اگر درگیری کنونی را جدا از مداخلات آمریکا تلقی کنیم که در سال ۱۹۷۹ علیه دولت مترقی آن‌زمان- حزب دمکراتیک خلق افغانستان شروع شد- اشتباه کرده ایم. افغانستان هم‌واره مانند امروز یک « کشور شکست خورده»، وبی‌نظم نبوده که توسط جنگ سالاران اشغال شده باشد؛ این پدیده حاصل عمل‌کرد رژیم چنج به رهبری آمریکاست… برخلاف عقیده رایج که معتقدست جنگ در افغانستان در سال ۲۰۰۱ شروع شده است، دقیق‌ترست که گفته شود جنگ در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. در حقیقت، دلیلی که چرا این کشور در شرایطی است که تا به امروز ادامه دارد، به تصمیمی برمی‌گردد که دولت کارتر در سال ۱۹۷۹ جهت سرنگونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و بی‌ثباتی افغانستان گرفت… جنگ در افغانستان هرگز درباره حقوق زنان یا دیگر علایق بشردوستانه آمریکا نبوده است… امپریالیسم نتیجه انباشت سرمایه و روند امپراتوری سازی و حفظ آن است، که با جلوگیری از توسعه جهانی و حفظ  توده های جهانی در فقر بوجود می‌آید؛ این آزمون فرمانروایی بین المللی است که توسط منافع اقتصادی هدایت شده است. بنابراین، امپریالیسم پدیده ای کم‌تر فرهنگی، و بیش‌تر اقتصادی است… آن کشورهایی که فعالانه علیه امپراتوری آمریکا مقاومت کردند و سرمایه آمریکا را در کشورهای خود قبول نکردند، با تحریم و مداخله نظامی تهدید شده و می‌شوند- مانند سوریه و کره شمالی- کشورهایی که حاکمیت مستقل دارند، و تا امروز، هم‌چنان هژمونی آمریکا را به چالش می‌کشند. افغانستان تحت حزب دمکراتیک خلق افغانستان یکی از این‌چنین کشورهایی بود که در برابر امپریالیسم آمریکا ایستاد و به همین دلیل هدف رژیم چنج  قرار گرفت… با پایان دادن به کشت خشخاش تریاک، بعلاوه، استفاده از منابع کشور جهت مدرن سازی و افزایش جمعیت خود، دولت مستقل ملی گرای حزب دمکراتیک خلق افغانستان به عنوان تهدیدی جهت منافع آمریکا دیده می‌شد که می بایست حذف شود. هدف اصلی آمریکا- رهبری مجاهدین- یا هرنوع عمل نظامی برهبری آمریکا در این زمینه – علیه افغانستان همواره جهت بازگرداندن و تضمین تجارت تریاک بوده است… کارتل‌های بین المللی، بویژه کارتل‌های موادمخدر، از علائم چگونگی گسترش جهانی سرمایه هستند، که سازش کرده اند تا یک ثروت جهانی ایجاد کنند که برمبنای تقسیمات منطقه ای و جهانی، تقلا برای مستعمرات، و «مبارزه جهت حوزه نفوذ»  خود تقسیم شده اند. بطور خاص، کارتل‌های بین المللی به عنوان مباشران کشورهای امپریالیستی در غارت کشورهای ستم‌دیده و مستعمره شده خدمت می‌کنند… قبل از این‌که رابطه بین آمریکا و طالبان در سال ۲۰۰۰ خراب شود، نقض حقوق بشر توسط طالبان، زمانی‌که در قدرت بود، بخوبی مستند شده بودند. چیزی‌که باعث تخریب این روابط شد، این واقعیت بود که طالبان تصمیم گرفته بود که کشت خشخاش را بشدت کاهش دهد. این منجر به مداخله مستقیم نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۱ در افغانستان، و  متعاقباً، سرنگونی طالبان شد؛ آمریکا حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را به عنوان بهانه ای بکارگرفت، حتی اگر هیچ سندی وجود نداشت که طالبان در آن‌ها دست داشته است، یا در آن‌زمان در ارتباط با اوسامه بن لادن بوده است… طالبان ها برکنار شدند نه به این دلیل که مانند حزب دمکراتیک خلق افغانستان چالش قابل توجهی برای هژمونی آمریکا بودند، یا به دلیل طرز رفتار بد آن‌ها با زنان– یا به بخاطر پنهان کردن اوسامه بن لادن؛ این بدین‌جهت بود که آن‌ها بیش‌تر به یک بدهی تبدیل شده بودند تا این‌که یک دارایی( برای سیا و آمریکا   کارتل‌های مواد مخدر) باشند… اگرچه آمریکا هم‌واره یکی از تولیدکنندگان بزرگ نفت جهان بوده است، دلیل دیگر ایجاد حضور نظامی دائم آمریکا در افغانستان، کسب کنترل ذخایر نفتی زیادی‌ست که مورد بهره برداری قرار نگرفته است، و آمریکا قبل از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از آن آگاه بود… نفت و دیگر مواد خام «استراتژیک» مانند تریاک جهت حفظ قدرت انحصاری جهانی آمریکا ضروری هستند. این‌جاست که ما ظهور ریشه های اقتصادی امپراتوری سازی را مشاهده می‌کنیم.

