گلاب حسین زاده – “بنگ یورفرند Bang Your Friend” یک اپلیکیشن جدید فیس بوکی است که با کلیک کردنش یک یوزر مشخص می کنه که علاقه منده با کدوم دوستِ فیس بوکیش یک رابطه جنسی داشته باشه. با فعال کردنش در صفحه یک دوست، هیچ پیغامی برای شخص کلیک شده ارسال نمی شه، ولی اگه کسی که کلیک شده اونم فرد اول رو کلیک بکنه اونوقته که فیس بوک هر دو نفر رو از این ماجرا با خبر می کنه”.
جدیدترین اپلیکشن فیسبوک در واقع یک قواد -پا انداز- سایبری است. یک دلال مخفی که وظیفه دارد تا ارگاسم را بدون عبور از فیلتر امر جنسی به طور انبوه بازتولید کند. درست عین منطق بورس. کلیک، کلیک، سکس. سکس هم همچون سایر آیینهای انسانی-حیوانی، برای تبدیل شدن به یک چرخه سودآور، باید به یک فرایند عادی تبدیل شود. ارگاسم پشت ارگاسم. بدون اتلاف وقت. با حداکثر بهرهوری. تخلیه. تخلیه. تخلیه. موتورهای هواسوز کارخانههای مدرن. اما امرجنسی، مازادی رامنشدنی دارد که هرگز تن به عادیسازی نمیدهد و از روزمره شدن فرار میکند. هرگز نمیتوان روزی را تصور کرد که سکس مثلا به سادگی سلام کردن شود زیرا تسهیل امکان سکس یعنی پایان دادن به آن. و ورود به ساحت ارگاسم. به ساحت بازتولید مکانیکی فقدان. خستگی یک پورناستار. سکس به خاطر همین مازاد است که همواره نیازمند نوعی از آیین و ریچوال است. آیین و مناسکی که مازاد امر جنسی را بتواند درون خود هضم و آرام کند. شانه کند. قسمی از الهیات. همخوابگان به مثابه قدیسان. عاشقان.
این اپلیکیش فیسبوک اگر به راه بیافتد و فراگیر شود همه میتوانند از دمدستترین راه ممکن، نیروهای جنسی خود را تخلیه کنند. بدون نیاز به آیینها و خطرات آن. یک اورجیخانه بزرگ. اما شک نکنید که امر جنسی جای دیگری خواهد رفت. آنجا. فرار خواهد کرد. در بهترین حالت این امکان جدید فیسبوک، باعث تولید “رکورد”های کوچک میشود. همانگونه که در سالیان اخیر، پورنورگرافی فقط و فقط تبدیل به یک کارخانه تولید رکورد شده است. زنی که کیر بینهایت بزرگ را میخورد، یک گنگبنگ دویست نفره، برندگان ای.وی.ان به مثابه بدلکاران جاننترس، زنی که در عین شگفتی چهار آلت را درون خودش میکند، مسابقات زنده سکس از شبکه برازر، ساشاگری.
و یادمان نرود که “رکورد” مقولهای است وابسته به آخرالزمان.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
من متوجه نشدم مشکل چیه. این امکان فیس بوک یک فرآیند پیچیده و شاید طولانی رو داره تبدیل میکنه به یک اتفاق ساده و سریع. این سوگواری مثل این میمونه که به وسیله ای مثل هواپیما ناسزا بگیم که چرا مسافرها رو سریع به مقصد برسونه و بعد در ستایش قاطر و شتر مطلب بنویسم که سفر باهاشون ماه ها طول میکشیده. کوندرا در رمان آهستگی چنین سوگواری ای میکنه اما به نظرم دورانش به سر رسیده. بشر دنبال راحتی و سهولت و سرعته. در این سرعت به لذت میرسه. این سرعت باعث میشه از انفعال بیرون بیاد و عمل گراتر بشه. این امکان فیس بوک رخداد مثبتی برای بشره. این رو آینده ثابت خواهد کرد.
شنبه, ۱۷ام فروردین, ۱۳۹۲
سلام مطلبتون واقعن اشفته بود. تا کی قراره الگو های مکتب فرانکفورت و بحثهای لکانی به شکل ژیژک مد روشنفکری باشه. من خودم زیاد با فیسبوک ارتباط برقرار نمی کنم. اما نقد های روشنفکرانه اینجوری هم که شما نوشتی واقعن چنگی به دل نمی زنه. بهتر نیست به جای فکر کردن با اصطلاحات و چهارچوب هایی که خیلی اوقات تابع یک جور عداوت با روح زمانه است بیاییم خودمون و با افکار و سرگذشت و تحربیات خودمون یک واقعه رو بررسی کنیم.
شنبه, ۱۷ام فروردین, ۱۳۹۲
یه سری مفاهیم سادهلوحانه و نادقیق رو توی هر تحلیلی بکار بردن جز بلاهت چیزی رو تایید نمیکنه نیمهشب!! همخوابگان به مثابه قدیسان؟؟؟!!! :))) بعد احتمالن خیلی هم لذت بردی از این تحلیل و از این واژه سازیت.
