نوشته ی حاضر نگرشی اجمالی به سخنرانی اخیر آقای اکبر گنجی است تحت عنوان “خامنه ای با چه نهادهای سرکوبگری حرکت های اعتراضی ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و۱۴۰۱ را جمع کرد؟” (۱) در این نوشته نکات آموزنده، سکوت های ابهام آور، اظهار نظرهای غیر عینی، نگرانی های سخنران و کار برد لغت های عجیت و غریب از طرف ایشان مورد بررسی قرار خواهد گرفت. 

آقای گنجی در سخنرانی خود دستگاه های سرکوب خامنه ای را بخوبی بر شمرده و طبقه بندی کرده است. او درباره شورای عالی امنیت ملی، شورای امنیت کشور، شورای تأمین استان ها، نیروهای نظامی “ضد شورش” مانند سپاه پاسداران (و یازده قرارگاه ثارالله آن)، بسیج و ارتش اطلاعاتی به دست می دهد که قابل تعمق است. او تعداد نیروهای سپاه، بسیج و ارتش را به ترتیب ۱۹۰، ۹۰، و ۶۰ هزار عنوان می کند و همانطور که خود اذعان داشته ، دقیق به نظر نمی رسد. براساس برآورد نهاد “بررسی جمعیت جهان”، نظام جمهوری اسلامی ایران در سال ۲۰۲۰، تعداد ۵۲۳ هزار نیروی نظامی  فعال و بیش از یک میلیون نیروی شبه نظامی داشته و از این لحاظ پس از کره ی شمالی و ایالات متحده ی آمریکا قرار داشته است . (۲) نکته ای که آقای گنجی به آن اشاره نکرده است هزینه های نظامی است که در سال ۲۰۲۱، رژیم خامنه ای با چهارده درصد افزایش نسبت به سال قبل، بودجه نظامی ایران را به ۲۴.۶ میلیارد دلار رسانید که از این رقم ۳۴ درصد به سپاه پاسداران رسید. (۳)

آقای گنجی به آگاهی رسانی خود ادامه می دهد و از دیگر نهادهای سرکوب خامنه ای مانند وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه سخن می گوید که بر حسب نیاز خامنه ای به یک سیستم اطلاعاتی، تشکیل شده اند و صد در صد تحت سلطه ی خودش هستند. او سپس از قوه ی قضائیه، کمیته های انضباطی دانشگاه ها حرف می زند و سپس به نقش تعیین کننده ی مجتبی خامنه ای می پردازد.

 اطلاعاتی که آقای گنجی در این بخش به دست می دهد برای خواننده جالب و بخشاً تازه است: مجتبی خامنه ای سال هاست که با همه ی این بخش ها در ارتباط مستقیم قرار دارد. او در انتخابات ۱۳۸۴ احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد. زمانی کرّوبی از خامنه ای گله کرد که چرا آقا زاده در همه ی کارهای دخالت می کند؛ خامنه ای پاسخ داد که مجتبی آقا زاده نیست، آقا و همه کاره است. آقای گنجی ادامه می دهد که مجتبی با همه ی نهادها کار می کند و سودای جانشینی پدر را در سر می پروراند. 

