غیردولتی وظیفه برگزاری سالانه کنفرانس را بر عهده دارد.

این نشست در ابتدا مانند امروز گسترده نبود و تعداد شرکت‌کنندگان در آن از چند ده نفر بیشتر تجاوز نمی‌کرد. این مجمع از همان ابتدا یک کنفرانس بین‌المللی بود که در خصوص موضوعات امنیتی میان کشورهای فراآتلانتیکی مورد توجه قرار می‌گرفت. در این نشست میزبانان آلمانی با همتایان خود و به ویژه ایالات متحده در خصوص دغدغه‌های نظامی و امنیتی به ویژه در دوران جنگ سرد بحث و تبادل نظر می‌کردند.  کنفرانس امنیتی مونیخ مانند دیگر نشست‌های بین‌المللی مشترک بین صاحبان قدرت و صاحب‌نظران که در دوران جنگ سرد پا گرفتند، بدون برنامه‌ریزی یا میزبانی دولت‌ها و از سوی بخش خصوصی برگزار می‌شود. اهمیت این نشست، دسترسی به وزیران امور خارجه کشورهای قدرتمند و اثرگذاری این نشست بر اخبار رسانه‌ها است.در این گردهمایی، سیاست‌مداران متخصص در امور امنیتی (معمولاً وزیران امور خارجه و دفاع)، نظامیان کارشناس امور بین‌المللی و نیز برخی از صاحبان صنایع تسلیحاتی از کشورهای مختلف جهان به بحث و بررسی در خصوص مسائل امنیت جهانی می‌پردازند. هزینه‌های این کنفرانس توسط وزارت دفاع آلمان و کمک‌های مالی صنایع تسلیحاتی تأمین می‌شود.بنا بر گزارش روزنامه زوددویچه تسایتونگ در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۴ دولت آلمان از طریق کانال‌های مختلف از جمله وزارت دفاع و بخش مطبوعاتی دفتر صدراعظم آلمان، مبلغی بیش از یک میلیون یورو برای این همایشِ تحت پوششِ بخش خصوصی کمک نقدی هزینه کرده‌است. گذشته از این تعدادی سازمان تجاری از جمله چندین شرکت تولیدی صنایع نظامی چون کراوس‌مافای وگمان، EADS، لیندِه- شرکتی که تا قبل از برجام دهها قرارداد میلیون یوروئی با بخش صنایع پتروشیمی و داروئی ایران داشته است –  و غیره و همچنین بزرگ‌ترین بانک آلمان دویچه بانک و شرکت نفت جمهوری آذربایجان سوکار از حامیان مالی این همایش بودند. به گفته روزنامه زوددویچه، قصد این حامیان حضور فعال در برنامه‌ریزی‌های دفاعی کشورها است تا بدینوسیله بتوانند گذشته از کار لابی‌گری و اثرگذاری، روش‌های بازاریابی و فروش خود را با خواسته‌های بازار وفق بدهند.بر این اساس این کنفرانس ارباطی به اتحادیه اروپا یا پارلمان اروپا ندارد و همچون بنیادهای کارنگی ، فورد و باشگاه میلیاردرها از موسسات نظیر اتاق های تصمیم سازی بشمار می رود که بیشتر برد رسانه ای دارند تا الزامات قانونی بین المللی شرکت در این کنفرانس بعضا بنا بدعوت مجریان کنفرانس بوده اما هستند کسانی که با پرداخت رقمی حدود ۲۵ هزاردلار می توانند در کنفرانس حاضر شوند و عکس های یادگاری برای سلبریتی شدن واین که« من منم رستم دستان»  نیز بگیرند. بنظر می رسد سه نفر فعال ایرانی نیز از این طریق در کنفرانس حاضرشده بودند. یاداور می شود دربرگزاری کنفرانس های این چنینی همچون بسیاری کنفرانس ها و همایش های بزرگ  بجز سالن اصلی کنفرانس که معمولا سخنرانان اصلی درآنجا سخنرانی دارند ،تعدادی زیر کنفرانس«  Work Shop»  یا  اتاق بحث و گفتگونیز وجودارد که سه تن از فعالان رسانه ای سیاسی در یکی از اتاق های این کنفرانس توانسته بودند حضوربهمرسانند . با این حال در طول بیش از ۵۰ سال اخیر، این کنفرانس همواره در حال تحول بوده و مونیخ به محل ملاقات مستقلی برای سیاستمداران و کارشناسان برای تبادل نظر درباره مهم‌ترین مسائل جاری و آینده سیاست امنیتی بین‌الملل تبدیل شده است.  این نشست که در ابتدا حتی از آن تحت عنوان گردهم آیی خانواده فراآتلانتیک نام برده می‌شد در دهه‌های ابتدایی بر سیاست غرب در چارچوب کلی تقابل جنگ سرد متمرکز بود و تنها کشورهایی که در جبهه غرب تعریف می‌شدند در آن حضور داشتند. هرچند حتی در میان همین جبهه همگرا هم گاهی اختلاف نظرها و بحث‌های داغی میان متحدین پیش می‌آید.  در طول دهه‌های اخیر به مرور زمان بر تعداد و تنوع بازیگران حاضر در این نشست بین‌المللی افزوده شده و این روند همچنان هم در حال گسترده‌تر شدن است. به گفته برگزارکنندگان این کنفرانس، هرچند همیشه هسته اصلی کنفرانس فراآتلانتیکی باقی خواهد ماند اما نمایندگان قدرت‌های در حال رشدی چون چین، برزیل و هند هم حالا دیگر به این مجمع می‌آیند. همچنین در سال‌های اخیر بحث‌ها در خصوص برنامه هسته‌ای ایران و همچنین مناقشات کشورهای عربی باعث شده تا رهبران منطقه خاورمیانه هم در اجلاس مونیخ حضور یابند و به بحث و تبادل نظر در خصوص مسائل و موضوعات امنیتی روز منطقه بپردازند.  علاوه بر این در سال‌های اخیر مدیران عامل شرکت‌های بزرگ، فعالان حقوق بشر و محیط زیست و همچنین برخی از نمایندگان جامعه مدنی جهانی نیز برای بحث و تبادل نظر در خصوص موضوعات مرتبط به مونیخ می‌آیند در نشست‌های  هتل بایریشرهوف حضور یابند.  کنفرانس همواره در هتل «بایریشرهوف » برگزار می شود. هتل مجلل ۵ ستاره‌ای که ۴۰ سالن کنفرانس و ۳۴۰ اتاق دارد و همواره میزبان کنفرانس‌های بین‌المللی مختلفی است. با وجود تغییرات ایجاد شده در حاضران و حتی گسترده شدن مباحث مطروحه در این نشست، برگزار کنندگان کنفرانس مونیخ می‌گویند که وجود آن منسوخ نشده و با توجه به پیچیده‌تر شدن مسائل امنیتی طی دهه‌های اخیر، مدیریت این موضوعات نیز پیچیده‌تر شده و لزوم حضور گسترده‌تر شخصیت‌ها و کشورها در این کنفرانس بیش از گذشته احساس می‌شود. 

 

 

س-هدف کنفرانس امنیتی مونیخ چیست؟

ج -برگزار کنندگان کنفرانس مونیخ، در بخش «ماموریت ما» هدف خود را از برگزاری این نشست، ایجاد اعتماد و کمک به حل مسالمت‌آمیز درگیری‌ها از طریق حفظ گفتگوی مستمر، نظارت شده و غیررسمی در جامعه امنیتی بین‌الملل معرفی کرده‌اند. در ادامه تاکید شده که این نشست مکانی برای طرح ابتکارات دیپلماتیک در جهت حل مبرم‌ترین نگرانی‌های امنیتی در جهان است. در واقع کنفرانس امنیتی مونیخ، نشست‌های خود را نوعی «بازار ایده‌ها» می‌داند که در آن ابتکارات و راه حل‌ها توسعه می‌یابد و نظرات میان طرفین تبادل می‌شود. در حاشیه این کنفرانس، همچنین تحت نظارت برگزارکنندگان، فضای حفاظت‌شده‌ای برای جلسات غیررسمی بین مقام‌های کشورهای مختلف و همچنین گروه‌ها و نهادهای مختلف ارائه می‌شود. همچنین در این کنفرانس گزارش امنیتی مونیخ نیز منتشر می‌شود که در آن خلاصه سالانه هزینه‌ها، برنامه‌ها و تحقیقات مربوطه در مورد چالش‌های امنیتی حیاتی مورد اشاره قرار می‌گیرد. در این کنفرانس که همه ساله در ماه فوریه برگزار می‌شود، سالانه ۴۵۰ تصمیم‌گیر برجسته و ارشد و همچنین رهبران فکری از سراسر جهان، از جمله سران کشورها، وزرا، شخصیت‌های برجسته، سازمان‌های بین‌المللی و غیردولتی گردهم می‌آیند تا در خصوص مسائل امنیتی مختلف روز بحث و تبادل نظر کنند. عموم بحث‌ها و مناظره‌هایی که در این نشست صورت می‌گیرد توسط برگزارکنندگان پخش و منتشر می‌شوند. برخی از این مهمانان دعوتی و برخی دیگر با پرداخت رقمی حدود ۲۵ هزاردلار کارت ورود به جلسه را دریافت می کنند . مهمانان ایرانی امسال نیز از همین طریق به کنفرانس راه یافته بودند؟!.بخشی از مخارج کنفرانس را وزارت دفاع آلمان می‌پردازد. از صنایع تسلیحاتی نیز کمک مالی گرفته می‌شود.مـدیریت  جدید کنفــــــرانس از سال  ۲۰۰۸ بر عهده « ولفــــگانگ ایشینگر » سفیر سابق آلمان در ایالات متحده امریکا می باشد. تحقیقات ما نشان می دهد که سه یا چندنفر از اعضای اپوزیسیون ایران نه در کنفرانس اصلی بلکه در یکی از نشست های زیر مجموعه ای حضورداشته و بعلت نااگاهی از توانائی و ماهیت کنفرانس که عملا یک بنیاد  غیرانتفاعی و لابی گراست از مسئولان کنفرانس خواسته هائی را مثل « تحریم سپاه پاسداران یا افزودن نام سپاه پاسداران به لیست تحریم » مطرح کردند که کنفرانس فاقد آن امکانات و توانائی ها بوده است . یعنی ظاهرا دوستان ما کنفرانس را با پارلمان اتحادیه اروپا که آن هم  جای مناقشه دارد اشتباه ، عوضی گرفته بودند. البته که حضور اشخاصی به عنوان ایرانی و نه بیشتر « یعنی نمیتوانند با عناوین نمایندگی جنبش داخل کشور در این گونه کنفرانس ها و نشست ها مشارکت داشته باشند» برای افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی و استفاده از بلندگوهای رسانه ای جهان در این ارتباط مفید به فایده خواهدبود ولی دل بستن به این گونه امام زاده ها برای جنبش انقلابی مردم ایران معجزه نخواهدکردزیرا« کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» .