مقدمه

۳ ژوئیه ۲۰۱۹، مترادف است با چهلمین سال‌گرد اولین حمله نظامی آمریکا علیه افغانستان که با حمایت سی آی ای از مجاهدین آغاز شد. اگر درگیری کنونی را جدا از مداخلات آمریکا تلقی کنیم که در سال ۱۹۷۹ علیه دولت مترقی آن‌زمان- حزب دمکراتیک خلق افغانستان شروع شد- اشتباه کرده ایم. افغانستان هم‌واره مانند امروز یک « کشور شکست خورده»، وبی‌نظم نبوده که توسط جنگ سالاران اشغال شده باشد؛ این پدیده حاصل عمل‌کرد رژیم چنج به رهبری آمریکاست. این مقاله که ابتدا در ۳۰ مارس ۲۰۱۹ منتشر شده است، رویدادهایی را خلاصه و تجزیه و تحلیل کرده است، که طی دوران جنگ سرد و پس از آن رُخ داده است. چنان‌چه سیمای جنگ طولانی مدت علیه افغانستان بدون ارتباط با دوران مذکور درنظر گرفته شود، غالباً اشتباه برداشت می‌گردد.

وقتی‌که نوبت به افغانستان جنگ‌زده می‌رسد و نقشی که آمریکا و متحدان ناتویی او بازی کرده اند، اولین چیزی که به فکر اکثریت مردم  جهان می‌رسد، کمپین «جنگ علیه ترور» استکه بوسیله جورج دبلیو بوش (پسر)، درست پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ براه انداخته شد. و بوضوح، این‌که در همان سال، آمریکا و متحدانش حضور مستقیم «پرسنل» نظامی خود را در افغانستان قطعی کردند. نه فقط این، بلکه طی سال‌های ریاست بوش و چینی، برنامه های تبلیغاتی بسیار زیادی در سراسر رسانه های آمریکا (و جهان) براه انداختند که جهت ادامه اشغال افغانستان ازحقوق زنان به عنوان یکی از بهانه ها استفاده کنند. بهرحال، برای کسانی‌که درک می‌کند جنگ در افغانستان یک سابقه تاریخی طولانی دارد که، بسیار شبیه به سوریه، و به دوران جنگ سرد برمی‌گردد- این بهانه خنده دار است- به ویژه ‌که این آمریکا بود که از مجاهدین حمایت کرد(۱) تا کشور را بی ثبات سازد و از دست‌آوردهای اقتصادی و اجتماعی پیش‌رفته و مدرن حزب دمکراتیک خلق افغانستان (پی دی پی ای)- ازجمله از رهایی زنان افغانستان که برای آن‌ مبارزه نمود- جلوگیری کرد.

با سرنگونی دولت مستقل حزب دمکراتیک خلق افغانستان و متحد با شوروی، طالبان به عنوان جناح قدرت‌مند مجاهدین پدید آمد؛ که آمریکا در سال ۱۹۹۵ یک رابطه کاری با آن‌ها برقرار ساخت. جنگ در افغانستان هرگز درباره حقوق زنان یا دیگر علایق بشردوستانه آمریکا نبوده است، همان‌گونه که استفان گووانز توضیح میدهد (۲):

«گواه بیش‌تر در ابربی‌تفاوتی واشنگتن نسبت به حقوق زنان خارج کشور با نقشی ثابت می‌شود که در تضعیف دولت مترقی افغانستان بازی کرد، که به دنبال رهایی زنان از چنگال رفتارهای ضدزن سنتی اسلامی بود. در دهه ۱۹۸۰، ًکابل شهری متمدن بود. هنرمندان و هیپی‌ها در پایتخت ازدحام کرده بودند. زنان در دانشگاه شهر در رشته های کشاورزی، مهندسی و کسب و کار تحصیل می‌کردند. زنان افغانستان مشاغل دولتی داشتند.ً در پارلمان اعضای زن وجود داشت، و زنان رانندگی، و سفر می‌کردند و قرار ملاقات می‌گذاشتند، بدون این‌که نیازی به اجازه قیم مرد داشته باشند. اما امروز دیگر این شرایط برای زنان وجود ندارد، و تا اندازه زیادی به این دلیل که در تابستان ۱۹۷۹ بین رئیس جمهور آمریکا، جیمی کارتر و مشاور امنیت ملی او زبیگنو برژینسکی تصمیمی مخفی گرفته شد که ًبا  حمایت مالی و سازمان‌دهی تروریست‌های  بنیادگرای اسلامی جهت جنگ با دولت جدید در کابل به رهبری حزب دمکراتیک خلق افغانستان،  ًروس ها را به دام افغانستان ً بکشانند و ً به شوروی جنگ ویتنام خودش را بدهند.ً هدف حزب دمکراتیک خلق افغانستان رهایی افغانستان از عقب ماندگی خود بود. در دهه ۱۹۷۰، تنها ۱۲ درصد از بزرگ‌سالان  باسواد بودند. طول عمر زندگی ۴۲ سال و مرگ و میر نوزادان در جهان در بالاترین سطح بود. نیمی از جمعیت به سل و یک چهارم به مالاریا مبتلا بودند.»

بعلاوه، و برخلاف عقیده رایج که معتقدست جنگ در افغانستان در سال ۲۰۰۱ شروع شده است، دقیق‌ترست که گفته شود جنگ در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. در حقیقت، دلیلی که چرا این کشور در شرایطی است که تا به امروز ادامه دارد،  به تصمیمی برمی‌گردد که دولت کارتر در سال ۱۹۷۹ جهت سرنگونی حزب دمکراتیک خلق افغانستان و بی‌ثباتی افغانستان گرفت.

