روز شنبه دوازدهم مرداد ،سوم اوت بیدادگاه رژیم برای محاکمه اسماعیل بخشی، علی نجاتی، سپیده قلیان، امیر امیرقلی، ساناز الهیاری، امیر حسین محمدی فرد ، عسل محمدی کارگران هفت تپه ،نشریه گام وباز داشتی های اول ماه مه تشکیل خواهد شد. بیدادگاهی که هم بیان جوهر به غایت سرکوبگرانه وارتجاعی رژیم وهم نشان از ضعف رژیمی دارد که با پرسش بزرگ چگونگی مقابله با مردم عاصی روبروست.از نظر رژیم برخی از آنها به اصطلاح مجرمند برای اینکه در رأس یک مبارزه در خشان کارگری برای اولیه ترین حقوق انسانی دست به اعتراض زدند.برخی دیگر به اصطلاح مجرمند برای اینکه به دفاع از همین کارگران که در زیر چرخ دنده های ماشین سرمایه داران له میشوند ، برخاسته اند وبرخی دیگربه خیابان آمده اند که روز جهانی کارگر را گرامی بدارند. مگر به اصطلاح جرم اسماعیل بخشی وعلی نجاتی چی بود ؟ جز اینکه آنها خواهان پرداخت ماهها حقوق معوقه، بازگشت به کارکارگران اخراجی ،بن های پرداخت نشده، شفافیت در خصوصی سازی ، شفافیت در مورد سرنوشت هزاران هکتار زمین های هفت تپه، کنترل مدیریت و وضعیت مالی کارخانه بودند. رژیم با محاکمه انان میخواهد زهر چشم ازکارگران و از مردم بگیرد تا به فکر اعتصاب کارگری واعتراضات توده ای نیفتند. ولی واقعیت این است که بحران اقتصادی جامعه آنچنان عمیق است که مسئله مبارزه علیه رژیم را به مسئله هست ونیست میلیونها تن از مردم و بویژه کارگران وزحمتکشان تبدیل کرده است.
مردم در تجربه چهل سال حاکمیت دولت سرمایه داری دریافته اند که هیچکدام از جناحهای رژیم راه حلی حتی برای تخفیف بحران ندارند. تورم ، گرانی ، فقر وبی خانمانی از یکسو واختلاس، دزدیهای کلان، چپاول الیگارشی مال و هزینه بلند پروازیهای رژیم در خارج از مرزها از سوی دیگر هر روز بخشهای دیگری از مردم را به قعر جامعه پرتاب میکند. و همین وضعیت بستر عینی اعتراضاتی است که از دیماه نود وشش آغاز گشته و همزمان به بستر عینی مبارزات کارگران هفت تپه، فولاد اهواز ، پتروشیمی ها ، کارگران راه آهن ، معلمان ، بازنشستگان، رانندگان کامیون ، زنان وفعالین محیط زیست و همه آن مردمی تبدیل گشته که باید در عرقریزان کارخانه ها وکارگاهها ، در حاشیه شهرها وکنار خیابانها در بخشهای غیر رسمی آخرین رمقشان را به حراج بگذارند.
با وجود همه این بحرانهای لاینحل اقتصادی واجتماعی و با وجود تمام سرکوبگریهای رژیم در مقابله با اعتراضات مردم ، چه کسی میتواند مدعی شود که بعد از خیزش دیماه تغییر توازن قوا در جامعه به سود توده های میلیونی مردم است. این تغییر توازن قوا اما میتواند چنانچه قادر نباشیم از شرایط مناسب بدست آمده جهت کسب سنگرهای جدید بهره بجوئیم، به سود دشمن تغییر یابد. پیشرویهای بعدی وکسب سنگرهای جدید بیش از همه به عهده آن طبقه انقلابی است که باید بدیل خود را در مقابل بدیل سرمایه دارانه ووحشیانه حاکم قرار دهد.