حال می رسیم به بخش های ابهام آمیز سخنرانی آقای گنجی که خواننده را دچار سر در گُمی می سازد که آیا اکبر گنجی دنبال چیست ؟ در این رابطه معلوم نیست که سخنران که داعیه ی مبارزه با رژیم خامنه ای را دارد چرا از لغات و اصطلاحات رژیم در تحلیل خود مدد می جوید؟  از عنوان سخنرانی شروع می کنیم که می پرسد چگونه خامنه ای حرکت های اعتراضی را “جمع کرد”. خامنه ای این حرکت های مردمی را نه جمع بلکه سرکوب کرد. گنجی در ادامه ی بررسی خود اعلام می دارد که در دهه ی اول انقلاب خمینی (و نظام) پایگاه مردمی نیرومندی داشت، ولی با آمدن خامنه ای این پایگاه آب رفته تر شد ولی نیروی نظامی قوی تر و صاحب تجربه بیشتری شدند . این اظهار نظر آبی پاک روی دست خمینی می ریزد که در زمان او همه چیز مردمی بود و این خامنه ای بود که در برابر مردم قرار گرفت. گنجی در باره نقش سرکوبگر خمینی ساکت می ماند و به این واقعیت که خامنه ای دنباله رو خمینی است بها نمی دهد. همین خمینی بود که خلخالی را به عنوان قاضی مرگ منصوب ساخت و با عادی ساختن اعدام مخالفین، سعی کرد عاطفه ی انسانی را در جامعه ایران بکشد؛ همین خمینی بود که به کردستان لشکر کشید. کشتارهای وحشتناک خیابانی دهه ی ۱۳۶۰ و کشتارهای همگانی زندانیان سیاسی را در این دهه بویژه در سال ۱۳۶۷ سازمان داد؛ همین خمینی بود که با توسعه طلبی مذهبی خود به توسعه طلبی ارضی صدام حسین دامن زد و به عنوان یکی از طرفین جنگ ایران و عراق از کشته پشته ها ساخت؛ همین خمنیی بود که در جریان این جنگ خانمانسوز به جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت دست زد.

 گنجی بارها از اصطلاح “تجربه ی نظامیان ایران” یاد کرده است، غافل از آنکه کلمه ی “تجربه” بدون هیچگونه پیشوند یا پسوندی باری مثبت را با خود  حمل می کند. او می گوید که رژیم خامنه ای در حفظ رژیم اسد در سوریه نقش مؤثری داشت و در این میان تجربه ها آموخت. به نظر من این یک برخورد سطحی و یک جانبه بیش نیست. آقای گنجی از طرح این پرسش و پاسخ دادن به آن طفره می رود که آیا دخالت نظامی در امور داخلی سوریه یک تجربه است یا بخشی از توسعه طلبی رژیم خامنه ای – آنهم از نوع شیعی گری آن؟ دخالتی که نه به نفع ایران است و نه مورد توافق اکثریت مردم جامعه. در همین جا آقای گنجی می گوید که رژیم خامنه ای در شکست داعش در سوریه نقشی مؤثر داشته است. در اینجا او نیمی از واقعیت را بیان می کند و نیم دیگر آن یعنی انگیزه ی مذهبی و تسلط گرایانه رژیم در نبرد با داعش را نادیده می گیرد با توجه به این واقعیت که نظام جمهوری اسلامی خود گونه ای از طالبان و داعش است. 

گنجی اعلام می دارد که استقرار جمهوری اسلامی در دهه ی خونین ۱۳۶۰ شکل گرفت. از دیدگاه ایشان جنگ های گنبد و کردستان و “نبرد” با گروه هایی مانند سازمان مجاهدین خلق، پیکار، سازمان چریک های فدائی خلق و دیگر گروه های چپ در همین دوران رخ داد. ایشان نمی گوید یا نمی خواهد بگوید که خمینی و رژیم قرون وسطایی اش این دهه را خونین ساختند. او از “جنگ های کردستان و گنبد” سخن می گوید، درحالی که این رژیم بود که گنبد را به خاک و خون کشید و به مردم کردستان حمله کرد و اعدام های هولناک و قتل عام غیر نظامیان (از جمله کودکان) را  در قارنا و قلاتان رقم زد . می خواهم از آقای گنجی بپرسم “نبرد با گروه ها” به چه معنی است؟ آیا رژیم این گروه ها را سرکوب کرد یا با آنها به نبردی (برابر یا نا برابر) پرداخت؟ برای شنونده این پرسش پیش می آید که چرا اکبر گنجی و دیگر عناصر اصلاح طلب جنایات هولناک دهه ی ۱۳۶۰ را به سکوت برگزار می کنند؟ آیا نه به این دلیل است که در آن زمان خود با رژیم همکاری نزدیک داشته اند؟ آیا جای آن ندارد که امثال آقای گنجی به موازات اندرز دادن به انقلابیون به نقد گذشته خویش نیز بپردازند؟ گفته می شود که اخیراً خامنه ای از خدای دهه ی ۱۳۶۰ مدد جسته و بدین وسیله مشخص ساخته است که او سودای زنده کردن دهه ۶۰ را در سر می پروراند. اینجاست که وظیفه ی یک انسان روشنی جو، تقویت حافظه جمعی جامعه است نه زدودن آن از اذهان مردم.   