 

زنان افغانستان در زمان دولت حزب دمکراتیک خلق افغانستان در مقایسه با زنان امروز

 

جنگ سرد- فاز جدیدی در دوران امپریالیسم

 

ارتش جمهوری دمکراتیک خلق افغانستان به هم‌تایان شوروی خود خوش آمد می گوید

 

یورش مجاهدین در طول سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ را اغلب «جنگ شوروی و افغانستان» می نامند، زیرا که ارتش شوروی بشدت در آن درگیر بود. اگرچه حقیقت دارد که آن‌ها بشدت درگیر جنگ بوده اند، اما کاملاً توصیف دقیقی نیست، بدین‌جهت که این واقعیت را کاملاً نادیده می‌گیرد که این جنگی بود که درواقع  توسط آمریکا طراحی، برانگیخته و رهبری می‌شد.درچیزی که هم‌چنین در آن‌زمان به عنوان جمهوری دمکراتیک افغانستان شناخته می‌شد، سال‌های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۲ بطور غیرقابل انکاری با تاریخ شوروی مرتبط است – اما نه به این دلیل که این « تعرض» شوروی به افغانستان بود و غرب باید جهت جلوگیری از آن مداخله کند، همان طوری‌که تبلیغات امپریالیستی می‌خواهد بما بقبولاند.دولت کارتر قبلاً در سال ۱۹۷۸استخدام و آموزش مجاهدین را  برنامه ریزی کرده بود، و حمله به افغانستان را ماه ها قبل از مداخله نظامی ارتش شوروی، نزدیک به پایان سال ۱۹۷۹ راه اندازی کرده بود. هم‌چنین، «دام افغانستان» به‌تنهایی موجب تخریب اتحاد جماهیر شوروی نشد؛ اما بااین‌حال، مرتبط بود. اما وقتی‌که ما به سال‌های گورباچف رسیدیم، در این باره بیش‌تر بحث می‌کنیم.بهرحال، نابودی افغانستان به عنوان ضربه نهایی به اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد، و انحلال شوروی در سال ۱۹۹۱ به عنوان «پیروزی سرمایه داری بر کمونیسم» توسط آمریکا جشن گرفته شد.

جهت درک جنگ در افغانستان، مهم است آن زمینه ای را بررسی کنیم که آغازگر آن شد: جنگ سرد.

در اوایل دهه ۱۹۰۰، ولادیمیر لنین مشاهده نمود که سرمایه داری به فاز جهانی خود وارد شده و دوران امپریالیسم شروع گشته است؛ این بمعنای آن‌ست‌که سرمایه داری باید فراتر از مرزهای ملی گسترش یابد(۳)، و این که بین امپراتوری سازی و جنگ‌های تجاوزکارانه امپرپالیستی، یک منطق درونی وجود دارد. لنین امپریالیسم را این چنین تعریف کرد:

«(۱)تمرکز تولید و سرمایه به آن چنان مرحله بالایی رسیده است که انحصارات (مونوپولی ها) را ایجاد کرده است که نقش قاطعی در زندگی اقتصادی بازی می‌کنند؛(۲)ادغام سرمایه بانکی با سرمایه صنعتی، و ایجاد یک الیگارش مالی بر اساس این ًسرمایه مالیً؛(۳) صادرات سرمایه به عنوان شکل مشخص از صادرات کالاها اهمیت استثنایی حاصل می‌کند؛ (۴)تشکیل اتحادیه های سرمایه داری انحصاری بین المللی که دنیا را بین خودشان تقسیم می‌کنند، و (۵)تقسیمات ارضی کُل جهان میان بزرگ‌ترین قدر‌ت‌های سرمایه داری تکمیل شده است. امپریالیسم سرمایه داری در آن مرحله از توسعه است که در آن سُلطه انحصارات و سرمایه مالی ایجاد شده است؛ جایی که در آن صادرات سرمایه بدست آمده داری اهمیت بسیار قابل توجهی است، جایی که تقسیم جهان میان تراست های بینن المللی شروع شده است، جایی که تقسیمات ارضی کُل جهان در میان بزرگ‌ترین قدرت‌های سرمایه داری به پایان رسیده است».

باید معلوم گردد که امپریالیسم صرفاً تحمیل اراده یک کشور بر بقیه جهان نیست(اگرچه بطور قطع بخشی از آن است). بطور دقیق‌تر: امپریالیسم نتیجه انباشت سرمایه و روند امپراتوری سازی و حفظ آن است، که با جلوگیری از توسعه جهانی و حفظ توده های جهانی در فقر بوجود می‌آید؛این آزمون فرمانروایی بین المللی است که توسط منافع اقتصادی هدایت شده است. بنابراین، امپریالیسم پدیده ای کم‌تر فرهنگی، و بیش‌تر اقتصادی است.

لنین هم‌چنین تئوریزه کرد که امپریالیسم و دوره جنگ‌های جهانی، محصول رقابت بین سرمایه های ملی کشورهای پیش‌رفته است.همان‌گونه که او در کتاب امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمای داری(۳) نوشت، جنگ جهانی اول درباره رقابت بین قدرت‌های بزرگ امپریالیستی – مانند رقابت سرمایه داران بریتانیای کبیر و آلمان – بر سر کنترل و تقسیم غارت مستعمرات بود. بنابراین، سرمایه مالی نیروی محرکه پشت استثمار و استعمار کشورهای تحت ستم بود؛ و این تضادها سرانجام منجر به مجموعه ای از جنگ‌های جهانی شدکه لنین پیش‌بینی کرده بود.

در طول جنگ جهانی اول، اهداف دو بلوک قدرت امپریالیستی، مالکیت، حفظ و حراست، و گسترش سرزمین هایی بود که برای اقتصادهای ملی آن‌ها، نقاط استراتژیک و بسیار مهم تلقی می‌شد. و در طول رکود بزرگ، اقدامات حفاظتی توسط بریتانیا، آمریکا، و فرانسه انجام گرفته شد تا کشورهای صنعتی در حال ظهور – آلمان، ایتالیا، و ژاپن، را که  به عنوان کشورهای محور شناخته شده بودند – از دست‌رسی به مستعمرات و سرزمین‌های بیش‌تر تحت کنترل گیرند، و درنتیجه، آن‌ها را از دست‌رسی به مواد خام و بازارها در تهیه مقدمات جهت پیش‌برد جنگ جهانی دوم محدود کنند. بویژه، دو قدرت صنعتی سرمایه داری پیش‌رفته آلمان و ژاپن، در تلاش‌های خود جهت تسخیر سرزمین‌های جدید، حوزه اقتصادی بریتانیا، آمریکا، و فرانسه را تهدید کرده بودند و تهدید کردند که سرزمین‌ها، مستعمرات، و نیمه مستعمرات آن‌ها را با زور می‌گیرند – که آلمان در بخش بیش‌تر اروپا، و ژاپن در آسیا،  یک سری از تهاجمات را به راه انداختند.

