ترقّی خواهی در تاریخ معاصر ایران – بخش سوم – بهزاد کشاورزی
*اولین دانشجویان اعزامی به خارج از کشور
*محمد کاظم و حاجی بابا افشار نام دو تن دانشجویانی بودند که برای اولین بار در تاریخ ایران درسال ۱۸۱۱ جهت تحصیل به ترتیب: نقاشی و پزشکی به انگلستان اعزام شدند. چهارسال بعد (۱۸۱۵) پنج نفر دیگر به نام های میرزا صالح شیرازی، میرزا سید جعفر، میرزا محمد جعفر، میرزا رضا سلطان توپخانه و استاد محمدعلی به انگلستان اعزام شدند و در رشته های: مهندسی، پزشکی، مهندسی توپخانه، تفنگ سازی، زبان های اروپائی وعلوم طبیعی تحصیل کردند. [۱] افزون بر آن منبع فوق ازاعزام چهار دانشجوی دیگر بوسیلۀ عباس میرزا به کشورهای اروپائی نام برده است.
*صنعت چاپ و ترجمه و نشر کتاب
*آقا زین العابدین تبریزی دانشجوی اعزامی به مسکو، در ۱۸۱۶ اولین چاپخانه را با خود به ایران آورد و در تبریز برپا کرد. اولین کتابها بنام فتح نامه و جهادیه اثر میرزابزرگ، بوسیلۀ این چاپخانه انتشاریافت. [۲] یحیی آرین پور علاوه بر کتابهای فوق، کتاب مآثر سلطانیه تألیف عبدالرزاق بیگ دنبلی و رسالۀ آبله کوبی در فواید تلقیح و لزوم تعمیم انتشار آن را نیز جزو اولین کتابهای منتشر شده نام برده است. [۳]
در سال ۱۸۱۹ میرزا صالح شیرازی هنگام بازگشت از انگلستان، دومین ماشین چاپ را همراه آورد و به کمک عباس میرزا آن را در تبریز مستقر کرد. بالاخره چاپخانۀ دیگری بوسیلۀ شخصی بنام میرزا جعفر امیر در تبریز برپا شد. این شخص در سال ۱۸۲۲ بوسیلۀ عباس میرزا برای آموختن کارچاپ به مسکو اعزام شده بود و کتاب گلستان سعدی از این چاپخانه منتشر شد [۴]. از این تاریخ به بعد نشر و ترجمۀ کتاب و نیز انتشار روزنامه درایران شروع گردید. ازجمله کتابهائی که بدستورعباس میرزا ترجمه و چاپ شد بشرح زیر است:
– سرگذشت ناپلئون، از زبان فرانسوی
– سرگذشت پتر کبیر، از زبان فرانسوی
– سرگذشت شارل دوازدهم، از زبان فرانسوی
– تاریخ انحطاط و سقوط امپراطوری روم، از زبان انگلیسی
بطوریکه پیداست، موضوع کتاب های فوق همگی در مورد فرماندهان بزرگ نظامی دنیا و یا دربارۀ علت سقوط بزرگترین امپراطوری باستانی غرب انتخاب شده است. گوئی عباس میرزا از لابلای مطالب کتب فوق در جستجوی علل شکستهای پی در پی خویش از دشمن بوده است و یا احتمالآ میخواسته است ابهت و عظمت عجیب غرب را دریابد و بداند که چگونه قافلۀ تمدن غرب، آرام و بی صدا از کنار خوش خوابان بی خبر اعصار گذشتۀ مشرق زمین، دورتر و دورتر و باز هم دورتر رفته است! بطوریکه حتی رسیدن به گرد راه آن کاروان پر شتاب، خواب و خیالی بیش نیست! دیری نبود (۱۸۰۵) که ناپلئون طی نامه ای فتحعلیشاه نوشته بود: مردم مشرق زمین جرأت و هوش دارند ولی ناآگاهی از برخی صنایع و اهمال از نظامات که باعث افزونی نیرو و فعالیت لشگر است، ایشان را در جنگ با مغرب نقصان می دهد [۵].