زمانی که آقای گنجی از تجربه اندوزی های داخلی رژیم خامنه ای گفتگو می کند اعلام می دارد که خامنه ای و افرادش از تجربه ی انقلاب ۱۳۵۷ برخوردارند. آنها انقلاب را در کتاب ها و بطور تئوریک مطالعه نکردند. خودشان انقلاب کردند، بنابراین از تجربه ی انقلابی برخوردارند. به نظر من این اظهار نظر آقای گنجی غیر واقعی، توجیه گرایانه و گمراه کننده است. نخستین پرسش من از ایشان این است که کدام انقلاب؟ اگر منظور از انقلاب دگرگونی و انتقال جامعه از یک مرحله ی اقتصادی – اجتماعی پایین به مرحله ای بالاتر باشد، در این صورت شورش همگانی که در آن برهه در ایران به وقوع پیوست ضد انقلاب بود نه انقلاب. در دوران بحران های اجتماعی، به سبب ضعف نیروهای بالنده، چه بسا توده های مردم دچار توهم شوند و به دنبال یک حرکت واپس گرایانه ی ضد مردمی بیفتند و نوعی جنبش ارتجاعی توده ای به وجود آورند. به عنوان مثال در ایتالیای موسولینی کارگران و اتحادیه های کارگری از فاشیسم پیروی کردند و آلمان هیتلری از پشتیبانی قاطبه اقشار متوسط برخوردار بود. امید که در آینده ، روشنگران ایرانی بر ماهیت فتنه ی خمینی پرتو افشانی کنند. 

در رابطه با اظهار نظر آقای گنجی حتی اگر فرض کنیم در سال ۱۳۵۷ انقلابی رخ داد، این نکته بر هر کودک دبستانی روشن است که خمینی، خامنه ای و دیگر سردمداران جمهوری اسلامی هیچ کدام در این حرکت شرکت نداشتند. خمینی برای مدت های طولانی در عراق و چند هفته ای در فرانسه آب خنک می خورد. خامنه ای سال های قبل از ۱۳۵۷، برای مدت کوتاهی در زندان بود. بد یا خوب، این مردم بودند که میدان داری کردند، در حالی که حضرات کنار گود ایستادند و چون به قدرت رسیدند به دور از هر نوع دولتمردی و به شیوه ی لات های حرفه ای و گانگسترهای آدم کش با  قساوت و سنگدلی حتی به باران قدیم خود مانند بنی صدر، قطب زاده و امیرانتظام و منتظری هم رحم نکردند. 

آقای گنجی در بخش دیگری از سخنرانی خود به یک اظهار نظر محض و ادعای بی دلیل دست می زند که پژواک تبلیغات صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. او می گوید مدتی است که در کلیپ های دولت های سعودی، انگلیس، آمریکا و سلطنت طلب ها از خشونت، از تجزیه ی کشور و جنگ داخلی و از سوریه ای شدن ایران قبح زدایی می کنند. می گویند اشکالی ندارد کشور تجزیه شود؛ سوریه ای بشود چه اشکالی دارد. ما نباید از این چیزها بترسیم، قربانی بدهیم. رژیم می کشد؛ ما می کشیم. برویم بجنگیم. این هم یک رویکرد. از ایشان می پرسم ” چرا از خودت حرف در می آوری؟ آنهم حرفی که واهی و عاری از بارقه ای از حقیقت است؟” جنبش زن، زندگی، آزادی چه در داخل و چه خارج دست رد به سینه ی چنین اندیشه ای زده است. طیف های مختلف تمامی جریان های آزادیخواه دیدگاهی صلح آمیز و صد در صد وحدت طلبانه دارند. اگر این سخن نا صواب را از کسی یا جایی شنیده اید بدانید و آگاه باشید که غرض ورزی در کار بوده است. 