برگزارکنندگان کنفرانس امنیتی مونیخ می‌گویند که نشست آنها ریشه‌های اروپایی و فراآتلانتیکی دارد اما در عین حال به نگرانی‌های امنیتی در کل جهان توجه می‌کند. این نشست سعی کرده در سال‌های اخیر تنوع جغرافیایی خود را گسترش دهد تا اطمینان حاصل کند که همه ذینفعان توانسته‌اند ابتکارات و ایده‌های خود را در این مجمع طرح نمایند. در بخش «تمرکز ما» در پایگاه اطلاع رسانی کنفرانس امنیتی مونیخ در خصوص برنامه‌ها و اهداف این مجمع آمده است: «ما نه تنها فوری‌ترین چالش‌های امنیتی را در برنامه‌های خود می‌گنجانیم، بلکه توجه را به موضوعاتی جلب می‌کنیم که ممکن است هنوز در راس دستور کار جامعه امنیتی قرار نگرفته باشند.». بنطر ما اپوزیسیون حداکثر می تواند از بلندگوی رسانه ای این کنفرانس عملیات فاشیستی رزیم جمهوری اسلامی را افشا و بگوش جهانیان برساند .

علاقمندان می توانید درآدرس زیر اسامی شرکت کنندگان در کنفرانس  مونیخ را بیابند. نکته حائز اهمیت برای سلطنت طلبان دوآتشه آن است که شاهزاده رضا پهلوی آنان صرفا با نام «رضا پهلوی» در این کنفرانس حاضر بوده و مجامع بین المللی از ذکر القاب شاهزاده وولیعهد برای ایشان خودداری می کنند.

«https://securityconference.org/assets/user_upload/MSC_2023_List_of_Confirmed_Participants_final.pdf »   

س- با توجه باین که یکی از مصوبات کنفرانس دانشگاه جورج تاون وعده انتشارمنشور همبستگی توسط این شش نفر « رضا پهلوی ، عبداله مهتدی ، دکترشیرین عبادی ، حامداسماعیلیون ، مسیح علی نژادو نازنین بنیادی  بود. اخیرا متنی بنام منشور  «همبستگی و سازماندهی برای آزادی» توسط این افراد منتشر شده است . علاوه بر این مدتی پیش تر  نیز ۱۹ تشکل‌ صنفی و مدنی مستقل ایران «مطالبات حداقلی» خود را اعلام کردند. متعاقب آن همچنین در این روزها پنج گروه سیاسی از تشکل‌های ایرانیان خارج از کشور که خود را جمهوری‌خواه می‌نامند نیز در اطلاعیه‌ای با عنوان همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران، همکاری خود را اعلام کردند.مدتی پیش نیز تاسیس «شورای ملی تصمیم» از سوی تعدادی از اعضای بیانیه ۱۴ و مبارزان داخل و خارج از کشور اعلام شده بود ، اگر امکان دارد بازتاب این منشورها و همکاری ها و ائتلاف ها را در ایران توصییح دهید؟

ج- بررسی اجمالی این چندمنشور و ائتلاف و اتحاد های بعمل آمده نشان می دهد که شتاب جنبش انقلابی مردم ایران علیرغم سکون فعلی آن چنان بوده که بخش اپوزیسیون خارج کشور عمدتا و گروهای سندیکائی و مبارزاتی داخل را به این نتیجه رسانیده که جنبش مجددا سر بلند خواهدکرد و در این مرحله نیازجنبش به ستاد راهبری دوچندان خواهدبود که اگر جنبش و بخش های فعال آن در داخل و خارج نتوانند یک ائتلاف گسترده تنومند تشکیل دهند ، رژیم قادر خواهد بود مجدد با شیوه ارعاب و سرکوب جنبش را به عقب براند . با این توضییح انتشار منشورهای مختلف و اتحادعمل ها فارغ از محتوای آنها یک جرکت رو به جلو تلقی خواهدشد. زیرا مبارزه حول منشور مطالبات حداقلی این قابلیت را دارد که جنبش انقلابی را وارد فازجدی مبارزاتی کند. برای ورود و پیشواز این فاز باید منتشر کنندگان منشور و هواداران آن کارگروه های تبلیغاتی پیرامون توضییح مفاد بندهای منشورها را تشکیل تا از طریق بحث و گفتگو امکان اصلاح و تکمیل و اجرائی شدن آن ها فراهم گردد. از طرف دیگر منتقدین منشورها نیز در یک تعامل و رقابت دوستانه با نگاهی به پیش برد امر انقلاب درصدد نقد و یافتن یک راهکار منشور جمعی برآیند. از دیدگاه ما منشور حداقلی ۱۹ تشکل داخل کشور در مقایسه با منشور شش چهره اپوزیسیون دارای برتری و امتیازات بیشتری برای جنبش انقلاب است . نباید فراموش کرد که منشور گروه های متعارض مشترک المنافع « سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی » نمی توانددربرگیرنده کل خواسته های هریک از این گروه ها باشد لذا خط دهندگان و راهبران گروه ها باید با مطالعه متون حقوقی و بررسی خواسته های مبارزان کف خیابان و شعارهای تظاهرات ها و اعتصابات بر آن چنان منشوری توافق کنند که  براستی حداقل خواسته مردم ایران را در کلیت نمایندگی نماید. بطورمثال تاکیدات بی جای برخی گروه ها در مورد حفظ تمامیت ارضی « که ما در بیانیه محفلی – مجازی شماره هفت بدان پرداخته بودیم » و یا نادیده گرفتن حقوق حقه قومیت ها در الفاظ و عبارات پوشیده نمی تواند ضامن پذیرش این منشورها از طرف مردم باشد .

ما بر این اعتقاد هستیم که تشکل­های مستقل صنفی و مدنی بیست گانه ایران ،پیمان دادخواهی؛ ۸۲ خانواده و کنشگر دادخواهی ، پیمان همکاری شورای مدیریت گذار، حزب مشروطه ایران( لیبرال دموکرات) و شورای ملی تصمیم ،منشور مطالبات حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران،شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست ، کانون زندانیان سیاسی ، کانون نویسندگان ایران ، کانون هنرمندان و سینماگران آزادیخواه، کانون وکلای ایران ، ائتلاف پنج تشکل سیاسی «جمهوری‌خواه» ایرانی برای گذار از جمهوری اسلامی، شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در کردستان در این برهه تاریخی باید با گذشت از مسائل خودمحوری و منم منم ضرورت تشکیل یک جبهه  فراگیر براندازی جمهوری اسلامی را در دستورکار مدت دار خودقرارداده  تا در خیزش دوباره جنبش انقلابی که بدون شک پس از نوروز صورت خواهدگرفت مجددا غافلگیر نشوند و بتوانند با هماهنگی مبارزان داخل کشور این بار، قطار انقلاب را با کمترین آسیب به مقصدبرسانند  . ما با وجود انتقاداتی که به منشور مطالباتی  حداقلی تشکل های مستقل صنفی و مدنی ایران داریم انرا  گامی بزرگ در راه حل بحران هژمونی در اپوزیسیون یعنی جامعه سیاسی و جامعه مدنی دانسته و برآینداین منشوررا نوید بخش غلبه نیروی های دموکراتیک، درمسیرفعلی جنبش انقلابی برای برقراری جمهوری دمکراتیک می دانیم . ما تاکیدداریم که راهبران این مجموعه باید تلاش کنند موافقت تعداد بیشتری از نهادهای تاثیرگذارو همراه با انقلاب آنی را با این منشور و نسخه تکمیل شده آن جلب نمایند.