جنگ جهانی دوم، به طرق مختلف، اشتعال دوباره رقابت مابین – امپریالیستی بین بلوک آنگلو – فرانسوی و بلوک آلمانی بود، اما با توپخانه مدرن و استفاده قابل ملاحظه ای از حملات هوایی. این نیز دوره ای از مرحله دوم بحران سرمایه داری بود که شاهد ظهور فاشیسم به مثابه واکنشی به کمونیسم بود، که کشورهای محور تهدید به ایجاد سُلطه جهانی رژیم فاشیست کرده بودند(۴). جنگ جهانی دوم تاکنون، آخرین جنگی است که ما از جنگ‌های جهانی دیده ایم.

در پایان جنگ جهانی دوم، دو قدرت جهانی رقیب پدید آمدند: آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی؛ جنگ سرد نشان‌دهنده اختلاف ایدئولوژیک آن‌ها  بود. دوران جنگ سرد، مرحله جدیدی(۵)برای سرمایه داری بین المللی بود، بدین‌جهت که شاهد ظهور سلاح‌های هسته ای(۶)و آغاز مرحله ابتدایی جنگ‌های نیابتی بود. این زمانی بود که کشورهای امپریالیستی، علی‌رغم این‌که در زمان جنگ جهانی دوم در کدام طرف قرار گرفته بودند، در جلوگیری از گسترش کمونیسم منافع مشترکی داشتند و بدنبال تخریب اتحاد جماهیر شوروی بودند. این حملات ضدکمونیستی به کشورهای متحد با شوروی نیز گسترش یافت. این باعث افزایش شمار کشورهایی با دولت‌های دست نشانده شد که در تطابق با منافع آمریکا عمل می‌کردند و به بلوک ناتو پیوستند، که هدف نهایی آن‌ها انزوای اتحاد جماهیر شوروی بود.

ضروری‌ست گفته شود که پایان جنگ جهانی دوم، نشان‌دهنده پایان رقابت سرمایه داران ملی بود، بگونه ای که اکنون، سرمایه مالی درسطح جهانی وجود دارد و می‌تواند بلافاصله حرکت کند، زیرا که واشنگتن به قدرت غالب جهانی تبدیل شده بود و قدرت انحصاری خود را بر بازارهای جهانی حفظ می‌کند. آن کشورهایی که فعالانه علیه امپراتوری آمریکا مقاومت کردند و سرمایه آمریکا را در کشورهای خود قبول نکردند، با تحریم و مداخله نظامی تهدید شده و می‌شوند- مانند سوریه و کره شمالی-کشورهایی که حاکمیت مستقل دارند، و تا امروز، هم‌چنان هژمونی آمریکا را به چالش می‌کشند. افغانستان تحت حزب دمکراتیک خلق افغانستان یکی از این‌چنین کشورهایی بود که در برابر امپریالیسم آمریکا ایستاد و به همین دلیل هدف رژیم چنج  قرار گرفت.

حزب دمکراتیک خلق افغانستان علاوه بر اجرای اصلاحات ارضی، حقوق زنان، و سیاست‌های اقتصادی جمعی و عادلانه، بدنبال پایان دادن به کشت خشخاش تریاک بود. امپراتوری بریتانیا در دهه ۱۸۸۰ اولین مزارع خشخاش تریاک را در افغانستان کاشت، زمانی‌که کشور هنوز تحت سیستم فئودالی مالکیت بر زمین بود؛ و تازمانی‌که شاه در سال ۱۹۷۳ برکنار شد، تجارت تریاک یک کسب و کار سودآور بود و مزارع خشخاش افغانستان بیش از ۷۰ درصد از تریاک مورد نیاز جهت عرضه هروئین جهان را  تولید می‌کرد. این اصلاحات در نهایت در سال ۱۹۷۸، مخالفت آمریکا را که پیش از این جنگ صلیبی ضدکمونیستی خودش را شروع کرده بود، بخود جلب کرد. آمریکا از نیروهای ارتجاعی حمایت کرد که علیه دولت‌های مترقی پسااستعماری گوناگون بجنگند، که بسیاری از آن‌ها بخشی از «بلوک شوروی» بودند – مانند کنتراهای راست‌گرا در نیکاراگوئه که با دولت ساندنیستی مخالفت خشونت آمیزی داشتند. افغانستان تحت حزب دمکراتیک خلق افغانستان، علی‌رغم کسب استقلال در شایستگی های خود – مانند دیگر متحدان شوروی، و پیروزی‌های پسااستعماری کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه، سوریه، لیبی، و کره شمالی- را  به عنوان «دست نشانده شوروی» می‌دیدند که ضرورت داشت تا تحت سلطه استعماری گذاشته شوند، و محصولات آن‌ها تحت کنترل آمریکا قرار گیرد. نه تنها این، بلکه این یک نقطه استراتژیک ذینفع بود که می‌توانست جهت محاصره اتحاد جماهیر شوروی مورد بهره برداری قرارگیرد.

دولت جیمی کارتر و سازمان سیا، برای این‌که بتواند دولت محبوب حزب دمکراتیک خلق افغانستان را که در آ‌ن‌زمان بتازگی شکل گرفته بود تضعیف نماید، با ارائه آموزش نظامی، کمک مالی، و سلاح به افراط گرایان سنی (مجاهدین)- به کسانی‌که اقدامات تروریستی را علیه مدارس و معلمان در مناطق روستایی آغاز کردند – شروع به مداخلات امپریالیستی نمود.(۷)

سیا، با کمک نظامیان پاکستانی و سعودی، ملاکان فئودال برکنارشده، رؤسای قبیله ای ارتجاعی، روحانیون سنی فرقه گرا، و کارفرماهای موادمخدر را بایک‌دیگر جمع آوری نمود تا یک ائتلافی تشکیل دهد که افغانستان را بی ثبات سازد.

