⚪️ اول) کرونولوژی وقایع منجر به ۳۰ خرداد و ارزیابی کارنامهی به قدرت رسیدگان از پسِ «قیام بهمن» حاکی از آن است که رفتن به سراغ اسطورههای کلیشهایِ تحلیلی از این دست که “هم مجاهدین مقصر بودند و هم جمهوری اسلامی” یا بدتر از آن اینکه “آغازگر دور باطل خشونت مجاهدین بودند” و … تا چه اندازه خطا و غیرمستند است.
اسلامگرایانِ خمینیست به رهبری شخص خمینی و استراتژیستهایی چون بهشتی و رفسنجانی، از آغاز سودای قبضهی قدرت، حذفِ مارکسیستها و تأمین منافع متحدانِ تاریخیشان، یعنی بازاریان را داشتند. پازلِ سرکوبی که با «پشتبام مدرسه علوی» آغاز شد و به «حجاب» و «ترکمن صحرا»، «خوزستان» و «کردستان» کشید و تا «سرکوب شوراهای کارگری» و «انقلاب فرهنگی» و «سانسور مطبوعات» ادامه پیدا کرد، جملگی گواهی بر وجود ماهیتی میدهد که حاصل آمیزش بدترین اشکالِ سلطه با یکدیگر است: دین و سرمایهداری.
⚪️ دوم) مسلسل کالیبر ۵۰ مستقر در پشت یک جیپ و تیربارهای مستقر در ساختمان کمیتهی عملیاتی شماره یک روبروی خیابان ایرانشهر در روز ۳۰ خرداد که معترضان را به گلوله بستند، پیوستاری هستند که تا به گلوله بستن معترضان شورشهای اسلامشهر توسط قرارگاه خاتم الانبیا در ۱۳۷۴ و شلیک از قرارگاه مقداد در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و تا شلیکهای دی ماه ۱۳۹۶ امتداد مییابند. جمهوری اسلامی استحاله نیافته است. مقایسهی تعداد کشتهها یا تفاوت در تاکتیکهای سرکوب را به حساب «تغییری در ماهیت» گذاشتن، اشتباهِ ژورنالیستیای است که ناخواسته کنار آمدن گام به گام با جمهوری اسلامی و تسلیم شدن به ایدئولوژی «نُرمالیزاسیون» اصلاحطلبان را بهدنبال دارد. باری سرمایهداری هم طی عمر بیش از ۲۰۰ سالهاش تغییرات قابل توجهی کرده اما ماهیت این نظام اجتماعی بیتغییر باقی مانده و از اینرو ضرورت بهزیر کشیدن آن همچنان دستور کار مبارزان است.
⚪️ سوم) نسبت مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی برای هم، در حکم پادشاهانی بود که در یک اقلیم نگنجند. از این منظر بیتردید، مجاهدین خلق جریانی بود به شدت قدرتطلب و بارزترین نمونهی این گرایش در آن اتحاد با یکی از مهمترین چهرههای سرکوبگر جمهوری اسلامی، یعنی «بنی صدر» بود. بنی صدری که در ارتباط با سرکوب «شوراها» با این جملهی ارتجاعیاش در خاطرها مانده است: «شورا پورا تعطیل است!»
فقدان هر شکلی از یک برنامهی منسجم برای چنان رویارویی خیابانیای (که بارزترین جلوهاش غیرمسلح بودن بدنهی سازمان در خیابان بود)، عملا به تحمیل شکست سنگینی منجر شد که توازن قوا را در ماههای بعدی کاملا بهم ریخت. ایرج مصداقی از اعضای سابق سازمان مجاهدین در ارزیابیاش از ناکامی ۳۰ خرداد مینویسد:
“آن روز نمیدانستم و نمیدانستیم مقصد تظاهرات کجاست و هدف از برگزاری آن چیست؟ چیزی در این باره لااقل به ما گفته نشده بود، اما بعدها مجاهدین اعلام کردند که مقصد نهایی مجلس شورای اسلامی بوده است. تا کنون هنوز توضیحی داده نشده است که در صورت رسیدن به مجلس شورای اسلامی چه اقدامی مد نظر بود؟ دادن شعار یا تسخیر مجلسی که میرفت ریاست جمهوری قانونی کشور را برکنار کند؟
در آن روز، مسئولان مجاهدین تنها به چگونگی راهاندازی یک تظاهرات بزرگ اندیشیده بودند تا به اهداف آن و چگونگی حصول به آن اهداف. چنانچه رسیدن به مجلس و جلوگیری از “کودتای مرتجعین” مد نظر بود، آنگاه بایستی تظاهرات مسیر خیابان انقلاب را در پیش میگرفت تا هرچه زودتر خود را به مجلس برساند نه آنکه به خیابان طالقانی برود و سپس به میدان فردوسی بازگردد. وانگهی میبایستی تمهیداتی برای مقابله با پاسداران و کمیتههایی که در مسیر قرار داشتند اندیشیده میشد.”
⚪️ چهارم) شرایط کنونی، به ویژه متأثر از «ایدئولوژی خطر جنگ» نشان میدهد که هرچه بیشتر در حال حرکت به سمتِ یک جوِ امنیتی در داخل هستیم که به نامِ «شرایط حساس کنونی» درصدد قلع و قمع نیروهای مبارز و کور کردن هر شکلی از استعدادِ اعتراضی است. برای رویارویی با چنین وضعیتی باید تجربیاتی چون ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را بیش از پیش بازخوانی انتقادی کنیم، تا روشن شود که وسایلی که برای نیل به یک هدف برمیگزینیم ارتباط ناگسستنیای با خودِ هدف دارد و اگر وسایل به درستی انتخاب نشوند، ماهیت هدف هم تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
#سرخط_تاریخ
“متن از گروه نویسندگان #سرخط”
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.