س- نقش این افراد و بعضا سلبریتی ها چیست؟

ج- بنطر می رسد شاید صغر سن این خانم ها و اقایان باعث شده فراموش کنند که در ایران شخصیتی نامدار همچون جهان پهلوان تختی نامدار وجودداشته که در زمانه خود راس سلبریتی های ایران قرارداشته و یا در قبل انقلاب باشگاهی  همچون باشگاه فوتبال هما که به هواپیمایی ملی ایران وابسته بود از زمان شاه به عنوان تیمی فرهنگی با بازیکنانی تحصیل‌کرده و سیاسی شناخته می‌شد.احمد نقوی بازیکن سابق این تیم در مصاحبه با بی بی سی گفته «هما تیمی شد که هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، خار چشمی بود برای فدراسیون و دستگاه و به همین دلیل هم بین مردم محبوب بود. در اردوهای تیم ملی همیشه از تیم های دیگر می‌شنیدیم که می گفتند همه‌ شماها کمونیست هستید. بعد از انقلاب هم که خب این جو خیلی شدید شد.» و یا ستون تیم ملی فوتبال ایران پرویز قلیچ خانی از بعد انقلاب با راه اندای نشریه آرش خدمات برجسته ای در افشای رژیم آخوندی و دفاع از مبارزان داخل نموده و یا در دهه شصت خون شهدای  ورزشکاری همچون فروزان عبدی‌پور پیربازاری؛ (کاپیتان تیم ملی والیبال زنان ایران در مرداد ۱۳۶۷ به همراه هزاران زندانی عقیدتی و سیاسی اعدام شد) –حبیب خبیری ( بازیکن و کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران بود. وی سابقه بازی در باشگاه فوتبال هما و ۱۸ بازی در تیم ملی و ۲ گل ملی نیز در کارنامه‌اش داشت. خبیری در سال ۱۳۶۰ دستگیر و پس از مدت کوتاهی آزاد شد و در سال ۱۳۶۲ مجددا  دستگیر و یک سال بعد اعدام شد)-هوشنگ منتظرالظهور( عضو تیم ملی کشتی فرنگی ایران و از اعضای تیم ملی کشتی فرنگی ایران در بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۷۶ بود. او در ۲۲ مرداد ۱۳۶۰ قهرمان کشور در وزن ۹۰ کیلوگرم شد ولی ۲ روز بعد توسط پاسداران در اصفهان دستگیر و در ۱۱ مهر ۱۳۶۰ اعدام شد) –نوید افکاری سنگری( کشتی‌گیر ایرانی و از معترضان اعتراضات مرداد ۱۳۹۷ ایران بود که در صبح روز شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۹ به‌طور ناگهانی و بدون اینکه آخرین دیدار را با خانواده خود داشته باشد، بر اساس گفته قوه قضائیه، در زندان عادل‌آباد شیراز اعدام شد)- نازنین عظیم‌زاده( قهرمان تیم ملی ژیمناستیک زنان ایران  در سال ۱۳۶۰ در یکی از زندان‌های تهران، اعدام شد)-  علاءالدین عترتی کوشالی زاده( بازیکن فوتبال سابق تیم‌های ملوان بندر انزلی، سپیدرود رشت، دارایی و پرسپولیس تهران بود و سابقه عضویت در تیم منتخب ایران را نیز داشت. وی در ۷ دی ۱۳۶۰ به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران در لاهیجان پس از تحمل شکنجه‌های بسیار اعدام شد)-علی مطیری ( بوکسور ایرانی ۳۰ ساله، روز پنج‌شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹، در زندان شیبان اهواز، به اتهام‌های «محاربه، افساد فی‌الارض و کشتن دو تن از اعضای بسیج این شهرستان» اعدام شد)-  اصغر نحوی‌پور فریدنی ( ورزشکاری که در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۹۶ در هنگام دفاع از یک بانو در برابر یک روحانی قاضی، به دست یکی از مأموران انتظامی، در حالی که فریاد «جانم فدای ایران» سر می‌داد، کشته شد.) با چنین پیشینه مبارزاتی ورزشکاران ایرانی که جز مبارزه در صف مردم هیج انتظاری نداشتند و مرگ را برزندگی ننگین ترجیح دادند  نمیتوان صرفا حمایت تنی چند از ورزشکاران فعلی و یا هنرمندان باعث شود که گویا رهبری جنبش مبارزاتی را باید بدست اینان داد . فارغ از این که برخی از این افراد همچون اقای حمید فرخ نژاد بازیگر محبوب نقش های سربازان گمنام امام زمان که هنوز در سودای سردار ولایت قاسم سلیمانی سوگواراست  هنوز امتحان حمایت از مردم و جنبش انقلابی را پس نداده شعار برعلیه سایر نیروهای  مبارزانی هم می دهند؟!

ما این بخش را عامدانه نوشتیم تا ضمن ارج نهادن به حمایت نوین وزرشکاران و هنرمندان تاکید نمائیم موضوع  پیوستن هنرمندان و ورزشکاران به صفوف مبارزاتی مردم کار دیروزو امروز نبوده و امری با پیشینه شصت هفتادساله و برخی نیز جان گرانبهای خودرا درراه میثاق خود با جنبش مبارزاتی مردم گزاردند .این تعداد نامبرده شده علاوه بر صدها نام اسطوره ای هنرمندان ، نویسندگان و شاعرانی همچون فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ،ملک الشعرای بهار ،نیمایوشیج ،احمدشاملو، سیاوش کسرائی ، فروغ فرخزاد، سیمین بهبهانی ،سعیدسلطانپور،صمدبهرنگی ، مهدی اخوان ثالث ، سعیدی سیرجانی ، رضابراهنی ،محمدرضا شفیع کدکنی ، هوشنگ ابتهاج و ………..می باشند.

علوم سیاسی و تاریخ مبارزاتی همه جای دنیا ضمن تاکید بر نقش هنرمندان ،ورزشکاران و شاعران و نویسندگان و امروزه سلبریتی ها ، آنان را همچون سایر مبارزان تلقی و بابت حمایت آنان از جنبش های آزادیخواهانه نفش رهبری و راهبری را بدانان نمی دهند مگر آنکه ویژگی های خاصی همجون سایر افراد در این افراد باشد که آ«ان را به مرتبه راهبری برساند .

س- یکی از مفاهیم مورد مناقشه اپوزیسیون خارج کشور موضوع حق تعیین سرنوشت و حتی  مخالفت با رضا پهلوی دربیانیه اخیر در مورد قبول عدم تمرکز گرائی نظام آینده و استفاده از زبان مادری در قومیت ها بوده است . بنطر شما این نگرانی ها که عمدتا در اپوزیسیون بی هوادار خارج کشور و فرگشتی های ایران نوین مطرح شده چیست؟