این درست است که اعتراضات کارگری در یکی دوسال اخیر رشد کمی وکیفی یافته اند . این درست است که شعار کارگران هفت تپه وفولاد اهواز” نان ، کار ، آزادی، اداره شورائی ” به شعار ومطالبه جنبشهای رادیکال اجتماعی تبدیل شده است. این درست است که کارگران در میدان نبرد خود با سرمایه داران ودولتشان در بسیاری از مواقع با خانواده های خود یعنی تمام آحاد طبقه کارگر ظاهر میشوند. این درست است که ادامه تغییر توازن قوا تا به زانو درآوردن رژیم نیاز به ملزوماتی دارد که فراهم کردن آن بیش از همه به عهده طبقه کارگر است، این درست است که در لحظه کنونی جنبش کارگری ایران رهبران جسوری دارد که به بند کشیده شده اند ولی در عین حال همه میدانیم که تعداد اندک این رهبران جسور برای پیشروی جنبش کارگری کافی نیست، همه میدانیم که در دل همه سرکوبگریهای رژیم ، در دل همه دست وپنجه نرم کردن با اخراج ، با بیکاری وبا فقر جانسوز ، پیشروان کارگری موفق به ایجاد برخی تشکل های مستقل کارگری گردیده اند ، ولی چه پیشروان طبقه وچه آنهائی که خود را با سوخت وساز طبقه تعریف میکنند بهتر از هرکسی میدانند که جنبش کارگری ایران هنوز کمبودهای اساسی جهت پیشروی خود دارد، هنوز مبارزاتش پراکنده است هنوز تشکل سراسری ندارد ، هنوز از فقدان حزب سیاسی خود که به بخش جدائی ناپذیر طبقه تبدیل شده باشد ، رنج میبرد و در ست به همه این دلایل هنوز قادر نیست از مهمترین سلاح مبارزاتی خود یعنی اعتصاب سرتاسری بهره جوید.
پاسخ به همه این چالش ها نیاز امروز جنبش کارگری بوده واز نان شب بر ایش مهمتر است.
بدون تردید میتینگ پشتیبانی فعالین کارگری و مبارزین شهر سسندج و بیانیه ” جمعی ازکارگران وفعالین کارگری سنندج ” درآستانه برپائی بیدادگاه رژیم و در حمایت از کارگران زندانی وبازداشتیهای اول ماه، یک گام ارزشمندی است، نه تنها به این خاطر که آنان با وجود سیاستهای سرکوبگرانه رژیم آماده پرداخت هزینه در دفاع از هم طبقه ای های خود هستند بلکه بیش از همه بیان همبستگی جنبش انقلابی کردستان و فعالین کارگری با مبارزه سراسری جامعه است. ولی با وجود این باید گفت که جنبش کارگری ایران نیاز به آن دارد که با چنان قدرتی حضور خود را اعلام نماید تا هزینه رژیم را برای مقابله با مبارزات کارگری وتوده ای بالا ببرد. بنابراین اگر سؤال مرکزی برای رژیم چگونگی مقابله با اعتراضات کارگری وتوده ای است، برای جنبش کارگری سؤال مرکزی این است که کدام گامها را برای سراسری کردن مبارزات خود، وبرای ایجاد تشکلهای طبقاتی وسیاسی خود بر میدارد.
فراموش نکنیم زمانی که اسماعیل بخشی و سپیده قلیان بعد از یکماه بازداشت وآزار وشکنجه و سپردن وثیقه،دست به انتشار ادعانامه خود علیه رژیم در ارتباط با شکنجه های وحشیانه زدند، مجددا هفت تپه و اعتصاب قهرمانانه اش ورهبران جسورش به وسط جامعه کشیده شدند چرا این بار محاکمه آنان بعد از ششماه فرصتی برای اعتراض عمومی و به میدان آمدن گسترده طبقه کارگر و جنبش های رادیکال اجتماعی نگردد.
رژیم شاید در بیدادگاهش این رهبران جسور و مدافعین با استقامت جنبش کارگری را به جبس های طولانیتری محکوم نماید. ولی چه کسی میتواند مدعی شود تا همین جا هم اینان ردپائی از خود در جامعه گذارده اند که از ذهنیت این جامعه پاک نشدنی است.
چه کسی می تواند مدعی شود که طبقه کارگر نمیتواتد رهبران جسور دیگری از نوع اسماعیل بخشی وعلی نجاتی را به میدان کشمکشهای طبقاتی بکشاند.
و چه کسی می تواند مدعی شود که مدافعین پر استقامتی نظیر سپیده قلیان و عسل محمدی و همه آنانی که دربندند ، چهره های نادر جنبش اعتراضی مردم باشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.