آقای گنجی در سرتاسر سخنرانی خود رژیم خامنه ای را قدرقدرت جلوه داده است بدون آنکه از ضعف های ذاتی و درونی آن پرده بردارد. او از گروه های انقلابی انتقاد می کند که نه اراده ی خامنه ای را برای سرکوب جدی گرفتند و نه توان جمهوری اسلامی را. گنجی از یاد می برد که در هفته های نخست جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی مجلس فرمایشی بیست در صد به حقوق نیروهای سرکوبگر اضافه کرد. این نمودی است از ناتوانی ذاتی رژیم به ایجاد رفرم اجتماعی و غوطه ور شدن هرچه بیشتر رژیم در بحران اقتصادی. در گیری نظامی جهموری اسلامی در لبنان، عراق، سوریه، یمن و در گیری اقتصادی و مالی اش در ونزوئلا، کوبا و مناطق دیگر منابع محدود جامعه را می بلعد و مردم را در فقر و تورم همه جانبه فرو می برد. برنامه ی جاه طلبانه ی هسته ای کردن ایران و تأکید بر نظامی گری هرچه بیشتر حتی در کوتاه مدت تأثیر تخریب کننده دارد.  تجربه ی تاریخی سرنوشت رژیم تبعیض نژادی آفریقای جنوبی نشان داد که هیچ دولتی نمی تواند به مدت طولانی انزوای بین المللی را تحمل کند. آقای گنجی گویا فراموش کرده اند که امروز ۵۴ درصد تجارت خارجی ایران با سه کشور چین، امارات متحده و عراق است. آقای گنجی به درستی توضیح نداده اند که چه عاملی نیروهای مختلف سرکوب را به هم می چسباند؟ ایشان در سخنرانی قبلی شان در مورد اثرات مرگ خامنه ای، یا به قول خودش این سلطان مستبد، خامنه ای را عامل وحدت و هماهنگی به شمار آورده است. به نظر من موضوع پیچیده تر از این هاست. یکی از عواملی که نیروهای مختلف سرکوب را به هم می چسباند ترس از یکدیگر و سرکوب وحشیانه هر نوع انتقاد و دید اصلاحی درونی است. این نوع ایجاد وحشت که ویژه ی نظام های تمامگراست در کوتاه مدت عمل می کند و در درازمدت علیه رژیم به کار می افتد. نقطه ی ضعف دیگر رژیم این است که به قدرت هایی مانند چین، روسیه، ونزوئلا و نظایر اینها وابسته است که همه دچار مشکلات حاد داخلی هستند. در جهان کنونی، به نظر نمی رسد هیچ رژیمی به اندازه رژیم خامنه ای اینقدر آشکار، بی پرده و بی شرمانه علیه مردم خود قد علم کرده باشد تا جایی که حتی به کودکان هم رحم نمی کند. 