ج-  خوشبختانه جنبش داخل کشور در عمل موضوع قومیت را باشعار« کُرد، بلوچ و آذری؛ آزادی و برابری»  ، « از تهران تا کردستان ، از تبریز تا بلوچستان » را حل نموده و خط بطلانی بر نگرانی بی مورد سلطنت طلب های هوچی پیرامون تجزیه طلبی و نگرانی قومیت ها زده بود . بررسی های سیاسی- حقوقی ما باین نتیجه رسیده که بسیاری از منتقدین حراف خارج کشور اساسا بیانیه حقوق بشررا نخوانده و ذهنیات خودرا مفروض منشور حقوق بشر می دانند زیرا سالیان متمادی حاکمیت به معنای قدرتی بلامنازع و اقتدارگر و مطلق مطرح بود. بعد از جنگ جهانی دوم اسناد متعدد حقوق بشری به شناسایی حقوق مردم در جنبه های مختلف پرداخته است که در نتیجه شناسایی این حقوق و ایجاد تعهدات بین المللی برای دولتها حاکمیت ها تا حدودی محدود گردید. نظام سازمان ملل متحد و اسناد کلیدی آن در جهت حمایت از حقوق بشر از جمله منشور ملل متحد (۱۹۴۵) و اعلامیه مبانی حقوق بشر (۱۹۴۸) و میثاقهای بین المللی حقوق سیاسی مدنی و اقتصادی – اجتماعی و همچنین سایر معاهدات مربوط به تبعیض نژادی زنان و کودکان و ایجاد اهرم های نظارتی همگی در جهت محدودیت رفتارهای دولتها و در راستای حمایت از حقوق بشر شکل گرفته و به گونه ای جدی در اعمال صلاحیتهای مختص به حاکمیت محدودیت ایجاد شده است به نظر میرسد که حقوق بشر سبب تغییراتی در ماهیت حاکمیت دولت ها شده است؛ به گونه ای که ارگانهای بین المللی به سرعت در حال نفوذ در حوزه هایی هستند که پیش از این به عنوان حوزه داخلی کشورها در نظر گرفته میشد. رویه سازمان ملل متحد نشان میدهد که مسائل حقوق بشـر حـالـتـی بـیـن المللـی پیدا نموده اند و امروزه مشروعیت بین المللی دولتها صرفاً در قالب پایبندی آنها به تعهدات بین المللی خلاصه نمیشود بلکه به رفتارهای داخلی دولت ها با شهروندانشان نیز مربوط میگردد بنابراین حاکمیت دولتها آنجا که حقوق اساسی انسان را مورد تهدید قرار میدهد محدود میگردد و از این حیث نهادها و سازمانهای بین المللی مجاز به مداخله حتی در امور داخلی دولتها میشوند.
در همین رابطه اصل حق تعیین سرنوشت به عنوان یک حق بشری پایه و اساس سایر حقوق بشری را تشکیل میدهد که به موجب آن همه افراد و گروه های اجتماعی صرف نظر از ،قومیت ،نژاد جنس و مذهب میتوانند امور خویش را در زمینه های مختلف ،سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی در دست گیرند این حق یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردارند و شاید به همین علت است که در منشور ملل متحد در کنار ضرورت رعایت و احترام به حقوق و آزادیهای بنیادین فردی از این اصل نام برده شده است اصل اخیر از اصول مبنایی حقوق بین الملل و از قواعد آمره حقوق بشری محسوب میشود که با رعایت آن میتوان در وهله اول از موارد نقض حقوق بشری که یکی از مصادیق مهم آن جلوگیری از نقض حقوق اقلیتهاست کاسته و در مراحل بعدی با اعطای حق آزادی عمل به ملت ها در تعیین نظام سیاسی و مشارکت منظم در امور سیاسی و مدنی خویش رضایت خاطر آنها را فراهم کرد اصل حق تعیین سرنوشت تنهـا زمانی تحقق پیدا میکند که حقوق و آزادیهای اساسی تمامی افراد جامعه مخصوصاً اقلیتهای ساکن در آن تأمین شده باشد. گروه های اقلیتی سرکوب شده ای که حقوقشان نقض گردیده میتوانند برای اعاده حقوق از دست رفته خود به راههای گوناگون متوسل شوند. سازمان ملل متحد حق تعیین سرنوشت راحق تخطی ناپذیر برای همه مردم می داند تا بتوانند محدوده فعالیت وحقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را تعیین کرده و موقعیتی بین المللی برای خود کسب کنند . این حق در ادبیات حقوق بشری معاصر و همچنین در اسناد بین المللی دو نمود کلی یافته است که عبارتند از: حق تعیین سرنوشت در قلمرو مسائل خارجی و حق تعیین سرنوشت در قلمرو مسائل داخلی. بعد خارجی حق تعیین سرنوشت در حق خودمختاری و یا استقلال متجلی گردیده و بعد داخلی این حق در حق انتخاب فردی متجلی می گردد که حق انتخاب، خـود جلوه های گوناگونی در عرصه حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی دارد. آزادی بیان، آزادی تردد و آزادی انتخاب شغل و غیره همه و همه جلوه های آن حق بنیادین هستند . در واقع حق تعیین سرنوشت امروزه چه در عرصه حقوق داخلی و چه در عرصه حقوق بین الملل به یکی از مفاهیم برجسته حقوقی بین المللی و حقوق بشری تبدیل شده است. اهمیت حق تعیین سرنوشت در حقوق بین الملل و حقوق بشر تا آنجاست که آن را به عنوان یک قاعده آمره بین المللی و حقوق بشری شناسایی میکنند، به گونه ای که تخطی و تجاوز از آن مسئولیت بین المللی دولتها را موجب میشود علاوه بر آمره بودن اصل حق تعیین سرنوشت، می توان این اصل را از تعهدات عام الشمول دانست که به موجب آن سایر کشورها متعهد به رعایت و تأیید آن در برابر کل جامعه بین المللی می شوند. علاوه بر آن باید به این نکته نیز اشاره کرد که حق تعیین سرنوشت با مسائلی چون دمکراسی و حقوق بشر پیوندی ناگسستنی دارد و یکی از علل توجه این حق به مسئله دمکراسی و حقوق بشر در آن است که فقدان دمکراسی در هر کشوری با نقض حقوق بشر در آن همراه است.

س- با این توضییحات مشخص دعواها و جاروجنجال و فحاشی هائی  که به خصوص پیرو پاتال های سلطنت طلب در رسانه های چندنفره خودبه راه انداخته اند چیست ؟

ج- قبلا هم یادآوری کردیم متاسفانه بسیاری از اینن افراد اساسا دیرگاهی است که با اجازه، ایرانی هم نیستند سرشان در یک آخور دیگری است والا اینان که در حارج هستند بیش از ما دسترسی به متون حقوقی و منشور سازمان ملل دارند. این ها می دانند که اصل حق تعیین سرنوشت به مثابه یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردار بوده و این حق زمانی محقق میگردد که حقوق بشر و آزادی های اساسی همه اعضای آن جامعه تأمین شده باشد؛ به عبارت دیگر، از آنجا که فلسفه تشکیل نظام حقوق بشر ،پاسداری و حفاظت از حقوق افراد است تا دست کم، برخورداری آنها را از حداقل زندگی شایسته انسانی تضمین کند، می توان ایـــن حق را حتی فردی قلمداد نمود البته در خصوص اینکه دارندگان حق تعیین سرنوشت به معنای دقیق کلمه مردم هستند یا ملتها، هنوز در بین حقوق دانان اختلاف نظر وجود دارد علت این اختلاف ترجمه واژۀ«  people » به معنای مردم و در ماده یک مشترک میثاقین است. گروهی دارندگان این حق را ملتها و مردم می دانند و گروهی دیگر چنین استدلال میکنند که دارندگان این حق تک تک افراد بشر بوده که ملتهای گوناگون و توده های مردمی مختلف را شکل داده اند، این بدان معناست که حقوق بشر از حیث مفهومی و فلسفی مبتنی بر رهیافتی فردی و نه جمعی است.  به تعبیری روشن باید گفت اگرچه تاکنون تعریف دقیق و مشخصی از حق تعیین سرنوشت ارائه نشده است و برای رسیدن به درکی روشن از مفهوم حق تعیین سرنوشت بیشتر به ویژگی های این حق اشاره می گردد اما پروفسور مایکل اکهرست از نطریه پردازان سازمان ملل در کتاب کلیات حقوق بین الملل نوین، حق تعیین سرنوشت را این گونه تعریف میکند «حقی است که مردم یک سرزمین به موجب آن سرنوشت و شئونات سیاسی و حقوقی آن سرزمین را تعیین می کنند تا از طریق تأسیس دولت جدید یا اینکه بخشی از یک دولت دیگر شوند». اصلا و به طور کلی میتوان گفت که واژۀ «مردم» دلالت بر هویت گروهی مانند ،ملت مردمان تحت استعمار و نژادپرستی و اقلیت های قومی و مذهبی دارد برخی نظریه پردازان غربی در دهه ۱۹۶۰، با وجود اینکه در قطعنامه ۱۴ دسامبر ۱۹۶۰ به حق تعیین سرنوشت به عنوان قسمتی از تعهدات منشور ملل متحد اشاره شده بود، ادعا کردند که چون قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد الزام آور نیستند، هیچ چیز درباره اجرای حق تعیین سرنوشت تغییر نکرده و این حق در حد یک اصل باقی مانده است و بند هفتم مــاده دو منشور سازمان ملل متحد دفاع مؤثری علیه اجرای اصل تعیین سرنوشت است . بعدها با تصویب دو میثاق بین المللی ،اقتصادی ،اجتماعی، فرهنگی و حقوق مدنی و سیاسی در سال ۱۹۶۶ مسئله حق تعیین سرنوشت به تدریج مورد شناسایی جامعه بین المللی قرار گرفت و دیوان بین المللی دادگستری نیز در قضیه تیمور شرقی اعلام کرد که حق تعیین سرنوشت مردم که دارای خصوصیت الزام آور برای همه کشورهاست، یکی از موضوعات اساسی حقوق بین الملل معاصر است. می توان گفت که با ارائه چنین نظری دیگر مسئله حق یا اصل بودن تعیین سرنوشت مطرح نیست و حق تعیین سرنوشت مردم مکرراً در اسناد بین المللی به عنوان یکی از حقوق سلب ناشدنی مردم مورد تأکید قرار گرفته است.