و شاید هم در رابطه باهمین ناتوانی های نظامی بود که عباس میرزا از یک دیپلمات فرانسوی می پرسد: ای غریبه بمن بگو در آن دنیا چه اتفاق افتاده است و چرا همیشه ما شکست می خوریم؟ عباس میرزا در سن چهل و هفت سالگی ناکام مرد (۱۸۳۲-۱۷۹۶) و آرزوی ادامۀ اصلاحات را با خود بگور برد. میرزا بزرگ فراهانی نیز دو سال قبل از وی مرده بود و فرزندش میرزا ابوالقاسم، در کاخ نگارستان به دستور محمد شاه خفه شد و بدین ترتیب رشتۀ اصلاحات برای مدتی گسسته گردید. در دورۀ سلطنت چهارده سالۀ محمد شاه (۱۸۳۴-۱۸۴۸) نیز تا حدودی اصلاحات زمان عباس میرزا ادامه یافت، از جمله ممنوع ساختن بست نشینی و یا توسعۀ مدارس به سبک غربی بوسیلۀ میسیونرهای خارجی و نیز ارسال بین ۶۰ تا ۷۰ دانشجو به خارج از کشور [۶]. لیکن رویهمرفته این قبیل کارها اغلب بی نتیجه ماند.
*امیر کبیر و ترقی خواهی
*مردان بزرگ تاریخ ، درجوامع بحرانی پدیدار می شوند. در تاریخ معاصر کشور ما نیز تعداد انگشت شماری از اینگونه افراد در نتیجۀ بحران های اجتماعی پدیدار شده اند. میرزا بزرگ، ابوالقاسم قائم مقام و امیرکبیر را جنگ های ایران و روس و بحران های ناشی از آن پدیدار ساخت.
فریدون آدمیت در مورد این سه نفر می نویسد:
« در میان تمام زمامداران و رجال دورۀ قاجار هیچکس را ازاین نظر به پایۀ میرزا بزرگ و قائم مقام و امیرکبیر نمی شناسیم و داوری در این قضیه دشوار است که از لحاظ بینش سیاسی و سخت پائی در مقابله با قدرت اجنبی، کدامیک حائز مقام برترین است.» [۷]
تحول ذهنی با تجربیات دورۀ عباس میرزا پدیدارشد، در عصر اصلاحات امیرکبیر پایه ریزی گردید در زمان سپهسالار بتدربج نتیجه داد. در طول تاریخ دورۀ قاجاریه، امیرکبیر تنها مرد بزرگ سیاسی است که در یک مدت کوتاه بیشتر از هر فرمانروای دیگری در پیشرفت و ترقی کشور موثر بوده است. دورۀ زمامداری وی از ۲۸ مهرماه ۱۲۲۷ تا ۴ آذر ۱۲۳۰ یعنی سه سال و یک ماه و پنج روز طول کشید و در این مدت کوتاه، اصلاحاتی که در کشور انجام داد و نظام پیشرفته ای که در عرصۀ مملکت مستقر ساخت، سالهای فراوانی پس از مرگش همچنان پابرجا بود. اهم اصلاحات وی بشرح زیراست :
– روزنامه و مدرسه
– دارالفنون
– سخن از قانون علمی نظام
– از قدرت ملایان کاست
– بست نشینی را ملغی ساخت
– محکمه های شرعی را تحت کنترل دولت درآورد
– محاکمات تازه مسلمانها و اقلیتهای مذهبی در پایتخت و در دیوان عدالت انجام گردید
– ترجمه و نشر کتاب را توسعه بخشید
– روزنامه ها را متحول کرد
– شکنجه را ممنوع اعلام کرد
– مبارزۀ زیربنائی با فساد اجتماعی
– جنبش روشنگری را توسعه و نشر داد.
