با بالاگرفتن مخالفتها و اعتراضات مردمی و شعارهایی که اساس و بنیان جمهوری اسلامی را نشانه گرفته اند، بحث بر سر فردای گذار از جمهوری اسلامی پر رنگ تر می شود.
شعارهایی که در دیماه ۹۶ در بیشتر شهرهای ایران سر داده شد، از قبیل «رضاشاه، روحت شاد.»، «شاه ایران، برگرد به ایران» و یا «ایران که شاه نداره، حساب کتاب نداره.» در “حمایت از نظام پادشاهی” و به طور مشخص، در حمایت از خاندان پهلوی بود.
اما آیا میتوان با اطمینان خاطر گفت که اکثریت قاطع مردم ایران خواهان نظام پادشاهی هستند؟ و یا بر عکس ، آیا میتوان با قاطعیت گفت که اکثریت مردم ایران خواهان جمهوریت و نظام جمهوری هستند؟
مخالفین پادشاهی بر این باورند که اساسا نمی توان آزموده را دوباره آزمود. و مخالفین جمهوریت نیز تقریبا همین دیدگاه را در مخالفت با جمهوریت دارند و میگویند این امکان وجود دارد که در سیستم حکومتی جمهوری هم دیکتاتوری بوجود بیاید. و اساسا صِرفِ پادشاهی بودن یا جمهوریت بودن یک حکومت تضمین کننده رسیدن به دموکراسی در آن نظام حکومتی نیست.
ایران تجربهی هر دو نوع سیستم حکومتی را داشته است. و هر دو ناموفق. حکومت پادشاهی مشروطهای که تک حزبی بود و آزادیهای سیاسی در آن وجود نداشت. اما آزادیهای اجتماعی وجود داشت. توسعه اقتصادی و فرهنگی وجود داشت و به نوعی میتوان گفت، بجز در حیطه مشارکتهای سیاسی، دوران شکوفایی و پیشرفت ایران معاصر بود.
پس از آن نیز تجربه، سیستم حکومتی جمهوری که به یک دیکتاتوری مطلقِ مذهبیِ شیعهی غرقِ در فساد، فقر و پسرفت اقتصادی، اجتماعی؛ و در کل به یک زندان بزرگ به وسعت کل ایران تبدیل شد. جمهوریای بدون آزادیهای سیاسی، اجتماعی، و حتی آزادیهای فردی.
اگر بخواهیم واقعگرایانه به این مساله نگاه کنیم باید بگوییم قرن بیستم در جهان، قرن جمهوریت بوده است. جمهوری های تازه تاسیس یکی پس از دیگری قدرت را در کشورهای مختلف به دست میگرفتند و از کشورهای آفریقاییِ پسا استعمار گرفته تا آمریکای لاتین، از کشورهای اروپای شرقی تا بخش اعظم آسیا، اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن روسیه و کشورهای استقلال یافته از شوروی، تماما حکومتهایی جمهوری بودند. متاسفانه به جز چند نمونه موفق در اروپای غربی همچون اتریش، آلمان، فرانسه، ایتالیا، و نیز کانادا و ایالات متحده؛ تقریبا اکثر این جمهوری ها نیز درگیر نظامهای دیکتاتوری هولناک و مخوفی شده اند و یا هستند. تقریبا تمامی نظامهای توتالیتر و تمامیت خواه دنیا، کشورهایی با سیستم حکومتی جمهوری بوده و یا هستند.
می توان گفت قریب به اتفاق کشورهای جمهوری، به جز کشورهایی که به عنوان استثنا نام برده شد، هرگز به دموکراسی دست نیافته اند و راه درازی را تا رسیدن به دموکراسی در پیش دارند. به زبانی دیگر، نمونه های موفق جمهوریت یک اقلیت بسیار کوچکی از میان آن همه کشورهای دارای نظام جمهوریت هستند. و ما تقریبا شاهد تحقق دموکراسی در نظامهای جمهوری نبوده ایم.
در حقیقت بسیاری از جمهوریها تنها بر روی کاغذ و در نص قوانین «حکومتِ مردم بر مردم» هستند، اما در واقعیت حکومتِ یک شخص و یا یک سیستمِ توتالیتر بر مردم است. در اکثر این نظامها به جز افراد خاصی که باید از فیلترهای مرئی و نامرئیِ یک لابی یا حلقهی محدودِ در راس قدرت بگذرند، در عمل کسی نمیتواند وارد چرخهی حکومت شود.
تعداد کشورهای با پادشاهی پارلمانی در جهان امروز به مراتب کمتر از تعداد کشورهای جمهوری است. از نمونه کشورهای حکومت پادشاهی پارلمانی می توان از اکثر کشورهای اروپای غربی(هلند، بلژیک، بریتانیا، اسپانیا، …)، کشورهای حوزه اسکاندیناوی (نروژ، سوئد، دانمارک)، و نیز از ژاپن در آسیا نام برد. تقریبا بیشتر کشورهایی که دموکراسی و حقوق بشر در آنها به عنوان یک ارزش گرامی داشته و اجرا می شود از این دسته سیستم حکومتی هستند. اکثریت این کشورها دارای شرایط به مراتب بسیار بهتر و پایدارتری از کشورهای جمهوری هستند. آزادی، حقوق شهروندی و دموکراسی در این کشورها، اغلب، رعایت می شود. در اغلب این کشورها به مراتب بسیار سختتر از نمونههای جمهوری می توان قانون اساسی و قوانین کشور را زیر پا گذاشت و از آن عدول کرد.