فرهنگ روابط بین الملل حق تعیین سرنوشت را حقی میداند که متعلق به گروهی از مردم است که خود را جدا و متمایز از ملتها می دانند و کاملاً حق دارنــد سرزمینی را که میخواهند در آن زندگی کنند و نوع حکومتی را که میخواهند داشته باشند برای خود تعیین کنند علاوه بر اینکه در بند ۲ از ماده ۱ و ماده ۵۵ منشور ملل متحد، از حق تعیین سرنوشت نام برده شده است تعریف ارائه شده در ماده ۱ مشترک میثاق های بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق ،اقتصادی اجتماعی و فرهنگی تعریف قابل فهم تری را از این حق ارائه مینماید که به موجب آن کلیه ملل دارای حق تعیین سرنوشت هستند تا وضع سیاسی و مدنی خود را آزادانه تعیین کنند و همچنین توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خود را مطالبه و تأمین کنند کلیه ملل میتوانند برای نیل به هدفهای خود در منابع و ثروتهای طبیعی خود بدون اخلال در الزامات ناشی از همکاری اقتصادی بین المللی، مبتنی بر منافع مشترک و حقوق بین الملل آزادانه هرگونه تصرفی نمایند و و در هیچ مورد نمیتوان ملتی را از وسایل معاش خود محروم کرد و کشورهای طرف
میثاق نیز مکلفند این حق را طبق مقررات منشور ملل متحد رعایت کنند. آنچه که از مجموع تعاریف حاصل میشود این است که حق تعیین سرنوشت از جمله حقوق و آزادیهای اساسی به شمار میرود که به موجب آن همه افراد و گروه‌های اجتماعی صرف نظر از قومیت ،نژاد ،دین مذهب یا جنسیت بتوانند امور خویش در حوزه های سیاسی ، اقتصادی اجتماعی و فرهنگی را راهبری کنند. این امر مستلزم آزادی انتخاب شرایطی است که همه افراد و گروه‌ها بتوانند از این حق به نحو احسن برخوردار شوند و دولتها نیز موظفند که زمینه اجرای این حق را به وجود آورده و تضمین کنند. اما نگاهی به تاریخ بشر متضمن وحاوی رنجها و ستمهایی است که به واسطه سلطه ی ستمگران بر آنان تحمیل شده است و در نتیجه این ،سلطه آزادی انسانها از آنان سلب گردیده و با توجه به تضاد سلطه با سرشت و طبیعت بشر این موضوع افراد بشر را وادار به آزادی خواهی و استقلال طلبی نموده که بازتاب این امر در انقلابهای مختلف مشهود میباشد. این انقلاب ها آزادی و دموکراسی را به بشریت تقدیم کرد و برگرفته از تئوری قرارداد ژان ژاک روسو، حکومت را یک قرارداد اجتماعی که حاکمان صرفاً بر اساس آن و برای مدت موقت و با در نظر داشتن حقوق اساسی مردم بر آنها حکومت مینمایند مطرح نمود. به تدریج، مفهوم آزادی در حقوق بینالملل به صورت مفهوم حق تعیین سرنوشت بیان گردید. حق تعیین سرنوشت که در ماده یک منشور ملل در زمره اهداف و مقاصد ملل متحد ذکر شده در بستر تاریخ فراز و نشیبهای متعددی را پشت . سر گذاشته است و در زمانهای مختلف قدرتهای حاکم سعی میکردند با سیاسی قلمداد کردن این اصل و ارائه تفسیری دلخواه خود به منافع سیاسی خویش جامه عمل بپوشانند و در نتیجه اجرای این حق به لحاظ تقابل با حاکمیت دولتها همواره محل تردید بوده است. به تدریج و پس از جنگ جهانی دوم و با گنجاندن حق تعیین سرنوشت در منشور ملل متحد مواد ۱ و ۵۵ و اختصاص ماده یک مشترک میثاقهای بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی و اجتماعی و تصویب قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد و آرای دیوان بین المللی دادگستری در قضایای نامیبیا (آفریقای جنوبی و صحرای غربی و قضیه تیمور شرقی و قضیه دیوار حائل در مورد حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین و تأکید بر این حق در اسناد منطقه ای از جمله منشور آفریقایی حقوق بشر این حق وارد مرحله تازه ای گردیده و ادبیات جدیدی راجع به حق تعیین سرنوشت تولید شده است که در پرتو این تحولات که بیشتر حول محور رژیم بین المللی حقوق بشر می چرخد عملاً محدودیتهایی را برای حاکمیت مطلق دولتها به وجود آورده است امروزه به موجب تحولات در عرصه بین المللی، توجه به دموکراسی یا حق همگان برای تعیین حکومتشان و برخورداری ملتها از حکومتی دموکراتیک که به معنای حق تعیین سرنوشت در جنبه داخلی می‌باشد امری غیرقابل انکار است و در نتیجه رشد و توسعه حقوق بشر و جهانی شدن آن، مفهوم حاکمیت مطلق به حاکمیت نسبی تغییر یافته است و دولتهای حاکم در جامعه بین المللی به موجب تعهدات عام ملزم به رعایت و تضمین حقوق و آزادیهای بشری میباشند و در قبال نقض این تعهدات مسئولیت بین المللی دارند بنابراین اگرچه امروزه در جامعه بین المللی که متشکل از دولت های حاکم است. اجرای حق تعیین سرنوشت با توسل به موضوع تجزیه طلبی امری پذیرفتنی نیست و علی رغم وجود گروه‌ها و اقلیتهای مختلف جدایی خواه در سراسر جهان کشورها در حال مقابله با این گروه‌ها و اقلیتها ،هستند اما نکته غیر قابل انکار این است که در پرتو این تحولات قلمرو حاکمیت اقتدارگرایانه دولتها محدود گردیده و دولت ها بایستی به دنبال ایجاد راهکارهای مناسب برای اعطای این حق در جنبههای مختلف به ملتها و گروه های مدعی قدم بردارند.