متأسفانه آقای گنجی از قدرت لایزال انقلاب زن، زندگی، آزادی ، استمرار بی سابقه ی آن و تفاوتش با جنبش های قبلی سخنی به میان نیاورده است. او فقط یک بار، آن هم به صورت گذری و نظری، از زنان جامعه سخن گفته و به سرشت فمنیستی جنبش و همراهی همه جانبه ی مردان با آن بها نداده است. این در حالی است که در گیری زنان در جنبش جهان را تکان داده و آینده بخش و دوران ساز است. آقای گنجی این پیام ناروا را به جامعه می فرستد که مخالفین اگر می خواهند وارد جنگ بشوند از پیش نبرد را باخته اند. اگر هم مخالفین جنگ را نبازند و طول بکشد، کشور وارد جنگ داخلی می شود و کشور بالکانیزه می شود. خدمت ایشان عرض کنم که از زمان قتل دختر ایران مهسا (ژینا) امینی، که آقای گنجی حتی زحمت نام بردن از ایشان را به خود نداده است، جنبش زنان و جوانان ایرانی همواره از عالیترین درجه صلح و عدم خشونت و وحدت ملی، مذهبی و جنسیتی جانبداری کرده است. شعارهای داهیانه ای مانند “از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران” یا “کردستان، زاهدان چشم و چراغ ایران” نگرانی آقای گنجی را در رابطه با تجزیه، بالکانیزه شدن ایران و جنگ داخلی نا مربوط جلوه می دهد، برعکس این همواره نظام خامنه ای و اعوان و انصارش بوده اند که تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خشونت کشیده ، مردم از جنگ داخلی و تجزیه ترسانده اند.  قدرت معنوی و اخلاقی جنبش انقلابی ۱۴۰۱ چنان همه گیر شده که حتی فردی مذهبی مانند مولوی عبدالحمید را تحت تأثیر قرار داده است. او در یکی از سخنرانی های اخیرش بر آزادی تمامی مذاهب و اندیشه ها اعم از شیعیان، اهل تسنن، بهائیان ایران و افراد بی دین تأکید کرده است: خواسته ای که از طرف یک فرد روحانی در جامعه ی ایران کم سابقه بوده است. 

آقای گنجی در پایان سخنرانی خود به نیروهای جنبش کنونی اندرز می دهد که باید به اشتباهات خودشان نگاه کنند و نقد اشتباهات خودشان را نادیده نگیرند. به نظر اینجانب این اندرزی است کلی و بجا که باید خود جنبش این کار را انجام دهد و نه یک شخصیت یا عامل خارجی به نیابت از طرف جنبش. به آقای گنجی توصیه می کنم که خود را نیز از شمول این اندرز خارج نسازند. 

آقای گنجی سخنرانی خود را با این عبارت پر طمطراق به پایان می رساند: “به عشق ایران و آرزوی حفظ تمامیت ارضی ایران و سربلندی ایرانیان در غیاب جمهوری ایرانیان”. اجازه می خواهم خدمت ایشان عرض کنم ایران قبل از هر چیز یک قلمرو است که در آن ملت ها یا ملیت های مختلف با مذاهب و مرام های گوناگون زندگی می کنند. انقلاب زن زندگی آزادی نشان داد که گوناگونی مردم در قلمرو ایران نه نقطه ضعف بلکه نقطه قوت جنبش است. از نظر من مردم هر سرزمین بالاتر از خاک آنند. تمامیت ارضی جامعه ی ایران جز در سایه ی همبستگی و همدلی ملت های مختلف ایرانی در چهارچوب یک نظام فدرال میسر نیست. این آرمانی است که خوشبختانه در سرلوحه ی حرکت انقلاب زن، زندگی آزادی قرار گرفته است . در پایان این وجیزه را با شعری از زنده یاد دکتر امیر حسین آریانپور به پایان می برم:

روز ما فرداست، فردا روشن است

شام تیره صبح را آبستن است

روشنی زاید ز بطن تیرگی

زاده بر زاینده یابد چیرگی

ما همه در راه صبح روشنیم

وز پی تاریخ آن سو می رویم

چون دوان با شوق و آگاهی رویم 

راه تاریخی خود کوته کنیم

سیر ما سازنده ی تاریخ ماست

سیر تاریخی کجا از ما جدا ست

آفتاب زندگی تابنده باد 

روی ما بر طلعت آینده باد.

 

۳۱ دسامبر ۲۰۲۲ میلادی

دُران صدرایی

پانویس

  1. https://www.youtube.com/watch?v=VlGcATSu_A4
  2. https://worldpopulationreview.com/country-rankings/military-size-by-country
  3. Stockholm International Peace Research Institute. (25 April 2022). World military expenditure passes $2 trillion for first time: https://www.sipri.org/media/press-release/2022/world-military-expenditure-passes-2-trillion-first-time

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)