اغلب منتقدان نظام پادشاهی مشروطه در ایران معتقدند که نباید یک شخص به دلیل اینکه فرزندِ شاه پیشین است حکومت کشور را در دست بگیرد. حال آنکه ما در نظامهای جمهوری شاهد هستیم که بر خلاف سخنانی که در نقد پادشاهی مشروطه یا پادشاهی پارلمانی گفته میشود (یعنی حکومت یک فرد از یک خاندان مشخص، بر مردم)، باز هم حکومت مردم بر مردم نیست و حکومت فردی از گروهی الیت و منتخبِ در راسِ قدرت، بر مردم است و اساسا در عمل چرخهی آزاد قدرت در بسیاری از این کشورها اصلا وجود ندارد.
گروهی دیگر از منتقدین پادشاهی پارلمانی در ایران بر این باورند که پس از انقلاب سال ۵۷ نظام پادشاهی از ایران برچیده شده است و اساسا نباید آزموده را دوباره آزمود. که البته در پاسخ به این افراد نیز می توان از نمونه های بسیار زیاد جمهوری های ناموفق و دیکتاتورهایی که با نام جمهوریت حکومت می کنند اما در عمل غیر دموکراتیک ترین و استبدادیترین حکومتهای حال حاضر جهان هستند؛ نام برد. یا به طور مثال از جمهوری وایمار گفت که جنایتکارترین رهبر قرن، یعنی آدولف هیتلر و غیردموکراتیکترین حکومت دنیای معاصر از دلِ آن در آمد. از نمونه های حال حاضر نیز جمهوری روسیه، که شخص پوتین با نام رییس جمهور حکومت میکند اما در عمل همان سیستم حکومتی تزاری است که بر روسیه حکمفرماست. جمهوری خلق چین که تنها در نامش واژه «خلق» را به یدک می کشد و در عمل یک دیکتاتوری ضد خلق است. جمهوری ترکیه، جمهوری اسلامی حاکم بر ایران و … اکثرا نمونه هایی از جمهوریهای شکست خورده، ضد دموکراسی و ضد مردمی است.
از سوی دیگر در باور بیشتر مردم کوچه و خیابان، حکومت پادشاهی نماد ملیگرایی و هویت ایرانی، پیشرفت و مدرنیته است. در جریان اعتراضات دیماه ۹۶ تعداد بسیار زیادی از معترضینِ نظام؛ که تقریبا بیشتر آنها روستاییان، کارگران و اقشار کم درآمد و ضعیف جامعه ایران بودند، خواستار یک حکومت سکولار یا پادشاهی لیبرال مشروطه شدهاند.
درست است که بیشتر کشورهای دارای دموکراسی، از نوع پادشاهی پارلمانی و یا به اصطلاح «دموکراسیِ تاجدار» هستند. اما واقعیت این است که این کشورها نیز در نتیجهی تجربه ی سالها فراز و نشیب، و مبارزات بسیار برای رسیدن به برابری، حقوق شهروندی و دموکراسی؛ اکنون به این جایگاه رسیده اند. صرف جمهوری بودن و یا پادشاهی پارلمانی بودن حکومت، آزادی و دموکراسی را برای این کشورها به ارمغان نیاورده است.
لازمه رسیدن به دموکراسی و برابری، بالا بردن سطح آگاهی ها در جامعه است. آگاه ساختن افراد از حقوقشان و آشنا ساختن آنها با راههای اعتراضات مدنی و طلب کردن حقوق شهروندیشان، آموزش و گسترش حمایتگری، و آگاه ساختن عموم جامعه از قدرت بالایی که تک تک آنها برای ایجاد تغییرات بنیادین و اساسی در حکومت و جامعه دارند.
حقیقت این است که اگر قانون اساسی کشور استبدادی باشد، هر اسمی هم روی آن حکومت بگذاریم آن حکومت استبدادی میشود. برای داشتن یک حکومت دموکراتیک، باید قوانین دموکراتیک و لیبرال داشت، و حاکمیت قانون در راس قرار گیرد.
اما حال در این برهه حساس از تاریخ ایران، که مخالفان نظام توتالیتر جمهوری اسلامی بر سر دو راهیِ فردای گذار از این دیکتاتوریِ مطلقِ اسلامِ شیعه ماندهاند، چه باید کرد؟
اگر نتوان دموکراسی را حتی در حد تمرین پیاده و اجرا کرد، چگونه می توان اجرا و تحقق آن را تضمین کرد؟ اتحاد و رواداری مردم از هر حزب و با هر نگرشی، اولین پله از نردبان دموکراسی است. آیا بهتر نیست جمهوریخواه و یا مشروطهخواه اجازه دهیم در فردای گذار از جمهوری اسلامی، در یک انتخابات آزاد، رای مردم نوع نظام را مشخص کند؟
شاید به جرات بتوان گفت که جمهوری اسلامی فاسد ترین و جنایتکارترین حاکمیتی است که کشور ایران در تمامی تاریخ چندهزارساله این سرزمین آن را تجربه کرده است. دشمنی و جدالهای بیهوده مخالفین با یکدیگر، تنها به سود جمهوری اسلامی است و تنها به بقای آن کمک میکند. برای گذار از جمهوری اسلامی، جمهوری ای که جمهوری نیست ، باید با تمام توان متحد بود. دشمن مشترک همه آزادیخواهان ایران، چه جمهوریخواه و چه مشروطه خواه، رژیم دیکتاتوری به نام جمهوری اسلامی است. در فردای گذار از جمهوری اسلامی می توان با رای اکثریت مردم، نوع نظام حکومتی آینده را به رای گذاشت و انتخاب کرد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.