شنبه, ۱۷ام فروردین, ۱۳۹۲
مثلا تحلیل کردی با این کلمات مستحجنت؟اومدی درستش کنی خرابترش کردی …جوری که تو نوشتی طرف بیشتر به این اپ علاقمند میشه تا …
شنبه, ۱۷ام فروردین, ۱۳۹۲
مشخص نیست آقای علی و نفر بعد (ساحل گرگ…)-که ظاهرا از اساتید فلسفه و عرفان تشریف دارند چرا اصلا به مطالعه و جواب به این موضمع علاقه مندند اما کاربران احتمالی این امکان فیس بوک خیر؟؟
شنبه, ۱۷ام فروردین, ۱۳۹۲
دوست من برای هر تحلیلی نیازمند یه سری بنیانهای مفهومی مشخص هستیم. باید نشون بدی که مبتنی بر چه سنخی از انسانشناسی و چه درکی از روابط اجتماعی دست به این تحلیل زدی. من هر قدری توی متن وزین شما بالا پایین کردم متوجه نشدم شما بر چه مبنایی این متن رو نوشتین. خیلی ساده با مبنایی متسحکمتر میشه تحلیلی دیگه ارائه داد. اینکه انسان، فرایندی است در گسترش نقض و از بین بردن تقیدات اجتماعی و نزدیکی به امکانات بیشتر. شناخت انسان از خودش نه در تقیدات اجتماعی، که در باز کردن آنهاست. در نتیجه سکس بیشتر، مبتنی بر امکانات بیشتر، و البته سهلالوصولتر، به شناخت بیشتر فرد از خودش میرسه. جذابیت سکس هم البته شکلی دیگه همواره باقی میمانه. متاسفانه باید بگم درکتون رو از الاهیات متوجه نمیشم. هر چند واژه الاهیات به طرز عجیبی در نوشتههای پارسی غلط به کار میره و ربطی به theology نداره.
نکتهی دیگه در پاسخ دوستان بعدی اینکه تردید نکنین من مانند هر فرد دیگری که تقریبا همهی ما میانشان خواهیم بود، و این نکته رو زمان مشخص میکنه، کاربر این اپ خواهیم بود و تجربهای از اون در آینده ای نه چندان دور خواهیم داشت. با اطلاعات اجتماعی که خواندم ازش در این یکی دو روز بسیار اپ خوبی هست و اتفاقات جالبی رو میتونه دامن بزنه
یکشنبه, ۱۸ام فروردین, ۱۳۹۲
شاید در نگاه اول این اپ جالب به نظر برسه اما به نظرم به مرور زمان با توجه به بی جنبگی ایرانیان باعث گسترش افراد غیر متعهد و صرفا لذت طلب و تنوع طلب در جامعه خواهد شد، همینجوری فیسبوک و جامعه بیش از حد درگیر این مسائل هست چه برسه به وجود این مسائل، مثل خیلی از تکنولوژی ها فرهنگ این نوآوری ها هم در ایران وجود نداره و باعث افزایش سکس پنهانی و خیانت می شود، نویسنده هم که مشخصه انقدر به این مسائل فکر کرده و هیجانی شده به خاطر این اپ دنبال رکورد سکسی و ارگاسم پشت ارگاسم هست و جایی هم از شدت هیجان از واژه کیر به جای آلت استفاده کرده جنبه داشته باش فعلا که ما رکورد زدیم و آمار سرچ کلمه سکس در اینترنت ما اول هست به جای اونها
دوشنبه, ۱۹ام فروردین, ۱۳۹۲
واقعن مزحرف وچرت بود اه اه اه ….
دوشنبه, ۱۹ام فروردین, ۱۳۹۲
فیس بوک اخیرا دست به هر کار پستی میزنه تا کاربرهاش رو حفظ کنه نمونش خرید اینستاگرم است.
این اتفاق اگه واسه دو فرد متاهل اتفاق بیافته خیانت محسوب میشه،
و برای دو مجرد اون اتفاق زیبا و شاعرانه قبل از معاشقه حذف شده و فقط بعد حیوانی اون میمونه . اگه همه چی طبیعی اتفاق بیافته بهتره چون این روابط مصنوعی جامعه رو افسرده میکنه.
سه شنبه, ۲۰ام فروردین, ۱۳۹۲
(شهوّت) از مجموعه کابوس – فرهاد صادقی / پنجشنبه ۲۲ / ۱ / ۹۲
شهوّت
آن دورترها کودکی
شاداب و خرم ، می دوید
صبح قشنگ زندگی
بر جان پاکش می دمید
آن جان پاک
آن روح شاد
آن کودک افسانه ها
امروز در این زندگیست
اما به سانِ سایه ها
امروز در فصلِ شباب
در عصر شوق و التهاب
اینترنت و وبسایت ها
گسترده از آن دام ها
امیال را افسون نمود
بوی خوشِ اندام ها
خویِ رذالت می گرفت
در شهرِ فرهنگِ کبود
شهری نوین – آراسته
شهوّت در آن آکنده بود
ازهر نگاه میلی فزون
این دخترانِ ماهگون
رنگین کمانِ عقده ها
غفلت، هوس، شهوت، جنون
انگار اینجا نیست کس!
یا هر کسی با صد نفس…
درّنده گی، چشمان هیز
خوی و مرامِ کار شد
شهوت ، شهِ اغراض هاست
این شاهِ شاهانِ جنون
در اشتها بی انتهاست
از ابتدا آخر کنون
لهو و تمنّا جسم را
آمیختن در خواب کرد
شهوّت جلای روح را
در حسرِ خویش ، بیمار کرد
اندوهگین بودم شبی
اندوهگین از وسوسه
هر قطره اشک از چشمِ خیس
بر گونه هایم می چکید
آنقدر اشک از چشم رفت
بارانِ اندوه و سکوت
حُجبی که آن کودک نهفت
دیوِ پلید می درید
شب بود و تاریک و سیاه
ظلمت زمین را در گرفت
گلخانه های عشق را
بومی به چنگ بر گرفت.
سه شنبه, ۲۷ام فروردین, ۱۳۹۲
جدید ترین راه تبلیغ …!
یکشنبه, ۱ام اردیبهشت, ۱۳۹۲