– با مراسم خود آزاری شیعیان (قمه زنی و قفل بندی و غیره) مبارزه کرد ولی مرگ زودرس وی باعث عدم موفقیتش در این امر شد. [۸]
– آبله کوبی را اجباری و قانونی کرد
– نخستین بیمارستان را که دواخانه ای نیز در داخل آن مستقر بود، در ایران بنیان نهاد و در اولین سال، تعداد ۲۲۳۸ بیمار در آنجا معالجه گردیدند. [۹]
– تأسیس چاپارخانه پیشرفته.
– تأسیس ضرابخانۀ یکدست درپایتخت.
*ترجمه و نشر کتاب در زمان امیر
*امیرکبیر تشکیلاتی بنام دستگاه مترجمان دولتی [۱۰] تأسیس کرد و این مؤسسه کتابهای متعددی را ترجمه و نشر نمود. ترکیب این تشکیلات عبارت بود از:
– ایرانیان تحصیلکرده در فرنگ و یا تحصیلکردگان داخلی که بر یکی از زبانهای فرنگی تسلط داشتند
– اتباع فرنگی مستخدم دولت
– تعدادی از ایرانیان باسواد مسیحی
ازجمله کتاب های مهمی که بدینوسیله ترجمه و منتشر شد بشرح زیر است:
حقوق ملل: نخستین کتابی بود که در مورد «حقوق موضوعۀ ملل» و«حقوق اطلاق و استقلال» و از مفهوم «ارادۀ ملت» به عنوان منشأ قدرت دولت سخن می گفت.
قواعد حکمرانی مملکت فرانسه: از تأسیسات سیاسی و اجتماعی فرانسه سخن گفته است.
جهان نمای جدید: درمورد جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان مطلب نوشته است.
جغرافیای عمومی: در تبریز ترجمه و چاپ شد و صد نسخه از آن به تهران ارسال گردید.
قبل از ایام انقلاب و آشوب ممالک فرانسه: کتابی بود که در دو جلد ترجمه و منتشر شد.
رساله ای نیز دربارۀ مسألۀ شرق و امور سیاسی یونان ترجمه شد.
علاوه بر آن در زمان امیر تعداد ۲۹۳ جلد کتاب و ۳۲۳ قطعه نقشۀ جغرافی عالم، یکجا از کشور فرانسه وارد شد. [۱۱]
*انتشار روزنامه در زمان امیر کبیر
*اولین روزنامه در ایران، بوسیلۀ میرزا صالح شیرازی در دورۀ سلطنت محمد شاه به سال (۱۸۳۷ م) بصورت ماهانه منتشر شد. در زمان امیر، دومین روزنامه در تاریخ (۱۸ دی ۱۲۲۹ ه.ق/۲۷ دسامبر ۱۸۵۱ م) انتشار یافت. اولین شمارۀ آن روزنامچۀ اخبار دارالخلافۀ تهران نامیده شد. ولی از شمارۀ دوم به بعد اسم آن به روزنامۀ وقایع اتفاقیه تغییر یافت. این روزنامه، پس از ده سال انتشار، بنام روزنامۀ دولت علیۀ ایران تغییر نام داد. سپس انتشار همین روزنامه بنام های روزنامۀ دولتی و روزنامۀ ایران تا دوران مشروطیت ادامه داشت.
ادامه دارد.
[۱]- رینگر همان ص ۴۳
[۲] – -یحیی آرین پور از صبا تا نیما ج ۱ ص ۱۳۰
[۳] – همان بالا ص ۲۳۱
[۴] – همان بالا ص ۴۹ و ۵۰
[۵] – سعیذ نفیسی همان ج ۱ ص ۱۵۳ به نقل از :
George Barrel :Napoléon 1er , Messages et discours politiques
[۶]- رینگر همان گذشته ص ۶۶
[۷]- امیر کبیر و ایران همان ص ۱۶۵
[۸]- تنها کسی که در طول تارخ شیعه در ایران توانست از اینگونه مراسم جلو گیری کند ، رضاشاه بود .
[۹] -همان ص ۳۳۴
[۱۰] – همان ص ۳۷۸
[۱۱] – همان ص
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.