س- نظر جنبش انقلابی مردم ایران در باره حق تعیین سرنوشت ملل « قومیت ها» چیست ؟

ج- شما که می دانید اساسا مفاهیم حقوقی ، مردم ، ملت ، حق تعیین سرنوشت عمدتا از طرف نطریه پردازان رادیکال و چپ ها توضییح داده شده اند . بطورمثال شما در ایران با یک ملت بزرگ بنام ایرانی مواجه هستید که خودکثیرالمله بوده و در قالب قومیت های چندگانه بیش از هزارسال در آغوش یکدسگر مسالمت  آمیز زندگی کرده و اتفاقا همین قومیت ها هستند که در بزنگاه های تاریخ این آّب و خاک ، این مرزوبوم را ازتعرض بیگانگان حفظ کرده اند . باید برای چندباره به کسانی که داعیه میهن پرستی شوونیستی آنها گل کرده بگوئیم که مطالعه تاریخ مشروطینت نشان می دهد برخی از اصلی ترین خواسته کردها به منزله بخشی از اقوام ایرانی حتی در دوران مشروطیت نیز مورد توجه نظریه پردازان قانون اساسی که از زمانه بسی جلوتربودند، قرارگرفته بود . بدین منوال که در دوره اول مجلس پس از تصویب قانون اساسی در سال ۱۲٨۵ خورشیدی و متمم قانون اساسی در ۵ مهرماه ۱۲۸۶ دو قانون خاص درمورد اداره ایالات و ولایات اولی  قانون انجمن های ایالتی و ولایتی مصوب  ۶ خرداد۱۲٨۶ خورشیدی و سپس قانون تشکیلات ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام در ۱٨ آذر۱۲٨۶ تصویب  شده اما متاسفانه هیچیک از پادشاهان عملا به  این دو قانون که جزئی از قانون اساسی تلقی می شد گردن ننهادند و در واقع این پادشاهان بودند که حقوق ایالات وولایات یا قومیت ها را لگدمال کرده بودند .لذا شرط و شروط گذاردن کسانی که خودرا مشروطه طلب می دانند ولی عملا از مشروطیت  خود، قانون گریزی و حقوق شهروندان اعم از قومیت را زیرپاگذارده اند جای تامل و استهزادارد. زیرا با پدیدار شدن دولت – ملت و مهاجرت های جغرافیائی تاریخی امروزه کمتر کشوری را میتوان یافت که گروههای اقلیتی را در خود جای نداده باشد و با مسائل و مشکلات ناشی از خواسته های آنان درگیر نباشد. مشکلی کـه امروزه، در عرصه بین المللی اکثر کشورها با آن مواجه هستند، خواسته های اقلیت های ،قومی ،ملی ،نژادی زبانی و غیره موجود در آن کشورها در خصوص تجزیه طلبی یا خود مختاری آنها بر اساس اصل حق تعیین سرنوشت است خواسته ای که از نظر کشورها و حقوق بین الملل خواسته ای نامعقول است و باعث بالکانیزه سازی و تکه پاره شدن اعضا میشود با این حال در مواردی همچون نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر این گزینه باید به عنوان خواسته ای معقول و راهکاری جدی در جهت کاهش موارد نقض حقوق بشر به ویژه حقوق اقلیت ها مورد توجه قرار گیرد؛ منشور سازمان ملل متحد، تنها در دو ماده و آن هم به نحو کلی به بحث پیرامون اقلیتها پرداخته است بند سوم ماده یک و همچنین ماده ۵۵ منشور حقوق اقلیت ها را به عنوان یک مقوله حقوق بشری مطرح و مفاد این دو ماده مجدداً در بند یک ماده دو از اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) تکرار گردید. میثاق حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۶۶ نیز در ماده ۲۷ اقدام به حمایت از اقلیتهای مذهبی نژادی و زبانی کرد . همچنین در مقدمه اعلامیه ۱۸ دسامبر ۱۹۹۲ مجمع عمومی در مورد حقوق افراد متعلق به اقلیت های نژادی ،زبانی ملی و مذهبی آمده است در خصوص برابری حقوق مردان و زنان و ملتها اعم از بزرگ و کوچک در بند یک ماده چهار همۀ دولت ها موظف شده اند تا کلیه اشکال حقوق بشر و آزادیهای اساسی را بدون هیچ تبعیضی در اختیار همۀ افراد قرار دهند اعلامیه مجمع عمومی در مورد حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی قومی و ،زبانی (۱۹۹۲) در مادۀ چهار کنوانسیون اروپایی حمایت از اقلیتهای ملی (۱۹۹۵) نیز آمده است که این افراد حق دارند تا در برابر قانون با بقیه برابر باشند و قانون به نحو برابر از آنها حمایت کند. این برابری در کلیه زمینه های ،سیاسی ،اجتماعی اقتصادی فرهنگی و غیره باید موجود باشد (کنوانسیون اروپایی حمایت از اقلیتهای ملی (۱۹۹۵) مادۀ سه از کنفرانس جهانی مبارزه با نژاد پرستی، تبعیض نژادی بیگانه ستیزی و اعمال ناشایست که در سال ۲۰۰۱ تشکیل گردید دولتها را تشویق به اعمال تدابیر مناسب جهت دسترسی همگانی به امکانات پزشکی و غیره می نماید این کنوانسیون در ماده ۱۵ خود از دولت ها می خواهد تضمین نمایند تا تمامی افراد بتوانند به حقوق بشر و آزادی های اساسی، بر اساس اصل تساوی عدم تبعیض و مشارکت کامل دست یابند (کنوانسیون بین المللی علیه نژاد پرستی و تبعیض نژادی) با وجود آنچه ذکر شد، وقایع تلخ و اندوه باری که در ظرف سالهای گذشته و به ویژه در اروپا محقق گردید بار دیگر توجه جامعه بین المللی را به حقوق نادیده گرفته شده اقلیتها جلب نمود. در پایان دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ شاهد ستیزه های بسیار خشونت آمیزی بودیم که گسترش آنها با درد و رنج های انسانی توصیف ناپذیر آوارگی انبوه انسانها و غیره همراه بوده است. در این دوران درگیریهای جدیدی ایجاد شد که ناشی از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و تجزیه یوگسلاوی بود. بسیاری از این درگیریها از نارضایتی اقلیتها سرچشمه می گیرد که زاده اعتراضها و تبعیضی است که مدت زمانی طولانی نادیده گرفته شده اند. بر این اساس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ۱۸ دسامبر ۱۹۹۲ با تصویب قطعنامه ۴۷/۱۳۵ با وفاق عام تحت عنوان اعلامیه راجع به حقوق اشخاص متعلق به اقلیت های ملی ،یا ،قومی مذهبی و زبانی نشان داد که هنوز حقوق اقلیتها یکی از مهم ترین دغدغه های جهانی است . در این اعلامیه آمده است که کشورهای عضو باید در حفظ هویت اقلیتهای ملی یا قومی مذهبی و زبانی کوشا باشند و در این راه کلیه تمهیدات و اقدامات لازم را انجام دهند. افراد متعلق به اقلیت های ،قومی ،زبانی مذهبی و غیره باید از حق تعیین سرنوشت در حوزه های مختلف اجتماعی، مذهبی، فرهنگی، اقتصادی وغیره برخوردار باشند و مشارکت فعال در تصمیمات ملی خود داشته باشند و بتوانند آزادانه با افراد و اتباع دیگر تماس برقرار کنند و به ترویج فرهنگ ،زبان مذهب و سنن خود بپردازند، البته تا جایی به آنها اجازه اعمال حقوقشان داده میشود که انجام آن موارد خاص با قوانین ملی یا استانداردهای بین المللی مغایرتی نداشته باشد.
در مقابل دولتها هم وظیفه دارند سیاست ها و برنامـه هـای مـلـی خـود را بـه گونه ای طراحی کنند که اقلیتها به موجب آنها بتوانند به منافع و خواسته های مشروع خود دست پیدا کنند در مواد هفت هشت و نه این اعلامیه به وظیفه دولت ها در جهت تحقق بخشیدن حقوق اقلیت ها تأکید و نیز به این نکته اشاره می گردد که اقلیت ها نیز نباید مبادرت به انجام اقداماتی نمایند که در مغایرت با و اصول سازمان ملل متحد باشد. پس زمانی که حقوق خاص گروه های اقلیتی از جمله حق انجام مراسم مذهبی حق حفظ فرهنگ و سنن خویش، حق مشارکت در پروسه تصمیم گیری حق استخدام عمومی پیروان مذاهب اقلیت وغیره) توسط دولت یا حکومت حاکم بر آنها نادیده گرفته شود، این امر نارضایتی اهداف آنها را در پی داشته و طبیعی است که برای جبران محرومیت های ناشی از آن به اعمال حق تعیین سرنوشت بر اساس طرحی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارائه داده است، متوسل شوند؛ از همین رو همبستگی خاصی بین مفاهیم حق تعیین سرنوشت خود مختاری و حقوق اقلیتهای قومی وجود دارد .به همین علت گفته می شود ایران کشوری کثیرالمله بوده که نماد آن  ایران است اما تعجب درآن است که امثال امیر طاهری که قاعدتا سواد و شعورسیاسی هم دارا می باشد چرا در ورطه مرزبندی با قومیت ها درآمده و ظاهرا دچار آلزایمر سیاسی هم شده بطوری که   در گفتگوی با شهرام همایون به نکاتی اشاره داشتند که مملو از غلط و دست بود ازحمله یادآورشدند که در جنبش مشروطیت طرفداران مائولیسم هم بوده اند که بنطر می رسد ناشی ازکبرسن و الزایمر باشد.یا زمانی که ایشان و برخی دیگر از تکثرگرائی حمایت می کنند ظاهرا نمی دانند که اقتدار موروثی نمی تواند ضامن بقای جامعه تکثرگرای کنونی باشد . اقتدار نطام باید برخاسته از دمکراسی پارلمانی باشد که مردم قادرباشند رهبریا رئیس جمهوررا در صورت خروج از تعهدات دمکراسی پارلمانی خلع نمایند درحالی که در نظامات موروثی این امر امکان پذیرنیست و یا امثال شهرام همایون و کسانی که خودرا دلواپس مرزهای ایران و تجزیه طلبی می دانند فراموش کرده اند که صرف جمهوری هم نمی تواند خواسته مردم جان برکف را نمایندگی کند زیرا جمهوری مورد نظر مبازران کف خیابان و کارگران و معلمان یک جمهوری نئولیبرالی نیست زیرا اساس جمهوری های نئولیبرالی  برتبعیض گرائی استوارست در حالی که جنبش انقلابی ایران و مبارزات کف خیابان با هرگونه تبعیض گرائی مخالف هستند. تعمق در شعارهای تظاهرات نشان می داد که عدالت اجتماعی، عدالت زیست محیطی ، دمکراسی پارلمانی ، پای بندی به مطالبات جنسیتی و قومی  شالوده و رئوس برنامه های آتی مردم هستند.

س- رژیم جمهوری اسلامی در پسامد بازداشت های گسترده و کشتار بیش از ۵۰۰ نفرو بازداشت بیش از ۲۰ هزارنفر ناچارگردید بسیاری از بازداشتی ها را آزاد کند . از طرف دیگر بنطر می رسد سران نطام برای برون رفت از بن بست اقتصادی و با پادرمیانی چین درصدد هستند مناقشات منطقه را از طریق عربستان و ایران حل و فصل نمایند . علائمی هم در مورد ادامه مذاکرات مستقیم با امریکا در عمان و قطردیده می شود. نظر شما در این ارتباط چیست ؟