در سپتامبر ۱۹۷۹، نورمحمد تره کی – اولین رهبر حزب دمکراتیک خلق افغانستان و رئیس جمهور جمهوری دمکراتیک افغانستان – در جریان کودتای مورد حمایت سیا، که بسرعت توسط ارتش افغانستان متوقف گشت- ترور شد.

بااین‌حال، در اواخر سال ۱۹۷۹، حزب دمکراتیک خلق افغانستان با مداخله نظامی نیروهای نیابتی آمریکا در مقیاس بزرگ – که ترکیبی از مزدورین خارجی و حامیان رژیم قبلی بود – درهم شکست. بدین‌جهت، دولت تصمیم گرفت که از اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی تقاضای کمک کنند تا پرسنل نیروی نظامی اعزام دارد. مداخله شوروی کمک بسیار مورد نیاز نیروهای حزب دمکراتیک خلق افغانستان را فراهم کرد- آمریکا و عربستان سعودی تنها برای ده سال آینده، حدود ۴۰ میلیارد دلار در جنگ و استخدام و مسلح کردن حدود ۱۰۰ هزار مزدور خارجی بیش‌تر «هزینه کردند».

در سال ۱۹۸۹،میخائیل گورباچف خواهان خروج پرسنل شوروی از افغانستان شد، و حزب دمکراتیک خلق افغانستان درنهایت با سقوط کابل در سال ۱۹۹۲ شکست خورد. هرج و مرج زمانی شروع شد که مجاهدین با تشکیل جناح های رقیب در رقابت برای تسخیر قلمرو بودند، که هم‌چنین با ویرانی شهرها، غارت، ترور شهروندان غیرنظامی، اعدام های جمعی در استادیوم های فوتبال، پاک‌سازی اقلیت های غیرپشتون، و ارتکاب به تجاوز جمعی علیه زنان و دختران افغان ادامه پیدا کرد.

بزودی پس از آن در سال ۱۹۹۵، یکی از جناح های درگیر در جنگ- طالبان- قدرت را با حمایت آمریکا، عربستان سعودی، و پاکستان تحکیم و یکی کرد. در ۲۸ سپتامبر ۱۹۹۶، رهبر ریاست جمهوری حزب دمکراتیک خلق افغانستان، محمد نجیب الله، از محوطه محلی سازمان ملل (جایی که به او پناه‌گاه داده بودند) ربوده شد، سپس شکنجه و بطرز وحشیانه ای توسط افراد طالبان بقتل رسید؛ و برای نمایش عمومی بدن مجروح او را از تیر چراغ برق آویزان کردند.

 

تجارت مجدد تریاک، و ریشه های اقتصادی امپراتوری سازی

 

سربازان آمریکایی از یک مزرعه خشخاش تریاک در افغانستان محافظت می‌کنند

 

امپریالیسم آمریکا به جنگ در افغانستان و بی ثباتی آفریقا ادامه می‌دهد(۸)

پس از سقوط کابل، اما کمی قبل از بقدرت رسیدن طالبان، رؤسای مرتجع قبایل حومه شهرهای افغانستان را در دست گرفتند و به کشاورزان دستور دادند که خشخاش تریاک را که توسط دولت تره کی ممنوع شده بود، دوباره شروع به کشت کنند. قبل از آن، آژانس اطلاعاتی پاکستان (آی اس آی)، صدها آزمایشگاه هروئین به خواست سیا دایر کرد،  تا این‌که در سال ۱۹۸۱، مرز پاکستان و افغانستان به بزرگ‌ترین تولیدکننده هروئین جهان تبدیل شد. آلفرد مک کوی در مطالعات خود، «عواقب موادمخدر: چهل سال شراکت در تجارت موادمخدره»(۹) را ثابت کرد:

«وقتی‌که هروئین آزمایشگاه‌های مرز شمال غربی پاکستان را ترک کند، مافیای سیسیلی مواد مخدر را به آمریکا وارد می‌سازد، جایی‌که بسرعت ۶۰ درصد از بازار هروئین آمریکا را بدست می‌گیرد. به عبارت دیگر، ۶۰ درصد از عرضه هروئین آمریکا غیرمستقیم از طریق عملیات سیا بدست می آید. در طول دهه این عملیات، دهه ۱۹۸۰، اداره کل مبارزه با مواد مخدر(دی ایی ای) در اسلام آباد هیچ‌کسی را دست‌گیر نکرد و در هیچ حمله  و مصادره ای شرکت نکرد، بلکه بطور بالفعل اجازه آزاد صادرات هروئین را به سندیکاها داد.»

آشکار است که با پایان دادن به کشت خشخاش تریاک، بعلاوه، استفاده از منابع کشور جهت مدرن سازی و افزایش جمعیت خود، دولت مستقل ملی گرای حزب دمکراتیک خلق افغانستان به عنوان تهدیدی جهت منافع آمریکا دیده می‌شد که می بایست حذف شود. هدف اصلی آمریکا- رهبری مجاهدین- یا هرنوع عمل نظامی برهبری آمریکا در این زمینه – علیه افغانستان همواره جهت بازگرداندن و تضمین تجارت تریاک بوده است. بالاخره، در دهه ۱۹۷۰ بود که قاچاق مواد مخدر(۱۰)به عنوان منبع اصلی کمک مالی به نیروهای شبه نظامی علیه دولت‌های ضدامپریالیستی و جنبش‌های آزادی‌بخش در کشورهای دنیای جنوب، باضافه جهت حفظ دارایی های خارج از آمریکا بکار می‌رفت.