ج- اینها از روز اول اعلام  کرده بودند « اقتصاد مال خر است» اما همین اقتصاد کاری به سر آنها در آورده که  آن چنان مثل خردرطویله  درجا زدند که نرخ دلار به حدود ۶۰ هزار تومان رسید و معیشت زندگی مردم را وارونه کرد. نگرانی رژیم از تبعات افزایش نرخ دلار که -واسطگی دلار را درهم امارات در مبادلات برعهده داشت- روی تورم سال بعد و برآمدن موج نارضایتی که در این مرحله بنطر می رسد با تشدید اعتصابات کارگری و اصناف مواجه شود باعث شد حضرات به چین پناه ببرند تا مفری گشاید. از طرف دیگر خود بن سلمان هم که برنامه های بلندپروازانه اجتماعی – اقتصادی در دستورکاردارد نیاز بیک آرامش در منظقه دارد تا با حل مناقشات با ایران فرصت یابد علاوه بر سرکوب مخالفان داخلی   موضوع تنش های منطقه ای که ایران و عربستان نیابتی درگیرهستند مثل جنگ یمن ، سوریه ، عراق ،لبنان را بطریقی رفع و رجوع کند .عربستانی ها عاقل تر از رقیب شیعه خودهستند انها بدرستی دریافته اند که نفت خاورمیانه نه تنها دیگر جذابیت قبلی را برای امریکائی که خود فروشنده نفت شل شده ندارد بلکه امریکا درصدد است قیمت گذاری بهای نفت جهان را چنان در اختیار خود داشته باشد تا  سرمایه گذاری بیشتر در منابع نفتی و پالایشگاه های تصفیه نفت در امریکا توجیه پذیر شود اما عربستان می داند که اگر این فرصت به امریکا داده شود بعدها چنان قیمت نفت سقوط خواهدکرد « مشابه چندسال قبل » که کلیه برنامه های بلندپروازانه عربستان را بباد خواهدداد. در همین رابطه سیاست نزدیکی عربستان به چین بعنوان بزرگترین خریدار نفت که خود دارای ذخایر نفتی نیست قابل بررسی است اما چین برای سرمایه گذاری های خوددرخاورمیانه و به ویژه امتداد جاده ابریشم نیاز به آرامش درمنطقه دارد لذا با کشیدن گوش هردو درازگوش آنها را بپای تفاهم رساند. تجربه توافقات قبلی جمهوری اسلامی نشان می دهد که این جماعت شرور و مریض به تعهدات خودپای بند نخواهندبود زیرا هلال شیعه و امپراطوری خودساخته دهنی خمینی – خامنه ای در صلح  و ارامش روئیت نخواهدشد. ما براین عقیده هستیم که شدت و شتاب جنبش  انقلابی چنان ضرباتی به رژیم وارد ساخت که تصور نمی کردند و حاصل آن همین الان فروپاشی کامل اعتماد عمومی به نظام و درگیری بین خودی ها می باشد که اخرین تبلورآن فراخوان میرحسین موسوی نخست وزیر برای عبوراز جمهوری اسلامی می باشد. لذا این آرامش قبل توفان بعد از سال در یک جائی شکسته خواهدشد که درصورت آمادگی و اتحاد عمل نیروهای انقلابی داخل و خارج ، رژیم به سرازیری فروپاشی خواهد افتاد.درواقع رژیم و ولایت فقیه بهمین علت تن به سازش با عربستان و پیش برد برجام حداقلی داده که بتواند بر منابع مسدود شده که رقمی حدود ۵۰ میلیارددلاراست دست یابد تا از این طریق و تبعات بعدی سازش با پترودلارهای حاصله بلکه بتواند بر مرهم نهادن براوضاع وخیم اقتصادی از شتاب و شدت جنبش انقلابی در بعد از عید جلوگیری کند. ممکن است سئوال شود در این شرایط که بنطر رکود و سکون بر جنبش مستولی شده چگونه چنین تحلیلی منطقی است که در پاسخ باید گفت در مقطع فعلی  نطام کوشید خیزش را  سرکوب کند. اما فرآیند جبش انقلابی، زمان‌بر هست  بر خلاف خیزش که بسان فوّاره بلند می‌شود ودر کوتاه‌زمانی فرو می‌افتد، جنبش انقلابی  بالا و پایین می‌رود، اما اُفت ندارد. اگر بتواند به راه خود ادامه دهد، هرروز که بگذرد، بر توان جنبش  افزوده و از نیروی رژیم کاسته می‌شود.بویژه آن که مهم ترین و پایدارترین وجه جنبش کنونی  همگانی بودن آن به مفهومی  فراتر از منافع صنفی، سنّی، طبقاتی، اتنیکی و …بود یعنی  جنبش انقلابی، ملّی و فراگیر است.بنابراین چشم انداز ظهور مجدد آن با توجه به این که هیچ یک از خواسته های تظاهرات کنندگان برآورده نشده در تلفیق با اعتصابات سراسری در بعد از سال بسیارزیاداست .نکته حائز اهمیت آن که همانطوری که مبارزان و جنبش های مبارزاتی از پیکار خود و تجارب جهانی استفاده می کنند ،دیکتاتورها و مستبدین هم درس آموزی می کنند . عموم دیکتاتورها کتاب « شهریار» نوشته نویسنده نامدار نیکولا ماکیاولی را مطالعه و انرا شب ها زیر بالش می گذارند . علاوه بر این رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب آن توانست از تجارب انقلابات بهارعربی و سرکوب مبارزان عراق و سوریه  که خود راسا در آن ها نقش مستقیم داشته در سرکوب و مهار جنبش اخیر استفاده نماید  . بطور مشخص رژیم جمهوری اسلامی بخوبی آگاه است فقدان رهبری سراسری از یکطرف و تشتت مواضع اپوزیسیون از طرف دیگر عامل بقای رژِیم هستند لذا بانحاء مختلف کوشش دارد بلندگوی هتاکان و عاملان تفرقه جنبش شوند که این می تواند درس خوبی برای همه کسانی باشد که مدعی مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی  را دارند. رژیم با توجه به تجربه ۴۳ ساله سرکوب و زندان نیگ آگاه است  

چگونه موضوعاتی را دامن بزند که گروه های مدعی مبارزه را ب جان یکدیگر بیاندازد و بقول معروف برفراز کوه نشستن و نبرد ببرها را نگریستن را انجام دهد. در همین رابطه روزنامه ها و رسانه های متصل بهنهادهای امنیتی و سپاه  همچون کیهان ، تسنیم ، تابناک وگاهنامه آگاهی نو« به سردبیری محمدقوچانی » بیشترین نقش را در دامن زدن به موضوغ تجزیه طلبی و قومیت ها بر عهده داشته و دارند .

س- یکی از خواسته های عموم گروه ها و اشخاص در حال حاضر تشکیل مجلس موسسان برای گذار از جمهوری اسلامی است . آیا این امر باتوجه به پراکندگی دسته جات سیاسی امکان پذیر است

 ج- بنطر می رسد طراحان این ایده توجه ندارند که اولا تشکیل مجلس موسسان بعد از واژگونی رژیم جمهوری اسلامی صورت خواهدگرفت زیرا اساسا با حضورو وجود این رژیم چنین عملی غیرممکن است . در حالی که ما بر این عقیده پافشاری می کنیم که اتفاقا اولین اقدام بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی تشکیل مجلس موسسان با این دستوراست که حقوق اساسی کل شهروندان ، حقوق اقوام ایرانی ، آزادی و دمکراسی و تمرکززدائی محوراصلی آن باشد . یعنی این طور نیست که گویا ما در حال حاضر  نمی دانیم  که مجلس موسسان چه اقداماتی را قراراست انجام بدهد. این نوعی توهین به شعور مبارزاتی کسانی است که جان و زندگی خودرا فدای این انقلاب کرده اند  چون آنها دقیقا می دانند چه می خواهند همان طوری که بنظر ما هم دارو دسته سلطنت طلبان هم دقیقا می دانند چه می خواهند؟!

س- تشتت مواضع و تعدد تشکیلاتی چپ ایران که همیشه مدعی تشکیلات واحد و حزب و سازماندهی بوده در این برهه تاریخی ممکنست نه تنها باعث ناکامی مشارکت چپ درانقلاب بعدی باشد که با توجه به نفیر زشت برخی سلطنت طلبان فاشیست موجبات انتقام کشی از چپ هم بشوند؟ بنطرتان در این رابطه چپ چه اقداماتی را باید انجام دهد.

ج- بنطر می رسد چپ وقتی می تواند در این جنبش مدعی راهبری یا حتی تاثیرگزاری شود که این  چپ پراکنده نامتشکل همان طوری که در بیانیه « کدام حزب ، کدام چپ » برشمردیم ، نخست باید از طریق مواصع مشترک سازمان وسیع تری بوجوداورندو در ساماندهی مبارزات کارگری فعال باشند تا  صدای آنها در خیابان های کشورهم شنیده شود زیرا اگرچه بیشترشعارهای تظاهرات عملا برکرفته از فرهنگ چپ مبارزاتی دارد اما توسط سازمان های چپ ارائه نشده است و انتشار اعلامیه های رنگارنگ متعدد در سایت های خارج کشور تحت عناوین پرطمطراق تشکیلات کارگری هم راه بجائی نخواهدبرد و بقول زندانیان سیاسی این کارها مثل اطلاعات سوخته بی ارزش هستند. با توجه به این که چپ ایرانی از دوران مشروطیت تا کنون مهر مبارزاتی خودرا بر بیشتر جنبش ها و خیزش ها زده و صف شهدای چپ تاریخ گویای این امر است لذا نباید اجازه دهیم اشتباهات تاکتیکی آن دسته از چپ های واقعی بدون وابستگی به این یا آن کشور  مانع  رشد و اعتلای فرهنگ چپ گردد. سامان یافتن چپ که خوشبختانه بخش هائی از آن در کردستان موجودیت دارند پیش شرط حضور فعال چپ در انقلاب پیش رو است که در غیر این صورت مثل  سال ۱۳۵۷ درشکه دیگران خواهیم شد .در این رابطه پیشنهاد مشخص ما تشکیل بک اتحادعمل یا ائتلاف گروه های چپ بهم نزدیک و سپس ورود این اتحاد چپ به ائتلاف با سایر گروه ها می باشد .

س- الگوی پیشنهادی جنبش انقلابی مردم ایران برای عبوراز دوران گذار چگونه است ؟

.ج-  انقلاب فرآیندی مستمر، پیوسته و مدت دار است که طول مدت آن بستگی به عوامل متعددی  نظیر توازن قوای انقلاب با ضد انقلاب دارد. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی در مخمصه قرارگرفته که اگرچه زور دارد اما اقتدار آن در هم شکسته اما برای فروپاشی یک رژیم تا دندان مسلح  وجود یک رهبری ضروری و الزامی است تا با راهبری های این رهبری بتوان شکاف در بالا را وسعت بخشید زیرا الفبای مبارزه بما یادداده است تا زمانی که در بالا شکاف بوجودنیاید نمیتوان انتظار پیروزی جنبش را داشت اگرچه شتاب ووسعت و توان جنبش هم بر شکاف در بالا تاثیرگذارباشد. ما جشم انداز فروپاشی ؤزیم را همزمان از بالا و پائین می دانیم بدین معنی که در پائین وسعت تظاهرات و اعتصابات شدت خواهدگرفت و در بالا جدائی و شکاف در هیات حاکمه بوجودخواهدآمد یعنی این دو پدیده لازم و ملزوم همدیگرهستند . نکته دیگری که چپ انقلابی و متحدان آن باید توجه داشته باشند پسآمد فروپاشی یا فردای فروپاشی است چرا که اگر ما از هم اکنون برای آن موقع فاقد برنامه باشیم و بخواهیم با همین تشتت فعلی گروهی وارد فردای فروپاشی شویم احتمال درگیری بین گروه ها وجودخواهدداشت و شیرینی فروپاشی به زهر و سم برای مردم تبدیل خواهدشد. برای همین ما ترجیح می دهیم دیرتر ولی مطمئن ترو با برنامه  به مقصود برسیم .با این توصیف از هم اکنون باید حداقل موارد زیررا رعایت کنیم تا شاهد موفقیت را در آغوش گیریم  .گزینه پیشنهادی ما شورائی مرکب از نمایندگان کمیته های اعتصابات کارگری ، معلمان ، زنان و دانشجویان و بازاریان ،اقوام و نظامیانی که به انقلاب خواهند پیوست  هدایت انقلاب را برعهده تا دوره گذار به تشکیل مجلس موسسان فراهم شود. صد البته که قوانین حاکم بر این دوره گذار که ممکنست حتی یکسالی بطول انجامد همان قوانین حاکم بر کشور در دوره قبل انقلاب «قانون اساسی دوره شاه » با تاکید بر حاکمیت غیر دینی – غیر مذهبی و لغو موادی که بر علیه فعالان سیاسی بوده خواهدبود با این تاکید که چنانچه ضرورت داشته باشد هر قانون و مقررات موقتی لازم باشد شورای گذار تصویب خواهدکرد.

                        نکات برجسته حکومت  شورائی یا منشور سیاسی انقلاب

  • ماهیت سوسیال دمکراسی آن مشابه کشورهای اروپای شمالی و اسکاندیناوی
  • رابطه حسن همجواری با همه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای منطقه
  • برقراری آزادی های سیاسی اجتماعی و فرهنگی برای همه شهروندان با هر دین ، مذهب و مرام و عقیده
  • آزادی مطبوعات و رسانه ها
  • برقراری نظام عادلانه مزد برای کارگران و زحمتتکشان و ایجاد سیستم تامین اجتماعی و سلامت عمومی همچون اروپای شمالی و آلمان
  • برقراری تناسب منصفانه همه مناصب کشوری بین زنان و مردان و تاسیس وزارت زنان بطوری که ایران انقلابی در جهان بتواند مظهر عدالت جنسیتی در حاکمیت شود.
  • حمایت کامل از اتجادیه ها ، سندیکاهای کارگری ، معلمان و اصناف 
  • برقراری نطام حکوکتی غیرمتمرکز با حفظ حقوق قومیت های ایرانی   
  • برقراری نطام آموزش اجباری تا مقطع دیپلم و آموزش رایگان تا مرحله دکترا و لغو سهیمه بندی ها

 ۱۰-برچیدن دکان روحانیت و آموزش آنان برای حقوق شهروندی وتمرکز این امور زیرنظر دولت انقلابی

  ۱۱-حساب وجوهات شرعی و کمک هائی که مردم ممکنست به مراجع تقلید   نمایند همچون مالزی در یک حساب متمرکز بانکی با شرط انتقال آن به دولت پس از مرگ مراجع مذکور و حسابرسی سالانه این حسابها و انتشار گرازشات حسابرسی به صورت عام

۱۲-انحلال مدارس مذهبی و زیر نطر قراردادن انها توسط وزارت اموزش و پرورش

۱۳-برسمیت شناختن قانونی حق اعتراض ، حق اعتصاب برای همگان

۱۴-جدائی دین از سیاست و حکومت وانحلال آموزش های دینی در مدارس زیرا باورهای مدهبی امری شخصی تلقی خواهدشد

۱۵-مصادره فوری اموال و دارائیهای غاصبان و غارتگرانی که از طریق ویژه خواری منابغ کشوررا به دارائی شخصی تبدیل کرده اند

۱۶- حفظ حقوق قومیت های مختلف در مناطق جغرافیائی خاص و آموزش زبان مادری تا دوران دبیرستان در کنار زبان فارسی  و خودگردانی منطقه ای اقوام در قالب حکومت مرکزی

س- اگر این تحلیل درست باشد قاعدتا باید جنبش انقلابی علاوه بر برنامه دوران گذار اقدامات خاصی را نیز برای آمادگی ورود به فاز بعدی تظاهرات ها و اعتضابات در دستورکارقراردهد. این موارد کدامند؟

ج- ما در بیانیه های قبلی یادآورشدیم که جنبش انقلابی و جوانان جان برکف با توجه به تجربیات حاصل از همین دوره کوتاه و تجربه انقلابیون سال ۱۳۵۷ نکات زیررا باید مدنظر قراردهند: 

۱-در هر محله ای یک هسته حداکثر سه تا پنج نفره «بستگی به وسعت محله » تشکیل دهید که به صورت نامحسوس مبارزات محله و شعارهای آن را راهبری کنید .این هسته باید کوشش نماید اسامی مبارزانی که دستگیر شده اند را تهیه و از طریق ارسال به خارج « که هنوز ایمن ترین وسیله ایمیل است » به شبکه هاو رسانه های خارج کشوربرسانند و به صورت اعلامیه هم در محله پخش کنند

۲-هر هسته کوشش کند بایکی از وکلای هوادار جنبش که آمادگی دفاع حقوق ار بازداشت شدگان را دارند پیگیر اوضاع بازداشت شدگان محله باشند

۳-هر هسته بصورت نامحسوس باید تامین مالی حمایت از بازداشت شدگان محله و در صورت لزوم خانواده های انان را برعهده بگیرند

۴-در مناسبت هائی که قرارست مردم همگانی در یک یا چند  مکان مختلف تجمع و تطاهرات کنند ، جوانان محله راتشویق به حضور در آن مراسم نمایند

۵-هرهسته از هرطریق ممکن باید مقداری میخ سه پیچ « که در محله حسن آباد تهران » در ابزارفروشی ها قابل تهیه است داشته باشند تا چنانچه با هجوم موتورسواران فاشیست و نیروهای سرکوب مواجه شوند انرا در مسیر انان بریزند . همچنین مقداری بنزین در حلب های پلاستیکی از پمپ بنزین ها در دسترس داشته باشید تا چنانچه قرارشد جائی را به آتش بکشید و یا لاستیک به سوزانید ازآن  استفاده کنید

۶-با محله های فعال در تظاهرات ارتباط برقرار کنید

۷-از طریق محفل های دانشجوئی با محلات سایر شهرستانها ارتباط داشته داشته باشید

۸-شعارهای سراسری را در اعتراضات و تظاهرات ها بکارببرید و نوعی فریاد دادخواهی یکسان داشته باشیدولی شعار اصلی باید همچنان « مرک بر جمهوری اسلامی » ، « اتحاد، مبارزه ، پیروزی» ، « زنده باد آزادی» باشد

۹-با کارگران و کارمندان فامیل ارتباط برقرارکنید و انها را تشویق به اعتصاب و همراهی با تظاهرات نمائید.

 ۱۰-عناصر بسیجی و نیروهای سرکوب محله را شناسائی و درب ورودی منازل انها را با علامت قرمز ضربدر بزنید .  در صورت امکان عکس و مشخصات  انها را رسانه ای و در اختیار سایر محلات و شبکه ها قراردهید.

۱۱-در کلیه تظاهرات ها با ماسک ظاهرشوید . فراموش نکنید هنوز دستگاه سرکوب رژیم فعال است.

 ۱۲-کوشش کنید بیشتر جوانان محله که در تظاهرات شرکت می کنند تهیه کوکتل مهسائی « بجای کوکتل مولوتف » یاد بگیرند. در یوتیوپ طرز تهیه انواع کوکتل مولوتف وجوددارد.

 ۱۳-در موقع پرتاب گاز اشک آور لاستیک ، کاغذ و یا هر وسیله دیگری را آتش بزنید تا ازشدت گاز جلوگیری کنید.

۱۴-از ذخیره کردن بی مورد اطلاعات و عکس دوستان و کسانی که با شما همراهی دارند اجتناب کنید و در صورت دستگیری در اولین فرصت واتساپ ووتلگرام را کلا پاک کنید . از حالا طرز پاک کردن انها را یادبگیرید .

برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی

سرنگون باد جمهوری اسلامی

جنبش انقلابی مردم ایران -چهارشنبه ۲۴-۱۲-۱۴۰۱

نشست مجازی محفلی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران

گفتگوی محفلی مجازی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران – قسمت دوم

قسمت سوم -گفتگوی محفلی مجازی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مرد ایران

قسمت چهارم – گفتگوی محفلی مجازی پیرامون بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران

گفتگوی محفلی مجازی جنبش انقلابی مردم ایران _ قسمت ششم یلدای خونین

گفتگوی محفلی مجازی جنبش انقلابی مردم ایران – قسمت هفتم پیرامون نشست اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون و بیانیه میرحسین موسوی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)