البته،قاچاق بین المللی موادمخدر سیا به سال ۱۹۴۹، سالی برمی‌گردد که جنگ طولانی واشنگتن در شبه جزیره کره شروع شد. حرکت حزب دمکراتیک خلق افغانستان جهت ریشه کن ساختن تریاک – خشخاش و پایان دادن به استثمار ناشی از کارتل های موادمخدر توسط امپریالیست های آمریکا به عنوان «زیاده روی» دیده شد. از دست دادن میزان قابل توجهی محصول تریاک، به معنای زیان بزرگ در سود وال استریت و بانک‌های بزرگ بین المللی است، که علاقه مند به تجارت موادمخدر هستند(۱۱). درواقع، صندوق بین المللی پول(آی ام اف) گزارش داد که پول‌شویی ۲ تا ۵ درصد از تولید ناخالص اقتصاد جهان را تشکیل می‌دهد و این که درصد بزرگی از پول‌شویی سالانه، که به ارزش ۵۹۰ میالیارد تا ۵/۱ تریلیون دلار می‌باشد، رابطه مستقیمی با تجارت موادمخدر دارد. سود حاصل از تجارت موادمخدر اغلب در بانک‌های  خارج واقع شده و تحت کنترل آمریکا و بریتانیا هستند.

مبارزه حزب دمکراتیک خلق افغانستان جهت ریشه کن ساختن کشت خشخاش تریاک نه فقط برمبنای دلایل سلامت عملی، بلکه هم‌چنین بر نقشی است که موادمخدر در تاریخ استعماری در آسیا بازی کرده است. ازنظر تاریخی، اربابان کارتل موادمخدر کشورهای امپریالیستی را قادر می‌سازد، که به منافع بورژوازی خدمت کند، و از کار اجباری استثمار شده ارزان استفاده کند. اغلب اوقات، دهقانانی که در این مزارع خشخاش زحمت می‌کشند، علاوه بر این‌که به معنای واقعی کلمه، تا سر حد مرگ کار می‌کنند، به هروئین معتاد می‌شوند. کارتل‌ها اتحاد‌های انحصاری(۱۲)هستند، که در آن شرکاء با شرایط فروش و مهلت پرداخت موافقت دارند، و بازارها را با تثبیت قیمت‌ها و تعداد کالاهایی که باید تولید شود بین خودشان تقسیم می‌کنند.  لنیندرباره نقش کارتل‌ها در «آخرین مرحله سرمایه داری»، نوشت(۱۳):

«شرکت‌های سرمایه داری، کارتل‌ها، سندیکاها و تراست‌ها، ابتدا بازار داخلی را میان خودشان تقسیم کردند و کم وبیش مالکیت کامل صنعت کشور خودشان را بدست گرفتند. اما تحت سرمایه داری، بازار داخلی بطورناگزیر جزء لایتجزای بازار خارجی است. سرمایه داری مدت‌ها قبل یک بازار جهانی ایجاد کرده است. درحالی‌که صادرات سرمایه افزایش می یابد، و در حالی‌که ارتباطات خارجی و استعماری و «حوزه نفوذ» اتحادیه انحصارات بزرگ بطرق مختلف گسترش می یابد، چیزها «بطور طبیعی» بسوی یک پیمان بین المللی در میان این اتحادها، و بسوی تشکیل کارتل‌های بین المللی حرکت می‌کند. این مرحله جدیدی از تمرکز جهانی سرمایه و تولید است، که از مراحل قبلی بطور غیرقابل مقایسه ای بالاتر است.»

کارتل‌های بین المللی، بویژه کارتل‌های موادمخدر، از علائم چگونگی گسترش جهانی سرمایه هستند، که سازش کرده اند تا یک ثروت جهانی ایجاد کنند که برمبنای تقسیمات منطقه ای و جهانی، تقلا برای مستعمرات، و «مبارزه جهت حوزه نفوذ»  خود تقسیم شده اند. بطور خاص، کارتل‌های بین المللی به عنوان مباشران کشورهای امپریالیستی در غارت کشورهای ستم‌دیده و مستعمره شده خدمت می‌کنند.

از این‌جهت کمپین مبارزات جمعی (۱۴) جهت کمک به پایان دادن اعتیاد و جلوگیری از قاچاق‌ موادمخدر نه تنها در افغانستان تحت حزب دمکراتیک خلق افغانستان انجام شد، بلکه در چین انقلابی(۱۵) نیز در سال ۱۹۴۹ و توسط دیگر جنبش‌های ضدامپریالیستی نیز انجام گرفت. البته، قاچاق‌چیان تریاک و هم‌کاران جنایت‌کار سازمان‌یافته آن‌ها در افغانستان که مبارزه علیه کشت خشخاش تریاک را در میان دیگر اصلاحات مترقی، به عنوان یک بی حرمتی بخود می دیدند؛ این موضوع کمال مطلوب آن‌ها جهت جذب مجاهدین شد.

اما چرا بین رابطه آمریکا و طالبان از اوایل دهه ۲۰۰۰ و بعد از آن «جدایی» (۱۶) افتاد؟ بیاد داشته باشید که، اعضای طالبان درمیان جناح های مختلفی بودند که مجاهدین را ساخته بودند، و شراکت آن‌ها با آمریکا به اواخر دهه ۱۹۷۰ برمی‌گشت؛ و واضح بود که آمریکا آگاه بود(۱۷) که با بنیادگرایان اسلامی کار می‌کند.

قبل از این‌که رابطه بین آمریکا و طالبان در سال ۲۰۰۰ خراب شود، نقض حقوق بشر توسط طالبان، زمانی‌که  در قدرت بود، بخوبی مستند شده بودند. چیزی‌که باعث تخریب این روابط شد، این واقعیت بود که طالبان تصمیم گرفته بود که کشت خشخاش را بشدت کاهش دهد. این منجر به مداخله مستقیم نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۱ در افغانستان، و  متعاقباً، سرنگونی طالبان شد؛ آمریکا حملات به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را به عنوان بهانه ای بکارگرفت، حتی اگر هیچ سندی وجود نداشت که طالبان در آن‌ها دست داشته است، یا در آن‌زمان در ارتباط با اوسامه بن لادن بوده است.

آمریکا بسرعت طالبان را با جناح دیگری از مجاهدین جای‌گزین ساخت که با قوانین امپریالیست‌ها  تنظیم شده، مطیع تر بود. به عبارت دیگر، طالبان ها برکنار شدند نه به این دلیل که مانند حزب دمکراتیک خلق افغانستان چالش قابل توجهی برای هژمونی آمریکا بودند، یا به دلیل طرز رفتار بد آن‌ها با زنان– یا به بخاطر پنهان کردن اوسامه بن لادن؛ این بدین‌جهت بود که آن‌ها بیش‌تر به یک بدهی تبدیل شده بودند تا این‌که یک دارایی( برای سیا و آمریکا   کارتل‌های مواد مخدر) باشند.

این مورد دیگری از روش امپراتوری است که دست نشاندگان خود را زمانی‌ دور می اندازد که براثر بی کفایتی، سودمندی خودشان را از دست داده اند و دیگر قادر نیستند «بدرستی از قوانین حاکمان پیروی کنند» – نه برعکس حذف مانویل نوریگا(۱۹) دیکتاتور نظامی  پاناما توسط آمریکا که حامی وفادار آمریکا(۲۰) بود و کسی‌که، در هم‌کاری با آدم سیا و رئیس کل باند بدنام کارتل مواد مخدر پابلو اسکوبار(۲۱)، بود که قبلا برای سیا موادمخدر می‌فروخت تا بتواند به کمپین های ضدکمونیستی در آمریکای مرکزی کمک مالی کند.

جورج دبلیو بوش (پسر) در دیدار با حمید کرزای، که در گذشته با مجاهدین بوده و تبدیل به رهبر دولت دست نشانده افغانستان و جای‌گزین طالبان گشت.

 

در سال ۲۰۰۲، و متعاقب مداخله ۲۰۰۱ آمریکا، تولید سودآور خشخاش تریاک، یک‌بارر دیگر رونق زیادی یافته بود. در سال ۲۰۱۴، تولید خشخاش تریاک أفغانستان ۹۰ درصد عرضه هروئین جهان (۲۱) را بخود اختصاص داده بود، که منجر به کاهش قیمت تریاک شد. و طبق گزارش (۲۲) دفتر موادمخدر و جرایم سازمان ملل (یو ان اُ دی سی)، تولید تریاک در افغانستان تا ۴۳ درصد و به ۴۸۰۰ تن در سال ۲۰۱۶ افزایش یافت.

اگرچه آمریکا هم‌واره یکی از تولیدکنندگان بزرگ نفت(۲۳)جهان بوده است، دلیل دیگر ایجاد حضور نظامی دائم آمریکا در افغانستان، کسب کنترل ذخایر نفتی زیادی‌ست که مورد بهره برداری قرار نگرفته است، و آمریکا قبل از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از آن آگاه بود.

نفت یکی دیگر از کالاای سودآورست، و اطمینان حاصل از این‌که افغانستان یک دولت مطیع باشد که به خواسته های آمریکا تن در دهد، نیز مهم بود و هست. طبیعتاً، دولت ملی گرای حزب دمکراتیک خلق افغانستان نیز به عنوان تهدیدی برای منافع سودآور شرکت‌های نفتی آمریکا دیده شده بود، و هر کشوری‌که تولیدکننده مستقل نفت باشد (یا مانند مورد افغانستان، صرفا یک استقلال بالفغل باشد)، برای آمریکا به عنوان رقیبی آزاردهنده(۲۴) دیده می‌شود.

بهرحال، تا سال ۲۰۱۳ (۲۵)، افغانستان تولید نفت تجاری خود را آغاز نکرد، بخشی بخاطر بی‌ثباتی ژئوپولیتیک جاری، و هم‌چنین بخاطر ادامه تولید تریاک(۲۶) که بر اقتصاد کشور مُسلط است. باضافه، به احتمال زیاد که نه حکومت سلطنتی و نه حزب دمکراتیک خلق افغانستان متوجه نشدند که چنین ذخایر نفت دست نخورده زیادی وجود داشته است، زیرا که حجم بسیار محدودی از نفت(۲۷) وجود دشت (در مقایسه با حجم بالاتر گاز طبیعی)، که از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۸۹ تولید شده بود، و بسرعت پس از خروج پرسنل شوروی متوقف گشته بود.

بعدها، در دهه ۱۹۹۰، بررسی های مجدد صورت گرفت؛ از این‌رو، آمریکا نفت بالقوه استفاده نشده را «کشف» کرد. اما، وقتی‌که مذاکرات فشرده بین شرکت نفتی یونوکال مستقر در آمریکا و طالبان در سال ۱۹۹۸ به علت اختلاف بر سر قرارداد خط لوله ای که می‌خواست بعدها  با شرکت رقیب آرژانتینی برقرار سازد، بهم خورد. این( اختلاف) منجر به افزایش تنش بین آمریکا و طالبان گشت. دلیل اختلاف این بود که یونوکال می‌خواست بر خط لوله بین افغانستان و پاکستان که به اقیانوس هند منتقل می‌شد، کنترل اولیه را داشته باشد. آمریکا ازآن‌زمان ببعد، طالبان را به عنوان مانعی در برابر ایجاد حق ویژه سُلطه اقتصادی و سیاسی خود در آسیای مرکزی و غربی مشاهده کرد.

در هر حال، نفت و دیگر مواد خام «استراتژیک» مانند تریاک جهت حفظ قدرت انحصاری جهانی آمریکا ضروری هستند. این‌جاست که ما ظهور ریشه های اقتصادی امپراتوری سازی را مشاهده می‌کنیم.

 

درباره نویسنده:

جانیلی ویلینا، مستقر در تورنتو و تحلیل‌گر سیاسی، نویسنده، ویرایش‌گر و مقاله نویس سایت های

 New-Power.org و LLCO.org

و هم‌چنین دارای وبلاگ زیرست:

geopoliticaloutlook.blogspot.com.

 

تمام تصاویر در این مقاله از نویسنده هستند؛  تصویر برجسته: بریژینسکی با اوسامه بن لادن و دیگر جنگ‌جویان مجاهد را در زمان آموزش ملاقات می‌کند.

 

برگردانده شده از:

Afghanistan, the Forgotten Proxy War

Part I

ByJanelle Velina

https://www.globalresearch.ca/afghanistan-forgotten-proxy-war/5676045

 

منابع:

(۱)-   
provided support
CNN LARRY KING LIVE
America’s New War: Responding to Terrorism
Aired October 1, 2001
http://transcripts.cnn.com/TRANSCRIPTS/0110/01/lkl.00.html
(۲)-
explains:
Women’s Rights in Afghanistan
By Stephen Gowans
https://gowans.wordpress.com/2010/08/09/women’s-rights-in-afghanistan/
(۳)-
capitalism must expand
Imperialism, the Highest Stage of Capitalism
Vladimir Ilyich Lenin
Imperialism
https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1916/imp-hsc/
(۴)-
world-dominating fascist regime
https://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1946/02/09.htm
(۵)-
new phase
https://maoistrebelnews.com/2016/11/28/the-end-of-history-redux/
(۶)-
nuclear weapons 
https://maoistrebelnews.com/2017/07/10/a-nuclear-weapon-free-world-is-impossible-under-capitalism/
(۷)-
began the imperialist intervention
https://www.commondreams.org/views/2008/12/02/afghanistan-another-untold-story
(۸)-
United States Imperialism Continues War in Afghanistan and the Destabilization of Africa
https://www.globalresearch.ca/united-states-imperialism-continues-war-in-afghanistan-and-the-destabilization-of-africa/5611975?utm_campaign=magnet&utm_source=article_page&utm_medium=related_articles
(۹)-
Drug Fallout: the CIA’s Forty Year Complicity in the Narcotics Trade 
https://www.researchgate.net/publication/313758328_Drug_Fallout_The_CIA’s_forty-year_complicity_in_the_narcotics_trade_in_’The_Progressive’_vol_61_no_8_August_1997_pp_24-27
(۱۰)-
drug trafficking 
The CIA Drug ConnectionIs as Old as the Agency
By LARRY COLLINS
https://www.nytimes.com/1993/12/03/opinion/IHT-the-cia-drug-connectionis-as-old-as-the-agency.html
(۱۱)-
vested interest in the drug trade
Afghan Heroin & the CIA
BACKGROUNDERS
https://www.geopoliticalmonitor.com/afghan-heroin-the-cia-519/
(۱۲)-
monopolistic alliances
https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1916/imp-hsc/ch01.htm
(۱۳)-
 Lenin wrote:
https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1916/imp-hsc/ch05.htm
 (۱۴)-
mass campaigns
https://journal-neo.org/2016/05/26/drugs-duterte-the-nature-of-imperialism/
(۱۵)-
Revolutionary China 
http://www.redspark.nu/en/imperialist-states/how-the-chinese-revolution-ended-drug-addiction/
(۱۶)-
“breakdown”
https://www.presstv.com/Detail/2018/10/17/577284/USTALIBAN-TALKS
(۱۷)-
aware
https://archives.globalresearch.ca/articles/BRZ110A.html
(۱۸)-
Manuel Noriega
https://www.mintpressnews.com/MyMPN/law-invasion-panama-worlds-lone-superpower/1483/
(۱۹)-
staunchly pro-American
https://www.rt.com/news/390125-panama-manuel-noriega-dead/
(۲۰)-
 Pablo Escobar
 https://www.globalresearch.ca/pablo-escobars-son-reveals-his-dad-worked-for-the-cia-selling-cocaine-media-silent/5576222
(۲۱)-
۹۰% of the world’s heroin supply,
https://www.rt.com/usa/245877-afghanistan-pentagon-blackwater-opium/
 (۲۲)-
report
Afghan opium production up 43 per cent: Survey
 https://www.unodc.org/unodc/en/frontpage/2016/October/afghan-opium-production-up-43-percent_-survey.html
(۲۳)-
top producers of oil
https://new-power.org/2018/07/07/imperialism-war-and-u-s-foreign-policy-an-interview-with-stephen-gowans/
(۲۴)-
annoying competito 
https://uwidata.com/363-chaos-from-above-the-crisis-of-geopolitics/
(۲۵)-
 ۲۰۱۳,
https://www.abc.net.au/news/2013-05-18/australia-backs-afghan27s-struggling-miners/4698082
(۲۶)-
opium production continues to dominate 
Opium Rules: Afghan Oil Will Never Get Out Of The Ground
By Zainab Calcuttawala
https://oilprice.com/Energy/Energy-General/Opium-Rules-Afghan-Oil-Will-Never-Get-Out-Of-The-Ground.html
(۲۷)-
 limited volumes of oil
http://mom.gov.af/en/page/4713 
(۲۸)-
oil and other “strategic” raw materials
۱۹۱۸: How the Allies Surfed to Victory on a Wave of Oil
by JACQUES R. PAUWELS
https://www.counterpunch.org/2018/10/01/1918-how-the-allies-surfed-to-victory-on-a-wave-of-oil/
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com